تاریخ انتشار : ۰۵ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۷:۵۹  ، 
کد خبر : ۳۰۸۹۴۱
گفت‌وگو با دکتر سیدعبدالامیر نبوی کارشناس بنیادگرایی اسلامی

بهبود وضع موجود، تنها راه حل مبارزه با داعش

مقدمه: به نظر می‌رسد پس از شش سال از جنگ داخلی، بحران در سوریه و به موازات آن گسترش تروریسم تکفیری در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان با خبرهای آزادسازی موصل، محاصره رقه و برنامه گسترده برای عملیات در خاک دیرالزور، طلیعه ای کم سو از برقراری آرامش نسبی به چشم می‌خورد. به ویژه اگر توافق سه کشور ایران، روسیه و ترکیه در قالب نشست‌های آستانه به شکل گیری مناطق امن در سوریه بینجامد، امید‌ها برای حل بحران این کشور بیشتر خواهد شد. فرستاده ویژه دبیرکل سازمان ملل در امور سوریه هم به تازگی از نزدیکی شکست داعش در سوریه خبر داده و نسبت به آن ابراز امیدواری کرده است. هرچند استفان دی میستورا به درستی بر این باور است که حتی در این بستر کم رمق تروریسم داعش همچنان نباید خطر این گروه تروریستی را دست کم گرفت. بنابراین هر چند سیر نزولی توان داعش سرعت گرفته و هر روز اخباری از آزادسازی مناطق در اشغال این گروه به گوش می‌رسد، اما آنچه همچنان وجود دارد عملیات تروریستی در دیگر مناطق جهان است. از مالی و کامرون و نیجریه تا برلین، پاریس، بروکسل و این اواخر هم مادرید شاهد فعالیت‌های تروریستی عمدتا گروه‌های وابسته به داعش هستیم. علاوه بر آن می‌توان این انتظار را هم داشت که بستر‌های شکل گیری اندیشه‌ها و گروه‌هایی مشابه داعش منتج به ظهور گروه‌هایی حتی رادیکال تر از آنها شود. «دوران پسا داعش» در بستر این دوران کم فروغ تروریسم داعش، دوره ای است که گویا خاورمیانه در حال نزدیک شدن به آن است. اما در ادامه هم باید گفت در خاورمیانه ای که بیشتر دولت‌های عربی‌اش، نه ملی هستند و نه انتخابی، نه مشروعیتی دارند و نه مقبولیت و همچنین از استقلال در سیاست خارجی بی‌بهره‌اند و منبع قدرت خود را نه نزد مردمانشان که نزد جنگ افزار‌های غربی می‌بینند، همواره احتمال شعله ور شدن بحرانی جدید برای خروج خود از مسائل و انتقادات جامعه مدنی وجود دارد. تا هنگامی که مردم این منطقه از جهان به حقوق شهروندی خود دست نیابند و از مرحله رعیت به شهروند گذر نکنند، نمی‌توان به توسعه پایدار و صلح در خاورمیانه امیدوار بود. در این رابطه برای تحلیل وضعیت، اقتضائات و شرایط خاورمیانه و در سطحی کلان‌تر صحنه بین‌الملل در دوران پسا داعش، گفت‌وگویی را با دکتر سید عبدالامیر نبوی، پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه و کارشناس بنیادگرایی اسلامی ترتیب داده ایم که در ادامه می‌خوانید:
پایگاه بصیرت / عبدالرحمن فتح‌الهی

(روزنامه مردم‌سالاري ـ 1396/05/31 ـ شماره 4395 ـ صفحه 8)

* پس از آزادسازی 9 ژوئیه موصل و محاصره منطقه رقه سوریه و پیشروی‌های نیروهای کردی- عربی در این ناحیه، ما اکنون شاهد افول و کمرنگ شدن داعش در صحنه خاورمیانه هستیم، با توجه به این نکته، آیا اساسا خاورمیانه و در موقعیتی کلان تر، عرصه و صحنه بین‌الملل به دوران «پسا داعش» نزدیک می‌شود؟ و در یک گام رو به جلوتر، آیا می‌توان چنین دوره ای (پسا داعش) را متصور بود؟

