(روزنامه جوان - 1396/09/25 - شماره 5260 - صفحه 6)
* علي عبدالله صالح در گذشته دشمن درجه يك انصارالله بود ولي حمله ائتلاف سعودي به يمن نيروهاي انصارالله و صالح را با هم متحد كرد. اينكه چرا انصارالله با عبدالله صالح متحد شد، خيليها همان موقع هم تعجب كردند و بعضيها هم ميگفتند كه دليل نزديك شدن اين دو به يكديگر، به خاطر نفوذ صالح در بدنه ارتش بود. به نظر شما دليل اصلي اتحاد انصارالله با عبدالله صالح چه بود؟
** اينكه برخي ميگويند عبدالله صالح در بدنه ارتش نفوذ داشت شايد درست باشد اما دلايل ديگري هم وجود داشت كه دو طرف را با يكديگر متحد كرد. علي عبدالله صالح سالها رئيسجمهور يمن بود و در اركان دولت هم تجربه و هم نفوذ داشت، درحالي كه انصارالله تجربه و سابقه اداره دولتي نداشت و اين نيروها به اين نتيجه رسيدند به جاي اينكه عبدالله صالح را كه سابقه دولتي داشت عليه خودشان تحريك كنند، دشمن مشتركي براي خودشان تعريف كنند و بر اساس آن بتوانند به توافقي دست پيدا كنند تا با كمك او، امور كشور را اداره كنند و مسائل اداري بر دوش انصارالله سنگيني نكند. نيروهاي انصارالله غالباً جنگجو و مبارز بودند و در قدرت سهمي نداشتند و از طريق اتحاد با حزب كنگره مردمي و صالح ميتوانستند هم در دولت نفوذ داشته باشند و هم از تجربيات تيم اداري صالح استفاده كنند.
* عبدالله صالح زماني از قدرت كنار رفت كه عربستانيها و قطريها به او وعده داده بودند كه اگر كنارهگيري كند تقسيم قدرت بين خانواده او با نيروهاي مخالف انجام ميشود و خودش سهم بزرگي از قدرت را كسب خواهد كرد اما زماني كه عبدالله صالح از قدرت كنار رفت، عربستانيها به هيچ يك از وعدههايشان عمل نكردند يا نتوانستند آنها را عملي كنند يا اينكه فضاي داخل يمن براي تحقق اين وعدهها مساعد نبود.
** به همين خاطر، فضاي يمن به سمت تنش پيش رفت و بعد از كنارهگيري عبدالله صالح، قدرتهاي ديگري هم مثل جنبش «اخوانالمسلمين» كه قبلاً در قدرت نبود در داخل يمن ظهور پيدا كردند و پس از بركناري صالح كه دولت مركزي تضعيف شد، مجال قدرت پيدا كردند. گروه «علي الابيض» هم كه در عدن مستقر بود و در دوران سركوبگريهاي علي عبدالله صالح نميتوانست خودنمايي كند، بعد از تضعيف دولت مركزي مجال قدرتنمايي پيدا كرد. با حمله ائتلاف عربي به يمن، عربستان دشمن مشترك عبدالله صالح و انصارالله شد و دو گروه با اخوانالمسلمين هم اختلاف پيدا كردند و اين مسائل انصارالله و حزب كنگره مردمي را به هم نزديك كرد. دو طرف توانستند تقسيم قدرتي بين خودشان ايجاد كنند كه به واسطه آن هم ارتش يمن را كه ارتش رسمي كشور بود حفظ كنند، چراكه ارتش ميتوانست براي مقابله با عربستان به كمك انصارالله بيايد. از طرفي، در اداره كشور هم تقسيم قدرتي انجام شد و انصارالله با استفاده از تجربيات تيم صالح ميتوانست وارد اركان قدرت شود و بر اساس همين تقسيمبندي بود كه انصارالله و صالح توانستند با هم متحد شوند.
* خوب پس چه شد كه عبدالله صالح كه با انصارالله در يك جبهه واحد قرار داشت، يكباره به دشمني با انصارالله و كودتا عليه آن برخاست. دليل رويگرداني صالح از انصارالله و گرايش به سمت عربستان و امارات چه بود؟
** بر اساس گزارشهايي كه منتشر شده است، گفته ميشود كه امارات و عربستان به صالح وعده داده بودند كه او به قدرت باز ميگردد و دوباره رئيسجمهور يمن خواهد شد. بزرگترين دشمن صالح، عبد ربه منصور هادي، رئيسجمهور فراري يمن بود كه او را به عنوان رقيب جدي ميديد و عبدالله صالح به واسطه حمايتهايي كه از جانب كشورهاي عربي داشت، فكر ميكرد اگر منصور هادي از قدرت كنار برود بار ديگر ميتواند با كمك كشورهاي عربي به قدرت بازگردد.
