(روزنامه ايران ـ 1396/04/15 ـ شماره 6536 ـ صفحه 1)
در شرایطی که بلوکبندی جهان به شکلی شده که هیچ کدام از قدرتها بدون اجازه وزارت خزانهداری امریکا حاضر نیستند در حوزه حاکمیت و اختیارات ملیشان وارد یک قرارداد آزاد با ایران شوند، بستن قراردادهایی نظیر قرارداد توتال خود یک برجام دیگری است. قرارداد با توتال در واقع نوعی هیمهشکنی بینالمللی و اقتصادی از دولت ترامپ و نوعی بی اعتنایی به مخارج سعودیها علیه ایران بود. ما میدانیم که خیلی از کشورهای عربی مشوقها و امتیازات مختلفی را برای شرکتهای بزرگ در نظر گرفتهاند که فقط با ایران وارد معامله نشوند، سود سیاسی این قراردادها از منظری که اشاره شد، به هیچ عنوان قابل چشمپوشی نیست.
در واقع آورده سیاسی و اقتداری این قراردادها نباید نادیده گرفته شود.
ما به چیزی معتقدیم که طیف مخالف دولت بسیار زیاد در بیان خود بر آن تأکید دارند و آن اینکه باید برای ایجاد کاریزمای سیاسی و ایدئولوژیک خود در منطقه و در جهان اسلام برخی مواقع هزینههایی هم داشته باشیم. به عبارتی نظام ما به طور مستمر فعالیتهایی داشته که صرفاً در منطق اقتصادی قابل توجیه نیستند و دارای منطق قوی سیاسی و ایدئولوژیک هستند. مثل حمایتی که ما از مقاومت داریم و خواهیم داشت یا مبارزهای که با داعش در خارج مرزها آغاز کردهایم. با توجه به این موارد اگر به فرض محال بپذیریم قرارداد توتال حتی یک ریال هم برای ایران سود اقتصادی ندارد، اما قطعاً سود سیاسی آن غیر قابل انکار است و در واقع جبهه ما را مقابل نیروهای متخاصمی که مقابل ما قرار گرفتهاند، قدری مستحکمتر میکند. آیا مخالفان دولت این منافع سیاسی ناشی از قرارداد اخیر را کتمان میکنند؟ آیا منطق یاد شده قابل تسری به این قرارداد در شرایط ویژه منطقه و جهان در مقطع کنونی نیست؟ آن هم در شرایطی که به طور واقعی ما سود سرشاری از قرارداد توتال خواهیم داشت و در کنار ورود توتال به بازار نفت ایران به روشنی نشان داد که برجام مستحکمتر از آن است که با خط و نشان ترامپ و ماجراجویی عربستان و اسرائیل، ترک بردارد.
قراردادها در چنین سطحی در نظام ما هم محصول یک موفقیت دیپلماتیک در سطح کل نظام هستند و هم محصول نتیجهگیری که در همین سطح انجام شده است. درست است که در ظاهر ما در بستر دیپلماسی رسمی به توتال رسیدهایم اما اگر بقیه اضلاع دیپلماسی عمومی ما در سطح نظام نبود، اگر قاسم سلیمانی و خط مقاومتی در سوریه و عراق را نداشتیم این کار امکانپذیر نمیشد. به همین شکل درست است که امضای وزیر نفت زیر این قرارداد آمده است اما این چیزی نیست که تصمیم آن صرفاً در وزارت نفت یا حتی دولت گرفته شده باشد. برای توضیح این موضوع باید اشاره کرد که قرارداد توتال یک روح سیاسی بسیار مهم و پر اهمیت دارد که تصمیمگیری درباره آن محدود به دولت نیست. این قرارداد به جز ابعاد اقتصادی آن دارای یک سری پیامهای بسیار روشن و با اهمیت سیاسی و بینالمللی است و سطوح مختلف نظام این را میدانند و اتفاقاً اهمیت این قرارداد بیشتر به همین پیامها برمیگردد تا نتایج اقتصادی آن. ما در حوزه نتایج اقتصادی قرارداد توتال در سطح اول به دنبال پیشی گرفتن از قطریها در برداشت از منابع مشترک گازی پارس جنوبی هستیم. در سطح دوم میخواهیم انگیزهای برای افزایش میزان سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ و نامدار جهان در ایران ایجاد کنیم و در سطح سوم در پی انتقال تکنولوژی و دانش روز دنیا به صنایع مختلف کشورمان میگردیم.