** در مورد اینکه گروه داعش طی ماه‌های اخیر آسیب‌های فراوانی چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ نظامی دیده‌اند هیچ گونه شکی وجود ندارد، چرا که داعش در همین ماه‌ها در جبهه‌های مختلف، مشخصا عراق و سوریه، شکست‌های سنگینی را متحمل شده است و در عین حال که نتوانسته به پیروزی‌های سال‌های اول اعلام حکومت خود ادامه دهد، سرزمین‌های بسیاری را هم از دست داده است. از سوی دیگر حملات انتحاری و موردی داعش هم به عنوان دیگر راهکار در این گروه نتوانسته مسیر پیروزی‌های نیروی مقاومت را تغییر دهد یا این که آن را متوقف کند و همزمان بدلیل حملات سنگین نیروهای ضد تروریستی و نیز نظارت و کنترل سنگین منطقه‌ای و جهانی، منابع مالی این گروه از جمله بودجه ناشی از فروش نفت به شدت کاهش یافته است و مضافا توان داعش برای ایجاد و معرفی یک حکومت و جامعه آرمانی که وعده آن را داده بود به شدت زیر سئوال رفته است. سرزمین‌های داعش که امروز به دست نیروهای مقاومت رسیده از آن حکایت دارد که قدرت و سلطه داعش که بر سرکوب و اختناق استوار بود دیگر توان سابق را ندارد، از همین رو داعش نتوانسته در بازسازی خود چندان موفق باشد و برعکس با خشونت و سرکوب گسترده تلاش کرده قدرت خود را حکمفرما کند. این نکات به روشنی نشان از آن دارد که دوره حکومت‌های این چنینی گذشته و داعش به جز تبلیغ و یا سرکوب، دستاورد ملموس و عینی مثبتی را در طول این سال‌ها نداشته است. اما شکست داعش که قریب الوقوع به نظر می‌رسد سبب شده تا نیروهای داعش پراکنده شوند بنابراین شکست این گروه تروریستی امری دور از انتظار نبوده و نیست اما مسئله مهم این است که در بستر این نکات نمی‌توان نابودی داعش را مرگ تفکر داعش دانست، چرا که این تفکر تخریبی که به دور از هر گونه اندیشه و عقلانیت است، از دل رقابت‌ها و اختلافات ملی و مشخصا مذهبی برای باز تولید خود استفاده خواهد کرد. به عبارت دیگر بحران هویت ملی در خاورمیانه در موازات با نا کارآمدی سیاسی کشورها و مضافا مشکلات اقتصادی امکان ظهور اندیشه‌های رادیکال دینی را حال در جامعه داعش یا هر نام دیگری می‌دهد. لذا باز تاکید دارم شکست داعش که مرحله ای مهم در حیات سیاسی منطقه خاورمیانه به شمار می‌آید به معنای مرگ تفکر داعش نیست و تداوم بحران‌های یاد شده زمینه را برای ادامه حیات و یا حتی بازگشت داعش فراهم می‌کند. اما در خصوص مسئله پساداعش در بستر این تحلیل هم باید گفت هر چند نیروهای مقاومت توانستند با آزادسازی موصل تقریبا پرونده داعش را در عراق ببندند یا با محاصره رقه عرصه بر داعش تنگ شود، اما این مسئله به معنای پاک شدن بن مایه فکری داعش در این کشور و حتی خاورمیانه نیست، چرا که چنانی که گفتم بسیار ساده لوحانه است که داعش را در مقیاس چند نیروی نظامی با سلاح‌های سبک و نیمه سنگین در نظر بگیریم. پدیده داعش امروز چنان گسترده شده که از منتهی الیه شرق جهان تا غربی‌ترین نقطه این کره خاکی درگیر مسئله تروریسمی است که داعش آن را نمایندگی می‌کند، لذا اگر ما با مفهوم «پسا داعش» روبه رو شویم، قطعا باید آن را به از میان رفتن حیطه جنگ نظامی علیه این تروریسم رادیکال محدود کرد. بنابراین داعش در دوران پسایی خود باز هم حضور خواهد داشت و بسیار بعید است که در آینده ای نزدیک جهان و خاورمیانه شاهد وقوع مفهوم «پسا داعش» به معنا و مفهوم واقعی کلام کلاسیک باشیم.

