تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۹  ، 
شناسه خبر : ۳۰۹۴۲۲
خرده‌فرهنگ‌ها در حال انقراض هستند
پایگاه بصیرت / علی ودایع

(روزنامه مردم‌سالاري - 1396/11/02 - شماره 4517 - صفحه 10)

خرده فرهنگ‌ها در چهارگوشه جهان درحال نابودی هستند.از زمان‌های بسیار دور زبان‌ها به دنیا آمده‌اند، زیسته‌اند و از میان رفته‌اند.اما امروزه با سرعتی بی‌سابقه در حال نابودی‌اند.اکنون در جهان در هر سال ده زبان خاموش می‌شود و زبان‌شناسان پیش‌بینی می‌کنند اگر این روند ادامه یابد؛ نود درصد زبان‌ها تا سده‌‌ آینده رو به خاموشی خواهند رفت.از آن‌جایی که فرهنگ وابسته به زبان است، با زبان شکوفا می‌شود به حیات خود ادامه می‌دهد و منتقل می‌شود. با مرگ هر زبان فرهنگ وابسته به آن نیز در معرض نابودی قرار می‌گیرد.از سوی دیگر هر زبانی سازگاری‌های ضروری با شرایط ویژه‌ی اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی را برای گویشورانش فراهم کرده و امکان شناخت هستی از دریچه‌ای ویژه را برای آن‌ها میسر می‌سازد. لذا مرگ زبان‌ها به مثابه نابودی همه‌‌ این امکان‌های ضروری برای حیات اجتماعی و تداوم فرهنگ است.

بر پایه بررسی‌های انجام شده در چارچوب برنامه‌های زیست محیطی سازمان ملل متحد در سال 2001 اکنون در جهان بین پنج هزار تا هفت هزار زبان وجود دارد که مردم با آن‌ها سخن می‌گویند.اما زبان‌شناسان پیش‌بینی می‌کنند که 90 درصد این زبان‌ها در سده آینده رو به خاموشی می‌روند و از یادها خواهند رفت.از این تعداد 2500 زبان در معرض نابودی سریع هستند.

اکنون در جهان هر سال ده زبان خاموش می‌شود که این در تاریخ امری بی‌سابقه است(بابیک، 1379) میزان نابودی زبان‌ها در نقاطی که تنوع زبانی آن‌ها بیشتر است بسیار بالاست.

اطلس زبانی منتشر شده از سوی یونسکو در مورد زبان‌های در معرض نابودی گویای آن است که بیشترین تمرکز این زبان‌ها در مناطقی از اقیانوس آرام است که ژاپن هم بخشی از آن است.

شماره زیادی از این زبان‌ها به مناطق دورافتاده‌ای مثل دره‌های منزوی، جزایر دوردست و بیابان‌های غیرقابل دسترس منحصر می‌شوند.ولی زبان‌های دیگر کل قاره‌ها را پوشانده همه این‌ها با ایجاد پیوند میان اقوام گوناگون دنیای وسیعی را به وجود می‌آورند.

در مجموع تعداد زیادی دنیای زبانی کوچک و بزرگ هم‌چون پارچه‌ چهل تکه‌ای کره زمین را فرا گرفته‌اند.ولی علایم زیادی حاکی از آنند که اگر تحولات اساسی صورت نگیرد تا چند نسل دیگر تنها حدود یک‌صد زبان باقی خواهد ماند(زاکس، 1377: 97).

نتیجه‌ به دست آمده نشان می‌دهد که در نابودی زبان‌ها عوامل عدیده‌ای دخیلند که دارای ابعاد روان‌شناختی، جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بوده و از جنبه‌های خرد مانند میزان علاقه‌ فردی کاربران به حفظ زبان مادری گرفته تا جنبه‌های کلان مانند کاهش جمعیت گویشوران، عوامل طبیعی، استعمار، جهانی شدن، نقش دولت‌های ملی و‌... را شامل می‌باشد.

