* مرداد سال گذشته اولین دور از نشست سه جانبه آذربایجان، روسیه و ایران در باکو برگزار شد و دور دوم آن نیز چهارشنبه هفته پیش در تهران برگزار شد؛ از یک نگاه کلی تاثیر چنین نشستهای چندجانبه را در شرایط و مناسبات منطقه ای چگونه ارزیابی میکنید؟
** ببینید زمانی که دو، سه یا چند کشور در سطح سران ارتباطات خود را گسترش میدهند و تصمیماتی که در این نشستها اتخاذ میشود و به تضمین و تایید امضای روسای جمهور کشورها میرسد، بدین معناست که اراده قوی برای ارتباط میان این کشورها و به موازات آن جدیت در پیگیری اهداف آن نشست وجود دارد و تلاشهای همه جانبه ای پشت تعهداتی است که در سایه این نشستها تصویب میشود. کمتر اتفاق میافتد که سران چند کشور در یک نشست به توافقاتی سازنده دست یابند؛ لذا از این حیث این نشست سه جانبه که دور دوم آن در تهران برگزار شد بسیار مثبت ارزیابی میشود و در همین راستا نیزمیتواند موجب رشد و ترقی همه جانبه کشورهای حاضر در نشست باشد. بنابراین با توجه به عملکرد و نگاهی به توافقات دور گذشته این نشست در باکو و این دور در تهران، نشانهها حکایت از این دارد که این تصمیمات برای برگزاری چنین نشستهایی آنی و مقطعی نبوده و حاصل برنامه ریزی و تدوین استراتژی است و امید که توافقات این دو دور گذشته در آینده به مرحله عملیاتی هم برسد تا ما شاهد بازدهی مفید این نشستها باشیم.
* با توجه به عدم اجرای مناسب برجام توسط کشورهای غربی، تهران تلاش میکند در چارچوب شرایط به دست آمده، برنامههای کلان اقتصادی خود را با تاکید بر محور همسایگان تعریف کند. در رابطه با کشورهای همسایه شمالی و آذربایجان، تهران ایجاد هر رژیم یا برنامه همکاری در حوزه خزر را در دستور کار خود قرار داده است. از آنجا که مخالفتهای باکو در سالهای گذشته در رابطه با ایجاد رژیم حقوقی دریای خزر، به نتیجه رسیدن آن را با مشکل مواجه کرده بود، حالا طرفها میتوانند با تدوین برنامه ای مطابق با واقعیت روز و عملگرا، عرصه همکاری در چارچوب خزر را گسترش دهند.
چه بسا که با افزایش دیدگاه مثبت در مناسبات، پیشنهاد ایران مبنی بر تشکیل «سازمان همکاری کشورهای ساحلی خزر» به مرحله عملیاتی برسد که مسلماً به نفع هر 5 کشور ساحلی خواهد بود؛ برگزاری نشست سه جانبه که اتفاقا تهران در دور دوم آن بر روی شکل گیری چنین مناسبات حقوقی – اقتصادی دریای خزر تاکید داشت را چگونه برآورد میکنید؟
** نشستهای بیش از دوجانبه طبیعتا موضوعاتی را در بر میگیرد که در سطح کلان تر از دو کشور باشد و گاهی چند جانبه حل و فصل مسائل منطقه ای را در دستور کا قرار میدهد. لذا توافق نهایی بین این کشورها به واسطه تعدد بازیگران و به موازات آن تعدد اهداف و منافع چندان آسان نیست. از همین رو ما نباید انتظار نتایج مثبت سریع و آنی از چنین نشستهایی داشته باشیم؛ همان طور که شما اشاره کردید روسیه، آذربایجان و ایران بر سر موضوع مشترکی به نام دریای خزر در قالب نشست سه جانبه رایزنیهای خود را دارند که یکی از این مسائل میتواند مسایل سیاسی، اقتصادی، حقوقی و ... منطقه دریای خزر باشد.
