(روزنامه همدلي – 1395/05/16– شماره 384 – صفحه 1)
** من یک مقدار با سوال شما مشکل دارم. طبیعی است که نسل برآمده از انقلاب و فرزندان این کشور تدریجا وارد عرصههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میشوند. این خیلی مرتبط به این نیست که پدران آنها افراد صاحبنامی باشند یا نباشند؛ اصولگرا باشند یا اصلاحطلب. طبیعی است کسانی که در اواخر دهه 50 یا اواخر دهه 60 به دنیا آمدند کمکم زمینه برای ورودشان به فضای سیاسی و اجتماعی باز میشود. بنده هم مثل همه فرزندان این ملت از فرصتی که در اختیارم بوده استفاده کردهام و در حوزههای مورد علاقهام مینویسم یا سخنرانی میکنم. دیگران هم میتوانند در این عرصه فعال باشند. اینکه هر کسی چه راهی را انتخاب میکند منطبق با اندیشه و اراده خود اوست. ربطی هم به وقایع 88 ندارد. لذا طبیعی است که ما وظیفه خودمان را بر اساس آنچه تشخیص میدهیم انجام دهیم.
درباره اینکه چرا من اصلاحطلب شدم هم میتوان گفت که اصلاحطلبی گفتمانی است در کشور ما که بخش عمدهای از بدنه اجتماعی جامعه به آن معتقد است. اصلاحطلبی و اصولگرایی هر دو مثل دو بال برای پیشرفت این جامعه لازم هستند. هرکسی بر اساس بینشی که دارد یکی از این دو گفتمان را انتخاب میکند و من از دوره نوجوانی، جوانی و دانشجوییام بر اساس مطالعات و تحقیقی که در موضوعات داخلی، خارجی و اندیشهای داشتم مسیر اصلاحطلبی را مناسبتر دیدم و راهکارهایی را که برای برونرفت از مشکلات جامعه در اندیشه اصلاحطلبی وجود دارد، واقع بینانهتر تشخیص دادم. شروع دوره طلبگی و دانشجویی من هم مصادف بود با روی کار آمدن دولت اصلاحات و مطالعه روزنامهها، جراید و کتاب که بازارشان در آن روزها بسیار رونق یافته بود در کنار همه این موارد، بینش و منش و روش سیاسی و اجتماعی آقای خاتمی به عنوان نماد این تفکر و شاخص اندیشه منطبق با مردمسالاری دینی و معتقد به جمهوری اسلامی نقش ویژه و قابل توجهی داشت. به نظرم با توجه به نیازهای امروز جامعه تحولخواه ایرانی، اصلاحطلبی و اعتدالگرایی همچنان بهترین گفتمان در جامعه ماست.
* پس از همان دوران دانشجویی اصلاحطلب شدید؟
** بله، اما ابتدا باید توضیحی درباره خانوادهام بدهم. پدرم از نیروهای اصیل انقلابی و چهرههای شاخص دوران دفاع مقدس هستند و یکی از نکاتی که ایشان همیشه به آن توجه دارند این است که هیچگاه رنگ، بو و خط و ربط سیاسی به کار خودش ندادند. آنچه که ایشان خیلی در موردش مراقبت میکنند و نسبت به آن وسواس دارند، جایگاه و سرمایهای است که به واسطه جنگ و انقلاب و شهدا در اختیارش قرار گرفته است که خرج جناحبندیها و حزب بازیهای سیاسی نشود. البته که جناحها و احزاب سیاسی برای یک جامعه لازم است و جامعهای که نشاط سیاسی داشته باشد، جناح و حزب باعث پیشرفت آن میشود، اما به شرطی که از حد تعادل و خرد و حکمت و اصول حرفهایاش خارج نشود. به هرحال بعضی سرمایهها باید در جایگاه مناسب خود به کار گرفته شوند. فردی که عمرش را در خدمت شهدا و انقلاب و ارزشهای ملی و عقیدتی این جامعه صرف کرده است و تبدیل به سرمایهای ملی شده است نباید سابقه و جایگاه ارزشمند خود را خرج چیزی غیر از اصل انقلاب و ارزشهای اساسی آن کند.
