(روزنامه آفتاب يزد – 1396/06/26 – شماره 4994 – صفحه 3)
نوبتی میآیند و از اهداف و اندیشههای سیاسی خود میگویند و کمی بعد یا برائت میجویند از احمدینژاد و وی را تکفیر لام تا کام میکنند یا به زمین و زمان گیر میدهند که «حالا شاید به احمدینژاد اعتماد نکنیم، اما برای 84 احمدینژاد بهترین بود.» حالا اینکه احمدینژاد «رایانه» است یا«چرتکه»،«پیمانه» است یا«متر!» بماند مهم این است که نرمافزارش را ندارند و این یعنی احمدینژاد فقط سوار بر اتوبوس اصولگرایی سکونت هشت ساله اختیار کرد در پاستور و این یعنی ما همچنان قرار است «دانگ» خودمان در هزینههایی که آن هشت سال برای مملکت، مردم، مدیریت، اقتصاد، فرهنگ، سیاست، بینالملل و... تراشیدیم را نپردازیم و همه اینها یعنی اصولگرایان همچنان در ورطه تشتت و اختلاف دست و پا میزنند.
جمنا، یکتا و پایداری زیرسایهبودن و نبودن کنار احمدینژادیهایی که حاضر به اعلام برائت نبودند در نهایت به ورطه همان روزهای تلخی انداخت که مجلس در گردابی از وهن و حیرت و استیصال و سکوت! دست و پا میزد؛ تاخت و تاز رئیس دولت به مجلس، عرصهای شده برای رویارویی پایبند ماندن و نماندن به این عبارت که «در راس امور بودن مجلس» مهمتر است یا بقای تفکرات احمدینژادی و از همان جا ریزشها شروع شد. اصولگرایان اگر منصف باشند و مثل حداد عادل نخواهند همه مسائل را زیبا جلوه دهند باید بپذیرند از مناظرههای تلخ و زشت ریزشها شروع شد، از یکشنبه سیاه بود که انشقاقها شدت گرفت و از 22 بهمن قم بود که با هر فریاد و پرتاب، فاصلهها بیشتر و بیشتر شد.
حالا حتی اگر اصولگرایان هم متوجه نشده باشند که نه جمنا که همه رفتارهای اصولگرایانه اسیر کلافی سردرگم به نام فرار از واقعیتهای اجتماعی شده ما به عینه میبینیم که همه هنر اصولگرایی در سهمخواهیهای غیرمتعارفی خلاصه شده که در آن صندوقهای رای هیچ نقش و تاثیری ندارند یعنی ناامید از اقبال اجتماعی و دل بستن به مراکز قدرت و لابیهای پشت پرده! وقتی خبرنگار از حداد عادل پرسید: در این یکی، دو سال، قدری در فضای سیاسی کشور حضورتان کمرنگ شده است؛ دوست داشتیم بگوید: «آری!» اما توجیهات غیرموجه نشان از آن دارد که نماینده سابق مجلس میکوشد فضای غیرطبیعی فعلی را کاملا طبیعی جلوه دهد و این یعنی آغاز یک چالش مهم.
خیلیها با خیلیها مصاحبه میکنند، خیلیها به طرفهالعینی میشوند میهمان یک برنامه زنده تلویزیونی و برخی پیدا و پنهان لای ورقهای همچنان دوستداشتنی روزنامههای کم و بیش مخاطبمحور. خیلیها ناگهان تصمیم میگیرند برای مدتی در محاق بسر ببرند، تجدیدقوا کنند، بررسی کرده روزگاران سپری شده را مرور کنند و برخی کجدار و مریز حضورشان در رسانه را حفظ میکنند و اما سر سلسله ائتلافها و معرکهگردانی انتخابات بودن و ناگهان کم و ناپیداشدن، رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس بودن و از گردونه پارلماننشینی حذفشدن، طبیعی نیست!