نکته اینجاست که قطعا نظرات این سه کشور در خصوص این مسایل یکسان نیست و این مساله ایجاد چنین نشستهایی را ایجاب میکند تا با رایزنی بیشتر البته در سایه تفاهم به راه حلهای مشترک دست یابند که این مساله در راستای پذیرش یک بازی برد – برد صورت میگیرد؛ چرا که این بازی برد – برد لزوما همه خواستههای طرفین را به صورت قطعی تامین نمیکند، ولی یقینا به شکلی جدی میتواند تضمینکننده منافع نسبی برای همه باشد. پس تاثیر این نشست برای شکل دهی به یک نظام حقوقی – اقتصادی مشترک در دریای خزر که قطعا هم هزینه بر و هم زمان بر است، با چنین نگرشی قابل دست یابی و این نشست سه جانبه در حکم تسهیل کننده مسیر حصول آن است؛ به خصوص آن که چنانی که گفتم تعهدات این نشستها توسط بالاترین مقامات این سه کشور، یعنی روسای جمهور تضمین شده است.
* موضوع مهم دیگر که به صورت بسیار جدی در دستور کار این نشست سه جانبه مطرح است، به منافع مشترک سه کشور از طرح «کریدور شمال – جنوب» باز میگردد، به گونه ای که در نشست مرداد ماه سال 95، تاکید بر اجرای طرح مذکور و ایجاد زیرساختهای آن از مسائل اصلی بود و در بیانیه نشست پایانی دور دوم در تهران هم بر لزوم بسترسازی و ایجاد زمینه برای ادامه کریدور شمال - جنوب تاکید شد. روسیه و آذربایجان در راستای سیاست عمل گرایانه خود تلاش میکنند که به قطب پیوند دهنده شرق و غرب تبدیل شوند و کریدور شمال - جنوب که اتصال کشورهای حاشیه خلیج فارس و شبه قاره از طریق ایران به آذربایجان و از این کشور به روسیه، شمال و شرق اروپا را ممکن میسازد، نقش محوری در زمینه بازرگانی و ترانزیت به جمهوری آذربایجان دارد. به همین دلیل تکمیل زیرساختها و ایجاد مناطق آزاد برای تکمیل طرح شمال - جنوب برای دولت باکو، تهران و مسکو بسیار اهمیت دارد. آیا توان تشکیل چنین کریدوری در اشل این نشست تعریف میشود؟
** این مساله به شرایط کشورهای شرق، جنوب شرق، جنوب و غرب آسیا و همین طور کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بستگی دارد. مثلا در جنوب و غرب آسیا با نگاهی به کشورهایی مانند هند و پاکستان و به ویژه هند که اکنون در شرایط ایده آل اقتصادی به سر میبرد، میتواند مشوق خوبی برای شرکت و حضور پرنگ دهلی نو در این کریدور باشد.
زیرا از یک سو هند دارای محصولات و کالاهایی است که به شدت تمایل به عرضه آن در بازارهای جهانی دارد و هم به دنبال مسیری است که بتواند با صرف کمترین هزینه نیز واردات خود را داشته باشد؛ لذا بزرگ ترین ویژگی کریدور شمال – جنوب کوتاه کردن زمان حمل و نقل کالاها است، به گونه ای که شاید در ابتدای این طرح شکلگیری آن مستلزم صرف هزینههای مالی و متعاقب آن بار اقتصادی برای این سه کشور باشد، اما با توجه به مسیر استراتژیک این کریدور و کوتاه کردن فاصله زمانی حمل ونقل کالا که حتی میتواند تا نصف کاهش یابد، به ویژه برای کالاهایی که به ناچار باید مسیر طولانی را در دریا طی کنند، چنین فرصتی برای کشورهای جنوب غربی، غرب، شرق و جنوب شرقی، چه به لحاظ واردات کالا و چه به لحاظ صادرات آن بسیار مناسب است.
فلذا برنامه ریزی ای که در طی دو نشست صورت گرفته حاکی از آن است که کالاهایی که باید با سرعت بیشتری به دست مصرف کننده برسد در اولویت انتقال این کریدور قرار گرفته است که در این راستا و طی دو نشست گذشته برخی از زیرساختهای آن مهیا شده و بخشی دیگر از آن نیاز به فرصت برای تکمیل دارد. پس اگر در آینده جدیت سه کشور در سایه نشست سه جانبه منجر به ایجاد کریدور شمال – جنوب شود، میتواند برگ برنده ای برای تهران به عنوان عامل واسط و نقطه عطف این کریدور در مسایل سیاسی و اقتصادی منطقهای باشد؛ زیرا این کریدور فرصتهای متعدد مالی و سیاسی را در مناسبات بینالمللی برای تهران ایجاد خواهد کرد.
