* چرا هر روز یک پرونده جدید عربی گشوده میشود که هدف اصلی آن، درگیرشدن ایران در بحرانی جدی است؟
** خطمشی جدید آمریکا درباره ایران، همراه و همسو با کشورهای عربی منطقه است تا فعالیتهای آمریکا علیه ایران، اقدام یکجانبه قدرتی فرامنطقهای تلقی نشود و با همراهی کشورهای منطقه باشد. هدف آمریکا، اسرائیل و عربستان، محدودکردن نفوذ ایران است. به همین سبب، وارد موضوع عراق شده است. عراق اکنون نیاز به بازسازی و کمک اقتصادی دارد. در همین راستا، عربستان از دو جهت وارد شده است؛ اول اینکه وارد معادلات اقتصادی در عراق شود و در این کشور سرمایهگذاری کند و دوم اینکه در بازسازی عراق نقش داشته باشد. شیعیان عراق که بیشترین قدرت را در این کشور دارند، از این موضوع استقبال میکنند. تمام هموغم عربستان این است که نفوذ ایران را در کشورهای عربی یا کاهش دهد یا قطع کند. درباره عراق چون آمریکاییها همسو با عربستان هستند، بنابراین از دو جهت میتوانند دولت عراق را تحت فشار قرار دهند که هم روابط نزدیک اقتصادی با عربستان برقرار کند و هم به موازات آن تحولات سیاسی تازهای ایجاد کند.
سعودیها میخواهند با نفوذی که بر سنیهای عراق دارند، آنها را قانع کنند که وضع موجود را با تعدیلاتی پذیرا شوند؛ یعنی موازنهای منصفانه بین سنیها و شیعیان برقرار شود، حکومت اکثریت شیعه حفظ شود و در کنار آن مشارکت درخور توجه هم برای سنیها ایجاد شود. با این سیاست، سنیها نیز با نفوذ عربستان رویکرد معتدلتری را در پیش خواهند گرفت. یک نکته مهم را نباید در این موضوع فراموش کرد، آنهم این است که تعصبات عربگرایانه عراقیها بیش از تعصبات شیعهگرایانه آنهاست. از طرف دیگر، هر کشوری دنبال منافع خود است؛ اگر تشخیص دهد با آمریکا و عربستان از نظر اقتصادی و سیاسی به نتایج مثبتی میرسد، خیلی آرام سعی میکند این خطمشی را در پیش گیرد. البته در ابتدای امر ایران را راضی نگه میدارد؛ اما در رویه مسلط، بهتدریج در راستای عربستان و آمریکا حرکت خواهد کرد.
* فکر میکنید چقدر میتوان این موضوع را با استفاده از نیروهای داخل عراق مدیریت کرد؟
** فرهنگی در مشرق زمین حاکم است که بر مبنای آن، هر زمان جریان مسلطی پدیدار شود، سعی میکنند خیلی سریع خود را با آن همسو کنند. به نظرم شیعیان عراق اگر به نتیجه برسند که آمریکا مصمم است این استراتژی را پیش ببرد و عربستان هم راه تعدیل را در پیش گرفته است، تلاش میکنند از جریان دور نمانند. الان ایران در عراق جایگاهی مسلط دارد؛ اما این در شرایطی بوده که عراق دچار بحران داخلی بوده است. تا الان داعش حضور داشت، حالا مسئله داعش هم در حال حلشدن است. درباره کردها هم دولت مرکزی عراق دستاوردی نسبی کسب کرده است. در این شرایط دوری از ایران استراتژی تدریجی در عراق است نه استراتژی خلقالساعه.
