(روزنامه اطلاعات ـ 1396/10/11 ـ شماره 26904 ـ صفحه 12)
** ائتلاف عربي عليه يمن به رهبري عربستان تلاشهاي بسياري براي ضربهزدن به انصارالله انجام داد و همزمان با آن تلاشهاي بسياري براي شکست روال عادي مذاکراتي که قرار بود با ميانجيگري سازمان ملل انجام شود، صورت پذيرفت. روند تحولات با خيانتي که از نظر انصارالله از طرف عبدالله صالح انجام پذيرفت، شکل تحولات را وارد فاز جديدي کرد. عربستان تصور کرد مجددا با رويگرداني عبدالله صالح از انصارالله، ميتواند آنچه در فاز نظامي به دست نياورده، يعني بعد از آن بمبارانها و تخريب زيربناهاي يمن از طريق فاز سياسي ميتواند به دست بياورد. يعني با شرايط جديد، نافرمانيهاي مدني و اعتراضات و اختلافات در داخل يمن ايجاد شود و صنعا به تسلط نيروهاي حزب کنگره ملي يمن به رهبري عبدالله صالح رئيس جمهوري مخلوع يمن در بيايد و با اين شرايط عربستان ميتواند به خواستههاي سياسي خود برسد، ولي هوشياري مردم يمن و ارتش در همبستگي و اتحادي که با انصارالله داشتند، روند تحولات را مجددا به ضرر نيروهاي ائتلاف به رهبري عربستان و امارات کشانده است.
* پرتاب موشک به ابوظبي را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
** انصارالله با پرتاب موشک به سمت ابوظبي و هدف قرار دادن نيروگاه هستهاي امارات توانست روند اتحاد داخل يمن را حفظ کند. هر چند اصابت موشک به عربستان سعودي و هم نيروگاه اتمي امارات از طرف آنها تکذيب شد اما گفته مي شود که اين اصابتها صورت گرفته و در واقع عکسالعمل نظامي و بهموقعي براي خنثيکردن توطئه عربستان و ايجاد شکاف در ميان مردم يمن بود. از اين لحاظ که مشخص است که بعد از شکست، هم در فاز سياسي و هم فاز نظامي، تهديدهاي مجدد جبهه ائتلاف به رهبري عربستان، بعد از قتل عبدالله صالح هم بيشتر خواهد شد و ممکن است اين آسيبها شامل همان زيرساختهاي دولت يمن و زيرساختهاي مردم يمن و جنگ وارد يک فاز جديدي شود.
* به نظرتان دليل رويگرداني عبدالله صالح از انصارالله و رفتن به سمت عربستان چه بود؟
** بايد گفت که اتحاد عبدالله صالح با انصارالله يک اتفاق و اتحاد موقت بود. حوثيها قبلا هم چندين بار به محض نافرمانيهاي مدني که همزمان با انقلاب يا بيداري اسلامي در يمن اتفاق افتاد، سابقه درگيري متعدد را با عبدالله صالح داشتند، يعني اولين بار نبود که چنين درگيريها و اختلافاتي در اين باره وجود داشته باشد. اتحاد موقت آنها به خاطر دشمن موقتشان يعني منصورهادي بود که از طرف ائتلاف عربي به نوعي حمايت و هدايت ميشد، ولي بحث اين اتحاد موقت وقتي که انصارالله احساس کرد که به آنها خيانت شده و به نوعي از پشت خنجرخورده، طبيعي بود که شکسته شود و در موقعي که تمام حملات هوايي عربستان و ائتلاف در زيرساختها در مراکز نظامي و اقتصادي مردم يمن متمرکز شده بود، اين خيانت از نظر حوثيها نابخشودني بود. طبيعي بود که انصارالله و ارتش ملي يمن اين خيانت را نتوانند فراموش کنند و آن عکسالعمل از سوي آنها صورت گرفت و در حالي که عبدالله صالح تلاش داشت فرار کند کشته شد.