اما در یک فضای سیاسی، در شرایطی که لابی مخالف ایران در 6 ماه اخیر بعد از تحولات امریکا و عربستان بشدت تندتر شده و تمایل واضحی برای رویارویی سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی با ایران از خود نشان میدهد، ما بزرگترین شرکت نفتی جهان را وارد خاک خود کردهایم. ائتلاف ضد ایرانی در دنیا میخواهد بگوید ایران برای سرمایهگذاری امنیت ندارد، اگر صد سال هم بیانیه میدادیم و سخنرانی میکردیم که اینها اشتباه میگویند، به اندازه تأثیر انتشار خبر همین قرارداد توتال مؤثر واقع نمیشد. ضمن اینکه ما در حال افزایش تعداد شرکای خود هستیم. ما اگر به موقعیت رودررویی جدیتر برسیم تعداد همین شرکا و میزان مشارکتهای متقابل ما است که قسمت مهمی از توان ما برای خنثیسازی سیاستهای ضدایرانی را تعیین میکند.
ضمن اینکه استحکام جبهه شرکا و افزایش تعداد آنها خود یک عامل بازدارنده مهم برای رودرروییهای سیاسی، اقتصادی و نظامی با کشورمان است. به عبارتی سخن این است که ما با یک قرارداد عادی مواجه نیستیم؛ این قرارداد یک سری زیر ساخت و یک سری پیامد سیاسی دارد که در سطح تصمیمگیریهای کلان نظام است. هر چند مشخصاً به لحاظ فنی و دیپلماتیک دولت آقای روحانی است که آن را هدایت کرده اما این هدایت روی ریلی انجام شده که نظام تعیین کرده است. بنابراین نمیتوان گفت توتال محصول اراده آقای زنگنه و یا خواست آقای روحانی است، چون ابعاد این قرارداد، خصوصاً به لحاظ سیاسی از حیطه اشخاص و نهادها به صورت انفرادی فراتر است. تا اراده سیاسی در سطح حاکمیت شکل نمیگرفت، ما به چنین قراردادی در چنین ابعادی دست پیدا نمیکردیم. منطق قضایا میگوید رسیدن به چنین قراردادی تنها توسط دولت و وزارت نفت امکانپذیر نیست.در این بین موضعگیری مخالفان دولت برای پس گرفتن پیشنهاد «آتشبس» و دادن فرمان «آتش به اختیار» علیه قراردادهای نفتی نیز قابل ملاحظه است. به نظر میرسد این طیف آتشبس را هم با شیوه آتش به اختیار اجرا میکنند. اینکه بگویید آتشبس و دو روز بعد پس بگیرید یعنی اینکه در آتشبس هم آتش به اختیار هستید. این یعنی اینکه نمیتوان به منطق سیاسی چنین طیفی اعتماد کرد. به نظر میرسد که در آینده هم این خط دنبال خواهد شد اما چیزی که مشهود است این است که ادامه خط یاد شده هر چه پیش برود ریزش بیشتری خواهد داشت. این طیف هم نشان دادهاند که هر چه ریزش بیشتری در صف خودشان ببینید، رفتار و بیان تندتری را به کار خواهند بست. در اینجاست که دولت نباید گرفتار این صداهای بلند بشود. چرا که به نظر میرسد بیشتر از اینکه این دست رفتارها را در یک چارچوب اقدام سیاسی ببینیم، باید آن را در چارچوب اقدامات رسانهای رصد کنیم. اقداماتی که قرار است این پیام را به جامعه بدهد که «ما نیز همچنان قسمتی از معادله هستیم.»
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/190215
ش.د9602441