* پس باتوجه به مسئله‌ای که شما مطرح کردید، سناریوی تغییر «فرم نظامی» به «فرم امنیتی» در قالب افزایش حوادث تروریستی، حملات موشکی و خمپاره ای، ترور شخصیت‌های مهم سیاسی و ملی-مذهبی، افزایش گروگانگیری و ...، در خاورمیانه و بخصوص سوریه و عراق را شاهد خواهیم بود؟

** بله؛ این سناریوی شما قطعا فقط در کشورهای درگیر اتفاق نمی‌افتد بلکه دامنه آن کشورهای دیگر به ویژه کشورهایی که اتباع آنان در داعش حضور دارند را با بازگشتشان شاهد خواهند بود و مطمئنا این تبدیل فرمت شکل خواهد گرفت. حال این که چه زمانی این تبدبل فرمت صورت خواهد گرفت و آیا در قالب مفهوم پسا داعش می‌گنجد نیاز به تحلیل در آینده دارد، اما در ادامه این مساله (افزایش نا امنی) یقینا با افزایش قدرت دولت‌ها بر مناطق طی زمان کاهش پیدا خواهد کرد اما این که میزان و شدت این ناامنی‌ها چقدر خواهد بود یا اینکه دولت‌های مرکزی تا چه میزان موفق به مدیریت ناامنی خواهند شد و مهم تر اینکه آیا ما شاهد گسترش ناامنی به سایر کشورها خواهیم بود یا نه، باید پاسخ به این سولات را به میزان موفقیت نیروهای نظامی و امنیتی این کشورها و همچنین افزایش نفوذ و قدرت دولت‌های مرکزی بر مناطق دور دست خود و مضافا عدم تاثیر سوء بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای مرتبط دانست و همچنین باید دید که آینده خاورمیانه و جهان در بستر مبارزه با داعش آبستن چه تحولاتی است؟ هر چند که من معتقدم در زیست داعش در دوران پساداعش بیشتر به مناطق اهل سنت رادیکال و تندرو در مناطق سوریه و عراق به شکل نامنظم محدود خواهد شد. اما مسئله مهمی که قبلا هم مطرح کردم ایجاد و گسترش"فرمت امنیتی" که شما به آن اشاره داشتید، در سایه بازگشت اتباع داعشی در دوران پسا داعش به کشورهای خود است. با شکست داعش بسیاری از نیروهای باتجربه و آبدیده آن احتمالا به سرزمین‌های خود بازخواهند گشت و با تحلیل دلایل شکست خود سعی در حضوری کم اشتباه تر در دیگر سرزمین‌ها را داشته باشند. که در این خصوص در منطقه خاورمیانه ما شاهد چنین تجربه ای پس از شکست ارتش سرخ در افغانستان و متعاقب آن پراکندگی بسیاری از نیروهای رادیکال طالبان در دهه 80 میلادی بوده‌ایم. در آن دوران نیروهای «عرب – افغان» یعنی نیروهای عربی که در خاک افغانستان آموزش دیده بودند و فعالیت نظامی داشتند به کشورهایی مانند مصر، لیبی، الجزایر، اردن، فلسطین، عربستان و ... پراکنده شدند و در ادامه با استفاده از تجربه‌های خود در پی ایجاد حکومتی آرمانی و متعاقب آن سرنگونی دولت‌های مستقر در کشورهای دیگر بودند. این مسئله مشکل بسیار جدی را برای اکثر حکومت‌های عربی ایجاد کرد. لذا با توجه به شکست داعش و احتمال بازگشت این نیروها به سایر کشورها یا انتقال خود به سایر مناطق آشوب زده مانند افغانستان و لیبی می‌کوشند حکومت خود را در این سرزمین‌ها دائر کنند که امروزه حدس زده می‌شود لیبی، مناطق قبایلی در الجزایر، بخش‌هایی از استان سین کیانگ چین، صحرای سینا، مناطقی در آسیای میانه و قفقاز، افغانستان و ... داعش مهاجرت خود را به این مناطق داشته باشد.

