(روزنامه كيهان – 1396/04/08– شماره 21658– صفحه 6)
در نقطه مقابل محمد بنسلمان علاوه بر ولیعهدی و ریاست شورای وزیران، همچنان تصدی وزارت دفاع را نیز بر عهده خواهد گرفت. سلمان تصمیم گرفت تا با خلع ید کامل بن نایف، هرگونه ارتباط او با دستگاههای حکومتی را قطع کند تا بدین ترتیب، وی از هیچگونه قدرتی برای مقابله و رویارویی در برابر مسئله ولیعهدی محمد بن سلمان، برخوردار نباشد. پادشاه سعودی همچنین در سلسله فرمانهای جداگانهای تمامی افراد نزدیک به خود و فرزندش را جایگزین دیگر شاهزادگان و مقامات دولتی کرده است. یکی از مهمترین این تغییرات، تعیین «خالد بن سلمان» برادر محمد بن سلمان به عنوان سفیر جدید عربستان در آمریکا بود.
طی روزهای گذشته صدها خبر،گزارش و تحلیل درباره چگونگی، چرایی و تبعات انتصاب محمد بن سلمان 31 ساله به جای محمد بن نایف در رسانههای منطقهای و بینالمللی منتشر شده است. اما میتوان به صورت خلاصه به چند پرسش اساسی در این میان اشاره کرد؛
۱- آیا کنار زدن محمد بن نایف و انتصاب سلمان به عنوان ولیعهدی ناگهانی صورت گرفت یا قابل پیشبینی و انتظار بود؟
۲- آیا شاهزادگان و خانوادههای متنفذ دربار سعودی و مردم این کشور انتخاب محمد بن سلمان را به عنوان ولیعهد یا پادشاه بعدی سعودی خواهند پذیرفت؟
۳- انتخاب محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد سعودی چه تاثیری در سیاستهای منطقهای عربستان خواهد گذاشت؟
رویدادی قابل انتظار
با مرگ ملک «عبدالله » پادشاه پیشین سعودی در سال 93 صحنه سیاسی عربستان شاهد تحولاتی جدی در راس خاندان حاکم بود. ملک عبدالله هر چند در دوره حیات، برخی از اطرافیان خود از جناح «شمری» آلسعود را در مناصب کلیدی از جمله گارد سلطنتی مستقر ساخته بود اما مرگ وی به معنای بازگشت جناح رقیب یعنی «سدیری»ها به راس هرم قدرت در ریاض بود.
با پادشاهی سلمان، روند کنار زدن شاهزادگان جناحهای غیرسدیری یعنی شمریها و خاندان «فیصل بن عبدالعزیز» سومین پادشاه سعودی از قدرت آغاز شد. مهمترین نقطه عطف این روند تا چهار شنبه هفته گذشته کنار زدن «مقرن بن عبدالعزیز» از ولیعهدی و جانشینی بن نایف بود؛ رخدادی که پس از چند دهه، سنت ولیعهدی در عربستان را شکست. اما تحولات بعدی نشان داد که جانشینی نایف به جای مقرن نیز در راستای پروژه ولایتعهدی محمد بن سلمان بوده است. سلمان به خوبی میدانست در صورتی که بدون آماده کردن بسترها بلافاصله فرزندش را به ولیعهدی منصوب کند چه بسا با مخالفتهای گسترده داخلی و خارجی به خصوص از جانب آمریکا رو به رو شود.
لذا طی دو سال گذشته تمام شرایط را فراهم کرد. انتخاب محمد بن سلمان به عنوان وزیر دفاع، ریاست شورای ملی توسعه کشور و ارائه طرح پرطمطراق 2030 با هدف رویای رهایی عربستان از وابستگی به اقتصاد نفتی، سپردن مسئولیت پروندههای منطقهای عربستان مثل یمن و سوریه به وی، حضور در بسیاری از دیدارها و ملاقاتها و سفرهای مهم خارجی مثل آمریکا، فرانسه و روسیه، اعمال نفوذ در اتاقهای تصمیم گیری و تصمیمسازی عربستان سعودی، تهدید و حذف شاهزادگان ناراضی، تطمیع شورای بیعت و همزمان حذف تدریجی محمد بن نایف از روندهای سیاسی داخلی و خارجی عربستان و در نهایت انتخاب محمد بن سلمان به عنوان جانشین ولیعهد و سپس به عنوان ولیعهد پایان روندی بود که از 2 سال پیش عملا آغاز شده بود.