* به نظرتان با کشتهشدن عبدالله صالح، روند مصالحه پيچيدهتر ميشود و باعث ميشود جنگ عربستان با يمن به روندي فرسايشي تبديل شود؟
** بله اين بحران بيشتر پيچيدهتر خواهد شد، يعني با کنار زدن عبدالله صالح به نظر ميرسد که درست است که يک اتحاد و يگانگي در داخل يمن براي حفظ تماميت ارضي مردم يمن ايجاد خواهد شد و فرماندهي يکدست مي شود، ولي ائتلاف ضد مردم يمن به رهبري عربستان از تمام اهرمهاي اقتصادي، سياسي و نظامي براي ضربهزدن بيشتر عليه مردم يمن استفاده خواهد کرد، چرا که ما شاهد هستيم که ائتلاف عربستان، هم در جبهه سوريه همزمان و هم در جبهه عراق متحمل شکست شده است. از سويي ديگر بازگشت آرامش به لبنان هم از نکات ضعف عربستان بوده که تلاشهايي که انجام داد براي به آشوبکشاندن لبنان، اين هم با شکست مواجه شده و از اين رو از دستدادن يمن ضعف بيشتر استراتژيهاي جنگطلبانه عربستان را بيشتر نشان خواهد داد که براي آن سنگين است.
از طرفي،حسن بهشتي پور کارشناس مسائل بين المللي در گفت و گو با خبرآنلاين معتقد است قدرتهاي بين المللي توازن منطقه اي خاورميانه را بهم ميزنند. تحولات اخير منطقه نشان مي دهد که خاورميانه جديدي در حال شکلگيري است. پس از پايان داعش، تحولات يمن افت و خيز دوبارهاي به خود مي بيند و در اين ميان درگيري انصارالله و نيروهاي منسوب به عبدالله صالح باعث کشته شدن او مي شود؛ موضوعي که ميتواند باعث تغييراتي در موازنه قواي در منطقه شود. اما موازنه قوا در خاورميانه به چه صورتي تعريف ميشود؟ آيا قدرتهاي منطقهاي خاورميانه داراي قدرت ذاتي براي بروز و ظهور در اين زمينه هستند و ميتوان اميدوار بود در اين منطقه توازن نسبي براي ايجاد صلح دائمي شکل گيرد؟ چه کسي قصد دارد توازن و ثبات خاورميانه را بهم بزند؟ ايران يا عربستان؟ مصاحبه خبرآنلاين با حسن بهشتي پور، کارشناس مسائل بينالمللي در ادامه مي آيد:
* روند تحولات يمن فضاي پيچيده اي را در منطقه نويد ميدهد. در ابتدا بفرماييد، کشته شدن علي عبدالله صالح چه پيامدهايي ميتواند داشته باشد؟
** بدون شک حذف علي عبدالله صالح از موازنه قدرت در يمن ضربه مهمي به نقش آفريني قبيله حاشد در سياست يمن است که در چهل سال اخير فعال بوده و به احتمال زياد فرزندان او قادر نخواهند بود جاي او را در آينده قدرت در يمن پر کنند.
* به نظر شما موازنه قوا در خاورميانه قابل تعريف است؟ ايران متهم به اين است که با رفتارهاي ثبات زدا و نفوذ در عراق و سوريه اين توازن را به هم ميزند؟ آيا ايران چنين فضايي را دنبال مي کند؟ يا قدرتهاي بزرگ با حضور خود در اين منطقه اجازه تعريف طبيعي از توازن قوا در اين منطقه را نميدهند؟
** بايد گفت که اين قدرتهاي سلطهگر هستند که در ايجاد موازنههاي قدرت در منطقه نقش داشته و خواهند داشت. اينطور نبوده که کشورهاي منطقه به تنهايي و با ابتکارهاي خود اين موازنه را به وجود بياورند. ما در دنياي امروز با واقعيتهايي روبرو هستيم که توسط قدرتهاي بينالمللي به ديگران تحميل مي شود.در واقعيت امروز جهان ما با سه سطح از قدرت روبرويم؛ سطح ملي، سطح منطقه اي و سطح جهاني. در سطح بينالمللي ما يکسري بازيگراني داريم که اين بازيگران قوانيني را به وجود آوردهاند که از 400 سال پيش شکل گرفته است و جديد نيست. يکسري توافقها و قراردادها به حالت عادي شکل گرفته و بعدها در اثر جنگها، رقابتها و برخوردها، موازنهاي را تشکيل دادند که در دوران قبل از جنگ سرد، نظام و سيستمي را تشکيل دادند که به نام نظام دوقطبي معروف شد و بعد از فروپاشي شوروي، دنيا به سمت نظام تکقطبي رفت که بعضيها ميگويند نظام بيقطبي، بعضيها هم ميگويند چندجانبهگرايي؛ يعني ديگر قطب از بين رفته، ولي اتحاديهها و سازمانهاي منطقهاي و بينالمللي نقشآفرين شده اند.در منطقه استراتژيک در سطح دنيا توازن موجود قابل بررسي است. يکي از آنها آسياي غربي يا خاورميانه است که اين موازنه بر اساس نقشآفريني کشورهاي منطقه، يعني همان کشورهاي تاثيرگذار آسياي غربي و نظام بينالمللي قدرت به وجود آمده است. نه ايران اين موازنه را به وجود آورده و نه ميتواند برهمزننده اين موازنه باشد، اما ميتواند يک بازيگر بسيار فعال و تاثيرگذار در تداوم اين موازنه باشد، همانطور که الان است .