* اما کار از حدس گذشته است و در سناریوی دوم وضعیت «پسا داعش» ما با انتقال و مهاجرت این تروریسم به مناطق دیگر از شمال آفریقا مانند نیجریه، لیبی، تونس، مصر تا غرب آسیا مانند افغانستان (که فعالیت داعش افغانستان به اوج خود رسیده است) یا شرق و جنوب شرق آسیا مانند فیلیپین که حضور خود را در آنجا به اثبات رساندند و کشورهایی مانند مالزی و مسلمانان چین بواسطه ژنوم ژئوکالچریک مذهبی شبه رادیکالشان توان و بستر لازمه را برای پذیرش داعش را دارند، با توجه به این نکات شما، سناریوی دوم پسا داعش را چگونه تحلیل می‌کنید؟

** بله من هم معتقدم در قالب این سناریو می‌توان انتظار انتقال نیروهای داعش را به مناطق آشوب زده داشت که در برخی از مناطق هم اکنون ما شاهد این انتقال بوده ایم. اما باید این نکته را هم گفت که این نیروها به صورتی طبیعی با رقبایی مواجهه خواهند بود که هم شامل حکومت‌ها، دولت‌ها و ارتش کشورها می‌شود هم شامل نیروهای مدنی این مناطق می‌شود و هم در نهایت باید با سایر گروه‌های رقیب مانند طالبان و القاعده و... روبه رو شوند. چنان که می‌توان انتظار داشت در مناطقی مانند یمن هم نیروهای داعش باید همزمان در چند جبهه مبارزه کنند. نکته مهمتر سناریوی دوران پسا داعش این است که یا باید اساس و ریشه این تفکر و جریان تروریستی از بین برود - که من تاکید دارم چنین چیزی امکان ندارد، نه اینکه اساسا امکان ندارد بلکه شرایط و بسترهای نابودی آن فراهم نیست – حال که این بستر نابودی وجود ندارد، داعش پس از افول خود در سوریه و عراق به یک مهاجرت دست می‌زند، چیزی که در بطن سوال شما نهفته است، هر چند که نیروهای بومی داعش در خود سوریه و عراق بواسطه پیوستار فرهنگی و وابستگی‌های نژادی و زبانی در مناطق خود ماندگار خواهند بود اما سایر نیروهای داعش که بخش عمده ای از آن را تشکیل می‌دهد این مهاجرت را تجربه خواهند کرد. از سوی دیگر هم داعش با توجه به اینکه خود را منحصر به منطقه خاصی نمی‌داند لذا آمادگی مهاجرت و فعالیت در هر نقطه از جهان را برای خود متصور است. پس می‌توان انتظار ظهور و بروز داعش را مضاف بر عراق، سوریه وافغانستان در مناطقی از آفریقای مرکزی و جنوبی بویژه با حضور کنونی داعش در لیبی، مصر، «بوکو حرام» در نیجریه یا اندیشه‌های شبه رادیکال اسلامی در سومالی این حضور می‌تواند بسیار پررنگ تر باشد. اما در خصوص منطقه آسیای شرقی و جنوب شرقی باید گفت که اگر چه داعش توان ظهور و بروز کامل خود را در این مناطق بواسطه قدرت دولت‌ها ندارند، اما بدلیل آنکه داعش فعالیت خود را بیش از هر چیزی بر اقدامات سلبی و مخرب بنا کرده، پس ممکن است اگر چه که نتواند به یک حکومت و ارتش در کشورهای آسیای شرقی و جنوب شرقی آسیب‌هایی جدی را مانند سوریه و عراق بزند، اما می‌تواند دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی این کشورها را با مشکل مواجهه کند چنانی که اکنون مالی با این مسئله دست و پنجه نرم می‌کند تا از این محمل موجی از ناامنی و عدم اعتماد به حکومت‌ها را در شهروندان این کشورها بوجود آورد. مضافا در خصوص مناطق شرقی و جنوب شرقی باید یک نکته را در نظر داشت که داعش اساسا نماینده و مجری مدیریت ناامنی واشنگتن به شمار می‌آید، لذا ایالات متحده با کشورهایی که اختلاف زاویه دارد به راحتی می‌تواند از این اهرم استفاده کند . تنش رودریگو دوترته با ایالات متحده آمریکا، فیلیپین را هدف بعدی داعش بدل کرده است. اما در خصوص سایر کشورهای منطقه شرق و جنوب شرق آسیا شاید بواسطه فرهنگ مذهبی کشورهایی مانند مالزی و مسلمانان چین که شما هم به درستی اشاره داشتید، بستر مناسبی برای حضور اندیشه‌های رادیکال مانند داعش باشد اما یقینا حضور دولت‌های مقتدر در این کشورها مانع بزرگ در ایجاد چنین وضعیتی در نوشته شدن این سناریوی پسا داعش خواهد بود.