* موضع مهم دیگری که در دستور کار این دور از نشست تهران بود به مسائل زیست محیطی و آلودگی دریای خزر مربوط میشد. با توجه به استخراج نفت توسط جمهوری آذربایجان و دیگر کشورهای ساحلی مانند ترکمنستان، این عملیات با استفاده از تجهیزات پیشرفته دنیا انجام نمیشود و موجب آلودگی این پهنه آبی شده است. این مشکل میتواند با توجه به علاقه شرکتهای نفتی روسیه برای حضور در این عرصه و تجربیات متخصصان شرکت نفت ایران حل و فصل شود؛ خروجی این دور از نشست تهران در این خصوص را چگونه میبینید؟
** نکته مهم در سایه سوال شما که نباید از نظر دور بماند این است که مضرات آلودگی دریای خزر، چه از طرف آذربایجان و ترکمنستان و چه از جانب هر کشور دیگری تنها متوجه این کشورها نخواهد بود، بلکه تمام کشورهایی که در مجاورت دریای خزر قرار دارند از این آلودگی متاثر خواهند شد. منتهی تا زمانی که کشورها احساس کنند به تنهایی، یا قادرند یا علاقه مندند منافع خود را به دست آورند ممکن است که موجب نادیده گرفتن منافع مشترک با سایر کشورها شوند. لذا تفاهم و ارتباط بین این کشورها و تبیین موضوعات مهم مشترک در سایه چنین نشستهای چند جانبهای میتواند راه گشای معضلاتی مانند آلودگی دریای خزر باشد.
از همین رو احتمال دارد کشورهایی که در گذشته به نوعی به تک روی علاقهمند بودند در سایه تاثیرات مثبت این تعاملات از حرکتهای انفرادی با محوریت منافع مطلق به سمت همکاری بینالمللی البته با هدف دست بابی به منافع مشترک تعرف شده سوق پیدا کنند؛ زیرا نشستهای چند جانبه، کشورها را به درک و شناخت بیشتر از فضای مشترک با سایر کشورها و تبیین اهداف و منافع مشترک وا میدارد. لذا کشورها از حالت مطلق گرایانه که در سایه تک روی به دست میآید به حالت حضور مشترک و حالت نسبی اما حداکثری که میتواند برای کل منطقه و جهان هم مفید باشد تبدیل شوند؛ به شرطی که به حقوق و منافع دیگران تعدی نشود.
لذا این نشست سه جانبه و ارتباط در سطح سران این حسن را در بر دارد که تصمیمات حاصل از مذاکره ضمانت اجرایی پیدا میکنند. لذا با این مکانیزم میتوان کشوری مانند آذربایجان را بیش از پیش متعهد به رعایت اصول زیست محیطی دریای خزر کرد و نه تنها در خصوص بحث آلودگی استخراج نفتی که حتی نسبت به سایر آیتمهای زیست محیطی دریای خزر، چه شامل منابع زیرسطحی و رو سطحی آلودگی هم باکو و حتی ایروان و عشق آباد را مقید کرد، کما این که در گذشته در سایه عدم وجود این نشستهای سه جانبه و علیرغم وجود ارتباطات دو جانبه کشورها با هم هر کدام از بازیگران منطقه به دنبال اهداف و منافع خود از دریای خزر بوده اند که نهایتا موجب شرایط کنونی اسف بار زیست محیطی دریای خزر شده است. اما این نشستها تمایل و علاقه این سه کشور را برای حل و فصل مشکلات زیست محیطی دریای خزر ایجاد کرده است؛ لذا در سایه دو دور برگزاری این نشست تقریبا خروجی مناسبی برای مساله زیستمحیطی دریای خزر شکل گرفته است که امید در آینده به مرحله اجرایی برسند.
* نکته مهم دیگر در خصوص این نشستها به حضور روسیه باز میگردد. راهبرد چند جانبهگرایی مسکو پس از تحریمهای غرب به واسطه حوادث سال 2014 و مسئله شبه جزیره کریمه از دیگر مسائل مهم است. در این خصوص روسیه تلاش میکند که ارتباط خوبی با کشورهای حوزه قفقاز جنوبی و خاورمیانه برقرار کند. به عبارت دیگر آن چه امروز در سیاست خارجی مسکو مبنی بر قابلیت حضور هم زمان در چندین جبهه را میدهد، تا حدودی برگرفته از همین استراتژی چند جانبهگرایی مسکو و تاکید بر گفت وگو در چارچوب قوانین بینالمللی میباشد.
