هانده فیرات، خبرنگار و مجری شبکه سیانان در آنکارا در شب کودتا با تماس تصویری و پخش گفتوگوی زنده رجب طیب اردوغان نقش اساسی در شکست کودتا ایفا کرد. فیرات با این موفقیت توانست نامش را در تاریخ رسانهای ترکیه ثبت کند و به حکومت اردوغان که پیش از این با رسانههای منتقد میانه خوبی نداشت اهمیت رسانههای مستقل و آزاد را در جهت دفاع از دموکراسی گوشزد کند.هانده فیرات در گفتوگو با روزنامه «حریت» اتفاقاتی از آن شب را روایت کرده که در ادامه میخوانید.
یک روز معمولی بود، کارم که تمام شد از ساختمان شبکه خارج شدم و با دخترم برای شام بیرون رفتیم. بعد از شام برگشتیم خانه. تلفنم زنگ زد. مدیر بخش خبر پشت خط بود و گفت: «یه اتفاقهایی داره میافته، گوش به زنگ باش!»
فوراً کاری را که هرخبرنگاری باید در این مواقع انجام دهد را انجام دادم. با تک تک منابع خبری که داشتم تماس گرفتم. سازمان امنیت، سازمان اطلاعات ملی، ارتش و... گفتند بله خبرهایی هست و تلاش میکنیم بفهمیم چه اتفاقی افتاده. همین طور داشتم با این ور و آن ور تماس میگرفتم که یکی از همکارانم در استانبول تماس گرفت و گفت: «هانده، ارتشیها روی پل مستقر شده اند»
تصمیم گرفتم بروم به ساختمان شبکه. در بین راه با سیاستمدارها تماس گرفتم اما کسی خبری نداشت. من متولد سال 1974 هستم. در کودتای سال 1980 ،6 سال بیشتر نداشتم. یادم هست در خیابانها درگیری بود و لاستیک آتش زده بودند. مادر بزرگم دست من و برادرم را گرفت و در یک مغازه پنهان شدیم. از کودتا فقط همین صحنه یادم هست اما به خاطر کارم زیاد مطالعه میکنم و میدانستم اگر کودتا بشود کشور با چه وضعیتی روبه رو خواهد شد. اما تا آن لحظه هنوز نمیدانستم قرار است کودتا شود و از آنجا که دیوانه وار عاشق کارم هستم تلاشم این بود که سر دربیاورم چه اتفاقی افتاده.
نخستین تصاویری که پخش شد ارتش را در خیابانها و روی پل در استانبول نشان میداد. با دیدن این تصاویر شوکه شدم و فهمیدم وضعیت غیر عادی است. به هرکسی از مسئولان که میشناختم زنگ میزدم تا خبری بگیرم. به منابعی که در ستاد مشترک ارتش داشتم زنگ زدم. یکی از آنها گفت: گروهی از ارتش میخواهند کاری بکنند اما هنوز اطلاع دقیقی نداریم. فرماندهان ارشد از این اقدام بیخبر هستند. به نخستوزیری زنگ زدم آنها هم از همه جا بیخبر بودند. زنگ زدم به وزیران ولی آنها هم از من میپرسیدند چه خبر شده. با آیدین دوغان مدیر شبکه تماس گرفتم و گفتم: «آیدین بی، آنکارا شلوغ شده، ارتشیها به خیابان آمدهاند و شایعه کودتا سر زبانها افتاده. البته هنوز خبر رسمی اعلام نشده ولی اوضاع عجیبی است. هیچ کدام از فرماندهان ارتش در دسترس نیستند، سیاستمداران هم از اوضاع بیخبرند. در حال تلاش هستیم تا از اوضاع باخبر شویم.»