* به نظرتان اين بازيگري فعالي که از سوي ايران شکل گرفته و گفته مي شود که در عراق و سوريه فعال است و همچنين به نوعي متهم مي شود که در يمن نقش جنگ نيابتي را با عربستان انجام ميدهد، اين نقش فعال را ميتوانيم بهعنوان يک برهمزننده موازنه قلمداد کنيم؟ با عنايت به اينکه عربستان احساس ميکند نقش خودش را از دست داده و ميخواهد فضاي موجود را با يک جنگ و تنش پيش ببرد؟
** بايد گفت که اينها تبليغات غربيهاست. رسانههاي غربي درباره ايران يک واژهاي درست کردند به نام بيثبات سازي. ميگويند که ايران عامل بيثبات سازي در منطقه خاورميانه است. حالا چرا ايران منطقه را بي ثبات مي کند ؟ ميگويند ايران با برنامه موشکي خود اين توازن را برهم مي زند .بايد از غربيها پرسيد وقتي شما ميلياردها دلار سلاح به عربستان سعودي ميفروشيد و انواع موشکهاي چيني در اختيار عربستان گذاشته مي شود آيا اين اقدامها توازن را به هم نميزند؟ آيا رژيم صهيونيستي که حداقل 200 تا 300 کلاهک هستهاي دارد و آمريکا انواع و اقسام سلاحهاي مدرن و پيشرفته را به اسرائيل ميفروشد، آيا اين موازنه را به هم نميزند؟ ميگويند نه، در موازنهاي که ما تعريف ميکنيم، اين اقدامها توازن موجود را برهم نميزند. پس چه کسي موازنه را به هم ميزند؟ اتفاقا اينکه ايران ميآيد براي دفاع ازخود موشک توليد ميکند، توازن موجود تثبيت ميشود. بايد توجه کرد موازنه را چه کسي تعريف مي کند. غربيها مي گويند موازنه را ما يعني قدرتهاي بينالمللي از جمله آمريکا به وجود ميآوريم، و خود ما تعريف مي کنيم که ايران اين توازن را برهم ميزند. در حدود يک سال و نيم است که در تبليغاتشان مرتب آنرا تکرار ميکنند. قانون کاتسا را هم به همين بهانه در کنگره آمريکا تصويب کردند که به اصطلاح با بيثباتسازي ايران مقابله کنند.
در اين قانون ضد ايراني اتهام حمايت از تروريستها، بحث ساختن موشکهاي بالستيک و ادعاي نقض حقوق بشر و از اين دست را در اين ظرف وارد کردند و با يک کلمه بيثباتسازي تعريف کردهاند. بنابراين ما بايد حواسمان باشد چه مفهومي را و چگونه تعريف ميکنيم. اگر ما هم بگوييم ايران در يمن به دنبال جنگ نيابتي است و موازنه را به هم ميزند، يعني چه؟ يعني همان حرفي که غربيها ميزنند. اتفاقا ايران از مردم مظلومي که زير بمبباران نيروهاي متجاوز عربستاني و اماراتي که سلاحشان را آمريکا، انگليس و فرانسه تامين مي کند، قرار دارند، حمايت ميکند. مردم يمن که صداي سازمان ملل هم از اين همه خشونت و تجاوز به آنها درآمده است. مردمي که با وبا، ديفتري، انواع و اقسام بيماريهاي مسري ديگر دست و پنجه نرم مي کنند و در فقر و فلاکت قرار گرفتهاند. اما نميخواهند بپذيرند يک کشور ديگري بيايد براي آنها تعيين تکليف کند. ايران دارد از چنين مردم مقاومي حمايت مي کند.