* به نکته خوبی اشاره کردید. اتفاقا حاج صادق آهنگران با بسیاری از مداحان که از تریبونهای مذهبی برای مقاصد سیاسیشان استفاده میکنند و میخواهند در انتخاباتها لیست بدهند متفاوت است. آیا تا به حال ایشان نسبت به این رویکرد مداحان هم نقدی داشته است؟
** البته بنده سخنگوی ایشان نیستم. فقط میتوانم بگویم که ایشان هیچگاه از منبر و جایگاهی که در اختیارش قرار گرفته برای غیر از گفتمان امام و انقلاب و رهبری استفاده نکرده است. طبیعی است که هر مداحی میتواند نظر سیاسی داشته باشد و نظر خودش را ابراز کند. منتها آنچه که من از روش و منش پدرم دریافتم این است که اگر هم بناست در منبر سیدالشهدا، هیات و مجالس عزاداری مسائل سیاسی مطرح شود، سطح آن باید خیلی بالاتر از جناحبندیها و بازیهای سیاسی باشد. ما معتقد نیستیم که هیاتها غیر سیاسی باشند، همچنان که رهبر معظم انقلاب هم بارها تاکید فرمودند هیاتها هم باید به مسائل سیاسی توجه کنند، اما توجهشان باید به مسائل کلان سیاسی و مسائل جهان اسلام و دشمنیهایی که استکبار علیه اسلام و انقلاب دارد، باشد، نه اینکه هیاتها و مجالس اهل بیت(ع) تبدیل به مکانی شود که به صورت هم خاکستر بپاشیم و دچار تفرقه شویم.
* شما گفتید که در همان دوران دانشجویی جذب شخصیت آقای خاتمی شدید و البته که متعلق به دهه 60هستید. یکی از ویژگیهایی که در بچههای این دهه وجود دارد این است که دوران نوجوانیشان ممکن است جذب یک تئوریسین خاصی شوند. شما مجذوب چه شخصیتهایی بودید؟
** بله من در دوران بلوغم و در دورهای که مطالعه را آغاز کردم، بعضی از چهرهها و برخی از شخصیتها در تاریخ اسلام و در تاریخ ایران در نظرم جلوهها و جذابیتهای خاصی داشتند. از میان عالمان شیعه، مرحوم آخوند خراسانی و میرزای نایینی و اندیشهورزیها و مجاهدتهایی که ایشان داشتند بسیار برای من جذاب بود. همچنین باید به سیدجمالالدین اسدآبادی، امام خمینی، امام موسی صدر، شهید مطهری و شهید بهشتی اشاره کنم. کسانی هم که به آنها دسترسی پیدا کردم و از آنها بیواسطه آموختم آیتالله حاج سیدحسن آقای خمینی و جناب آقای خاتمی بودند که همان مسیر و دیدگاهها را دنبال میکنند.
* شما یک جا درباره لغو کنسرتها موضعگیری کرده بودید. خودتان هم کنسرت میروید؟
** من تا بهحال کنسرت موسیقی پاپ نرفتهام. من به طور خاص علاقهمند به موسیقی سنتی و موسیقی کلاسیک هستم و اگر کنسرت مناسبی باشد خواهم رفت، البته بنده تخصصی در حوزه موسیقی ندارم، اما به عنوان یک شنونده علاقهمند آن را دنبال میکنم.