* اما در راستای همین نکته شما، سناریوی بعدی در سایه پارادایم "گرگ‌های تنها" به افزایش سازمان یافته اقدامات تروریستی مستقل و فردی و فعال کردن هسته‌های خودکفا، منفرد و کمتر شناخته شده با گرایشات اندیویدوالیستی سیاسی – مذهبی در اروپا و آمریکا آن هم با کمترین هزینه و به شکلی غیر قابل پیشگیری که حتی می‌تواند دامنه آن به اقدامات تروریستی سایبری در دوران پسا داعش کشیده شود اشاره دارد، شما این سناریوی دوران پسا داعش را چگونه می‌بینید؟

** این تاکتیک هم احتمال روی دادنش وجود دارد کما اینکه در ظرف کمتر از دو سال اخیر ما شاهد حملات گسترده تروریستی متعددی در کشورهای اروپایی بوده ایم و کسانی که سابقه حضور در جنگ عراق و سوریه را داشته اند یا تحت تاثیر ایدئولوژی داعش قرار گرفته اند حملات متعددی را در اروپا از پاریس و مارسی تا برلین و بروکسل و مادرید شکل داده اند که در این قالب یقینا باید منتظر حملات بیشتر و گسترده تری را در بستر کوچ داعشیان اروپایی به کشورهای خود را در قالب پارادایم گرگ‌های تنها داشته باشیم. البته نباید فراموش کرد که این بستر تغییر وضعیت پسا داعش در اروپا بستگی به نوع رفتارهای جامعه و دولت اروپا در قبال مسلمانان دارد. یعنی اگر گروه‌های نژادپرست یا سیاست‌های ضد دینی در اروپا پر رنگتر شود به مراتب بستر برای فعالیت بیشتر داعش هم در اروپا میسر خواهد شد. به عبارت دیگر اگر مسائل تبعیض نژادی، تبعیض طبقاتی، فشار بر مسلمانان بواسطه برخی از رفتارهای خود مانند عدم رعایت حجاب و همچنین فراهم نکردن بستر مناسب برای شغل و در آمد مناسب مسلمانان، می‌تواند در حکم جرقه‌هایی در انبار باروت عمل کند که خوشبختانه جواب «نه» اروپاییان به پوپولیسم و جریان‌های راست افراطی در انتخابات اروپا در سال 2017 از هلند تا فرانسه و ...، دالی است بر عدم گسترش سیاست‌های ضد اسلام و ضد مهاجرتی اما اینکه آیا در آینده هم اروپا بر همین منوال حرکت کند باید منتظر ماند و دید، هر چند که اقدامات خودسرانه برخی از نژاد پرستان را که در چند وقت اخیر در اروپا و آمریکا به شدت رو به گسترس است را هم نباید از نظر دور داشت.