تعاریف جهانی شدن و فرهنگ زبانی

جهانی شدن ( Globalization ) ازجمله مسائل مهمي‌است که در پرتو پیشرفت روزافزون تکنولوژی و ارتباطات، کشورهای در حال توسعه را به چالش کشانده است .

جهانی شدن، زنجیره‌ای از دگرگونی‌ها است که عرصه‌های مختلف فرهنگي، سیاسي و اقتصادي کشورهای جهان را دربر مي‌گيرد. عده‌اي از کارشناسان پيش‌بيني مي‌کنند روند اين تغييرات، درنهایت به ایجاد یک نظام واحد جهانی مي‌انجامد .

جهانی شدن پدیده‌ای‌ست متکثر و پرابعاد.شاید ظهور این مفهوم با تکیه بر بعد اقتصادی آن بوده باشد.بُعدی که اکنون به شدیدترین وجهی در «سازمان تجارت جهانی»، WTO، متبلور است.

جنبه‌های سیاسی، نظامی، اجتماعی، زیست محیطی، جرم و جنایت و مسأله اجتماعی از دیگر ابعاد این پدیده‌اند.امروزه بعد فرهنگی جهانی شدن، یکی از ابعاد مسأله‌زا و پر حرف و حدیث آن است.در دهه‌های پایانی قرن بیستم، جهان شاهد برجسته شدن فرهنگ، یا آن گونه که «گل‌محمدی» در کتاب خود نام‌گذاری کرده است، خاص‌گرایی فرهنگی بوده است.این برجسته‌گی فزاینده، اکثر جوامع را کم و بیش در بر می‌گیرد و به کشور یا منطقه خاصی محدود نمی‌شود.

امروزه چه کشورهای توسعه یافته و ثروتمند غربی چه کشورهای توسعه نیافته و فقیر جهان سوم، شاهد حضور چشم‌گیر عناصر مختلف فرهنگی در زند‌گی سیاسی اجتماعی خود هستند.

احیا و برجسته شدن فرهنگ، هم بسیار گسترده و فراگیر است هم نمودها و مصادیق گوناگونی دارد که می‌توان آن‌ها را به چند دسته تقسیم کرد.خیزش‌ها و ستیزهای قومی، جنبش‌های ملی‌گرایانه، که تحت عنوان «موج سوم ناسیونالیسم» بررسی می‌شوند، و بنیادگرایی‌های دینی، انواعی از خاص‌گرایی‌های فرهنگی هستند.افزون بر این‌ها خاص‌گرایی‌های فرهنگی دیگری نیز وجود دارند که در قالب جنبش‌های اجتماعی افراطی، نژادپرستی‌های جدید، گروه‌های نفرت و از این قبیل پدیدار مي‌شوند.

کتاب «جهانی شدن، فرهنگ و هویت» یکی از این‌هاست که در آن با تمرکز بر بعد فرهنگی جهانی شدن، به رابطه آن با فرهنگ‌ها و هویت‌های بومي‌پرداخته می‌شود. فرضیه اصلی مباحث کتاب آن است که «فرآیند جهانی شدن، خاص‌گرایی‌های فرهنگی را تقویت مي‌کند».

خاص‌گرایی فرهنگ عبارت است از توسل به ایدئولوژی‌هایی که در آن بر بی‌همتایی و حتی برتری شیوه زندگی، اعمال و باورهای گروه یا جماعتی معین تاکید می‌شود.این پدیده در انواع رفتارهای جمع خشونت‌بار و غیرخشونت‌بار مانند خیزش‌ها و ستیزهای قومی، جنبش‌های ملی‌گرایانه، بنیادگرایی، نژادپرستی‌های جدید و از این قبیل نمود می‌یابد .