* در حوزه موسیقی به چه کسی بیشتر علاقه دارید؟
** اگر بخواهم اسم بیاورم، طبیعتا استاد شجریان دربین خوانندههای موسیقی سنتی بینظیر است. خیلی ناراحت آوردن اسم ایشان نیستم، چون آنقدر ایشان با دیگران فاصله دارند که در حق کسی ظلم نمیشود. در حوزه نوازندگی و آهنگسازی هم نوازندگان و آهنگسازان چیرهدستی در کشور داریم که هنر ایرانزمین بهواسطه وجود آنها و هنر فاخرشان به خود میبالد. آثار مرحوم لطفی، کیهان کلهر، جلیل شهناز، جلالالدین ذوالفنون و پرویز یاحقی را خیلی دوست دارم. البته کارهای این افراد را در جمع با استاد شجریان بیشتر میپسندم.
* احتمالا میانه خوبی با سینما و تئاتر هم دارید؟
** بله سینما و تئاتر از علاقهمندیهای من است و فکر میکنم هم لباسهای من خیلی بیشتر باید به این حوزهها توجه نشان دهند.
* رابطهتان با هنرمندان چطور است؟ اگر اشتباه نکنم با حسین پناهی هم رابطه خانوادگی داشتید.
** ایشان از دوستان پدرم قبل از انقلاب بودند. بعد که انقلاب شد و جنگ پیش آمد مسیر پدر و حسین پناهی متفاوت شد. الان هم با بسیاری از هنرمندان بهویژه آنها که در حوزه تئاتر فعال هستند ارتباط دارم و از دوستان بسیار خوب من هستند و آثارشان را دنبال میکنم.
* تا به حال شده حاج صادق آهنگران به شما بگویند این چه مواضعی است که شما میگیرید؟ یک بار روزنامه جوان به نقل از پدرتان نوشته بود بعد از حوادث انتخابات 88 از رای به کاندیدای خاص پشیمان شدید.
** من و پدر در اصول اساسی اسلام و انقلاب و اعتقاد به امام و ولایت فقیه و مقام معظم رهبری هیچ اختلافی نداریم، هرچند ممکن است در سلایق سیاسی با پدر مباحثاتی داشته باشیم، اما یک جامعه متکثر شاداب و آزاد جامعهای است که هرکس برای خودش اندیشهای داشته باشد. به هرحال قرار نیست که پسران تماما و چشم و گوش بسته دنبالهروی راه پدران باشند. بنده افتخار میکنم که فرزند حاج صادق آهنگران هستم و به حماسهها و حماسهسراییهای ایشان افتخار میکنم. ایشان هم شخصا آدمی است که به انتخاب ما فرزندان، چه در حوزه سیاسی و اجتماعی احترام گذاشتهاند. فضای خانواده ما خدا را شکر فضای دموکراتیکی است که هرکداممان انتخابهای خودمان را منطبق با اندیشه و اراده آزاد خود داریم. در مسائل سیاسی در بعضی موارد با پدر سلیقه متفاوت داریم، اما اینکه با هم جدال داشته باشیم، اینطور نیست و در اصول هم اختلافی نداریم.
اگر هم بخواهم صراحتا به سوال شما در مورد انتخابات 88 پاسخی بدهم، فکر میکنم پدر به کسی که من رای دادم رای ندادند. پدر به کس دیگری رای دادند. من انتخابم منطبق با تشخیص خودم و بر مبنای اصولی بود که به آن اعتقاد داشتم. من معترض به شیوه اداره کشور در دوره آقای احمدینژاد بودم و به ایشان رای ندادم و از این بابت بسیار هم خوشحالم که به ایشان رای ندادم، من به مهندس موسوی رای دادم، اما شرایط قبل و روز انتخابات با روزهای بعد از آن متفاوت بود و بعد از انتخابات شرایط به کلی تغییر کرد.
من با اینکه خودم به نحوه برگزاری آن انتخابات و شیوه مناظرات و تبلیغات و عملکرد دولت وقت معترض بوده و هستم، اما بعد از انتخابات 88 به روشی که آقایان مهندس موسوی و کروبی در بیان اعتراض و رهبری جریان اعتراضی داشتند، انتقادات جدی داشتم، من به آن شیوه اعتراض خیابانی اعتقاد نداشتم و در هیچ کدام از تجمعات و تظاهرات خیابانی شرکت نکردم، نه ٢۵ خرداد و نه ٩ دی. معتقد بودم که خیلی راحتتر ما میتوانستیم گفتوگو کنیم و سطح تحملها را بالاتر ببریم و مسایل را حل کنیم. من اعتراضات به آن ترکیب را نمیپسندیدم؛ اما به شیوه برخورد دولت وقت و نهادهای امنیتی هم اعتراض جدی داشته و دارم.