آیدین دوغان گفت: «دخترم برایتان آرزوی موفقیت میکنم. سعی کنید وظیفهتان را به نحو احسن انجام دهید. وظیفه ما در هر شرایطی دفاع از دموکراسی است. در چارچوب دموکراسی حرکت کنید.» حرفهای او به من جسارت و دلگرمی داد. در کار ما حمایت مدیران و جهتگیری آنها نقش مهمی دارد. هدف ما در آن شب این بود پشتیبانی از دموکراسی.
در شبکه سیانان آنکارا یک گروه واتس آپی داریم. فوراً به اعضای گروه خبر دادم و وظایف هرکسی را گفتم و محلی را که هرخبرنگار باید برود مشخص کردم و با گروه فنی هم هماهنگ کردم تا برای پخش زنده حاضر باشند. به لطف این اپلیکیشنهای ارتباطی تمام این اتفاقات یک ربع بیشتر طول نکشید. در این جور مواقع نباید یک لحظه را هم از دست داد.البته ما گروه سریعی داریم و دلیل آن هم این است که ما عاشق کارمان هستیم و بهعنوان شغل به آن نگاه نمیکنیم. ما در شبکه فقط کار نمیکنیم بلکه زندگی میکنیم.
کم کم از گوشه وکنار خبرها میرسید و ما هم با تیتر «لحظه به لحظه آنکارا» اخبار را پخش میکردیم که ناگهان صدای پرواز جتها را بر فراز شهر شنیدیم. از خبرنگاران اعزامی به شهر خبر میرسید که درگیریهای مسلحانه آغاز شده.
از طرفی نگران حال خبرنگاران بودم و مدام با آنها تماس میگرفتم و از طرف دیگر با منابع خبری سعی میکردم ارتباط برقرار کنم. تمام تلاشم این بود که با مسئولان ریاست جمهوری ارتباط برقرار کنم چون همه میخواستند بدانند رئیس جمهوری کجاست و چه میکند، زنده است یا مرده. بالاخره موفق شدم با یکی از نزدیکان اردوغان صحبت کنم، پرسیدم کجا هستید حالتان خوب است. گفت: در مارماریس هستیم و داریم اوضاع را بررسی میکنیم. شما هم هر خبری شد به ما اطلاع بدهید و قطع کرد.
خبر سلامتی رئیس جمهوری را اعلام کردیم. بعد از مدتی زنگ زدم و پرسیدم برنامهتان چیست جواب داد رئیس جمهوری میخواهد صحبت کند، صدای درگیری و گلوله شنیده میشد. من گفتم پس ما مقدمات گفتوگوی زنده را فراهم میکنیم. فکر میکردم میتوانیم تیم خبری به آنجا بفرستیم.خبر نداشتیم به هتل محل اقامت رئیس جمهوری حمله خواهد شد. با استانبول تماس گرفتم و خواستم تا گروهی را به هتل محل اقامت اردوغان اعزام کنند. بعد از گذشت یک ساعت خبری نشد. گویا بعد از تماس ما به هتل حمله شده بود و رئیس جمهوری و همراهانش به دالامان رفته بودند و آنموقع هیچکس از محل اقامتشان خبری نداشت.
دوباره به مشاور اردوغان زنگ زدم و پرسیدم گفتوگوی رئیس جمهوری چی شد پس. گفت مگر ندیدید پیام رئیس جمهوری به صورت زنده با اپلیکیشن پریسکوپ منتشر شد. اما هیچکس خبر نداشت. گفت ما با اپلیکیشن پریسکوپ با شما تماس میگیریم تا به صورت زنده صحبت کنیم. من از این اپلیکیشن استفاده نمیکردم اما برای تماسهای تصویری از فیس تایم استفاده میکردیم. نسل جدید خیلی خوب بلدند با تلفن هوشمند کارکنند. دختر11 ساله ام مدام از این اپلیکیشن استفاده میکند و من هم برای اینکه مواقعی که سرکارم با او در تماس باشم یاد گرفتم با تلفن هوشمند کارکنم و از فیس تایم استفاده میکردم و این را مدیون دخترم هستم. اصرار کردم که رئیس جمهوری از این طریق به ما وصل شود و آنقدر اصرار کردم که گفت صبر کن از رئیس جمهوری بپرسم.