«تاکید بر افزایش بی سابقه ارتباطات و برخوردهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ویژگی دیگر اکثر تعریف‌های جهانی شدن است.»(mcgrew,1992:23)

«افزون براینها در اغلب تعریف‌ها، جهانی شدن را نوعی فرآیند همگونی و همسانی فزاینده به شمار مي‌آورند».(calrk,1997:23)

بر اساس تعاریف و دیدگاه‌های ارائه شده از سوی نظریه پردازان برجسته جهانی شدن نویسنده در نهایت این پدیده این گونه تعریف مي‌کند «جهانی شدن عبارت است از فرآیند فشردگی فزاینده زمان و فضا که به واسطه آن مردم دنیا کم وبیش و به صورتی نسبتاً آگاهانه در جامعه جهانی واحد ادغام مي‌شوند.»(گل محمدی،1386:20)

در این تعریف بر فشردگی زمان و فضا یا به عبارتی نابودی فضا توسط زمان تاکید شده و تدریجی، زمانمند و رو به گسترش بودن فرایند جهانی شدن مدنظرقرارگرفته است. «پس ازبحث درباره تعریف جهانی شدن به بیان اهمیت بررسی این پدیده و شرایط و الزام‌های آن مي‌پردازیم.این اهمیت در درجه نخست از شتاب و شدت نفس گیرفرآیند جهانی شدن ناشی مي‌شود.شتاب و شدتی که بر ابزارها و امکانات ارتباطی استوار است. امروز انقلابی شگرف در فنون ارتباطی و اطلاعاتی و شکل گیری یک نظام ارتباطی جدید مبتنی برزبان همگانی دیجیتالی،بنیاد مالی جامعه را چنان دگرگون کرده که هیچ گونه انزواگزینی و کناره گیری را برنمي‌تابدو حتی دورافتاده ترین وسنتی ترین جوامع نیز از بستن مرزهای خود به روی جریان‌ها و شبکه‌های جهانی ناتوان هستند(Castells,1996:1)».

«وبر نیز نوسازی و تجدد را به عواملی بسیار موثر درجهانی شدن مي‌دانست و معتقد بود این تاثیر در درجه نخست به واسطه گسترش عقلانیت امکان پذیر است.از دیدگاه وبر، فرایند عقلانیت چونان حلالی جهانی ساز است که با گسترش آن همه فرهنگ‌ها کم و بیش ویژگی‌های مشترک پیدا کنند» .(Wabers,1995:5)

در این میان برخی نظریه پردازان نیز با یادآوری نقش بسیار موثر جریان‌های و شبکه‌های رسانه ای، توجه بیشتر به فرهنگ و آگاهی را خواستارند.مک لوهان از جمله نظریه پردازانی است که نگاهی فرهنگی به جهانی شدن دارد.به اعتقاد وی «پیشرفته ترین و گسترده ترین فرایند جهانی شدن از زمانی آغاز شد که رسانه‌های الکترونیک پا به عرصه ارتباطات گذاشتند.به نظر مک لوهان این رسانه‌ها ما را قادر مي‌کنندجهان را چونان یک کل درک کنیم : «با الکتریسیته، ما نظام عصبی مرکزی خود را در سطح جهان گسترش مي‌دهیم و بلافاصله با تجربه هر انسانی پیوند مي‌خوریم». (MuLuhan,1964:358)

«اقتصادی شدن فرهنگ و جریان جهان گیر فرهنگ مصرفی الگوهای هویت یابی را نیز تحت تاثیر قرار مي‌دهد.فرایند جهانی شدن فرهنگی در حالی که همه مرزهای فرهنگی را تخریب مي‌کند و نهادها و عناصر سنتی هویت بخش را به چالش مي‌طلبد مصرف رابه منبع هویت و انفکاک اجتماعی تبدیل مي‌کند»(گل محمدی،106:1386)

همانگونه که جهانی شدن فرهنگ و تمدن غربی عمدتاً در جهانی شدن فرهنگ مصرفی مرتبط با نظام سرمایه داری نمود مي‌یابد و فرهنگ آمریکایی محتوای اصلی این فرهنگ مصرفی را تشکیل مي‌دهد(Owen,1999:117) فرهنگ جهانی شونده آمریکایی در حوزه‌های گوناگون زندگی اجتماعی مردم جهان نمود مي‌یابدو اقشار و گروه‌های مختلف وجوه متفاوتی از این فرهنگ را جذب مي‌کنند(Friedman,1996).