در میان مولفههای فوق در آماده سازی شرایط برای ولیعهدی محمدسلمان بسیاری از کارشناسان رضایت دولت آمریکا را مولفه اساسی در این زمینه میدانند. در واقع، فاصله زمانی اندک میان امضای توافقنامه تسلیحاتی نجومی میان ریاض و واشنگتن و انتصاب بن سلمان به عنوان ولیعهد، این شائبه را تقویت کرده است که آمریکاییها هرگونه حمایت از محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد را منوط به دریافت یک باج بزرگ در قالب امضای توافقنامههای نجومی کردهاند. از همین روی، ملک سلمان بزرگترین توافقنامهها میان دو طرف در طول تاریخ به ارزش حدود 400 میلیارد دلار را که 100 میلیارد دلار آن متعلق به مسائل نظامی است، با واشنگتن به امضاء رساند.
در همین راستا اخیرا سندی فاش شده که نشان میدهد محمد بن سلمان و دونالد ترامپ در جریان کمپین انتخاباتی او مقدمات به تخت نشستن محمد بن سلمان را توافق کردهاند .این سند نشان میداد که ترامپ در ازای وارد کردن پولهای عربستان به بازارهای آمریکا قول داده بود از به قدرت رسیدن بن سلمان حمایت کند.طبق این سند، محمد بن سلمان کمی پس از انتخاب دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا و پیش از آنکه دولت آمریکا را به دست بگیرد طرح کاملی را به ترامپ داده بود که بیشتر بندهایش شامل قراردادها و سرمایهگذاری صدها میلیارد دلاری تحت عنوان هماهنگی با اهداف برنامههای انتخاباتی او بودند. براساس این سند، محمد بن سلمان اسم این طرح را «رویکرد عربستان برای مشارکت استراتژیک با آمریکا» و عنوان فرعی «درخواست ارائه شده به رئیسجمهور منتخب آمریکا» قید کرده و ترامپ هم با اجرای آن طی چند مرحله موافقت کرده بود.
بند اول این طرح افزایش داراییهای عربستان در آمریکا تا ۲ هزار میلیارد دلار طی چهار سال آتی است. بند دوم تعهد به هماهنگی با کشورهای حوزه خلیجفارس برای ایجاد صندوق اعتبار جهت تامین هزینههای طرحهای سرمایهگذاری در زیرساختهای آمریکا به ارزش ۵۰ تا ۱۰۰ میلیارد دلار و مشارکت در سرمایهگذاریها طبق اولویتهای برنامههای انتخاباتی است و شامل تعداد زیادی توافقنامه تعهدات عربستان با واشنگتن در حوزههای سرمایهگذاری و مشارکتهای اقتصادی و استراتژیک در حوزههای انرژی و نفت میشود. در این طرح تاکید شده، عربستان در ایجاد ۲۵ میلیون فرصت شغلی در آمریکا طی ۱۰ سال آتی مشارکت خواهد کرد.همچنین در این طرح پیشنهاد ایجاد یک منطقه تجاری آمریکایی در ساحل دریای سرخ تحت نظارت سازمانهای آمریکایی داده شده است.
این منطقه تجاری میتواند دروازه آمریکا به آفریقا و غرب آسیا باشد. عربستان به موجب این طرح یک پایگاه نظامی را در دریای سرخ در اختیار آمریکا قرار میدهد. طرح یاد شده در بخش سرمایهگذاری میزان داراییهای عربستان در آمریکا را به حدود یک تریلیون دلار و در راستای تقویت ارتباطات اجتماعی عنوان میکند. اما همه این سرمایهگذاریها -بخوانید بذل و بخششهای میلیارد دلاری- با یک هدف اساسی انجام شد که در بندهای پایانی این سند بیان میشود؛ براساس این طرح آمریکا متعهد به حمایت از انتقال آرام قدرت در عربستان به محمد بن سلمان از طریق تقویت نقش وی در عربستان، منطقه و حمایت از سیاستهایش در یمن و منطقه خلیجفارس میشد. سیانان نیز پیشتر نوشته بود، محمد بن سلمان نخستین فرد در خاندان سعودی بود که با ترامپ رسما دیدار کرد. همچنین استقبال پر از تشریفات از محمد بن سلمان ۳۰ ساله در کاخ سفید، وزن سیاسی وی را در درون خاندان سعودی افزایش داد.