* یعنی از 29 خرداد به بعد؟
** بله. اگر یادتان باشد مجمع روحانیون مبارز برای 30خرداد درخواست تجمع کرده بود و مردم را دعوت کرده بود که در این تجمع حاضر باشند. اما بعد از سخنرانی مقام معظم رهبری مجمع روحانیون این تجمع را لغو کرد که بسیار کار درستی بود. ای کاش معترضین به نتایج انتخابات این مسیر را میپذیرفتند و اعتراضات خودشان را به غیر از تظاهرات خیابانی نشان میدادند. اصل 27 قانون اساسی به ما اجازه میدهد که بیاییم در خیابان و اعتراضمان را هم انجام دهیم، اما این باید در خدمت آرامش جامعه باشد. بیان اعتراض و دیدگاه سیاسی - اجتماعی نباید امنیت کشور و زندگی عادی مردم را خدشهدار کند.
من اگر باز برگردم به مقطع 22 خرداد – کاری به این اتفاقات بعد ندارم – از انتخابی که کردم دفاع میکنم. اما نسبت به روشی که آقای مهندس موسوی و آقای کروبی انتخاب کردند انتقاد دارم، چنانکه به برخوردی که دولت احمدینژاد و بخشی از حاکمیت با معترضین کرد که اوج آن را در کهریزک دیدیم انتقاد دارم. ما نمیتوانیم بگوییم یک طرف قضیه مقصر بود و دیگری بیتقصیر. بعد از انتخابات فضای بدی در کشور به وجود آمد و حماسهای را که مردم در 22خرداد به وجود آوردند به کام همه تلخ کرد و شکافی در بین خانواده انقلاب به وجود آورد که تا همین حالا که با شما صحبت میکنم از آنها رنج میبریم. اما از انتخابی که در 22 خرداد داشتم ناراحت نیستم. من به کسی رای دادم که در شورای نگهبان تایید شده بود. من به کسی رای دادم که در تلویزیون جمهوری اسلامی قانونا تبلیغ میکرد. روز 22خرداد روزی که رای دادم و پس از آن هم معترض بودم به فضای برگزاری انتخابات و نوع تبلیغات و مناظرات و بداخلاقیهای انتخابات. اما مسیر اردوکشی خیابانی و بسته شدن باب گفتوگو بین نخبگان کشور از نظر من اتفاقات خوبی نبود.
* به نظرتان در شرایط کنونی راه برونرفتی وجود دارد؟
** اگر زمانی که آن زخم به پیکر انقلاب وارد شد، همان موقع اقدام به درمان آن میکردیم و اجازه نمیدادیم این زخم کهنه شود، خسارتهای آن کمتر بود. این عارضه بهخاطر کمتحملی بهوجود آمد. باید دید چه عاملی موجب شد که اتفاقات سال 88 به وجود آمد. به نظر من افراط و کمتحملی در هر دو طرف باعث این وقایع شد. در رقابتهای سیاسی و در ایجاد هیجان سیاسی افراط صورت گرفت. ببینید هیجان وقتی از یک میزان بالاتر برود اثر نامطلوب میگذارد. در موقع اعتراضات خیابانی و شعارهایی که در اعتراضات داده میشد، افراط صورت گرفت. متاسفانه یکی از انتقادات من به رهبران معترضین این است که به صورت موثر جلوی جریان شعارهای افراطی را در اعتراضات نگرفتند. اینها همه باعث شد این زخم عمیقتر شود. امروز کارمان برای درمان آن زخم سختتر است، اما اینگونه هم نیست که ناامید باشیم، ما حتما راههایی داریم که میتواند به بهبود اوضاع کمک کند.