* به خود خاورمیانه بازگردیم، آیا در دوران پسا داعش کشورهای حامی تروریسم مانند خود ریاض و آنکارا به مقصد مهاجرتی تروریست‌ها تبدیل خواهد شد؟ چرا که در دو سال اخیر آنکارا عملیات فراوانی را در شهرهای اصلی و پایتخت خود از سوی داعش تجربه کرده است و مسئله حمله تروریستی 23 ژوئن مکه مکرمه هم می‌تواند نشانه ای از آغاز مهاجرت تروریسم و دامن گیر شدن این دو کشور در دوران پسا داعش باشد؟

** من سوال شما در خصوص این سناریوی پساداعش را بصورت کلی تری پاسخ می‌دهم. به نظر من بافت فرهنگی – اجتماعی، وضعیت اقتصادی و شرایط سیاسی عمومی کشورهای خاورمیانه چه عربی و چه غیر عربی، زمینه را برای ظهور اندیشه‌های رادیکال تسهیل و مساعد می‌کند. یعنی عموم کشورهای منطقه با خطر ظهور اندیشه داعش بعد از سوریه و عراق در کشورهای خود روبه رو هستند. لذا برخورد با چنین گرایش‌هایی یک عزم ملی و همه جانبه را در سطح کشورهای منطقه و حتی کشورهای جهان طلب می‌کند. متاسفانه مسئله داعش که می‌توانست موجب شکل گیری یک عزم مشترک و وفاق برای مبارزه با تروریسم باشد، امروز به دست مایه رقابت کشورها تبدیل شده و به عنوان ابزاری برای ضربه زدن به رقیب مورد توجه قرار گرفته است، در صورتی که نباید این نکته را فراموش کنیم که داعش برای همه کشورها تهدید و خطری بسیار جدی است. لذا نمی‌تواند وسیله ای مناسب برای امتیازگیری و اهرم فشار بر سایر کشورها باشد و در ادامه یقینا این ابزار فشار به عامل تهدید و نابودی کشورهای استفاده کننده از آن ابزار و اهرم بدل خواهد شد. شما امروز شاهدید که اروپا چگونه گرفتار تروریسم داعشی شده که روزی از حامیان جدی آن بود یا قبل تر نیروهای طالبان و القاعده که ساخته آمریکا بودند به دشمنان قسم خورده واشنگتن تبدیل شدند. در نتیجه اگر این عزم مشترک منطقه‌ای و جهانی شکل نگیرد، عموم جامعه جهانی همچنان در یک فضای غبارآلود از ناامنی نسبی به حیات خود ادامه می‌دهد و این مسئله فراتر از ریاض و آنکارا خواهد بود.

* با تحلیل تمام سناریوهای احتمالی دوران پسا داعش و در موازات آن تغییر مفهوم امنیت با خوانش اندیشه‌های باری بوزان مکتب کپنهاگ در خصوص امنیت و مضافا شیفت تروریسم به سمت جهان مجازی، شما آینده این دوران (پسا داعش) را چگونه تحلیل می‌کنید؟ اساسا قالب مفهوم امنیت در این دوران چه آینده‌ای را پیدا خواهد کرد؟