باورم نمیشد اما کمی بعد تلفنم زنگ زد و مشاور رئیس جمهوری گفت: «قبول کردند، با فیس تایم صحبت میکنیم.» فوراً فیس تام را بازکردم و ابتدا مشاور رئیس جمهوری و اردوغان را روی صفحه تلفن همراه دیدم. درباره تماس تلفنی تا آن لحظه به کسی چیزی نگفته بودم. با شنیدن صدای رئیس جمهوری همه شگفت زده شدند و بعد هم رئیس جمهوری حرفهایی را که همه دنیا شنیدند گفت.
فکرش را نمیکردم موفق شوم اما شدم. ازمن میپرسند چه شد که رئیس جمهوری قبول کرد با تو حرف بزند. هیچ دلیل خاصی نداشت.تماسهای مکرر و پیگیری و مصمم بودنم برای گفتوگو با رئیس جمهوری باعث شد موفق شوم. ایمان داشتم این خبر مهمترین خبر دنیاست و من باید هر طور شده این کار را انجام دهم. نمیتوانستم صبر کنم تا همه شرایط مهیا شود. درحالی که شبکههای دیگر دنبال این بودند که طبق معمول و به همان روشهای قبلی گزارش تهیه کنند. پس سادهترین و عملیترین روش را انتخاب کردم و تلفنم را به سمت دوربین گرفتم تا مردم گفتوگوی زنده را ببینند. در آن لحظه هنوز ابعاد حادثه معلوم نبود اما شم خبریام میگفت که این مهمترین خبر دنیاست. هر طورشده باید نخستین کانالی باشیم که با رئیس جمهوری گفتوگو میکنیم.
حالا که نگاه میکنم به اهمیت خبر بیشتر پی میبرم. ما با این کار به مردم این اطمینان را دادیم که رئیس جمهوری سالم است و هنوز در رأس کار است. به عقیده من اردوغان یکی از بزرگترین سیاستمداران تاریخ ترکیه است. حرفهایی که آن شب زد کشور را از بحران نجات داد. این حرف او روند رویدادهای آن شب را عوض کرد: پشتیبان دموکراسی باشید.
وقتی اردوغان صحبت میکرد هم هیجان زده بودم هم نگران. چون میدانستم کودتا باعث مرگ انسانهای زیادی خواهد شد. از همه جا صدای گلوله میآمد. اف16ها بالای سرمان جولان میدادند. دخترم مدام تماس میگرفت و میگفت میترسم کی برمی گردی. من هم میترسیدم. ترس از اینکه کار به جاهای باریکتر بکشد.اما در کل آدم خونسردی هستم و سعی کردم آنجا هم خونسردیام را حفظ کنم.
این روزها هم پیامهای تشکرآمیز و تحسینکننده دریافت میکنم هم پیامهای توهینآمیز و تهدیدکننده اما برای من مهم این است که آن شب کاری را انجام دادم که فکر میکردم درست است. خوشحالم که ازعهده وظیفهام به عنوان یک خبرنگار و یک انسان برآمده ام. من معتقدم دموکراسی نعمت بزرگی است وهمه مردم علی الخصوص ما اهالی رسانه باید از آن محافظت کنیم.قبل از این اتفاق دولت با کانال تلویزیونی ما و رسانههای منتقد برخورد مناسبی نداشت.امیدوارم سیاستمداران بعد از این اتفاق به اهمیت و لزوم وجود رسانههای مستقل و آزاد در جامعه پی ببرند.در هر رسانهای آدمهای خوب و بد وجود دارند اما در نگاه کلی خبرنگاران تلاش میکنند وظیفهای را که جامعه بر دوش آنها گذاشته انجام دهند وهمواره در کنار دموکراسی باشند و از آزادی بیان دفاع کنند.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/143724
ش.د9504674