(روزنامه مردم سالاري – 1396/10/10 – شماره 4498 – صفحه 8)
* پس از شکل گیری برجام در 2016 شاهد افزایش مناسبات تهران با کشورهای جهانی به خصوص کشورهای اروپایی بودیم. مناسبات ایران با اروپا با محوریت برجام را در طول سال جاری میلادی چگونه ارزیابی میکنید؟
** در چشم انداز کلان روابط ایران و اروپا، افزایش سطح این روابط منوط به شدت و ضعف قطبی شدن روابط ایالات متحده با اروپا است؛ به عبارت دیگر اگر واشنگتن در روابط خود با اروپا بر این مساله تاکید کند که اروپائیان باید میان واشنگتن و تهران یکی را برگزینند، قطعا بر روابط ایران با اروپا تاثیرات مستقیم سوئی را در سطح استراتژیک و راهبردی خواهد داشت. چرا که یقینا اروپا میان ایران و آمریکا به سمت ایالات متحده گرایش خواهد داشت. اما در این راستا تا کنون برجام توانسته روابط آمریکا و اروپا در خصوص ایران را از حالت قطبی خارج کند.
از همین رو نیز به موازات این نکته بعد از برجام شاهد رفت و آمدهای دیپلماتیک سران و مقامات اروپایی به ایران بوده ایم. در آن سو نیز تهران هم به کرات سفرهای سیاسی _ اقتصادی خود را با انعقاد قراردادهایی به کشورهای مختلف اروپایی داشته است. در سال 2017 نیز این مناسبات با شدت و ضعف پی گرفته شده است. در طول سال جاری میلادی تهران و کشورهای اروپایی سعی داشتند که بیشتر بر مناسبات اقتصادی تاکید داشته باشند و از تمامیظرفیتها، فرصتها و بازارهای یکدیگر کمال بهره را ببرند. اما در ادامه باید دو نکته مهم را در خصوص روابط اروپا با ایران مد نظر داشت؛ اول این که اروپا به شدت از تداوم تنش و جنگ در خاورمیانه هراس دارد، چرا که این مساله میتواند به افزایش سیل مهاجرت و متعاقب آن افزایش مشکلات کشورهای اروپایی در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و از همه مهم تر امنیتی بینجامد.
بنابراین اروپا تمام تلاش و سعی خود را برای کاهش و یا حتی قطع تنشها و جنگ نظامیدر خاورمیانه به خصوص در سال آتی میلادی متمرکز خواهد کرد تا از گسیل شدن مهاجرین به سمت اروپا جلوگیری شود. در این خصوص اروپا به نقش و جایگاه مهم ایران در خاورمیانه چشم دوخته است، لذا در سال آتی میلادی میتواند بخشی از همکاریها و روابط ایران با اروپا در این خصوص باشد. مساله دوم به حوزه اقتصادی باز میگردد. چنان که قبل تر هم اشاره کردم اروپا به کشورهای خاورمیانه از جمله ایران به عنوان بازاری برای کسب سود بیشتر نگریسته است. پس اروپا بر این اساس تعاملات و روابط خود را با ایران و یا هر کشور دیگری تعریف میکند. لذا به طور کلی، کلان و راهبردی روابط ایران و اروپا در سایه این دو مساله مثبت ارزیابی میشود، مگر این که آمریکا با قطبی سازی روابط خود با اروپا مانع جدی در مسیر مناسبات تهران با کشورهای اروپایی ایجاد کند.
* آیا در سایه عملیاتی شدن «پسکو» در دسامبر 2017 توسط اتحادیه اروپا میتوان به این نتیجه رسید که اروپا حتی در بستر قطبیسازی روابط خود با آمریکا حداقل در سطح تاکتیکی و تا زمان پایان دوران ریاست جمهوری ترامپ، نوعی استقلال رویه را در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و حتی نظامیو امنیتی در پیش گرفته است؟ آیا در این فضا میتوان گفت که اروپا فارغ از قطبی سازی به دنبال افزایش مناسبات خود با ایران علیرغم فشارهای ایالات متحده خواهد بود؟
** تا حدی میتوان گفت که این تصمیم اروپا میتواند به استقلال عمل بیشتر اروپائیان در مقابل آمریکا و متعاقب آن افزایش مناسبات ایران و اروپا بینجامد. اما مساله اینجا است که باید دید این تصمیم اروپا میتواند تا چه مرحله ای از فشارهای آمریکا تداوم پیدا کند. پیشتر هم در 1970 میلادی چنین تمایلی برای استقلال رویه از آمریکا در اروپا وجود داشت. حتی قبل تر هم اتحادیه اروپای غربی هم در این راستا شکل گرفت که به دلیل لابی انگلستان این اتحادیه اروپای غربی از حیز انتفاع خارج شد. بعدها هم مساله ایجاد بازوی مستقل نظامیاروپایی در موازات ناتو وجود داشت که هر بار با واکنش و سنگ اندازی آمریکا به شکست انجامید.