اینکه حدادعادل معتقد است کمتر در قاب رسانهبودن به معنای کمتر کارکردن نیست به این معناست که وقتی این روزها فرشاد پیوس یا مجید نامجو مطلق را در مستطیل سبز نمیبینیم طبیعی است! آنها دارند زندگی خودشان را میکنند فقط توی چشم رسانهها نیستند! حالا چند کیلویی اضافه وزن هم شاید آورده باشند یا اصلا ده، پانزده سالی شاید پایی هم زیر توپ نزده باشند، مهم این است که فرشاد پیوس و مجید نامجو مطلق همچنان همانی هستند که میشناختیم با همان نام و نشان! حداد عادل از سال 90 تمام تلاشش معطوف به این موضوع بوده که بهارستان و پاستور و ایضا بهشت (ریاستجمهوری، مجلس و شورایشهر تهران) شاکلهای اصولگرایانه داشته باشد یعنی ضمن آنکه اندک اندک از جو پرالتهاب حمایتهای تام و تمام از احمدینژاد فاصله میگیرند به بازسازی نیروهای سیاسی جبهه متبوع خود بپردازند.
نه این روزها که عملا حداد عادل از سپهر سیاسی و گردونه تعاملات حزبی تقریبا حذف شده که در همان 92 هم خیلیها معتقد بودند که این چهره چند وجهیِ علمی، فرهنگی و سیاسی توان و پتانسیل تبدیل شدن به مرکز ثقل اصولگرایان و ایجادکننده همگرایی و ائتلاف ماندگار اصولگرایان را نخواهد داشت، زیرا روحیه حداد عادل اساسا روحیه تعاملات بدون چالش در عرصه سیاسی است و آنگاه که پای مجادلات و تقابلهای تعیینکننده سیاسی به میان کشیده شود پای لرزان وی واسطه به میان آوردهشدن بسیاری از اگر و اماها خواهد شد.
شاید یکی از دلایلی که خیلیها ـ حتی از نزدیکترین همفکران حدادعادل- معتقد بودند که لیستهای شکستخورده در مجلس و شورای شهر عملا برای شکستخوردن تنظیم شده بودند همین روحیهای است که اولا به افکارعمومی و نظرات اکثریت جامعه توجهی ندارد، زیرا عادت به تعامل حداکثری ندارد و در ثانی میکوشد همه چیز را خوب و آرام و مطابق میل و خواسته دوستان جلوه دهد چیزی که در عالم واقع بدان تعارفات دوستانه میگویند و عملا چنین تعارفاتی در گردونه تقابلهای سخت و نفسگیر سیاسی جایی ندارد. حداد عادل در مواجهه با این موضوع که«در رابطه با انتخابات مجلس دهم خیلی در مورد فهرست اصولگرایان صحبت کردند و خیلیها در این برنامه گفتند از زمانی که این فهرست بسته شد گفتیم که این فهرست برای شکست بسته شد.» در اصطلاح خودش را به تغافل مرموز میزند و با یک مثال بیربط تلاش میکند از پاسخدادن شانه خالی کند: «این عالم سیاست از یک جهاتی شبیه فوتبال است. کسانی که بازیها را تحلیل میکنند قبل از مسابقه حرفهای کلی میزنند و بعد که تیمی میبازد ۱۰۰ دلیل میآورند که من میدانستم چنین میشود. حالا اگر آن تیم ببرد میگویند من میدانستم این میبرد.
معلوم نیست کی راست میگوید... عالم سیاست هم اینطور است. ولیکن تلاش ما این بود تا جایی که امکان دارد اشتباه نکنیم. به هر حال این اتفاق رخ داده است.» و شاید به همین دلیل است که وقتی از او میپرسند: «خودتان فکر میکردید کلا فهرست اصولگرایان در مجلس رای نیاورد؟ چون بدبینانهترین افراد هم فکر میکردند دو الی سه نفری از آن فهرست به مجلس بروند.» مثل بسیاری از همفکرانش صراحتا میگفت آری آن شکست با آن وضعیت کاملا محتمل بود و نمیگفت:«خیر! ما این احتمال را به این صورت نمیدادیم.»
در اثنای همین مصاحبه است که حداد عادل نیمنگاهی داشته به مناظرهها، به مباحثی که بهزعم وی شخصی بوده و اما از یاد برده لابد که شخصیکردن مناظرههای انتخابات ریاستجمهوری ریشه در 84 و 88 دارد نه موضوعی بدیع و تازه پدید آمده در اردیبهشت 96! و در ادامه موضوعی مطرح و آشکار میشود که میتوان حدس زد این مصاحبه کاملا مدیریت شده و هدفمند بوده! به کلام و عبارتی سادهتر، حداد عادل فرصتی میطلبد تا برخی پیامها و خطمشیها را علنی با همفکرانش در میان بگذارد، همان همفکرانی که شاید تا لحظه انجام مصاحبه حتی حاضر نمیشوند پشت یک میز به تبادلافکار بپردازند حتی! خبرنگار پرسیده: «قبل از انتخابات جبههای به نام جمنا تشکیل شد.
موافق تشکیل این جبهه بودید؟» و بالطبع حداد عادل خواهد گفت آری! چرا چون او نایب رئیس آن جبهه بود، اما نایبرئیسی که نقشی نداشت و این همان حقیقتی است که عنوان نمیشود! بعدتر خبرنگار میپرسد:«فکر میکنید اثر مثبت را گذاشت؟» و برای دومین بار پاسخ حداد عادل به یک پرسش بدیهی، غیرواقعبینانه و صرفا شعارگونه است: «بله. بالاخره همین که ۱۶میلیون رای در مقابل حدود ۲۴ میلیون رای تبلور یافت و این جدیشدن انتخابات، یک عاملش همین تشکیل جبهه مردمی بود.»داستان 16 میلیون در برابر 24 میلیون را تاکنون به اقوال گوناگون شنیدهایم، اما تحلیل درستی که همواره بر آن اعتماد داشتهایم آن است که حد اعلای رای اصولگرایی همین 14 تا 16 میلیون رای است بسته به میزان مشارکت، پس ربطدادن این 16 میلیون رای به جمنا مثل آن است که تمام عقبه اصولگرایی را به یکباره نفی کنیم.
اگر اینگونه باشد که جمنا پدیدآور 16 میلیون رای بوده باشد پس لابد همه اصولگرایان جمنا را پذیرفتهاند و چون نپذیرفتهاند و میدانیم و میدانند که جمنا خود یکی از چند عامل تشتت در اصولگرایی بود پس به قطع یقین میدانند که حرکتهای جمنایی و مقطعی هرگز نخواهد توانست مدیریتکننده یک انتخابات برای حصول به نتیجه و پیروزی باشد. از همین موضع میتوان حرفهای دیگری نیز مطرح کرد که اگر جمنا را اصل رایآوری میدانند پس چرا نمیتوانند موتلفه و دیگر اعتدالیون اصولگرایی را با خود همراه کنند؟ اصلا این چه تفکری است که تحزب را زیر پا له کنند و دل ببندند به حرکتهای جبهه و مقطعی؟! دو سوال تشتت و عدم تمرکز در جمنا، اصولگرایان و شخص حدادعادل را برملا میکند، سوال نخست اینکه «برخی از دوستان همفکر شما انتقاداتی دارند که افرادی که از این جبهه برای نامزدی درآمدند، آن تنوع لازم را نداشتند یا اینکه میشد افرادی بیایند که رایآورتر باشند و جدیدتر باشند.
این را قبول دارید؟» و حدادعادل پاسخ میدهد:«به هر حال ما به یک شیوه کاملا مردمی عمل کردیم. اسم این جبهه، جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی است، ما طی دو گردهمایی بزرگ ملی که نزدیک به ۳ هزار نفر را از سراسر ایران دعوت کردیم، به ۵ نامزد نهایی رسیدیم. هر چه اتفاق افتاد، با رای این جماعتی بود که از سراسر ایران جمع شده بودند. ما خودمان در یک اتاق دربسته فردی را تعیین نکردیم که به جامعه معرفی کنیم.» و در سوالی دیگر«فکر میکنید آینده جمنا چه خواهد شد؟» که پاسخ حدادعادل به این سوال به آن اندازه شاذ و عجیب هست که تکلیف ناتمام جمنا را تماما روشن کند: «این مسئله این روزهای ماست. این روزها در دستورکار است. روز اولی که این جبهه مردمی را تشکیل دادیم آن را فقط برای انتخابات ریاستجمهوری تشکیل ندادیم. حال که انتخابات تمام شده است ما داریم برای یک تلاش درازمدتتری برنامهریزی میکنیم.»
جمنا همه را کلافه کرده، همه یعنی همه طیفهای اصولگرایی؛ از یکسو نمیخواهند بپذیرند که تشکلی به نام جمنا نمیتواند نتیجهبخش باشد از سویی دیگر آنانی که حیات و ممات خود را به جمنا بستهاند تا جایی در تشکل جدید و آتی برای خود دست و پا نکنند دل از جمنا نخواهند کند! اخیرا تحلیلی در رسانههای دیداری و نوشتاری منتشر شد با عنوان«جمنا کلاف سردرگم اصولگرایان» که در آن تشکلی به نام جمنا را «سناریویی» دانستند که فقط«تکرار» شد. در این تحلیل میخوانیم:«سودای تغییر در سر دارند، ولی انگار راه را گم کردهاند. شاید هم راه پیش پایشان را دیده باشند و بدانند کدام مسیر به منزل خواهد رسید، ولی هرچه در چنته دارند و هرچه در سر پروراندهاند از آنچه تا منزل زمان و راه مانده است، کوتاهتر و کمتر بهنظر میرسد. قدمها را هرچه شمرده شمرده برمیدارند بازهم جایی میرسد که دویدنها همه محاسبات را خراب میکند و دوباره همه چیز به نقطه اول بازمیگردد و این سیر دوار و البته خستهکننده، راه بلند را در پیش چشمانشان چون سرابی به دورترین نقطه بیابانها میکشاند.
از این انتخابات به آن انتخابات، از این موضعگیری و تجمع به آن جریان و صفبندی و حالا از این چهره به آن چهره بخت آنان را چون پرندهای زیر باران سرد کرده است که باید هر لحظه و هر ساعت در فکر کوچ به جای دیگری باشند؛ کوچی که گاه آنان را تا سر حد بدترین شکستها نیز پیش میبرد و این قصه دوباره تکرار میشود. ماجرای تحزبگرایی و ائتلافهای اصولگرایان در موسم انتخابات همواره طی یک دهه گذشته با مصائب و مشکلاتی همراه بوده است که حالا برخی حل ریشهای آن را بعید و در حد یک نامعادله تفسیر میکنند؛ آن هم در شرایطی که آنان طی چند پیروزی پی در پی در ادوار هفتم، هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی و بعدتر تصاحب دولت چنان سرمست و مغرور شده بودند که در تحلیلها و پیشبینیهای خود آینده تحزب در جمهوری اسلامی را تنها وامدار جریانات و احزاب اصولگرایی دانسته و اساسا میدان سیاست را بدون حضور خودشان و نقشآفرینی دیگران یک امر نشدنی مفروض میکردند.بپذیریم یا نپذیریم، بپذیرند یا نپذیرند ماجرا و حواشی ماجرا همین است! خیلیها ـ و نه چپها و کلاسیکها و استخوان خرد کردههای تئوریهای سیاسی ـ که از نزدیکان اصولگرایی بارها و به زبان بیزبانی گوشزد کردهاند که تا مسئله احزاب حل نشود، تا یاد نگیریم تحزبگرایی را نهادینه کنیم و تا نخواهیم سهم و دانگ خود از هزینههای ایجاد شده از سوی همحزبیهای خود را بپردازیم وضع همین و شاید بدتر از همین خواهد بود.
اصولگرایان و مسئلهای به نام احمدینژاد
حداد عادل همین یک جمله را درست گفته! و فقط همین یک جمله را که«احمدینژاد یک رایانهای است که ما نرمافزارش را نداریم و نمیتوان پیشبینی کرد چه اتفاقی رخ میدهد.» اما این جمله درست یافته ناگهانی نیست! اصولگرایان از فردای پیروزی احمدینژاد در انتخابات 84 فهمیدند رایانهای که بر اریکه اجرایی کشور مستولی کردهاند نرمافزاری دارد که دست کسی نیست، یعنی هست، اما دست اصولگرایان نیست! و شاید هوشمندانهترین سوال خبرنگار از حداد عادل در این مصاحبه همین باشد که از لفظ «اتهام» در کنار حمایت استفاده میکند:«برخیها بزرگترین اتهام اصولگرایان و طیف شما را در حمایت از دولت آقای احمدینژاد میبینند. چنین اتهامی را قبول دارید؟» در سوال فوق یک«واو» عطف حسابی توی ذوق میزند: «اصولگرایان و طیف شما» و این یعنی انشقاقی که حداد عادل هم در آن نقش دارد و اما حداد عادل اصل اتهام را قبول میکند:«قبول دارم که این اتهام را به ما میزنند،» اما تبعات آن را نه:«اما نمیپذیرم.
بنده خطاب به کسانی که این ایراد را میگیرند حرفم این است که شما باید این تصمیم را در ظرف زمانی خود ارزیابی کنید. یعنی ببینید که انتخاب دیگر ما چه بوده است. اگر الان هم شرایط به سال ۸۴ یا ۸۸ بازگردد، ما همانطور تصمیم میگیریم. آن تصمیم در آن لحظه درست بوده است. یعنی اتفاقاتی که بعد از تصمیمی رخ میدهد نباید در ارزیابی تصمیم موثر گرفت. شما در سال ۸۴ یک اطلاعاتی از شخصی به نام آقای دکتر محمود احمدینژاد دارید و بر اساس اطلاعاتی که از جناح رقیب دارید و نامزدهای رقیب آن زمان تصمیمی میگیرید و اگر بعدا اتفاقی افتاده که این میتواند آن تصمیم را مخدوش کند، کسی که آن زمان این تصمیم را گرفته مقصر نیست. چون اینها بعدا اتفاق افتاده است.
هر تصمیم سیاسی را باید در مختصات زمانی و مکانی خود ارزیابی کرد. عین این حرف در مورد سال ۸۸ هم درست است. درباره سال ۸۸ هم باید در شرایط سال ۸۸ بود و ارزیابی کرد.»حرف تقریبا تمام است، اصولگرایان در یک مقطع به این جمعبندی میرسند که پشت سر احمدینژاد بایستند، حتی 12 سال بعدتر هم میگویند انتخاب آن روز صائب بوده است پس تنها مبحثی که گنگ باقی میماند به رفتارهای هزینهزای احمدینژاد بازمیگردد و نحوه تقابل اصولگرایان که در این مسئله خاص چون قانون احزاب درست و درمانی نداریم و نیز آنکه اصولگرایان همچنان در فضایی خاص سیر میکنند یعنی عادت به پاسخگو بودن هنوز برایشان جا نیفتاده پس لابد باید بالاخره بپذیرند که همه اصولگرایی در همه رفتارهای سرزده از احمدینژاد مسئول است و به در و دیوار کوبیدنها نمیتواند چندان مفید فایده باشد.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=84513
ش.د9603413