عبدالله صالح اصولاً مرد دسيسهها بود و نميشد روي حرفها و تعهداتش حساب باز كرد و از روز اول دنبال توطئهچيني بود. اگر خاطرات عمر موسي، دبيركل سابق اتحاديه عرب و برخي مقامات عرب را بخوانيد هميشه از عبداللهصالح شكايت داشتند كه هيچ وقت پاي حرفهاي و تعهداتش نيست. ملاكش قدرت و پول بود و هر كسي بيشتر به او پول ميداد به سمت او ميرفت چون ميگفت يمن كشور فقيري است و هميشه ميخواست از خارج وام بگيرد و اقتدار داخلياش مبتني بر جايگاه مردمي نبود و بر پايه وابستگي به كشورهاي خارجي بود.
اتفاقاتي كه در صنعا رخ داد و به درگيري با نيروهاي انصارالله منجر شد به خاطر همان وعدههايي بود كه عربستان و امارات به عبدالله صالح داده بودند. هدف عربستان و امارات اين بود كه انصارالله را در صنعا شكست دهند و براي رسيدن به اين هدف سعي كردند عبدالله صالح را از انصارالله جدا كنند و صالح را به سمت خودشان بكشانند و به او پيشنهاد بازگشت به قدرت را دادند و عبدالله صالح فكر ميكرد همان اتفاقي كه در مصر رخ داد و عبدالفتاح السيسي، رئيسجمهور اين كشور با حمايت امارات و عربستان به قدرت رسيد، او نيز با حمايت امارات و عربستان ميتواند دوباره به قدرت بازگردد. در ظاهر، آنچه بر اساس اخبار و گزارشها شنيده ميشود، هدف اين بوده است و به نوعي عبدالله صالح داشت از انصارالله فاصله ميگرفت تا بتواند به قدرت برسد.
* بعد از كشته شدن عبداللهصالح، احتمال متحد ماندن انصارالله با حزب كنگره ملي صالح چقدر است. به نظر ميرسد انصارالله هنوز هم سعي دارد حزب صالح را حفظ كند. آيا طرفداران صالح همچنان با انصارالله متحد ميمانند يا شكافها بين دو گروه همچون گذشته بيشتر خواهد شد؟
** الان زود است كه درباره اين موضوع صحبت كنيم و اين مسئله را بايد در اتفاقاتي كه ممكن است در روزهاي آينده در يمن بيفتد، ببينيم.
* برخي منابع گفتهاند كه حوادث اخير صنعا يك توافق پشت پرده بين عبداللهصالح با امارات و عربستان بوده است تا پسر صالح را به قدرت برسانند. پيشتر نيز اخباري درباره روابط پسر صالح با اماراتيها منتشر شده بود. به نظر شما اين مسئله تا چه حد صحت دارد؟
** به قدرت رسيدن احمد صالح، هدف ايدهآل عبدالله صالح بود. ممكن است علي عبدالله صالح به اين مسئله فكر ميكرد كه آنچه براي قطر اتفاق افتاد و «شيخ حمد» از قدرت كنار رفت و پسرش امير قطر شد و در يمن نيز اگر پسر صالح به قدرت ميرسيد، باتوجه به بيتجربگي او در عرصه سياسي وابسته عبدالله صالح ميشد، زيرا پدرش كه در همه اركان ارتش نفوذ داشت، حرف اول و آخر را ميزد و ميتوانست اعمال نفوذ كند.
اگر چنين وعدهاي عملي ميشد، عبدالله صالح يا پسرش را از قدرت كنار ميزد و خودش قدرت را به دست ميگرفت و پسرش را به عنوان جانشين معرفي ميكرد چون در اخبار آمده بود كه عبدالله صالح در نبردها و خيلي از مسائل سياسي از پسرش راضي نبوده است و او را فرد خام و كمتجربه ميدانست كه در بسياري از موارد كاهلي به خرج داده است و براي همين نميتوانست به او اعتماد كند اما پسرش ميتوانست بين دشمنانش و انصارالله وجهالمصالحه قرار بگيرد ولي پشت پرده خودش قدرت را در دست بگيرد و ممكن است چنين فكري در ذهنش بود اما آنچه واضح بود اينكه خود يا خانوادهاش قرار بود به قدرت برگردند و دوباره قدرت را در يمن قبضه كنند.