* موضوع لبنان و ماجرای استعفای سعد حریری را که در آن بهصراحت از ایران نام برده شد، چطور ارزیابی میکنید؟
** اول اینکه آمریکا و عربستان ترجیح میدهند مدل حکومتی عراق شبیه لبنان شود. در عراق سنیها از وضع موجود راضی نیستند؛ بنابراین هر قدرتی که بتواند تأمینکننده خواستههای آنها شود، آنها نیز همراهی خواهند کرد. در نتیجه احتمال ایجاد نوعی بحران داخلی یا درگیری داخلی بعید نیست؛ مگر اینکه طرفین ظرافت در عمل سیاسی به خرج دهند و گامبهگام و حرکت تدریجی را در پیش گیرند؛ اما اگر بخواهند حالت تهاجمی در پیش بگیرند، امکان برخورد و درگیری وجود خواهد داشت. مضافا اینکه کردها در پی ناملایمات حکومت مرکزی پس از همهپرسی، از دولت مستقر عراق ناراضی هستند و ممکن است در آینده نزدیک به جریان جدید و استراتژی تازه آمریکا و عربستان ملحق شوند. درباره لبنان، بههرحال، این کشور یک کانون همیشگی بحران است که میتوان با تحریک کوچکی شرایط آن را بیثبات کرد. عربستان درست روی همین نقطه ضعف دست گذاشته و سالهاست برای بیثباتی آن فعالیت میکند.
* کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیجفارس مدام از دخالت ایران در امور داخلی کشورهای عربی سخن میگویند و از تهران خواستهاند هرچه سریعتر اقدامات و سیاستهای مداخلهجویانه خود را متوقف کند. این مسئله چه معنایی دارد؟
** آنچه درباره دخالت ایران در کشورهای عربی مطرح است، مسئله تازهای نیست. این مسئله سابقا بهعنوان خطر هلالشیعی از سوی کشورهای عربی سنیمذهب مطرح میشد؛ ولی درحالحاضر با توجه به اینکه مسئله سوریه در حال حلشدن است، از بهکاربردن این تعبیر خودداری میکنند و این مسئله به صورت دخالت ایران در جوامع عربی یا کشورهای عربی مطرح میشود؛ بهخصوص این مسئله درباره حمایت ایران از شیعیان بحرین یا حمایت از جنبش شیعیان در عربستان مطرح شد.
به نظر من کشورهای عربی با توجه به نشانههایی که وجود دارد افق جدیدی را برای یورش علیه جمهوری اسلامی در چند عرصه شروع کردهاند، یکی از این عرصهها همین بحث دخالت در امور داخلی است، مسئله دیگری که قبلا مطرح شده و درحالحاضر و در نشست بین ملکسلمان، تیلرسون و نخستوزیر عراق هم دنبال شد، مسئله دخالت ایران در بیثابتسازی منطقه خاورمیانه است. آنها سابقا درباره فعالیتهای هستهای ایران در نیروگاه هستهای بوشهر ابراز نگرانی میکردند، درحالیکه خودشان در حال انعقاد قراردادهایی در زمینه فعالیتهای هستهای هستند.
این سؤال مطرح است که اگر برای خودشان بخواهند چنین تأسیساتی ایجاد کنند، نگرانی ندارند، اما درباره فعالیتهای هستهای ایران که درصد غنیشدن آن نسبتا پایین است و هنوز راهاندازی نشده، این نگرانی مطرح میشود. به نظر من اینها بهانههایی است که اضافه بر موضوعات قبلی، تنش علیه ایران را تشدید کنند. البته برجام تا حد زیادی این بهانه را از دست آنان گرفت و همین باعث شد همه کار کنند تا توافق هستهای منعقد نشود و بعد از رویکارآمدن ترامپ، بهدنبال بلاموضوعشدن آن هستند.
* چقدر آمریکا در سناریوهای جدید با آنان همکاری خواهد کرد؟
** آنها نوعی از همسویی بین منافع خود و غرب ایجاد کردهاند، حتی تلاش میکنند به انگلستان نزدیک شوند. نباید فراموش کرد که اعضای شورای همکاری خلیج فارس بقا و موجودیت خود را مرهون انگلستان میدانند، چراکه اگر حمایت انگلستان نبود، این کشورها یا در عثمانی ادغام شده بودند یا ایران یا عربستان سعودی؛ بنابراین بریتانیا بود که موجودیت این کشورها را حفظ کرد و سپس هنگام خروج از منطقه برای اینکه واحدهای کوچک آسیبپذیر نباشند، ابتدا امارات متحده عربی و سپس شورای همکاری خلیج فارس را تشکیل داد.