البته دیگر اهداف سیاسی روسیه که در قالب طرحهای اقتصادی مانند اتحادیه اقتصادی اوراسیا دنبال میشود. البته در همین راستا مسکو یقینا از طرقی مانند توسعه کشتیرانی تجاری و گردشگری، عمده معادلات اقتصادی و تکمیل کریدور شمال – جنوب از طریق «آستاراخان» و مسائل مربوط به پهنه آبی خزر نیز به دنبال منافع کلان اقتصادی است. فلذا در این زمینه روسیه بر نقش فعال شرکتهای خصوصی تاکید کرده است. اما این رفتار روسیه میتواند در آینده اهداف نشست را تحت الشعاع قرار دهد؟
** طبیعتا چنین نشستهایی میتواند خلاءهای ناشی از تحریمهای اتحادیه اروپا و آمریکا را در خصوص روسیه بر سر مساله شبه جزیره کریمه تعدیل کند. از سوی دیگر در مقاطعی هر کشوری ممکن است دچار بحرانهایی در مناسبات دیپلماتیکی شود. از همین رو طبیعی است که این کشورها به دنبال راه حلهایی برای خروج از این بحرانها باشند. اما من بسیار بعید میدانم که روابط ناشی از نشست سه جانبه ایران، آذربایجان و روسیه در این چارچوب و بر این مبنا استوار باشد؛ چرا که اگر بر این قالب این روابط سه جانبه را تعرف کنیم، بدین معناست که روسیه به محض فروکش کردن اختلافات خود با اتحادیه اروپا به سمت افزایش مناسبات خود با این اتحادیه رفته و ارتباط خود با تهران و باکو را رها خواهد کرد.
لذا برای جلوگیری از چنین اتفاقی که دور از ذهن هم نخواهد بود باید به سمت موضوعاتی پیش رفت که اصالت، اهمیت و در نهایت منافع بیشتری را برای همه در پی داشته باشد تا اهداف این سه کشور در درازمدت تامین کند. در غیر این صورت اگر قرار باشد روسیه درحال حاضر به واسطه مشکلات خود با اروپا و آمریکا بر سر مساله شبه جزیره کریمه به فکر پرکردن این خلاء با افزایش همکاری با آذربایجان و ایران باشد، اما زمانی که مشکلات حل شد از این روابط استنکاف کند، قطعا به مصلحت هیچ کشور به خصوص ایران نخواهد بود.
* در این رابطه باید تاکید کنیم که هدف ایران و البته روسیه از برگزاری نشست سه جانبه تعمیق مناسبات است و علیه هیچ کشور دیگری نیست. اما جمهوری آذربایجان از آنجا که فدراسیون روسیه از ارمنستان حمایت میکند و این پشتیبانی تاثیر بسیار زیادی بر تعیین نتیجه در مناقشه قره باغ دارد، تلاش کرده از طریق ارتباط با کشورهای غربی خلاء نبود حامیقدرتمند را پر کند. حال شرایط منطقه قفقاز جنوبی به گونهای رقم میخورد که روسیه درصدد احیا و گسترش روابط با کشورهای منطقه به ویژه آذربایجان است، باکو نیز از طریق توسعه همکاریها با مسکو، جلب حمایت سیاسی روسیه و کاهش فشار از سوی آنها را دنبال میکند.