حالا جالب است که در اين ميان علي عبدالله صالح رئيس جمهوري که 30 سال ديکتاتور يمن بوده اما در برابر تجاوز عربستان به جبهه انصارالله پيوسته بود بعد از آنکه فريب وعدههاي عربستان را خورد و به نيروهاي مردمي پشت کرد و عازم مارب شد در يک توطئه اي که مشخص نيست پشت آن چه کساني قرار دارند، کشته مي شود. با وجود آنکه مشخص نيست دقيقا چه کساني او را به قتل رساندند اما بيشک کشته شدن او به نفع عربستان و عبد ربه منصور رئيس جمهور برکنار شده يمن است. در چنين شرايطي که مردم يمن عليه کشور متجاوز و متحدانش ميجنگند و فقط ايران به آنها کمک ميکند، متهم به راهاندازي جنگ نيابتي مي شود چرا؟ به خاطر اينکه بيش از دوسال است مانع از به نتيجه رسيدن تجاوز آنها به يمن شده است .
متاسفانه رسانــههاي دنيا موضوعها را برعکس به افکار عمومي القاء ميکنند و تلاش ميکنند متجاوز را مجري قانون و اعاده کننده حاکميت قانون در يمن معرفي کنند، از آن طرف حوثيها را ترويست و ارتش مقاوم يمن را که به رياض و ابوظبي موشک ميزند ماجراجو مي دانند.يک کشور خارجي به نام عربستان با تشکيل يک ائتلاف در جهت اهداف توسعه طلبانه غرب و طمع خود به يمن تجاوز کرده و بيش از دو سال است که همه گونه آسيبي به مردم يمن رسانده است. بزرگترين جرم ايران اين است که به اين مردم درمانده مي خواهد کمک انساني برساند. اين کجايش بيثباتسازي است؟ آنها دارند اين تعريف را ميکنند. کجايش موازنه را بر هم ميزند؟ يعني در واقع آنها دارند يک چيزي را به يک ملتي تحميل ميکنند؛ با جنگ، با تجاوز آشکار، دنيا هم سکوت کرده يا دارد تاييد ميکند، آن موقع خودمان ميآييم و اين را باور ميکنيم. واقعيتش اين است که موازنههاي قدرت در سطح بينالمللي، در سطح منطقهاي به وسيله قدرتها به وجود آمده و به تدريج هم به وجود آمده و يکدفعه شکل نگرفته و بعد کشوري مثل ايران بيثباتکننده اين موازنه نيست، بلکه آنهايي هستند که با صدور سلاح، با ايجاد جنگ و ناامني، عملا تجاوزگري را در منطقه تعريف ميکنند و عملا کمک ميکنند به کشورهايي که ميخواهند در امور کشورهاي ديگر دخالت کنند. بايد به آنها اين موضوعها را گفت و از ديدگاه من آنها عامل بيثباتکننده هستند.
* نظرتان اين است که تنشي که بين ايران و عربستان است، برآمده از منازعه و تضاد ذاتي بين ايران و عربستان نيست، بلکه چيزي است که ازخارج منطقه خاورميانه به اين منطقه تزريق و تحميل ميشود و اين تنش محصول آن است؟
** ما در تحليل خود بايد چندجانبهنگر باشيم، يعني جنبههاي مختلف يک موضوع را با هم ببينيم. يک جنبهاش مداخلات قدرتهاي بزرگ هستند، مثل آمريکا، اسرائيل و منافعي که آنها دارند. دامنزدن به اختلافات بين ايران و عربستان به نفع آمريکا و اسرائيل است و بهرهبرداري آن را ميکنند. ولي اين يک جنبه داستان است و در جنبه ديگر داستان حتما ما بايد توجه داشته باشيم که بالاخره ايران و عربستان بهعنوان دو قدرت مهم بازيگر در منطقه با هم چالش دارند و خودشان هم باعث و باني يکسري مسائل شدند. اينطور نيست که ما بگوييم ايران و عربستان اصلا هيچ نقشي ندارند و اين قدرتهاي بزرگ مثل آمريکا، روسيه، اتحاديه اروپا و ساير کشورها هستند که در اينجا دارند اين مشکلات را به وجود ميآورند؛ نه. يک بخشي از اين مربوط ميشود به آمريکا، روسيه و ساير کشورهاي بازيگر و از آن طرف ديگر يک بخشي ديگر مربوط ميشود به خود کشورهايي مثل ايران، عربستان سعودي، مصر، ترکيه، پاکستان؛ اينها همه کشورهايي هستند که در منطقه تاثيرگذار هستند و سياستهايشان هم تحولات منطقه را تحت تاثير قرار ميدهد ، يعني ما بايد به هر دو جنبه توجه کنيم. ادامه دارد...
ش.د9604361