(روزنامه جوان - 1396/04/04 - شماره 5122 - صفحه 10)
* گفتمان چه نقشي در شكلگيري تحولات انقلابي دارد و آيا وقوع انقلاب اسلامي را ميتوان تحقق يك گفتمان دانست؟
** با توجه به تعاريف رايج، عوامل تأثيرگذار زيادي در شكلگيري و تحول گفتمانهاي غالب در حوزه انديشه سياسي جامعه تأثير دارند. در يك تعريف ساده انقلاب را «تحول اساسي و زيربنايي در ارزشها و چارچوبهاي حاكم بر ساختار يك جامعه» دانستهاند. اين دو مفهوم پيوند نزديكي با يكديگر برقرار ميكنند. اساساً گفتمان نقش معناداري در رفتارها و ايدههاي اجتماعي در زندگي سياسي دارد. نظريه گفتمانها، معطوف به شيوهاي از تحليل است كه بر اساس آن، فهم مردم از جايگاه خودشان در جامعه شكل ميگيرد و نهايتاً بر فعاليت سياسي و اجتماعي آنان تأثير ميگذارد. «گفتمان»، بر خلاف «ايدئولوژي» كه ساختارهاي فكري حفظ موجود هستند، بر پايه درك مردم از نقش خودشان در جامعه به وجود ميآيد و در واقع ساختارهاي قدرت هستند كه ميكوشند وضعيت موجود را تغيير دهند.
با چنين تعريفي، هر انقلابي ناگريز از عوامل تحول گفتماني تأثير ميگيرد. در انقلاب اسلامي هم با توجه به نقشآفريني عالمان شيعه خصوصاً در ساليان منتهي به انقلاب و ارائه و بازسازي مفاهيم درون ديني همچون تقيه، انتظار، حكومت ديني، رابطه دين و سياست و امثالهم، زمينه تغيير گفتمان رايج را كه بخشي از آن متأثر از عصر مشروطه بود، به گفتمان انقلاب اسلامي كه همان مبارزه براي تحقق حكومت اسلامي بود فراهم آورد. طبيعتاً اين گفتمان، ايجاد يك هويت جديد و مستقل در مردم ايران نمود كه عرصه دين را به صورت فعالتر از هميشه، وارد مفاهيم نوين سياسي و دولت مدرن نمود.
* اگر انقلاب اسلامي را به عنوان يك «گفتمان» ديني در نظر بگيريم، اجزاي اين گفتمان و دال مركزي آن چيست؟
** تاكنون نظريات گوناگوني پيرامون دلايل وقوع انقلاب اسلامي مطرح شده كه در هريك از آنها با توجه به عناصر مختلف، علل وقوع انقلاب توضيح داده شده است. اما اگر بخواهيم انقلاب اسلامي را به عنوان يك گفتمان ديني –نه صرفاً يك رويداد تاريخي- در نظر بگيريم، ميتوانيم از نظريه «رهبري مذهبي» براي توضيح آن استفاده كنيم. اين نظريه در واقع يك نظريه تركيبي است. چراكه از يك سو عامل اساسي در بحران مشروعيت نظام شاهنشاهي را مدل نوسازي امريكايي ميداند و از سوي ديگر، دليل پيروزي انقلاب را محوريت رهبري مذهبي معرفي ميكند. اين گفتمان با توجه به اعتبار بالا و به كمك دال مركزي خود كه شخص امام خميني(ره) يا همان رهبر مذهبي بود، توانست بعد از كنار زدن نظام شاهنشاهي، بر ساير گفتمانهاي رقيب و بديل خود كه عبارت بودند از گفتمان چپ شبه ماركسيستي و گفتمان ملي- مذهبي فائق آيد. اين گفتمان هم با فرهنگ عموم مردم جامعه هماهنگ بود و هم از حيث انديشهاي آن چنان قوت داشت كه توسط نخبگان پذيرفته شود.
اين نگاه كه امام خميني(ره) به عنوان دال مركزي انقلاب اسلامي، مطرح شود پيشتر در نگاه برخي انديشمندان مورد توجه قرار گرفته بود. ميشل فوكو در همين زمينه معتقد است يكي از مهمترين علل بروز انقلاب، شخصيت آيت الله خميني است كه «به افسانهها پهلو ميزند». حامد الگار هم در اظهاري مشابه شخصيت امام را دال مركزي انقلابي ميداند كه بين سنت اسلام و آموزههاي تجددگرايانه همچون جمهوريت، آزادي و قانون پيوند برقرار كرد و بازگوكننده عمق خواستههاي مردم بود.