مخالفتهای داخلی
پرسش مهمی که با کنار زدن نایف و انتخاب محمد بن سلمان 31 ساله به عنوان ولیعهد جدید سعودی مطرح شده این است که آیا ساختار به شدت قبیلهای حاکم بر عربستان و خاندان سلطنتی سعودی که روی مناسبات قبیلگی، مهتری و شیخوخیت استوار است محمد بن سلمان 31 ساله را به عنوان ولیعهد کنونی یا پادشاه آینده میپذیرد ؟
از منظر مردمی تحول مهمی رخ نداده و مردم عربستان دست کم تا کنون نظاره گر این جابهجایی قدرت و کنار زدن محمد بن نایف بودهاند. اصولا در نظام به شدت بسته، پلیسی و توتالیتر عربستان که مردم هیچ نقشی در انتخاب، نظارت و جا به جایی شاه، ولیعهد یا دیگر مناصب حکومتی ندارند و هر اعتراضی نیز به شدت سرکوب میشود. اطلاع از نظر مردم در این زمینه بسیار سخت و مشکلی است تا کنون نیز شاه سعودی با افزایش تعطیلات عید فطر و افزایش حقوق کارمندان سعی کرده است اعتراضات احتمالی مردمی را خاموش نگه دارد.
برخی از کارشناسان حتی حملات تروریستی اخیر در نزدیکی مسجدالحرام را نقشه محمد بن سلمان برای ایجاد فضای پلیسی و امنیتی و سرکوب اعتراضات احتمالی تحت عنوان مبارزه با تروریسم عنوان کردند. اما در مورد اعتراض در بین شیوخ وهابی و خاندان سلطنتی سعودی به نظر میرسد که این گونه نباشد و به همین دلیل نیز طی دو سال گذشته سلمان در وحله اول از شر تمامی طرفداران و وابستگان ملک عبدالله (پادشاه سابق) خلاص و همه را از دفتر سلطنتی حذف کرد و در وحله دوم نیز دهها تن دیگر از اعضای خاندان سلطنتی وفادار به خود را با هدف تقویت موقعیت محمد بن سلمان در پستهای مهم گذاشت. از دیگر دستورات پادشاه، تاسیس مرکز امنیت زیر نظر محمد بن سلمان بود.در ادامه نیز تمامی اختیارات ولیعهد سابق را از وی سلب کرد.
طی روزهای گذشته اخبار ضد و نقیضی نیز از اختلاف و اعتراض شاهزادگان سعودی به این انتصاب منتشر شده است.در همین راستا «محمد مزوار» روزنامهنگار الجزائری الاصل و تحلیلگر غرب آسیا در توئیتر خود نوشت: «محمد بن نایف به دستور محمد بن سلمان ولیعهد جدید در بازداشت خانگی به سر میبرد.به گفته وی برادر محمد بن نایف (ولیعهد مخلوع) یعنی سعود بن نایف امیر منطقه الشرقیه نیز در کاخ خود در «العزیزیه» در جنوب شهر «الخُبَر» در اقامت اجباری قرار گرفته است.» آینده نه چندان دور مشخص خواهد کرد که محمد بن سلمان میتواند بر مخالفتها در داخل غلبه کرده و نظام یک پارچهای را تحت سرکردگی خود ایجاد کند یا وی با شورش شاهزادگان متنفذ از قدرت کنار گذاشته خواهد شد؟
همه مولفهها برای این که اوضاع از کنترل خارج شود در کنار هم صف بستهاند. ولیعهد بسیار جوان، مست قدرت و جاه طلب است، و برنامههای رویایی زیادی در سر دارد که از نظر اقتصادی و فرهنگی با ساختار سنتی عربستان قابل انطباق نیست. نظام حاکم بسیار توتالیتر و پادشاه خودرای میباشد که این وضعیت امکان حضور مشاوران کارآمد و پخته را که احیانا مخالف رای و نظر بن سلمان به وی مشورتی بدهند کم میکند، اکثر وزرای کابینه سعودی نیز جوان هستند و متوسط سنشان کمتر از 50 سال است.خانوادههای متنفذ دربار از این وضعیت و قبضه کامل قدرت به دست خاندان سلمان به شدت ناراحت هستند و... همه این مولفهها این فرصت را در اختیار مخالفان وضع موجود در خاندانهای کنار گذاشته شده قرار میدهد که منتظر بمانند زمان آن خواهد رسید که تیم محمد سلمان با توجه به جوانی، بیتجربگی، توهم و نخوت قدرت وضعیت عربستان را به نقطه بیبازگشت خواهد رساند آن موقع زمان دست به کار شدن شاهزادگان ناراضی خواهد بود کافیست بخشی از شاهزادگان ناراضی بتوانند هیئت حاکمه آمریکا را مجاب کنند که حمایت خود را از سلمان بردارد. البته اینها همه احتمالات است و شدت و ضعف و تحقق آنها بستگی به تحولات آینده و نوع عملکرد بن سلمان دارد.
سیاست خارجی عربستان
سؤال اساسی که در این میان مطرح میباشد این است که رسیدن محمد بن سلمان به جایگاه ولیعهدی عربستان چه تغییری در سیاستهای منطقهای عربستان ایجاد خواهد کرد؟ پاسخ به این پرسش با توجه به خلق و خوی محمد بن سلمان و رویکرد وی طی دو سال گذشته چندان سخت به نظر نمیرسد. محمد بن سلمان خود را طی 2 سال گذشته شخصیتی تندخو، قدرت طلب و طرفدار رویکرد نظامی در حل و فصل بحرانهای منطقهای نشان داده است. این گزاره تقریبا درست به نظر میرسد که در طول 2 سال گذشته سیاست خارجی عربستان کلا دردست محمد سلمان بوده است و از این جهت اتفاق خاصی نیفتاده است.
پروندههای داخلی و منطقهای عربستان پس از پادشاهی سلمان بر عهده محمد بن سلمان قرار داده شده بود و جایگاه وی در نزد سلمان باعث شد تصمیمات وی نقش تعیینکنندهای در صدور دستورات پادشاهی و تعیین سیاستهای کلان این کشور داشته باشد. لذا به نظر میرسد تنها تغییری که در سیاستهای منطقهای عربستان ایجاد میشود با کاسته شدن از دغدغههای داخلی آزادی عمل بیشتر وی در پیگیری سیاستهای گذشته خود است. محمد بن سلمان در عرصه منطقهای به نظر میرسد که ایران را عامل همه مشکلات و شکستهای خود در سوریه، یمن و حتی بحران قطر میداند و لذا بعد از این احتمالا شاهد افزایش سایستهای ضد ایرانی وی خواهیم بود.
واقعیت این است که ولیعهد جدید میخواهد عربستان را هژمون منطقه کند و خود نیز رهبر بیچون و چرای منطقه باشد. اما در این میان چند مشکل اساسی وجود دارد. عربستان از مولفههای تبدیل شدن به یک قدرت هژمون منطقهای تنها و تنها پول و منابع مادی آن را دارد. فقدان جمعیت، توسعه نیافتگی و اقتصاد به شدت رانتی، ارتش به غایت ضعیف و بیکفایت که حتی از پس ماموریتهای بسیار ساده برنمیآید، نظام سیاسی بدوی و فقدان جذابیت ارزشی برای سایر کشورها، عدم پذیرش از سوی حتی کشورهای عرب منطقه مثل قطر یا عمان و وجود رقیب قدرتمندی به اسم ایران که هر کجا عربستان پا میگذارد خود را در مقابل سد آهنین ایران و محور مقاومت از لبنان تا یمن و سوریه و عراق میبیند موانع عمده تبدیل شدن عربستان به یک هژمون منطقهای است.
به عبارت دیگر ظرفیتهای داخلی و منطقهای عربستان با سیاستهای جاهطلبانه محمد بن سلمان به هیچ وجه منطبق نیست و همین مسئله شرایط را برای میل به یک وضعیت بحرانی و رویارویی نظامی محتمل میکند.
نظام شخص محور عربستان در سیاست داخلی و منطقهای خود به شدت به خلق و خوی پادشاه متکی است و شخصیت متوهم و جنگطلب بن سلمان سمت و سوی آینده تحولات این پادشاهی را نشان میدهد. طی 2 سال گذشته تحولات سوریه، یمن، عراق، بحران قطر به خوبی نشان داده است که محمد بن سلمان فردی نیست که با وجود اشتباهات فاحش از سیاستهای غلط خود حتی با صرف میلیاردها دلار و کشته شدن هزاران نفر برگردد.
با وجود همه این تفاسیر بسیار بعید به نظر میرسد که ولیعهد سعودی آنقدر بیعقل باشد که به فکر رویارویی مستقیم نظامی با ایران بیفتد چرا که به خوبی از تبعات این اقدام وحشتناک برای رژیم سعودی آگاه است. وی همین سیاست 2 ساله خود را در قبال ایران با شدت بیشتری ادامه خواهد داد و آن حمایت و تقویت گروههای تروریستی در داخل ایران و تسلیح تروریستها در منطقه و جنگ نیابتی با ایران از طریق همین تروریستها خواهد بود. محمد بن سلمان در ژانویه 2017 در گفتوگویی مفصل و ۵ ساعته با اکونومیست درباره احتمال درگیری نظامی با ایران گفته بود: «این مسئلهای است که ما به هیچ وجه به دنبال آن نیستیم و فکر نمیکنیم چنین اتفاقی بیفتد. هرکس به چنین سمتی حرکت کند، عقلش را از دست داده است. چرا که جنگ ایران و عربستان آغاز فاجعهای عظیم در منطقه است که اثراتش را بر تمام جهان بر جای خواهد گذاشت.» این نقل قول در کنار سخن دیگر وی که اخیرا گفته است: «ما جنگ را به داخل خاک ایران خواهیم کشاند» به خوبی محور سیاست منطقهای آلسعود را در مقابل ایران نشان میهد.
خبر خوب برای اسرائیل
انتخاب محمد بن سلمان را از منظر دیگری نیز میتوان بررسی کرد و آن مناسبات بین اعراب و اسرائیل است. طی دو سال گذشته و با روی کارآمدن سلمان و پسرش بر سر کار اخبار زیادی در مورد ملاقاتهای پیدا و پنهان مقامات سعودی و رژیم صهیونیستی منتشر شد. گزارشهای زیادی نیز از تمایل دو طرف برای عادی سازی روابط در رسانهها منتشر شد. مقامات اسرائیل به وضوح اعلام کردند که دیگر عربستان دشمن اسرائیل نیست. بعد از کنار زدن نایف و انتصاب محمد بن سلمان به ولیعهدی نیز رسانههای صهیونیست خوشحالی خود را از این مسئله پنهان نکردند. روزنامه صهیونیستی هاآرتص در گزارشی در این زمینه نوشت: «انتخاب محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد خبر خوبی برای اسرائیل و آمریکا بوده و مواضع ضدایرانی سفت و سختش او را یک شریک مهم برای اسرائیل خواهد کرد و این تنها در مبارزه علیه ایران نیست.
بن سلمان باید نفوذ روسیه را در منطقه کاهش دهد تا بشار اسد سقوط کند و باید علیه داعش مواضع سختی اتخاذ کند. او باید در برابر سازمانهای اسلامی دیگر نظیر اخوانالمسلمین و حزبالله نیز موضعگیری سختی داشته باشد . در دو سال گذشته بسیاری از وبسایتهای عربی بارها خبر دادند که بن سلمان با اسرائیلیها دیدار داشته... از طرفی دیدارهای معمول دیگری میان مقامات عربستان و اسرائیل در اتاق مشترک جنگ در اردن برگزار شده است. دراین دیدارها آمریکا نیز حضور داشته. آنچه هنوز برای ما روشن نیست این است که محمد بن سلمان تا چه حد میتواند و میخواهد فرایند صلح میان اسراییل و فلسطین را به پیش ببرد.»
روزنامه اسرائیل الیوم نیز با ابراز خوشحالی از ولیعهدی محمد بن سلمان مینویسد: «به قدرت رسیدن ولیعهد جدید و کم سن و سال عربستان، آثار بسیاری بر جای خواهد گذاشت که از سطح داخلی فراتر خواهد رفت و به سطح منطقهای و بینالمللی خواهد رسید. واقعیت این است که در دو سالی که از جانشینی ولیعهدی محمد بن سلمان میگذرد، این ملک سلمان نبود که عربستان را اداره میکرد، بلکه پسرش محمد بود. محمد بن سلمان در این دو سال توانست جنگ فراگیری بر ضد حوثیهای مورد حمایت ایران در یمن به راه اندازد و تهران را آشکارا تهدید به جنگ کند و در همین حال حزب الله لبنان را در فهرست گروههای تروریستی قرار دهد و البته هزینه همه این اقدامات را از خزانه طلایی سعودی پرداخته است... به نظر میرسد محمد جوان سیاستهای محافظه کارانه خود را یک باره تغییر نخواهد داد و در به رسمیت شناختن اسرائیل، شتاب نخواهد کرد، هرچند به مبارزه خود با تروریسم و خطر تهدید ایران ادامه خواهد داد و البته این امید را که روابط بین ریاض و تلآویو عمق بیشتری یابد، تقویت خواهد کرد.»
نتیجهگیری
نشریه فارین پالیسی که سابقهای طولانی در تحلیل انتقال قدرت و جنگ بر سر تخت پادشاهی در عربستان دارد، در گزارشی مینویسد: «محمد بنسلمان، بزودی شاه خواهد شد زیرا پدرش که دچار زوال عقلی شده است، بزودی به سود او، کنارهگیریاش از قدرت را اعلام خواهد کرد.» با این اوصاف در کشور پیرمردها شاهزادهای جوان و جاه طلب بر خلاف تمام سنتهای سیاسی و قبیلهای عربستان به زودی غیر از تصاحب مقام ولیعهدی شاه نیز خواهد شد.
محمد بن سلمان با پارادوکسهای زیادی رو به رو است. او به فکر تغییرات گسترده در سیاست، اقتصاد و فرهنگ عربستان است. اصلاحات سیاسی و کنار زدن شاهزادگانی که مار خورده و افعی شده و در تمام سطح سیاسی و اقتصادی عربستان نفوذ دارند هم کار مشکلی است و هم نیازمند جلب حمایت شیوخ وهابی، از سوی دیگر انجام تغییرات فرهنگی مثل دادن آزادیهای بیشتر به زنان یا اجازه برگزاری کنسرت یا تاسیس مراکز تفریحی با مخالفت شدید مفتیان سعودی رو به رو خواهد شد که حمایت آنها را برای تغییرات سیاسی نیاز دارد.
سیاست منطقهای جنگ طلبانه نیز مستلزم منابع مالی زیادی است که اقتصاد بحران زده سعودی با کسری بودجه قابل توجه توان آن را ندارد کارشناسان اقتصادی نیز نسبت به موفقیت طرح کاهش وابستگی عربستان به اقتصاد نفتی ابراز تردید میکنند. او سودای سروری بر کل منطقه را دارد اما توان و قابلیتهای لازم برای این کار را ندارد. طی دو سال گذشته محمد بن سلمان نشان داده است تنها از سیاست ورزی زبان زور را میفهمد. رسیدن چنین شخصی با خلق و خوی جاهطلبانه به مقام شاهی کشوری با منابع مالی زیاد با اختیارات کامل و فقدان مکانیزم نظارتی، نوید خوبی برای منطقه نیست. باید منتظر بود و دید محمد بن سلمان تا کجا این جاه طلبیهای خود را ادامه خواهد داد و آیا این قمار خطرناک به از دست رفت تاج و تخت وی منجر خواهد شد یا خیر.
http://kayhan.ir/fa/news/107382
ش.د9603448