ما باید گفتوگوی ملی را در کشور ایجاد کنیم و بپذیریم که قانون را مبنای عمل خود قرار دهیم. عمیقا معتقدم حصر کمکی به تامین امنیت و منافع کشور نمیکند. همچنین باید بپذیریم که دادگاههایمان عادلانه به آن وقایع رسیدگی کنند و اگر کسی به جرایمی متهم است در دادگاه عادله امکان حضور داشته باشد، تفهیم اتهام شود و دفاعیات او استماع شود و احکام قانونی و عادلانه صادر شود. در عین حال افکار عمومی قضاوت خواهد کرد که کدامیک از دفاعیات، دفاعیات محکمتری است. به هرحال امروز نزدیک 7سال از آن ماجراها میگذرد و میبینیم برخی از سیاستهایی که همین معترضین نسبت به آنها اعتراض کرده بودند تا حدود زیادی بهحق بوده است. اما در برخی جاها در روش بیان اعتراضات و همچنین برخورد با اعتراضات افراط صورت گرفت. ما میتوانستیم مشکلات را با خرد و تدبیر حل کنیم. میتوانستیم اصلا از باتوم استفاده نکنیم. ما باید جای باتوم و تفنگ را به خرد و تحمل و گفتوگو و تدبیر میدادیم.
شما در نظر بگیرید در سال 88 دو خطبه نماز جمعه از طرف دو نفر از پایهگذاران انقلاب خوانده شد، یکی خطبه مقام معظم رهبری در 29 خرداد و خطبههای آیتالله هاشمی رفسنجانی در 26 تیرماه. متاسفانه بعضی از اصلاحطلبان از خطبههای 29 خرداد فقط این جمله را میبینند که «نظر من به احمدینژاد نزدیکتر است». در صورتی در آن خطبهها موارد دیگری بود که میتوانست معترضین را به نظام نزدیک کند. مقام معظم رهبری در همان خطبهها به اتهامزنیهای احمدینژاد پاسخ دادند و در همان خطبهها ایشان از آقایهاشمی و ناطق دفاع کردند.
آقای کروبی و موسوی را جزئی از نظام دانستند. متاسفانه از طرف دیگر اصولگرایان و بخشهایی از حاکمیت به راهکارهایی که آیتاللههاشمی رفسنجانی در آخرین خطبه نماز جمعهاش ارائه کرد بیتوجه بودند و از آن فرصت برای ایجاد وفاق سیاسی بهره نبردند. بدترین اتفاقی که در سال 88 افتاد این بود که عدهای تلاش کردند خودشان را از دایره نظام بیرون بکشند و عدهای هم در طرف مقابل تلاش کردند تا رقیبشان را از دایره نظام بیرون بیندازند. ما به جای اینکه اختلاف را حل کنیم با مخالف برخورد کردیم. راه برونرفت از مشکلات سال 88 حذف و حصر مخالف نیست، بلکه برطرف کردن اختلاف است.
مشکلاتی که ما امروز درباره برجام داریم هم به این برمیگردد که همه نخبگان جامعه قبل از پرداختن به برجام خارجی به برجام داخلی نپرداختند. آقای روحانی ابتدا باید بانی گفتوگویهای ملی میشد و به وفاق داخلی دست مییافت و پس از آن سراغ برجام هستهای میرفت. باید نسبت به تصمیمی که نظام درباره مذاکرات داشت وفاق ایجاد میشد. دنیا وقتی میخواهد با ما مواجه شود اولین چیزی که به آن نگاه میکند این است که ما در داخل چقدر یکپارچه و همزبان هستیم. اگر ما در موضوعی اختلاف و دعوا داشته باشیم، دنیا میگوید شما باید اول اختلافات داخلیتان را حل کنید بعد بیایید مذاکره کنید. آقای روحانی بعد از انتخابات 92 میتوانست باب گفتو گوهای ملی را در داخل باز کند. به هرحال دلواپسان قبل از شروع دولت آقای روحانی بودهاند و بعد از آن هم خواهند بود.