** ابتدا اینکه داعش هیچ گونه محدودیت عملکردی را در جهت افزایش قدرت و نفوذ خود متصور نیست و از هر گونه تخریب در قالب فعالیت‌های سخت افزاری و نظامی یا فعالیت‌های نرم افزاری مانند چاپ کتاب و جزوه، ترویج و تبلیغ افکار خود یا حتی استفاده از فضای مجازی برای دعوت و گسترش اندیشه‌های خود یا در جهت اعمال تروریستی مجازی مانند هک سایت‌های افراد و دولت‌ها استفاده می‌کند. از سوی دیگر اتفاقا فضای مجازی بواسطه آزادی عمل و مضافا تعداد افرادی که از این فضا استفاده می‌کنند، یقینا بستر مناسبی را برای این سناریو در آینده فراهم می‌کند، چنان که اکنون داعش بسیاری از اعضای خود را از همین فضا به دست آورده و باید انتظار داشت در آینده هم به خصوص در پساداعش این عضوگیری مجازی بیشتر هم بشود. از سوی دیگر نباید فراموش کرد که عملکرد بسیاری از دولت‌های منطقه در پدید آمدن گروه‌های داعش و جبهه النصره بی تاثیر نبوده است. پس باز تاکید می‌کنم نابودی داعش به معنای از میان رفتن تفکر آن نیست و حتی به معنای عدم ظهور گروه‌های رادیکال دیگری هم نخواهد بود. ما برای نابودی داعش چاره ای بجز بهبود شرایط اقتصادی، بهبود و توسعه بافت فرهنگی و اجتماعی و ارتقای وضعیت سیاسی وجود ندارد. از همین رو باید از شکل گیری هر گونه همسوئی و ائتلاف علیه اندیشه‌های رادیکال در منطقه و جهان استقبال کرد.

* اما آیا در بستر نکات شما ما باید شاهد حضور و بروز گروه تروریستی جدید دیگری باشیم؟ چرا که تصور نمی‌شود رادیکال تر از اندیشه‌های داعش در حوزه بنیادگرایی اسلامی شکل بگیرد.

** ببینید مقصود من این نیست که در نکات بیان شده برای ظهور ریشه‌ها و فعالیت‌های این چنینی من دست به پیش بینی حضور گروه‌های رادیکال دیگری در آینده زده باشم بلکه مقصود این است که بافت سیاسی – اجتماعی منطقه خاورمیانه و در کنار آن ناکارآمدی‌ها و بی ثباتی‌ها و مضافا وضعیت وخیم معیشتی زمینه را برای ظهور سایر ایدئولوژی‌های رادیکال فراهم می‌آورد. چرا که این گروه‌ها با بهره گیری از خستگی و یاس مردم از بهبود شرایط برای گسترش رعب و نفوذ خود سود می‌جویند و از این خلاء خود را طلیعه دار آسایش و آرامش معرفی می‌کنند و به مردم وعده حل مشکلات و بهبود شرایط را می‌دهند در حالی که مسئله آن است که بسیاری از مشکلات و بحران‌های امروز نتیجه تداوم شرایط کنونی در طول بیش از یک قرن گذشته بوده است لذا امکان حل ساده آن وجود ندارد از همین رو داعش در سایه اختلافات قومی و مذهبی و تراکم بحران‌های متفاوت در خاورمیانه که به دلیل گره خوردن با رقابت‌های منطقه ای و دخالت‌های فرامنطقه ای زمینه را برای ظهور سایر اندیشه‌های دیگر بجز داعش در آینده ایجاد می‌کند. پس معتقدم سناریوی دیگر پسا داعش می‌تواند حضور گروه‌ها و افراد دیگری در تحولات جهانی باشد. لذا تا زمانی که عزمی جدی برای مبارزه با تروریسم در سطح منطقه ای و جهانی فراهم نیاید و مضافا تا زمانی که نهادهای مدنی موفق به اصلاح بسترها و ساختارهای سیاسی – اجتماعی – فرهنگی جوامع خود نشوند و مضافا تا زمانی که قدم‌های جدی و موثری برای اصلاح و بهبود مسائل و مشکلات معیشتی بوجود نیاید تمامی اقدام‌ها برای مبارزه با داعش با شکست مواجهه خواهد شد و می‌تواند شرایط را به سمت بدتر شدن هم بکشاند و در نهایت هم باید گفت که جهان بدون داعش قطعا جهان بهتری است و اساسا جهان بدون اندیشه‌های رادیکال جهان بهتری خواهد بود.

http://www.mardomsalari.net/4395/page/8/20238

ش.د9604269

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات