(روزنامه آسمان آبي ـ 1396/07/30 ـ شماره 93 ـ صفحه 9)
** در نظریههای کلاسیک معمولا رسانهها با قدرتی که در دست دولت و جریان مسلط است، تعریف میشوند و درواقع قدرت سیاسی و اقتصادی رسانهها را در دست دارد، اما از زمانی که انحصار رسانهها شکسته شده است، بسیاری این نقش قدرت فائقه را برای دولت قائل نیستند و برعکس تاکید میشود رسانهها بیشتر در حوزه جامعه مدنی قرار میگیرند. درواقع، این جامعه مدنی است که قدرتمند است. اگر اینگونه به قضیه نگاه کنیم، یک کشاکش و مبارزه بین جامعه مدنی و نهادهای آن با دولت میبینیم. عرصه این کشاکش و منازعه هم بیشتر در حوزه فرهنگ، توسعه فرهنگی و اطلاعات است. به طور طبیعی، توسعه فناوریهای ارتباطی و شبکههای اجتماعی و رسانهها در این حوزه نقش اساسی و بلامنازعی داشتهاند؛ چون منبع قدرت جدید برعکس گذشته دانش و اطلاعات است. گروهی هم که بتوانند به دانش اطلاعات و رسانهها تسلط و دست بالا را داشته باشند قدرتمند هستند. گرچه رسانهها منبع و منشأ قدرت هستند و همهچیز رسانهای شده و قدرت کنترل همهچیز در دست رسانههاست، قابلیت کنترل خودشان بسیار کم شده است.
* پس به نظر شما، نسبت معکوسی در این میان وجود دارد و به همان اندازه که قدرت در رسانهها وجود داشته، کنترل بر آنها کم شده است؟
** بله.
* مقصودتان از کنترل نظارت است یا تعریف چارچوب یا موضوعی دیگر؟
** وسیعتر از این موضوعات است. میتوان گفت هم نظارت و هم مدیریت است و حتی مالکیت هم میتواند باشد. به نظر من، یک نوع کشاکش بین جامعه مدنی، نهادهای جامعه مدنی و حوزه مدنی با نظام سیاسی وجود دارد. این کشاکش خود را به اشکال مختلفی نشان میدهد که به نظر میرسد در عرصه شبکههای اجتماعی جامعه مدنی دستبالا را دارد.
* پس به نظر شما، در اینباره قدرت در دست شبکههای مجازی است و قدرت حاکمیت تضعیف شده یا در حال تضعیفشدن است؟
** به نظر میرسید به این شکل است و جامعه مدنی در اینباره دستبالا را دارد.
* دلیل این رویداد را در چه میدانید؟
** از یک طرف، انحصار اطلاعاتی و ارتباطاتی شکسته شده و شما با منابع متنوع و متکثر اطلاعاتی خبری و فرهنگی مواجه هستید و تکصدایی که وجود داشت و انحصار رسانههای غالب، رسانههای جریان اصلی شکسته شده و صدای گروههایی که غیررسمی و محذوف و حاشیهای بودند، الان شنیده میشود و درواقع، یک نوع تکثر صداها در میان رسانهها داریم. همچنین افزایش رقابت، کاهش امکان ممیزی و نقد اخلاقی رسانههای غالب (بهدلیل محافظهکاری، خبر در چارچوب خبر و اطلاعات در چارچوب حفظ وضع موجود و منابع اخبار رسمی هستند) از ابعاد دیگر این موضوع هستند که رسانههای مجازی آن را به مبارزه طلبیده و از نظر اخلاقی نقد کردهاند. همین موجب شده جریان شبکهها نوعی از تحول و موتور محرک تحولات اجتماعی هم باشند. شاید بتوان گفت شبکههای اجتماعی نهتنها در ایران، بلکه در همه جهان، سردمدار جنبشهای اجتماعی و مدنی هم تلقی میشوند. آنچه مطرح میشود، جامعه شبکهای یا جنبشهای اجتماعی است که مبتنیبر این شبکهها از چنین منظری قابلبحث هستند. درواقع، مبارزهای است که بر سر کنترل خبر، کنترل تولید اطلاعات در گرفته و در این مبارزه فناوریهای ارتباطی شبکههای اجتماعی دست جامعه مدنی را بازتر کرده و قدرت را به جامعه مدنی بازگرداندهاند.
* پس به نظر شما سیاست، قدرت، دانش و اطلاعات بهصورت یکجا در اختیار جامعه مدنی و توده مردم قرار گرفته است؟
** بله.
* این اتفاق را مثبت ارزیابی میکنید یا منفی؟
** قطعا مثبت است. طبیعتا این به افزایش سطح آگاهی و اطلاعات مردم برای مدیریت زندگی، کسبوکار، افزایش مهارتآموزی، افزایش مزیت نسبی خودشان در بازار تحول اشتغال منجر شده است.
* میتوان این تصور را داشت که این اتفاق قدرت حاکمیت را هم ضعیف میکند؟
** همینطور است و نقش مردم را هم پررنگتر میکند.
* این قدرت چگونه در دست مردم قرار میگیرد؟
** افزایش سواد رسانهای را بهدنبال خواهد داشت. اینها یک امکان را برای ارزیابی، مباحثه، نقد و جریان غالب رسانهای و خبری فراهم میکند و این خود امکان افزایش قدرت نقادی و نظارت و کنترل شهروندی را دنبال میکند و بهدنبال خود، مطالبهگری به وجود میآورد؛ یعنی یک فرایند به این شکل ایجاد میشود و از طرف دیگر طبیعی است که این صرفا جنبه خنثی ندارد.
* منظورتان بهوجودآمدن خودبیانگری در شبکههای مجازی است؟
** نقش شبکههای اجتماعی این است که امکان شنیدن صداهایی که پیش از این شنیده نمیشد، فراهم میکنند و حال مهمترین ویژگی شبکههای اجتماعی دوسویهبودن آنهاست. کمتر میتوان مفهومی بهعنوان مخاطب صرف، متصور شد. الان مردم به مشارکتکننده و تولیدکننده تبدیل شدهاند. آنچه بهعنوان شهروند-روزنامهنگار یا روزنامهنگاری مدنی شناخته میشود به این معنی است که الان تنها قدرت حاکم نیست که خبر و جریان خبری تولید میکند و میتواند بر زندگی مردم با رادیو و تلویزیونهای رسمی نظارت کند، بلکه شبکههای اجتماعی قضیه را معکوس کردهاند و حتی دستگاههای رسمی در مواردی مجبور هستند از آنها تبعیت کنند.
* پس تمایلی که توده به استفاده از این شبکهها دارد یکی از دلایلش میتواند این باشد که خود میتوانند نظارتشان را منتشر کنند؟
** دقیقا، اما ابعادی دیگری هم دارد. به نظر من، در عرصه روزنامهنگاری هم علیه جریان اصلی و علیه روزنامهنگاری غالب و حتی شاید بتوان گفت علیه حرفهایگرایی است.
* و میتوان گفت که علیه سانسور و محدودیت انتشار اطلاعات؟
** بله، علیه سانسور و همچنین علیه حرفهایگرایی. درواقع، حرفهگرایی نوعی محافظهکاری در خود دارد. منبع دستگاههای رسمی خبر آن چیزی است که خودشان آن را تایید کنند؛ بنابراین شبکههای اجتماعی علیه حرفهگرایی هستند و بههمین دلیل هم معتقدم هم قدرت را نقد میکند و هم نقد اخلاقی رسانههای مسلط است.
* بعد از این ابعاد منتقدانه شبکههای اجتماعی، اگر بخواهید از مضرات آن صحبت کنید چه موضوعاتی مدنظرتان است؟ آیا مضراتی هم برای آنها قائل هستید؟
** بله، از زاویه دیگر این شبکهها درعینحالی که پرچمدار نقدی علیه جریان حاکم رسانهای هستند، خودشان هم میتوان گفت باید از جهت اخلاقی موردنقد قرار گیرند. زمانیکه اینها علیه حرفهای گرایی هستند میتوانند اسرار بدون منبع و مرجع معتبر را منتشر کنند. اعتبار منبع در کار خبر اساسی است، میبینید خبرها ممکن است در حد شایعات یا یک موضوع مجهول بوده و قابلیت تعمیم نداشته باشند. ما را از عمق جریان اطلاعاتی به سطح میکشانند و مخاطب را سطحینگر میکنند؛ برای نمونه، ما را به پاراگرافخوانی عادت داده و قدرت تحلیل را از مخاطب میگیرند. درواقع، پراکندگی و منطق موزائیکی ایجاد میکنند که این پراکندگی خود سانسور را همراه خواهد داشت؛ یعنی در تراکم حجم اطلاعات به یک موضوع عمیق پرداخته نمیشود. همچنین بدون اینکه از صحت و سقم و اعتبار اطلاعات خبر داشته باشید، طبق عادت شبکههای اطلاعات را برای دیگری میفرستیم. علاوه بر اینها، زبان را هم تحتتاثیر قرار میدهند؛ این شبکهها زبان خاصی دارند که از آن زبان فاخر و استاندارد دور است و حتی بدسلیقگی را هم ترویج میکند. منطق حقوقی هم چه از لحاظ اخلاق حرفهای بر کار تا اینجا حکمفرما نبوده است.
* قسمت حاکمیت هم میتواند با استفاده از جریانسازی از آن بهرهمند شود؟
** منعی ندارد، اتفاقا کاری که شبکههای اجتماعی و رسانههای جدید انجام دادهاند دموکراتیککردن جامعه است. درواقع، این بستر را در اختیار همه قرار داده است؛ بنابراین در همه حوزهها به دموکراتیککردن جامعه کمک کرده است. همانطور که تریبونی در اختیار گروههای حاشیهای غیررسمی اقلیتهای قومی و مذهبی و سیاسی قرار داده در اختیار دیگران هم گذاشته است.
* با همه این مواردی که گفتید استفاده مردم از فضای مجازی درست است یا باید محدودیت ایجاد کرد؟
** با همه اینها، نقش مثبت و مفید و دگرگونکنندهای که در جامعه وجود دارد و موتور محرک تحول در دنیای آینده است نمیتوان از آن غافل بود یا سعی کرد آن را محدود کرده، ولی باید بتوان آگاهانه و متناسب از آن استفاده کرد. باید با این جریان همراه و همدل شد و بتوان به نوع مناسب با بالارفتن سواد رسانهای سطح آن را بالا برد؛ البته نه اینکه کنترل کرد زیرا نتیجه معکوس دارد و ممکن هم نیست؛ یعنی نه ممکن، نه مقدور و نه مفید است.
https://asemandaily.ir/post/5321
ش.د9603462