اما اکنون با روی کار آمدن ترامپ و نیز راهبرد جمع کردن آمریکا در مجامع و صحنه بینالمللی، رئیس جمهور آمریکا تمایل دارد از هزینههای گزاف واشنگتن در سازمانهای بینالمللی مانند ناتو بکاهد. از همین رو نیز ادامه حضور آمریکا در ناتو از سوی ترامپ منوط به افزایش بودجه نظامیبرخی کشورهای اروپایی شده است. این مسائل بستر لازم را در دوران کنونی برای شکل دهی آرزوی دیرینه اروپائیان به وجود آورده است. اما اگر رئیس جمهوری بعدی آمریکا متفاوت از ترامپ عمل کند که بسیار هم محتمل است، احتمال بازگشت اروپا به سمت آمریکا وجود خواهد داشت. اما مساله مهم دیگر این است که فارغ از این تنشهای اخیر در میان روابط اروپا و آمریکا هیچ گاه ایالات متحده از منافع کلان خود در اروپا و روابط عمیق و راهبردی خود با قاره سبز حتی در دوره ترامپ چشم پوشی نخواهد کرد.
* در راستای مساله ای که در سوال قبلی به آن اشاره داشتید، شاهد سفر بوریس جانسون، وزیر امور خارجه انگلستان به ایران در اواخر سال جاری میلادی بودیم؛ آیا سفر جانسون، حال به هر دلیلی، چه پیگیری پرونده نازنین زاغری و چه گفت وگو در خصوص مسائل منطقهای و سایر مباحث مانند مساله موشکی ایران میتواند به عنوان نقطه عطف و سرآغازی برای سفرهای سران و مقامات کشورهای کلیدی اروپایی در سال 2018 به ایران تلقی شود؟
** برای سفر بوریس جانسون نمیتوان از کلمه نقطه عطف استفاده کرد، چرا که اولا سران اروپایی پیشتر بارها سفرهایی را به ایران داشته اند. ثانیا مساله سفر جانسون چنان که اشاره هم کردید به پیگیری پرونده نازنین زاغری باز میگشت و در طول سفر کوتاه او مسائل دیپلماتیک مهم و یا مناسبات و روابط اقتصادی پیگیری نشد. مضافا این که باید دید که سفر بوریس جانسون میتواند چه پیامدهایی را برای ایران در آینده داشته باشد؛ لذا نفس سفر جانسون و یا هر مقام دیگر اروپایی به ایران مهم نیست، مادامیکه تغییری در روابط میان اروپا با ایران به صورت جدی ایجاد نکند. ببینید مساله مهمیکه در این راستا باید به آن اشاره کنم این است که دیپلماسی ایران و سیاست خارجی تهران دچار نوعی اختلال است.
به بیان دیگر این اختلال به وجود نوعی نگاه ساختاری غیر قابل انعطاف باز میگردد، چرا که برخی معتقدند که با تغییر در برخی از مواضع تهران در سیاست خارجی، این تغییرات و تعدیل نظر دیگر حد یقف (حوزه توقف) ندارد و باید در یک زنجیره تمام مواضع خود را تغییر داد. در حالی که چنین نیست. لذا اگر در مناسبات دیپلماتیک و سیاست خارجی در برخی از مسائل، آن هم مسائل حساس منطقهای و جهانی مواضع تند و ثابتی را بدون کوچک ترین انعطاف داشته باشیم، بدون شک میتواند به جایگاه و وجه ایران لطمه جدی وارد کند. پس منطق و عقل حکم میکند که ایران در برخی از حوزهها انعطاف بیشتری را از خود نشان دهد و مطمئنا این نکته به معنای تغییر و تعدیل در همه مواضع ایران نیست. باید همواره این مساله را مد نظر داشت که تعدیل و انعطاف در برخی مواضع میتواند برای کشور راهگشا باشد.