* شما به شخصيت امام خميني به عنوان رهبر مذهبي در تحقق انقلاب اشاره كرديد، آيا ميتوان علاوه بر شخصيت امام، به جايگاه فقهي ايشان كه همان «ولي فقيه» است و قرائتي كه ايشان از اين مسئله ارائه داد نيز به عنوان يك محرك در وقوع انقلاب اشاره كرد؟
** طبيعتاً همينطور است. امام در طول ايام مبارزهشان مخصوصاً در سالهايي كه در نجف تبعيد بودند مبناي فقهي انقلاب اسلامي را به روشني پايهگذاري كردند. ايشان در دروس مربوط به حكومت اسلامي حدود بحث ولايت فقيه را روشن كرد و تفاوتهاي آن را با ساير سيستمهاي حكومتي بيان كرد. چنين حكومتي ريشه در وحي دارد و در همه شئون پيرو قوانين الهي است. ايشان در عبارتي ولايت فقيه را به خوبي توصيف مينمايد: «حكومت اسلامي هيچ يك از انواع طرز حكومتهاي موجود نيست، مثلاً استبدادي نيست كه رئيس دولت مستبد و خودرأي باشد، مال و جان مردم را به بازي بگيرد و در آن به دلخواه تصرف كند و هركس را كه خواست بكشد و هركس را كه خواست انعام كند و به هركس خواست تيول بدهد و املاك و اموال ملّت را به اين و آن ببخشد.
رسول اكرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) و ساير خلفا هم چنين اختياراتي نداشتند. حكومت اسلامي نه استبدادي است و نه مطلقه، بلكه مشروطه است؛ البته نه به معناي متعارف فعلي آن كه تصويب قوانين تابع آراي اشخاص و اكثريت باشد. مشروطه از اين جهت كه حكومتكنندگان در اجرا و اداره مقيد به يك مجموعه مشروط هستند كه در قرآن كريم و سنّت رسول اكرم(ص) معين گشته است. مجموعه شرايط، همان احكام و قوانين اسلام است كه بايد رعايت شود. از اين جهت حكومت اسلامي حكومت قانون الهي بر مردم است. فرق اساسي حكومت اسلامي با حكومتهاي مشروطه سلطنتي و جمهوري در همين است؛ در اينكه نمايندگان مردم يا شاه در اين گونه رژيمها به قانونگذاري بپردازند، در صورتيكه قدرت مقننّه و اختيار تشريع در اسلام به خداوند متعال اختصاص يافته است. شارع مقدس يگانه قدرت مقننّه است.»
از نگاه حضرت امام(ره) طبق دستور دين، همه آحاد ملت موظف هستند مقابل انحرافات و بدعتها و نيز حكومت طاغوت ايستادگي و قيام كنند و طبق فرمايش ايشان ما چارهاي نداريم جز اينكه حكومت فاسد و هيئت حاكمه جائر را سرنگون كنيم. نه فقط در ايران كه در يك يك كشورهاي اسلامي اين وظيفهاي است كه بر دوش مسلمانان گذاشته شده است.
اين توضيحات را امام در سالهاي منتهي به انقلاب در دروس و بيانات خود به صراحت ابراز مينمايند و مردم را تدريجاً با وظايف و تكاليفشان بر اساس الگوي حكومت ديني آشنا مينمايد. مردم نيز اين مدل را مشتاقانه ميپذيرند و با قيام خود و سپردن زمام حركت انقلاب به دست صاحب تئوري ولايت فقيه، عملاً با جايگاه فقهي ايشان به عنوان ولي جامعه بيعت مينمايند.
* همزمان با امام، قرائتهاي مختلفي از اسلام چه در بين علماي شيعه و چه در عالم اهل سنت وجود داشت اما هيچ يك منتهي به شكلگيري يك «گفتمان انقلابي» كنشگر نشد. محتواي قرائت امام خميني از اسلام چه وجه تمايزي با ساير قرائتها داشت؟
** بعد از بيان نظريه رهبري مذهبي امام كه دال مركزي گفتمان انقلاب اسلامي است، ميتوان اين مسئله را بررسي كرد كه ايشان مردم را به چه قرائتي از اسلام فراخواندند. به بيان ديگر، امام چه برداشتي از اسلام را مناسب براي نجات مسلمانان از وضعيت كنوني و خصوصاً مواجهه با غرب كه بنا به اعتقاد امام ريشه همه بدبختي مسلمانان بوده است، ميدانست.