* فکر میکنید آقای روحانی به تنهایی میتواند باب گفتوگوهای ملی را باز کند، یا اینکه کل حاکمیت هم باید درباره این تصمیم همراه شوند؟
** آقای روحانی به تنهایی نمیتواند به نتیجه برسد، اما ایشان میتواند شروع کننده این فضای گفتوگو باشد. روحانی میتواند اصرار کند که این گفتوگوها در کشور شروع شود. رئیس جمهور بسیار مقام معتبری است، او رئیس شورای عالی امنیت ملی، دومین مقام کشور و مهمترین عنصر اجرایی کشور است و اوست که میتواند راهکار بدهد و این مسائل را برطرف کند. من نمیگویم روحانی نخواسته، اما چندان برای این گفتوگوها اصرار نکرده است. من یکی از طرفداران آقای روحانی هستم که برای دور دوم هم حتما به او رای میدهم، چرا که بهتر از آقای روحانی را نمیشناسم که بتواند کاری را که شروع شده به پایان برساند. اما معتقدم باید با همان هنری که ایشان مذاکرات هستهای را پیش برد، باید با همان هنر در داخل مذاکرات را شروع کند.
* گفتید سال آینده هم به آقای روحانی رای میدهید. فکر میکنید، رقیب آقای روحانی سال آینده چه کسی باشد؟ به نظر شما احمدینژاد که در مظان کاندیداتوری قرار دارد، وارد انتخابات میشود؟
** بله به نظر من آقای احمدینژاد میآید. هم به دلیل اینکه خودش تمایل و اراده دارد و هم اینکه حلقه اطرافیان، ایشان را تحریک و دعوت به شرکت در انتخابات میکنند. این قابل انکار هم نیست که عدهای از مردم به آقای احمدینژاد علاقهمند هستند و به او رای میدهند . به هرحال ایشان یک محاسباتی هم میکند. ایشان اگر مطمئن شود که تایید صلاحیت خواهد شد، در صحنه حضور پیدا میکند.
* به نظر شما تایید صلاحیت میشود؟
** دلیلی برای ردصلاحیت آقای احمدینژاد وجود ندارد، به همان دلیلی که برای ردصلاحیت آقای هاشمی دلیلی منطقی وجود نداشت و دلیلی برای رد صلاحیت آقای خاتمی نیز وجود ندارد. کسی که 8سال رئیس جمهور این کشور بوده، فارغ از آنکه چه عملکردی در آن دوران داشته و محکومیتی هم از دادگاه دریافت نکرده، دلیلی ندارد رد صلاحیت شود.
* وقتی سال 92 آقایهاشمی رد صلاحیت شد، واکنش تان چه بود؟ اصلا فکر میکردید آقای هاشمی رد صلاحیت شود؟
** تصور نمیکردم هاشمی که این همه سال برای این نظام زحمت کشیده و از عناصر کلیدی انقلاب بوده و در گردنههای سخت مثل جنگ کشور را هدایت کرده شورای نگهبان با او اینگونه برخورد کند. من البته استدلال اصلی را که باعث رد صلاحیت ایشان شده، هنوز متوجه نشدهام. نمیدانم ایشان را به خاطر کهولت سن رد صلاحیت کردهاند یا به خاطر دلخوریهای سیاسی ناشی از سال 88. اما خاطرم هست که بسیار از این مسئله ناراحت شدم، اما ناامید نشدم، چون آقای دکتر روحانی را از قبل میشناختم و با منش ایشان که به عنوان یک کاندیدا تایید شده بود، آشنا بودم و میدانستم ایشان جایگزین بسیار مناسبی برای آقای هاشمی است.
http://hamdelidaily.ir/index.php?newsid=16009
ش.د9504909