* در سایه نکته ای که مطرح شد میتوان بخشی از این اختلال دیپلماتیکی را به حوزه موشکی، توان دفاعی و مساله حقوق بشری تعمیم داد. به موازات این مساله هم کشورهای اروپایی در خصوص برجام حمایتهای صریح و علنی خود را در مخالفت با آمریکا و مواضع ترامپ داشتهاند، اما فصل مشترک اروپا و آمریکا در مخالفت با ایران اکنون به حوزه موشکی و یا حقوق بشر باز میگردد. برای حل به قول شما این اختلال چه راهکاری را میتوان در پیش گرفت که در عین حفظ عزت کشور بتوان مناسبات خود را با کشورهای جهانی به خصوص کشورهای اروپایی برای 2018 تداوم و گسترش بخشید؟
** یقینا در حوزه دفاعی باید در ابتدا اهداف و حوزه عملیاتی خود را روشن کنیم. به عبارت دیگر ایران باید تهدیدهای خود را به روشنی تعریف کند تا بتواند در حوزه دفاعی خود را در راستای مقابله و دفع تهدیدات بسط دهد. ببینید هیچ چیزی برای یک کشور خطرناک تر از این نیست که در جامعه جهانی خود را در مسائل امنیتی و نظامیبه عنوان عاملی مخرب در سایه عدم تعریف حوزه عملیاتی و منطقه نفوذ خود معرفی کند. زمانی که ناپلئون هیچ تعریفی را برای حوزه نفوذ خود نداشت و با کشورگشایی به همه نقاط حمله کرد، سبب شد تا جامعه جهانی علیه او اقدام و اجماع کند، لذا ناپلئون پس از سیطره بر اتریش و لهستان در نبرد با روسیه شکست خورد و نهایتا هم به از میان رفتنش انجامید، چنان که این مساله در خصوص هیتلر هم صدق کرد و تمامیجهان با ائتلاف نهایتا او را شکست دادند. پس این شیوه از رفتار یک کشور که حوزه نفوذ خود را مشخص نمیکند و در انتقال قدرت و نفوذ خود به هر جای ممکن سعی دارد، موجب حساسیت و اجماع جهانی میشود.
این مساله قطعا به ضرر خود کشورهاست، ضرری که حتی میتواند باعث نابودی آن کشور شود. در خصوص ایران هم این شائبه و تشویش وجود دارد که اساسا تهران میخواهد حوزه نفوذی خود را تعریف کند یا خیر؟ اگر در این راستا حوزه دفاعی و برد موشکی ایران بیشتر و بیشتر شود و بعد از کشورهای خاورمیانه کشورهای اروپایی و یا نهایتا آمریکا را در تیررس موشکی داشته باشد این مساله موجب چه عواقبی برای ایران خواهد بود؟ آیا تهران انتظار دارد که جامعه جهانی در این خصوص سکوت کند؟ یقینا این مساله به واکنش جهانی و اجماع و ائتلاف میانجامد، چنان که جهان در خصوص هیتلر، ناپلئون یا صدام سکوت نکرد. شما در این خصوص به اشتراک نظر اروپا و آمریکا در مخالفت با مسائل دفاعی و حقوق بشری ایران اشاره کردید.
این مساله بسیار مهم است. پس باید تهران به صراحت اعلام کند که از چه ناحیه ای امکان تهدید کشور وجود دارد تا بتواند حوزه نفوذی و دفاعیش را تعریف کند. این سیاستی است که منطقی، معقول و به نفع مصالح مملکت و امنیت و اقتصاد کشور است. پس باید ایران هم مانند تمامیکشورهای جهانی سازگاری خود را با سیستم و منطق جهانی نشان دهد. البته در آن سو این مساله نباید شائبه عدم حفظ عزت کشور را ایجاد کند. بلکه باید در عین تلاش برای حفظ تمامیت ارضی و تداوم عزت کشور بتوان تا حد ممکن از تنشهایی که به سادگی قابل حل است، جلوگیری کرد. در نتیجه این دو مساله اساسا منافاتی با هم ندارند. در این راستا مقام معظم رهبری هم بارها اعلام کردهاند که ایران باید با جهان تعامل داشته باشد و باید در این مسیر دیپلماسی فعال عمل کند. بنابراین تهران باید در این راه گامهای جدی تری را بردارد و این اختلال دیپلماتیک را رفع کند.