ايشان به منظور نشان دادن يك مدل نوين و كارآمد از اسلام سياسي، ابتدا به نقد قرائتهاي ديگر اسلام پرداختند. ايشان قرائتهاي انحرافي را نماينده اسلامي واقعي نميدانستند و معتقد بودند اسلام حقيقي هميشه در پرده مانده است و آنچه برنامه اسلام براي مسلمانان بوده، تا كنون هيچ وقت پياده نشده و بيان نشده است. حال آن كه اگر اسلام بين مسلمانها همانطور كه هست، اجرا ميشد، هم حيات مادي آنان را به بهترين شيوه اداره ميكرد و هم سعادت معنوي به همراه ميآورد.
ايشان قرائتهاي ناقص و يكسونگر نسبت به دين اسلام را نفي مينمايند و ميفرمايند: «ما در دو زمان، مبتلاي به دو طايفه بوديم: در يك زمان ما مبتلا بوديم به يك جمعيتي كه قرآن را وقتي كه نگاه ميكردند و تفسير ميكردند، تأويل ميكردند؛ اصلاً راجع به آن جهت مادياش، بعد دنيايياش توجه نداشتند؛ تمام را برميگردانند به يك معنوياتي. . . چيزهايي كه مربوط به زندگي دنيايي بود، تأويل ميكردند به معنويات، اينها يك بُعد از قرآن را ادراك كرده بودند و آن بُعد معنوياش البته به طريق ناقص و همه جهات را به همين بُعد برميگرداندند و ما بعدها مبتلا شديم به يك عكسالعملي در مقابل او كه فعلاً الان هست و از مدتي پيش اين معنا تحقق پيدا كرده كه در مقابل آن طايفهاي كه قرآن را و احاديث را تأويل ميكردند به ماوراي طبيعت و به اين زندگي دنيا اصلاً توجه نداشتند، به حكومت اسلامي توجه نداشتند و به جهاتي كه مربوط به زندگي است توجه نداشتند، اين طايفه دوم عكس كردند. معنويات را فداي ماديات كردند. آنها ماديات را فداي معنويات كرده بودند و اينها معنويات را فداي ماديات كردند. هر آيهاي كه دستشان ميرسد و بتوانند تعبير ميكنند به يك امر دنيايي، كأنه ماوراي دنيا چيزي نيست.»
آنطور كه گفتار امام نشان ميدهد، در مركز قرائت امام، اسلام يك «دال متعالي» است. غناي مفهومي اين دال متعالي (Master Signifire) همه زاويههاي زندگي انسان را در برميگيرد. به عبارتي اين قرائت به تعبير امام براي «همه زندگي انسان از زماني كه متولد ميشود تا آن زمان كه به قبر وارد ميشود، حكم و دستور دارد.» و به همه جنبههاي وجودي مادي و معنوي نيز توجه كرده است.
امام با نفي قرائتهاي ساختگي از اسلام به تعبير ايشان «ساخته دست معاويه و حكومتهاي غاصب و ساير دولتهاي دستنشانده استعماري بوده است»، تلاش كرد چهره واقعي اسلام را آنگونه كه هست معرفي كند. از نظر ايشان، دولتهاي اسلامي دست نشانده، وارثان سلاطين عباسي و اموي هستند كه مقابل قرآن و دين پيامبر قدعلم كردند. از همين روست كه دشمنان كه همواره با اسلام مخالف بودهاند، از مدلهاي انحرافي اسلام استقبال نموده و به حمايت از آن ميپردازند تا به اهداف شوم استعماري خود دست يابند.
لذا امام با نفي قرائتهاي انحرافي از اسلام كه تجلي آن در بيانات امام در دو كليدواژه «اسلام متحجر» و «اسلام امريكايي» نمود يافته است، در مقابل واژه «اسلام ناب محمدي» را به عنوان دال متعالي قرائت خود از اسلام در گفتمان انقلاب اسلامي مطرح ميكند.
http://www.javanonline.ir/fa/news/858738
ش.د9602723