از سوی دیگر یقینا ادامه اختلافات باکو و ایروان بر سر مسئله قره باغ، به معنای وجود ناامنی در نزدیکی مرزهای ایران تلقی میشود و جمهوری اسلامیایران همواره بر حل مسئله و احیای روابط ارمنستان و جمهوری آذربایجان تاکید کرده است. بنابراین ایجاد سازوکار و رویکرد میانجی گرانه برای حل بهتر و سریعتر مسئله قره باغ و به دنبال آن منفعت هر دو طرف مسئله قره باغ، از اهداف اصلی ایران در رابطه با منطقه قفقاز جنوبی است. در این راستا نشست سه جانبه چه کمکی به حل و فصل مناقشه 29 ساله قره باغ میتواند داشته باشد؟ آیا این نشستها میتواند در دراز مدت به حل نهایی این بحران منطقهای که هر لحظه امکان سرباز کردن آن مانند درگیری اول آوریل 2016 وجود دارد، بینجامد؟
** حتما چنین خواهد بود زمانی که شما مسیر گفتوگو را پیدا کنید و با حفظ عزت و در عین حال تعامل بیشتر به سمت جلب اعتماد سایر کشورها پیش روید، میتوان موضوعات و چالشهای بیشتری را برای حل ان در دستور کار نشست قرار داد. به هر حال این سه کشور در مساله و مناقشه قره باغ، هم نظر دارند و هم همان طور که شما اشاره کردید مانند روسیه حتی جانبداری هم داشتهاند. لذا اگر این کشورها در سایه نشست دور هم بنشینند و به فکر حل اساسی و ریشه ای مشکلات باشند و با تبیین سود و زیان بحرانهای منطقه در صدد رفع آن برآیند میتوانند کاهش اختلافات را در چشمانداز اهداف خود داشته باشند. ببینید ارتباط بین کشورها ارتباط بین انسانها است، لذا تا زمانی که انسانها در سایه مذاکره دور هم ننشینند و به بحث و تبادل نظر نپردازند، نمیتوانند به منافع تعریف شده و درعین حال حفظ حقوق و حریم دیگران دست پیداکنند. این مساله میتواند با تحلیل بیشتر چالش و بحران قره باغ و حتی وارد کردن ارمنستان به این نشست و شنیده شدن نظرات دو کشور درگیر در این منطقه، نظرات و راهحلهای مختلف را به بحث گذاشته و با همکاری ایران و روسیه به فکر حل این بحران چند ساله بود.
* در نهایت از دید شما پتانسیل سیاسی و اقتصادی متطقه قفقاز به خصوص قفقاز جنوبی برای آینده دیپلماتیکی ایران میتواند در بردارنده چه منافعی باشد؟ آیا این دست از نشستها میتواند در حکم صفحه ای تازه و سرآغاز روابط جدید با این منطقه تلقی شود؟
** قطعا این نشستها میتواند پل ارتباطی خوبی برای ارتباط تهران با منطقه قفقاز باشد و نیز یقینا میتواند در حکم نقطه عطف این روابط خود را نشان دهد. من اشاره کردم که سه کشور در منطقه حرفهای مهمیبرای گفتن دارند که بعضا اهدافی را برای خود ترسیم کردهاند و اگر منفعتی را برای خود تعریف نکرده اند قطعا از تعریف دیگران نهایت استفاده برده اند.
بنابراین دخالت در این نوع مباحث و طرح نظرات و دیدگاههای آنان میتواند در حل مسایل و ایجاد آینده بهتر منطقه کمک کند، به شرط این که دیدگاهها از یک سو منطقی بوده و از سوی دیگر منطبق بر واقعیات منطقه شکل بگیرد و درعین حال از زیاده خواهی به دور باشد. لذا در سایه چنین همکاری، منطقه قفقاز میتواند برای تهران سرشار از منافع مالی و سیاسی باشد. البته باید گفت که چارهای هم جز ارتباط وجود ندارد. شما به روابط سالهای گذشته این کشورها در منطقه نگاه کنید. از دوری و فاصله دیپلماتیک میان کشورهای منطقه هیچ جیزی در قالب سود و منفعت نصیب این کشورها نشده است و این مساله، نه درخصوص آذربایجان و منطقه خزر و قفقاز جنوبی که در مورد هر کشور و منطقه دیگری روی دهد، نمیتواند تضمین کننده منافع جمهوری اسلامیایران باشد.
ارتباطات و مناسبات دیپلماتیک تنها از طریق رسانه صورت نمیگیرد یا نمیتوان به ارتباطات و مناسبات دیپلماتیک به واسطه عناصر ثالث دل بست، چرا که طبیعتا آن آثاری که گفت و گوها و روابط رو در روی دو جانبه یا چندجانبه میتواند داشته باشد، یقینا بیشتر خواهد بود. بنابراین منطقی است که ما باید انتظار داشته باشیم در نشست سه جانبه که بالاترین سطح مدیران کشور در آن حضور دارند با ماکسیمایز کردن اهداف و منافعشان و در عین حال جلوگیری از زیاده خواهی بتوانند به یک فهم مشترک و تفاهم در منافع دست یابند.
http://www.mardomsalari.net/4456/page/7/25721
ش.د9603345