* آيا با توجه به شرايط پيش آمده در يمن، الان احتمال روي كار آمدن احمد صالح در اين كشور وجود دارد؟ با وجود قدرت انصارالله و افزايش جايگاه مردمي اين گروه، آيا عربستان و امارات اين توانايي را دارند كه او را به قدرت برسانند؟
** به هر حال، با كشته شدن عبدالله صالح جايگاه حزب كنگره مردمي بيشتر تضعيف شده است و هر چند پسر صالح در بين بسياري از اعضاي اين حزب جايگاه خوبي دارد اما اين به معناي اين نيست كه همه با او موافق هستند. عبدالله صالح در بين حزب خودش وجهه خاصي داشت اما زماني كه خودش نيست ديگر لزومي ندارد كه افراد ردههاي پايينتر حزب، خانواده عبدالله صالح را نيز بپذيرند و از خانواده او كسي در قدرت باشد. شايد خانواده عبدالله صالح بتوانند با تطميع و همكاري، حزب را در كنار خودشان داشته باشند اما در خود حزب افراد باسابقهاي وجود دارند كه براي خودشان ادعاهايي دارند و فكر ميكنند كه در نبود عبدالله صالح ميتوانند جاي خالي او را پر كنند و اين افراد نيز جايگايي در درون حزب كنگره مردمي دارند كه ميتوانند صاحب منصب باشند. بنابراين وقتي عبدالله صالح نيست، قطعاً جايگاه خانواده او در حزب هم تضعيف شده است و با توجه به اينكه انصارالله الان قدرت و جايگاه مردمي بيشتري در يمن پيدا كرده است، به طور يقين ميتواند با دست برتر با حزب كنگره مردمي معامله كنند و اين مسئله كار را براي حزب سختتر ميكند.
در كشورهاي عربي احزاب متكي بر فرد هستند و با كنار رفتن و مرگ او كارايي خود را از دست ميدهند. حزب بعث در عراق متكي بر قدرت صدامحسين بود و با مرگ او كارآمدي خود را از دست داد و در يمن هم اين اتفاق افتاده است و الان كه عبدالله صالح نيست خود حزب او نيز ضعيف ميشود و اگر اعضاي حزب بخواهند از قدرت برتر كشور يعني انصارالله جدا بشوند و خود را از اتحاد كنار بكشند، دو راه بيشتر ندارند. اول يا بايد خودشان با تشكل جديد به قدرت سومي در يمن تبديل بشوند كه اين نياز به حمايتهاي خارجي دارد يا اينكه زير چتر عربستان سعودي بروند كه هر دو راه نيز ميتواند براي آنها گران تمام شود.
اگر حزب كنگره مردمي به سمت ائتلاف عربستان برود با منصور هادي كه طيف ديگر يمن است مشكل پيدا ميكند و نميتوانند با يكديگر كنار بيايند، به ويژه اينكه دو طرف به يكديگر به چشم دشمن نگاه ميكنند. از طرف ديگر، منصور هادي كه حمايت عربستان و عربها را دارد براي خود ادعايي دارد و جايگاه لازم را كسب كرده است و تمايلي ندارد كه رقيب جدي در كنارش باشد. همچنين حزب كنگره مردمي و خانواده صالح هم در يمن جايگاهي ندارند كه با اتكا به آن بتوانند قدرت را در دست بگيرند.
* چرا عربستان و امارات از همان اول جنگ از عبدالله صالح حمايت نكردند و با گذشت سه سال، سياست خود را تغيير دادند.دليل اينكه در ماههاي اخير به فكر حمايت از صالح افتادند چه بود؟
** بعد از استعفاي عبدالله صالح در سال 2011، يك فضايي در داخل يمن به وجود آمد كه به نفع عربستان سعودي نبود و فضا انقلابي شده بود كه عربستانيها نميتوانستند در آن شرايط اعمال نفوذ كنند و به همين خاطر نتوانستند به خيلي از وعدههايي كه به صالح داده بودند، عمل كنند و بنابراين او را از دست دادند اما بعداً عربستانيها وقتي ديدند كه نيروهاي انصارالله كنترل صنعا را به دست گرفتند و پس از آن به سمت عدن پيشروي كردند و عبدالله صالح هم با انصارالله متحد شد، عملاً كاري از دستشان برنميآمد. عربستان ميگويد كه يمن حياط خلوت آن است و بايد آن را كنترل كند ولي وقتي ديد كه نميتواند با عبدالله صالح به هدفش دست پيدا كند، او را كنار زد. اينكه الان چرا به سياست حمايت از عبدالله صالح برگشته است، يكي اين است كه ادامه جنگ در يمن ديگر براي عربستان و متحدانش سودي ندارد.
براي اولين بار در تاريخ عربستان در پنج دهه گذشته، اين كشور دچار كسري بودجه گستردهاي شده است و بر اساس آمارهاي اعلام شده اين كشور حدود 45 ميليارد دلار كسري بودجه داشته است كه بخشي از آن به جنگ يمن مربوط ميشود. از طرفي، فشارهاي بينالمللي عليه حملات عربستان در يمن هم بيشتر شده است و وقتي اتحاديه اروپا فروش تسليحات به عربستان را ممنوع ميكند، از منظر وجهه بينالمللي براي اين كشور ضربه بزرگي به شمار ميرود. اينكه كشورهاي غربي ديگر نميتوانند حملات سعوديها در يمن را تحمل كنند، به خصوص اينكه بمباران يمن تاكنون نتيجه ملموسي براي عربستان و ائتلاف عربي در پي نداشته است. اين جنگ كه براي نابودي انصارالله شروع شده بود، با گذشت سه سال نتوانسته قدرت انصارالله را كم كند و وقتي موشكهاي دوربرد يمنيها به عمق رياض و جده شليك ميشوند، ثابت ميكند كه عربستانيها نتوانستهاند به اهدافشان در يمن دست پيدا كنند.
وقتي ارتش ائتلاف عربي در عدن متوقف ميشود و بيش از آن نميتواند پيشروي كند، بيانگر اين است كه عربستان و همپيمانانش در به كارگيري تاكتيكهايشان دچار اشتباه شدهاند، بنابراين عربستان به دنبال اين است كه جنگ يمن را به هر قيمتي شده، تمام كند اما اين جنگ چگونه بايد تمام شود. اينكه بگويند ما در جنگ شكست خوردهايم كه اين مسئله برايشان قابل قبول نيست. با وجود اين همه ادعا، به كارگيري تسليحات پيشرفته و پول در مقابل كشور فقير يمن كه تنش داخلي دارد، پذيرش شكست براي عربستان خيلي سنگين است. يكي هم اين بود كه آخرين تيرهاي تركش خودشان را براي پيروزي در يمن استفاده كنند. آخرين تير اين بود كه در درون انصارالله انشقاق و اختلاف ايجاد كنند و عبدالله صالح را با دادن وعدهها به سمت خودشان بكشند و براي رسيدن به اين هدف و اختلافافكني در بين يمنيها، صالح را به كودتا عليه انصارالله تحريك كردند كه در اين هدف نيز شكست خوردند.
* با كشته شدن عبدالله صالح، سعوديها چه سياستي را در مقابل انصارالله به كار خواهند گرفت؟
** بايد منتظر باشيم و ببينيم كه سير تحولات در روزهاي آينده به چه سمتي پيش خواهد رفت. يك نظريه كه بيشتر نزديك به واقعيت است، اين است كه عربستانيها خودشان را در منطقه بازنده ميبينند. عربستانيها در سوريه به آن چيزي كه ميخواستند، نتوانستند دست پيدا كنند و عملاً از قاعده بازي حذف شده به حساب ميآيند. در لبنان تلاش داشتند سعدالحريري، نخستوزير لبنان را عليه فضاي سياسي اين كشور تحريك كنند و نتيجه عكس گرفتند و اين مسئله برايشان سنگين تمام شد و با مداخله امانوئل مكرون، رئيسجمهور فرانسه مجبور به عقبنشيني شدند. در عراق هم كه تروريستهاي داعش شكست خوردند، عملاً بازنده شدند و به رغم اينكه سعي ميكنند به گروههاي عراقي نزديك شوند اما به هيچ دستاورد ملموسي نرسيدند. بنابراين مقامات عربستان براي اينكه بگويند در عرصه سياست خارجي دستاوردي داشتيم، به نظر ميرسد دنبال ايجاد آشوب در جاي جديدي هستند.
يمن به خاطر اينكه هم مرز مشترك با اين كشور دارد و هم اينكه در جنگ با آن قرار دارد، ميتوانست براي عربستان آخرين گزينه باشد و اگر يمن به سمت تنش كشيده ميشد، درگيري و آشوب ميتوانست به داخل عربستان كشيده شود. بنابراين يمن گزينه آخر براي عربستان بود ولي چون تمام گزينههايش به شكست منجر شده است، تنها يمن برايشان باقي مانده است. گويا بعد از مرگ عبدالله صالح به عنوان يكي از گزينههايي كه عربستان فكر ميكرد با كمك او ميتواند سياست يمن را به نفع خودش تغيير دهد، از دست رفته است. با وجود اين، به نظر ميرسد عربستانيها دو راه پيش رو داشته باشند. يا از تحولات يمن سرخورده شوند و به سمت حل موضوع بروند كه در اين صورت جايگاهشان در ائتلاف عربي تضعيف ميشود.
با توجه به خشونتهايي كه از عربستان سراغ داريم و با توجه به تصميمهاي شتابزدهاي كه سعوديها اتخاذ كردهاند، ممكن است باز هم با تصميمات جديد يمن را وارد جنگ داخلي كنند. فعلاً به نظر ميرسد با مرگ عبدالله صالح خود عربستانيها هم دچار شوك شدهاند و فكر نميكردند كه چنين اتفاقي براي صالح بيفتد و ممكن است تا چند روز در شوك بمانند و پس از آن تصميم بگيرند كه چه كاري ميتوانند انجام دهند.
يكي از سناريوهاي ممكن هم اين است كه تنشها را در يمن تشديد كنند. همچنانكه پس از مرگ عبدالله صالح عربستان حملات خود را به صنعا افزايش داد و نتيجهاي در برنداشت و تنها مناطق غيرنظامي نابود شدند. با وجود اين، اگر بخواهند به اين خشونتها ادامه بدهند، تنشها در يمن تشديد خواهد شد ولي اينكه چگونه ميخواهند اين كار را انجام دهند بايد در آينده ببينيم. ممكن است گروههاي تروريستي مثل القاعده را در داخل يمن تحريك كنند يا اينكه داعش را وارد يمن كنند و بايد منتظر بمانيم و ببينيم كه تحولات در روزهاي آينده به چه سمتي خواهد رفت.
* با توجه به اينكه مزدوران سعودي در يمن در طول سه سال نتوانستهاند موفقيتي كسب كنند و حتي برخي از آنها از عربستان دستور نميگيرند و خودسرانه عمل ميكنند، با اين حال، آيا عربستان بار ديگر روي اين گروهها سرمايهگذاري خواهد كرد و اينكه ميتواند با استفاده از القاعده و داعش اهداف خود را در يمن عملي كند؟ همچنانكه عربستان و منصور هادي گفتهاند كه به زودي به صنعا حمله ميكنند، آيا اصلا ائتلاف عربي توانايي حمله زميني به صنعا را دارد؟
** اگر عربستان و متحدانش توانايي حمله زميني به صنعا را داشتند تاكنون اين كار را كرده بودند. منصور هادي از همان روز اول ميخواست به صنعا برسد ولي حتي جرئت نكرده به مدت يك هفته در عدن كه در كنترل نيروهاي ائتلاف است، بماند و اينها شعاري بيش نيست. مشكلي كه در درون ائتلاف عربستان و يمنيها به وجود آمده است و همچنان گريبانگيرشان است، اينكه بزرگترين متحدشان در يمن علي الابيض بود كه گفت بيش از اين جنگ را ادامه نميدهد و گفت كه ما با اين هدف به ائتلاف عربي ملحق شديم كه به شهر عدن برسيم و به اين هدف هم رسيديم و بيشتر از اين پيشروي نميكنيم.
از طرفي، ديگر ارتشهاي عربي هم وارد فاز عمل نشدند تا براي عربستان بجنگند و قطر هم كنار كشيد و الان از لحاظ پيادهنظام، عربستانيها نيروي ورزيدهاي ندارند كه بتوانند با كمك آنها به سمت مناطق ديگر كه در كنترل انصارالله است، پيشروي كنند و تنها راه ادامه حملات هوايي است، چراكه لشكرهاي ديگر در روي زمين متوقف شدهاند. اگر سعوديها ميتوانستند صنعا را بگيرند تا حالا اين كار را انجام داده بودند. آنها ميخواستند انصارالله را در صنعا سرنگون كنند كه نتوانستهاند در اين زمينه موفق شوند و الان انصارالله قدرت اول در يمن است.
* به نظر ميرسد، با كشته شدن صالح، انصارالله توانسته بر اوضاع صنعا مسلط شود و امنيت را در پايتخت تثبيت كند. آيا روند افزايش قدرت انصارالله تداوم خواهد داشت يا بيثباتيها بار ديگر در اين شهر تشديد ميشود؟
** اگر اتحاد با ارتش حفظ شود و انصارالله بتواند ارتش را همراه خود داشته باشد و ارتش هم متحد انصارالله باقي بماند و نهادهاي قدرت در صنعا همچنان در كنترلشان باشد و نيروهايي كه همچنان در اين نهادها هستند با انصارالله همكاري كنند، ميتواند اين روند را ادامه دهد و به نتيجه برسد. ولي اگر تنش بيش از اين باشد، ممكن است اداره امور از دستش خارج شود. الان نميتوان با قاطعيت گفت كه نتيجه چه خواهد شد و بايد منتظر ماند و ديد كه در آينده چه اتفاقي رخ خواهد داد.
* همانطور كه ميدانيد به رغم محاصره يمن، اما انصارالله و ارتش اين كشور توانستند به ساخت موشكهاي دوربرد دست پيدا كنند و حتي موشكهاي بالستيك و كروز را به سمت رياض و ابوظبي شليك كردهاند كه نگراني سعوديها و امارات را در پي داشته است. ارزيابي شما از توانمنديهاي موشكي يمن و تأثير آن بر تغيير معادلات جنگ چيست؟
** قطعاً اين مسئله در روند جنگ مؤثر است و ساخت اين موشكها مقامات عربستان را خشمگينتر ميكند.اينكه توانايي موشكي چه دستاوردي ميتواند براي يمنيها داشته باشد بايد در آينده ديد. انصارالله در شرايط فعلي يك دستگاه ديپلماتيك كه بتواند از طريق آن قدرت سختافزاري خودش را به قدرت نرمافزاري تبديل كند، ندارد. با توجه به اينكه عربستان همه كشورها را عليه يمن بسيج كرده است، انصارالله به غير از ايران با كسي تعامل ندارد. اينكه انصارالله بيايد با قطريها و عمانيها وارد مذاكره شود و آنها ميانجيگري بكنند، ميتواند دستاورد جديدي كسب كند اما اينكه داشتن چنين توان موشكي تا چه اندازه براي يمنيها مؤثر باشد، شايد بتواند توقف جنگ را تسريع كند.
عربستانيها از اينكه گروههاي يمني، موشكهاي ديگري به سمت رياض شليك كنند وحشتزده خواهند شد، تا كنون كسي به پايتخت عربستان موشك شليك نكرده است و اگر الان موشكهاي جديدي به سمت رياض شليك بشود و اين مسئله ادامه داشته باشد، احساس خطر خواهند كرد. اين موضوع يا جنگ را بسيار تشديد ميكند يا اينكه عربستانيها را سر عقل خواهد آورد تا پاي ميز مذاكره برگردند و نميتوان از هم اكنون افق روشني را براي اين مسئله پيشبيني كرد.
* از آنجه كه سيستم دفاع موشكي عربستان در مقابل رهگيري موشك بالستيك شليك شده يمني ها به رياض ناكام بود، در صورت شليك موشكهاي بعدي، عربستان تا چه اندازه میتواند در دفع حملات موشکی یمنی ها موفق باشد؟
** اولا، شايد سيستم دفاع موشكي عربستان بتواند چند موشك را رهگيري كند ولي اگر تعداد موشكها بيشتر باشد، براي عربستاني ها سخت خواهد بود و حتي خود لفظ حمله هم براي عربستان سنگين است. عربستاني ها اين همه ادعا دارند كه به دليل داشتن تسليحات پيشرفته قدرت اول منطقه هستند اگر موشكي به خاك رياض اصابت كند و نتوانند آنرا دفع كنند ابهت آنها مي شكند. اگر صد موشك به طور يكجا به سمت عربستان شليك شود يك سوم آنها را مي توانند دفع كنند و بقيه را نمي توانند دفع كنند.
سيستم دفاعي عربستان كه پيشرفته تر از اسرائيل نيست و زماني كه در جنگ 33 روزه حزب الله موشكها را به سمت اسرائيل شليك كرد؛ و يا فلسطيني ها در جنگ هاي غزه موشك شليك كردند، تنها تعداد محدودي را دفع كردند و تعداد زيادي موشك به خاك سرزمينهاي اشغالي اصابت كرد و گنبد آهنين نتوانست همه موشكها را رهگيري كند. به خاطر همين بود كه بسياري مي گفتند كه گنبد آهنين نتيجه مطلوبي را كه از آن انتظارمي رفت، به بار نياورد.
چنين توانايي دفاعي را عربستان ندارد و در صورت شليك موشكهاي بيشتر، نمي توانند با آن مقابله كنند. حتي اگر اين موشكها به بيابانهاي عربستان اصابت كند. بنابراين، نفس فرود موشك به مناطق حساس عربستان براي اين كشور خيلي مهم است و تا حالا هيچ موشكي خارج از مرزهاي عربستان به سمت اين كشور شليك نشده بود اما الآن موشكهاي يمن به رياض رسيده است و اين موشكها از سوي ارتش كلاسيك شليك نشده است بلكه از سوي گروهي انجام شده است كه با آن جنگ مي كنند و بسياري از امكانات و زيرساخت هاي آنرا از بين برده اند و همين مسئله براي عربستاني ها ساده نيست و نگران آن هستند.
* پس از شليك موشك به سمت رياض، مقامات سعودي، ايران را به دادن سلاح به يمني ها متهم كردند و سعي كردند اين مسئله را به شوراي امنيت سازمان ملل هم ارجاع دهند. اخيرا نيز محمد بن سلمان، وليعهد سعودي به رسانه هاي عربستان دستور داده است تا براي انصارالله از لفظ شبه نظاميان ايران استفاده كنند. به نظر شما هدف عربستان از زدن چنين اتهاماتي به ايران در برهه كنوني چيست؟
** عربستان در حال حاضر، ايران را به عنوان دشمن درجه يك براي خودش تعريف كرده است و از هر بهانه اي براي مقابله با ايران استفاده مي كند. هر چند در نشست اخير اتحاديه عرب مسئله ارجاع پرونده موشكي يمن به شوراي امنيت مطرح شد اما اختلافات بين اعضا به قدري بود كه نتوانستند موفقيتي كسب كنند و كشورهاي شمال آفريقا با اين تصميم عربستان همراه نشدند. حتي مقامات عربستان تلاش كردند آمريكايي ها را متقاعد كنند كه اين مسئله را در سازمان ملل مطرح كنند اما ركس تيلرسون، وزير خارجه آمريكا گفت كه ما سند و دليل محكمه پسندي كه ادعا كنيم ايران اين موشكها را به يمن داده است، نداريم و در اين مسير نيز شكست خوردند. برخلاف ادعاي سعوديها، سندي كه نشان دهد ايران اين موشكها را به يمني ها داده است وجود ندارد.
* برخي منابع اخيرا گزارش داده اند كه علاوه بر عربستان و امارات، رژيم صهيونيستي هم در كودتاي عبدالله صالح عليه انصارالله در صنعا نقش داشت و قرار بود نيروهاي عبدالله صالح از چند ماه پيش توسط افسران اسرائيلي در عدن آموزش ديده و براي مقابله با انصارالله به سمت صنعا پيشروي كنند. به نظرتان اهداف اسرائيل از درگير شدن در بحران يمن چيست؟ اين مسئله تا چه حد به عادي سازي روابط اسرائيل با اعراب و دشمني با ايران ارتباط پيدا ميكند؟
** بله قطعا يكي از دلايل به مسئله عادي سازي روابط اسرائيل با اعراب مرتبط است اما دلايلي ديگري هم وجود دارند كه سبب شده تا اسرائيليها به فكر نفوذ در يمن بيفتند. به هر حال، يكي از ايدئولووژيهاي اصلي اسرائيل محاصره امنيتي جهان عرب است و اسرائيل به دنبال اين است تا بتواند در يمن نفوذ پيدا كرده و جايگاهي در اين كشور بيابد. قطعا اسرائيل براي خوش خدمتي به عربستان سعودي وارد جنگ يمن نشده است تا چيزي در مقابل آن دريافت نكند. اگر اسرائيليها وارد يمن شوند قطعا ميخواهند وارد نهادهاي امنيتي اين كشور بشوند. يمن ميتواند براي اسرائيليها مهم باشد، از يك طرف عربستان را تحت فشار ميگذارند كه در جنوب اين كشور و يا در داخل خاك يمن، نهاد امنيتي خودشان را مستقر كنند و عربستان را از پايين تحت فشار بگذارند.
از طرف ديگر، ميتوانند در «باب المندب» كه يكي از گذرگاههاي مهم و استراتژيك است، مسلط شوند و نزديكي اين گذرگاه به كانال سوئز ميتواند امتياز بزرگي براي اسرائيليها باشد. كانال سوئز هر چند تحت كنترل مصر است اما باتوجه به نفوذي كه اسرائيل در مصر پيدا كرده است، بايكديگر هماهنگ هستند و اگر بتوانند بر باب المندب مسلط شوند، ميتوانند كنترل باب المندب تا كانال سوئز را در دست بگيرند. اسرائيليها به فكر امتيازهاي امنيتي جديدي هستند و باب المندب منطقه استراتژيك است و اسرائيليها هر جا كه بخواهند ميتوانند نفوذ كنند و اين مسئله ميتواند وجهه امنيتي شان را در منطقه تقويت كند.
همچنين يكي از فازهاي نفوذ اسرائيل در يمن ميتواند مقابله با ايران در منطقه باشد. اسرائيليها مدعي هستند كه حضور ايران در سوريه، تهديدي براي امنيت مرزهاي آنها است و براي مقابله با نفوذ ايران تلاش ميكنند. اسرائيليها ميخواستند با تجزيه كردستان عراق، اقداماتي را عليه ايران انجام دهند ولي در آنجا شكست خوردند و درصدد هستند اين سناريو را در يمن عملي كنند. مقامات اسرائيلي به دنبال اين هستند تا توجه ايران به يمن معطوف شده و تمركزش روي ديگر مناطق خاورميانه كمتر شود.
* جيمز متيس، وزير دفاع آمريكا گفته است كه كشته شدن عبدالله صالح اوضاع انساني در يمن را پيچيدهتر خواهد كرد. باتوجه به حمايتهاي گسترده دولت آمريكا از عربستان سعودي، آيا احتمال ورود واشنگتن به بحران يمن وجود دارد؟
** به نظرم بعيد است كه آمريكا در شرايط كنوني وارد درگيري جديدي در منطقه شود. درست است آمريكاييها شعار زياد ميدهند و اينكه مي گويند اوضاع در يمن پيچيده خواهد شد، ممكن است سلاح جديد و پيشرفته اي را در اختيار عربستان قرار دهند اما اينكه خودشان وارد جنگ بشوند بعيد است. اگر مي توانستند جاهاي ديگري هم بود كه مي توانستند وارد جنگ بشوند. حتي در سوريه كه امنيت اسرائيل بيشتر در معرض خطر بود جرات نكردند وارد جنگ شوند چه برسد به يمن كه از مرزهاي اسرائيل فاصله دارد. در يمن منافعي ندارند كه وارد شوند و در نهايت مي خواهند اين كشور را تقديم عربستان بكنند و خودشان در آنجا پايگاه احداث كنند و يمن براي آمريكا ارزش استراتژيك ندارد.
دوما، الآن امريكايي ها درگير مشكلات اقتصادي خودشان هستند كه توان ورود به جنگ ديگري را ندارند. به نظر مي رسد، آمريكا مي خواهد امتيازاتي بگيرد و فشار مي آورند كه سلاح بيشتري بفروشند و منافع خودشان را تامين كنند. سه سال است كه يمن درگير جنگ است و اگر آمريكايي ها مي ديدند كه در اين كشور منافعي دارند و حداقل براي اينكه با ايران مقابله كنند وارد جنگ مي شدند اما در عمل اين اتفاق رخ نداد.
* برخي معتقدند كه تحولات داخلي عربستان بي ارتباط با بحران يمن نيست و وليعهد عربستان براي اينكه كسري بودجه اين كشور و هزينه هاي جنگ يمن را جبران كند شاهزاده هاي ثروتمند سعودي را دستگير كرده است تا بتواند ثروت آنها را غارت كند. نظر شما در اين باره چيست؟
** قصه دستگيري شاهزادههاي عربستان پيچيده است. وقتي محمد بن سلمان مي گويد كه ما بعد از دستگيري شاهزاده ها به توافق رسيديم كه از بين 121 نفر، 91 ميليارد دلار به خزانه دولت انتقال بدهيم اين مسئله شبهه ايجاد مي كند. چرا كه وليعهد عربستان در مدت چند هفته هم كميته تشكيل داده، حكم صادر كرده است و هم حكم را اجرا كرده است و خيلي سريع فهميده است كه چه مقدار بودجه مي توان از اين شاهزاده ها دريافت كرد. اين احتمال وجود دارد كه وليعهد براي جبران كسري بودجه اين بگير و ببندها را به راه انداخته است و اين مسئله شائبه هاي زيادي را ايجاد مي كند.
محمد بن سلمان مي خواهد سريعا به قدرت برسد و در درون خاندان سعودي مخالفت ها با پادشاهي وي بسيار بالاست و براي همين اين شاهزاده هاي مخالف را دستگير كرده است. از طرف ديگر، بن سلمان مي خواهد براي خودش پايگاه مردمي كسب كند و به همين خاطر اين نمايش را به راه انداخته است. همچنين مي خواهد نشان دهد كه فرد متفاوتي است و با اين كار خود را متمدن نشان دهد و اينگونه القا كند كه خوي مبارزه با فساد هم دارد. الآن جنگ قدرتي در عربستان شكل گرفته است و دستگيري شاهزاده هاي سعودي اقدام متهورانه اي بود كه ممكن است براي عربستان گران تمام شود.
* در پایان اوضاع اتی یمن را چگونه ارزیابی می کنید؟
** باید بنشییم و ببینیم تحولات یمن به چه سمتی پیش خواهد رفت. با سیاست خشونت امیزی که عربستان در پیش گرفته است به نظر می رسد بحران یمن تشدید شود. حاکمان عربستان افرادی نیستند که اهل تدبیر و اندیشه باشند و بخواهند امور را دور از تنش به پیش ببرند. افراد جوانی بر سر کار هستند که بدون تجربه سیاسی هستند و خیلی احساساتی عمل می کنند و فکر می کنند با سیاست لجام گسیخته ای می توانند اهدافشان را به پیش ببرند و متاسفانه در هر جایی که شکست خوردند به جای اینکه بشینند و فکر کنند که جلوی شکست های بیشتر را بگیرند بدتر مثل فرد عصبانی شدند که رفتار غیرعقلانی در پیش گرفته است.
به نظر حاکمان عربستان در یمن نیز امور را به سمت تشدید بحران سوق دهند مگر اینکه فشارهای بین المللی برای توقف جنگ بیشتر باشد تا مانع از تشدید بحرلان شود. یعنی همان کاری که در ماجرای سعد الحریری، نخست وزیر لبنان رخ داد و فشارهای اروپایی افزایش یافت و امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه وارد عمل شد و بحران فروکش کرد. اگر چنین فشاری در یمن هم اتفاق بیفتد شاهد کاهش تنش ها خواهیم بود در غیر این صورت درگیری ها بیشتر خواهد شد و بحران همچنان ادامه خواهد یافت.
ش.د9603818