برجسته ترین وجه آمریکایی شدن جهان گسترش فرهنگ مصرفی آمریکاست، این فرهنگ از درجه نخست از طریق تولید توزیع و مصرف برخی محصولات شرکت‌های معتبر آمریکایی جهان گیر مي‌شود(Elliot& Atkinson,1998:19) تنوع محصولات به قدری زیاد است که علاوه بر کوکاکولا و مک دونالد برنامه‌های خبری شبکه CNN، فیلم‌های سینمایی‌هالیود، انواع موسیقی‌های آمریکایی و غیره را نیز در بر مي‌گیرد.

آمریکایی شدن چشمگیر جهان در درجه نخست از توان مالی عظیم شرکت‌های آمریکایی و سلطه این کشور برصنایع فرهنگ ساز سرچشمه مي‌گیرند.در جهان کنونی قدرتمند ترین شرکت‌هایی که در تولید و توزیع فرهنگ فعالیت مي‌کنند در مالکیت آمریکایی‌هاست. (گل محمدی،112:1386)

در گذشته عوامل جغرافیایی و اکولوژیک و مقاومت فرهنگی در برابر هرگونه ارتباط با غیر معمولا دست به دست هم داده، گستره روابط و اندرکنش‌های فرهنگی را بسیار تنگ مي‌کردند.ولی تحولات نسبتا خود به خود قاره‌های مختلف جهان و سپس برخی پیشرفت‌ها در حوزه فناوری حمل و نقل و ارتباطات که زمینه ساز فرایند جهانی شدن بودند این وضع را کاملا بر هم زد و روز به روز بر گستره روابط فرهنگی افزوده شد.(Appadurai,2000:322)‌

بنابراین مي‌توان گفت که فرایند جهانی شدن با جریان، سیالی و ارتباط ویژگی مي‌یابد.این برخوردها و کنار هم قرار گرفتن فرهنگ‌ها تنش زا هستند و معمولا به ستیزها و خاص گرایی‌های فرهنگی مي‌انجامد. مرحله جهانی شدن فرهنگ‌ها از جنبه‌های مختلف با مرحله ناسیونالیسم و مراحل قبل از آن متفاوت است و امکان‌های بیشتری برای فرهنگ سازی و هویت سازی فراهم مي‌کند.

این مرحله دوره ای بی نظیر در تاریخ فرهنگی جهان است، چرا که سرانجام بشر به دنیایی وارد شده که یک موزائیک فرهنگی دارای تکه‌های جداگانه را در بر مي‌گیرد.(Hannerz,2000:331)

در مراحل پیش از تبدیل ناسیونالیسم به گفتمان مسلط الگوی غالب سازماندهی فضای اجتماعی الگوی محلی بود.این وضع با مسلط شدن ناسیونالیسم کاملا تغییر یافت.فضاهای محلی فرهنگ کم و بیش فرو پاشید، فرهنگ ملی شد.در هر دو مرحله از تاریخ فرهنگی جهان فرهنگ و هویت سرزمین مدار و مکان مند بودند و حد و مرزهای محلی و ملی مشخنص داشتند.(Hall,1996:296)

انقراض دردناک زبان‌های بومی

در خصوص جهانی شدن دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد که هر یک بر وجهی متمرکز شده‌اند به نظر آنتونی گیدنز جهانی شدن را می‌توان به عنوان تشدید روابط اجتماعی جهانی تعریف کرد.همان روابطی که موقعیت‌های مکانی دور از هم را چنان به هم پیوند می‌دهد که هر رویداد محلی تحت تأثیر رویدادهای دیگری که کیلومترها با آن فاصله دارند شکل می‌گیرد و برعکس(گیدنز، 1377: 77).