الان هم این کشورهای کوچک در خلیج فارس بقای خود را از نظر امنیتی با فضایی که ایجادشده مرهون آمریکا میدانند، بنابراین برای آنها حضور آمریکا در خلیج فارس بسیار اهمیت دارد. ما از دیدگاه خودمان مسئله حضور نظامی آمریکا را به نحوی ارزیابی میکنیم و احساس نگرانی و تهدید میکنیم، ولی آنها بر یک مبنای دیگری بررسی و از آن استقبال میکنند؛ بنابراین درحالحاضر از چند زاویه علیه ایران مطرح میشود و زمینهسازی این است که در آینده این اقدامات خصمانه در ابعاد گستردهتری علیه ایران شکل بگیرد؛ یعنی نهتنها کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بلکه دیگر کشورهای همپیمان با غرب.
* فکر میکنید میتوان از برخی واسطههای عربی برای بهبود شرایط استفاده کرد؟
** تا پیش از تحولات اخیر در خاورمیانه کویت یکی از کشورهایی بود که بین اعضای شورای همکاری خلیج فارس رابطه نزدیکتری با ایران داشت و تلاش میکرد این رابطه را حفظ کند؛ اما کویت هم درحالحاضر با بحران داخلی روبهرو شده است. فراموش نکنیم که شیعیان کویت از تحولات اخیر خاورمیانه منتفع شدهاند و تلاش کردهاند وضعیت خود را ارتقا ببخشند. قطر هم در شرایط فعلی، با مجموعه چهار کشور عربی در تنش است. لبنان نیز در تنش جدیدی وارد شده که باید دید به چه نقطهای میرسد.
اگر به خاطر داشته باشید چند سال قبل وقتی در مراکش ناآرامیهایی رخ داد اشارهای شد که ایران در این ناآرامیها نقش داشته است؛ پس از آن مراکش بلافاصله همه روابط خود را با ایران قطع کرد. توجه داشته باشید ایران در گذر تاریخ تعامل و مناسبات چندانی با مراکش نداشته است. این نشان میدهد که این کشورها وقتی با بحران داخلی مواجه میشوند تلاش میکنند انگشت اتهام را بهسوی کشورهای دیگر دراز کنند و بگویند این ناآرامی و بحران منشأ خارجی دارد؛ در نتیجه هر رویداد مردمیای که در منطقه رخ میدهد، بهدلیل مشکلاتی است که فعلا درباره ایران در عرصه بینالمللی مطرح میشود، بهصورت گریزناپذیر انگشت اتهام بهسوی جمهوری اسلامی دراز میشود.
* چقدر رویه ایالات متحده، اعراب را جری کرده و چقدر میتوانند ترامپ را به سمت درگیری و خروج از برجام سوق دهند؟
** ترامپ و تیم او اعلام کردهاند که ضمن اینکه از برجام خشنود نیستند، عمل آنها نقض برجام نیست و دست به چنین عملی نخواهند زد؛ اما درعینحال بعضی از مقامات مانند وزیر امور خارجه فرانسه نیز گفتند این با روح برجام مغایر است. همه میدانند که این تحریمها ظاهرا مربوط به برجام نیست، ولی منطق خاص خود را دارد. آن منطق باید در نظر گرفته شود یعنی درواقع کسانی که تحریم شدهاند در رابطه با نهادها و افرادی هستند که با فعالیتهای هستهای ارتباطی ندارند و در رابطه با فعالیتهای موشکی هستند. از آن سو هم نظرات مختلفی وجود دارد؛ بعضیها میگویند آزمایش موشکی ارتباطی با برجام ندارد و موضوعی دفاعی است و بههرحال این موضوع قابل مذاکره نیست، از طرفی هم گفته میشود با روح برجام مغایر است؛ همین موضوع را ترامپ مبنا قرار داده و تحریمهایی را علیه ایران در نظر گرفته است و حالا هم موضوع برجام را به مجلس نمایندگان آمریکا واگذار کرده است.
البته به نظر میرسد آنها در مقابل برجام نمیتوانند عملی انجام دهند و موضوع سیستم موشکی ایران و حمایت ایران از تروریسم در منطقه را مبنا قرار دادهاند. این موضوعات برخی از کشورهای عربی را هم خشنود کرده؛ این نوعی سیاست جلب کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و بهویژه عربستان است. آنها موضعی غیردوستانه علیه ایران آغاز کردند. مشاور امنیت ملی و وزیر دفاع ترامپ موضعهای ضدایرانی داشته و نظرات مثبتی درباره ایران ندارند و خود ترامپ هم جهانبینی سیاسی ندارد، او فرد ثروتمندی است که از اطلاعات سیاسی چندانی برخوردار نیست. او بههرحال تحتتأثیر تیم خود قرار میگیرد و اینکه میخواهد بهنوعی مقتدر نشان دهد، البته حضور و نفوذ کشورهای عربی هم مشاهده میشود.
او در ابتدای کار قرار دارد و قوانین ممنوعیت ویزا هم دراینباره قابل تحلیل است که در ابتدای کار با نوعی ناشیگری رفتار میکند. در ابتدای کار میخواهد قاطعیت از خود نشان بدهد، احساس میکند که اوباما رفتار نرمی از خود نشان داده بود و او سعی میکند آن را جبران کند.
ترامپ نگاه همهجانبهای ندارد، چون دانش سیاسی و تجربه سیاسی ندارد و متوجه تبعات تصمیمات خود نیست. چیزی در ذهنش هست که احساس میکند باید قاطعیت داشته باشد و ایستادگی کند. طبیعی است که افراد اینچنینی خطمشی اینگونه انتخاب میکنند ولی وقتی که با پیامدهای منفی آن مواجه میشوند بهتدریج تعدیل میشوند. بهنظر میرسد در این شرایط که همه منتظر و نگران رفتار ترامپ هستند، برخی رفتارها باید با تدبیر بهتری انجام شود؛ مثلا آزمایشهای موشکی میتواند با شرایط دیگری دنبال شود. بههرحال مسئله حمایت ایران از تروریسم ازسوی آنان، برمیگردد به نگاه ایران در قبال حماس و حزبالله. آنها اسم تروریسم را روی آن میگذارند و وزارت خارجه آمریکا آنها را بهعنوان گروههای تروریستی میشناسد. گروههایی که حتی جنبه بینالمللی هم ندارند. این گروهها فقط در مورد مسائل فلسطین و اسرائیل مطرح هستند.
نتانیاهو هم اعلام کرده بود با ترامپ مذاکره و صحبت تلفنی کرده و درباره ایران نیز صحبت کرده است. تیم او هم افرادی ضدایرانی هستند. مجموعه این موضعگیریهای پیرامونی هم سبب شده است که این خطمشی را اتخاذ کند. باید یادمان باشد تصمیمات ترامپ بههرحال متناقض هستند. قبلا برای خروج از آسیا - پاسیفیک و همکاریهای اقتصادی شعارهایی داده بود. راجعبه گروه نفتا که منطقه تجارت آزاد است و کشورهای کانادا و مکزیک از آن منتفع میشوند، انتقادهایی را پیش کشیده بود. درباره ناتو و اتحادیه اروپا و همچنین در مورد خروج انگلیس از اتحادیه اروپا ابراز خوشبختی کرده و گفت طبق نظریه دومینو همه کشورها از اتحادیه خارج خواهند شد. این موضوع را با نوعی خرسندی اعلام کرده و دید مثبتی به این اظهارات دارد. درصورتیکه در گذشته همه هموغم آمریکا این بوده است که به اتحادیه اروپا و جامعه اقتصادی آن کمک کند.
در مورد چین هم این موضوع وجود دارد که موضعگیریهای او علائمی از تنش را در حوزه اقتصادی به وجود آورد. درهرحال سیگنالهایی از تنش در حوزه اقتصادی و اقدامات چین در دریای چین دیده خواهد شد که احتمالا میتواند منجر به رقابت تسلیحاتی یا موازنه تسلیحاتی شود. البته موضوع کرهشمالی فعلا آنها را به هم نزدیک کرده است.
این مسائل بههرحال سبب شده است کشورهای دوست مانند آلمان درباره مسائلی صحبت کنند و در مورد پناهجویان بحثهایی را به وجود بیاورند. خانم مرکل با انتقاد از آمریکا بیان کرد که سیاست درهای باز را برای پناهجویان به کار خواهد برد. این شرایط باعث شده است که همه کشورها با نوعی بازبینی و بازنگری در سیاستهای خود پیش بروند و نوعی بازتعریف از سیاستها حداقل برای آیندهای نزدیک در نظر داشته باشند. من فکر نمیکنم اتحادیه اروپا همراه آمریکا باشد. به این علت که اروپا با چنین رفتارهایی موافق نیست که اگر چنین رفتاری باشد ترامپ میتواند فضا را از شرایط عادی خارج کند، چون جامعه بینالمللی برای بحرانی دیگر در خاورمیانه، باتوجه به اتفاقاتی که در عراق و سوریه درحال جریان است، آماده نیست. بعضی وقتها کسانی که تجربه کافی هم ندارند، میخواهند به شکل قاطع رفتار بکنند که در جاهایی مسائل و مشکلاتی را پیش میآورند و فاجعه یا شبهفاجعهای را رقم میزنند.
* چقدر میتوان از اروپا برای موازنه مثبت کمک گرفت؟
** به نظر من اروپا با این شیوه با آمریکا همسو و همراه نمیشود. بههرحال اروپا با تحریمهای جدید مخالف است. شرکتهای آنان میخواهند با ایران همکاری کنند، ازاینرو اگر تحریمهای اقتصادی علیه ایران برقرار شود شرکتهای اروپایی از همکاری با ایران محروم میشوند. موضع اخیر امانوئل ماکرون در عربستان نیز نشان داد اجازه نمیدهند سطح درگیریها افزایش یابد. در گذشته وقتی قانون داماتو شکل گرفت، اروپا اعلام کرد که تحریمها برخلاف سازمان تجارت جهانی و ناقض حقوق بینالملل است. اروپاییها با آن مخالفت کردند و شرکتهایی مثل توتال در شرکت نفت ایران همکاری کردند.
منظورم این است که اگر تحریمهای جدیدی شکل بگیرد، شرکتهایی که متمایل به همکاری و سرمایهگذاری با ایران هستند برایشان مشکلاتی بهوجود خواهد آمد که بههرحال آنها میخواهند در جاهایی سرمایهگذاری کنند که ریسک پایینی وجود داشته باشد. ازاینرو اتحادیه اروپا این رویه ترامپ را تأیید نمیکند.
* اما ترامپ همچنان به دنبال متهمکردن ایران و همراهی با اعراب است.
** ترامپ در دوران تبلیغات انتخاباتی چون موضوع اسلامهراسی را مطرح کرد و احساس کرد که مورد توجه قرار گرفته، میخواهد که در این شرایط آن را مطرح کند و از آن استفاده بیشتری ببرد. ازاینرو ممنوعیت صدور ویزا را برای کشورهای مسلمان پیش کشید که نوعی تبعیض نژادی مذهبی است و ایران را محکوم میکند، درحالیکه عربستان و قطر کشورهای حامی سلفیها هستند که از گروههای افراطی حمایت میکنند.
این موضوع بههرحال مورد استقبال کشورهای همسایه ایران نیز قرار گرفته است، بنابراین باید گفت این آغاز کار است. نگرانی این است که ممکن است بیش از این از کنترل منطقی و خردورزی خارج شده و بهنوعی مشکلاتی فراتر از این به وجود بیاورد.
http://www.sharghdaily.ir/News/146204
ش.د9603343