* اما در میان کشورهای اروپایی فرانسه به خصوص از زمان روی کار آمدن ماکرون سیاست خارجی به شدت فعالی را در حوزه خاورمیانه داشته است؛ از دخالت در مساله همه پرسی کردستان عراق و میانجی گری میان اربیل و بغداد تا تنش اخیر در لبنان و نقش فعال پاریس در بازگرداندن سعد حریری پس از اعلام استعفا در عربستان یا سفر محمود عباس، رئیس تشکیلات خود گردان فلسطین به فرانسه که شائبه تلاش برای فعالتر شدن نقش پاریس در صلح اعراب و اسرائیل را به وجود آورد. در این راستا در سال آتی میلادی هم ماکرون تمایل دارد به ایران سفر کند که پس از گذشت 4 دهه اولین رئیس جمهوری فرانسه است که به ایران سفر خواهد کرد. در سایه این نکات ارزیابی شما از سیاست خاجی پاریس در خصوص خاورمیانه و به ویژه ایران چیست؟
** همواره خاورمیانه برای فرانسه حساس و حیاتی بوده است. اساسا اروپا نگاهی تاریخی را به این منطقه دارد. به خصوص فرانسه که تعلق خاطری هم به منطقه شامات (لبنان و سوریه) داشته است، چرا که این کشورها از گذشته تحت قیمومیت فرانسه بوده است. لذا روابط فرانسه با خاورمیانه از گذشته تا کنون روابط ممتازی بوده است. اکنون هم چنین نگاهی در فرانسه وجود دارد. البته پاریس از زمان ژنرال دوگل یک سیاست و راهبرد ثابت را در مناسبات دیپلماتیکی و سیاست خارجی خود با اعراب تعریف کرده است که مواضع و سیاست خارجی در هر دولت و در هر برهه زمانی، متناسب با آن راهبرد سیاست عربی فرانسه تعریف میشود. لذا در سایه همین راهبرد عربی علیرغم این که لابی صهیونیستی در فرانسه به شدت فعال است، اما همواره فرانسه از فلسطینیان با شدت و ضعف حمایتهای خود را داشته است.
نکته مهمیکه نباید فراموش کرد این است که با وجود سیاست عربی ثابت و تعریف شده در دیپلماسی و سیاست خارجی فرانسه اما هیچ تعریفی از راهبرد و استراتژی سیاست ایرانی در دیپلماسی فرانسه برای خاورمیانه وجود ندارد. اما در عین حال فرانسه به شدت به دنبال گسترش روابط خود با ایران نیز هست. البته عدم تعریف سیاست و راهبرد ایرانی برای فرانسه و اروپا به این دلیل بوده است که در دوره پهلوی به واسطه روابط گرم و پررنگ ایران و آمریکا جایی برای اروپا آن چنان که باید وجود نداشت و در ادامه هم در دوران انقلاب اسلامینیز مرتبا این روابط در یک سیر نامشخص دستخوش تحولات و فراز و فرودهایی میشد که گاهی تا قطع کامل روابط پیش رفته و در برهه ای نیز سطح مناسبات خوب بوده است. با وجود این مساله باز اروپا تمایل دارد که روابط خود را با ایران گسترش دهد.
البته تحلیل غلطی هم در اروپا در خصوص ایران وجود دارد که باید تهران در این مساله قدری جدی باشد، و آن استدلال غلط به این باز میگردد که تهران در نهایت طعمه واشنگتن است، البته در طول سالهای گذشته ایران به خوبی نشان داده که به عنوان یک کشور مستقل و قدرتمند نسبت به استقلال و عدم سلطه پذیری به شدت حساس است. در این راستا بیشترین تحلیل غلط به خود فرانسه در سایه القائات منافقین باز میگردد. اما اکنون با روشن شدن قدرت و توان ایران و نیز تمایل اروپا به افزایش همکاریها، آن هم بعد از برجام حالا توپ در زمین ایران است. بنابراین تهران هم در سیاست خارجی خود با نشان دادن یک ثبات رویه میتواند به گسترش و تعمیق روابط خود با اروپا در 2018 بیندیشد. در این مسیر فرانسه هم میتواند یک راهبرد متناسب با اقتضائات کنونی ایران را در سیاست خارجی خود به موازات استراتژی عربی خاورمیانه تدوین و تعریف کند.
* در بستر تمام نکاتی به تحلیلش نشستیم؛ آینده روابط ایران با اروپا را در 2018 در یک نگاه کلی چگونه میبینید؟
** به نظر من آینده به صورتی خواهد بود که آمریکا به خصوص در دوره ترامپ تلاش و سعی خود را علیرغم وجود برجام و مخالفت اروپا برای ایجاد یک اجماع مجدد جهانی علیه ایران به کار خواهد بست. لذا گشایش چندانی میان روابط ایران با اروپا در آینده وجود ندارد، مادامیکه ترامپ به سیاق گذشته در سیاست خارجی خود عمل کند و در مقابل ایران هم مناسبات دیپلماتیک غیر منعطف خود را در پیش بگیرد؛ درهای دیپلماسی به روی ایران در آینده بسته خواهد ماند.
http://www.mardomsalari.net/4498/page/8/29507
ش.د9604399