در هزاره‌ نو که تازه به آن گام نهاده‌ایم پدیده جهانی شدن از بعد اقتصادی طرفداران و مخالفانی به ویژه در زمینه فقر و بیکاری یافته است؛ اما روی دیگر سکه که از نظرها پنهان مانده است و کمتر به آن پرداخته‌اند همانا تاثیر جهانی شدن بر نابودی فرهنگ و در پی آن زبان پیوسته به آن فرهنگ است.همه زبان‌شناسان بر این باورند که روند جهانی شدن در مرگ زبان‌ها اثر شتاب دهنده دارد، اما چون این روند تدریجی است کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد.

در دهکده جهانی از دست رفتن تنوع زبانی مسئله‌ای نگران‌کننده است؛ از این رو تنها با اهتمام جدی سازمان‌های بین‌المللی، دولت‌ها، ملت‌ها و زبان‌شناسان و اقلیت‌های زبانی می‌شود امیدوار بود که در آینده از شتاب روند نابودی زبان‌ها کاسته شود و شاید روزی برسد که این روند متوقف گردد(جاویدی، 1382: ص136).

چنان که گفته شد، جهانی شدن بر فرهنگ و زبان تاثیر سوء داشته است.از جمله بر زبان‌ها و فرهنگ‌هایی چون کردی، ناواجو، آینو، آشوری و باسک.جهانی شدن حتی بر سرعت آهنگ نابودی زبان‌ها افزوده است به گونه‌ای که زبان‌شناسانی مانند دیوید کریستال و دانیل نتل جهانی شدن را تنها و مهم‌ترین عامل از میان رفتن زبان‌ها می‌دانند.

با پیشرفت فن‌آوری‌های ارتباطات گروه‌های زبانی کوچک که در گذشته از آنها محافظت می‌شد. اکنون در جامعه جهانی نو در معرض آسیب‌های زبان غالب یعنی انگلیسی قرار گرفته‌اند؛ زیرا محل و موقعیت جغرافیایی دیگر عامل مطرحی در ارتباطات نیست.

با جهانی شدن نیاز به تبادل اطلاعات با زبان مشترک پدیدار شده است از این رو زبان‌های ویژه نواحی کوچک رو به نابودی هستند.در روند جهانی شدن گسترش فرهنگ غربی با گسترش زبان غربی ارتباط تنگاتنگ دارد.با ورود عادت‌ها، ایده‌ها و کالاهای غربی. زبان انگلیسی هم به همراه آنها برای توصیف اشیاء و مفاهیم جدید وارد می‌شود(همان: 138).

این ترجیح زبانی باعث برتری فکری و عملی مردمي‌که این زبان زبان مادری‌شان است نسبت به کسانی می‌شود که آن را به عنوان زبان دوم و یا زبان بیگانه فرا می‌گیرند.به طور مثال دولت انگلستان در قرن نوزدهم با سوءاستفاده از بی‌اطلاعی سران کشورهای عقب مانده آسیایی و آفریقایی از اصطلاحات حقوقی زبان انگلیسی و عبارات دو پهلوی این زبان عملاً طی قراردادهایی که با این کشورها به زبان انگلیسی می‌بست آنها را فریب داده و امتیازات عمده برای خود کسب می‌کرد.

از سوی دیگر تثبیت یک زبان خاص به عنوان زبان جهانی ممکن است باعث بی‌علاقگی مردم به فراگیری سایر زبان‌ها شود و از طرف دیگر سبب افزایش سرعت حذف و ناپدید شدن زبان‌های گروه‌های اقلیت شود.طبق یک پژوهش آماری بیش از 95 درصد ساکنین زمین به کمتر از 100 زبان از میان سه چهار هزار زبان موجود در جهان سخن می‌گویند(کریستال، 1998: 16).وقتی در می‌یابیم که تنها 5 درصد باقی مانده جهان به هزاران زبان گوناگون سخن می‌گویند روشن می‌شود که اکثریت اعظم این زبان‌ها زبان گروه‌های کوچکی از مردم هستند که در صورت تثبیت قطعی یک زبان به عنوان زبان جهانی زمان مرگشان بسیار زودتر از حد انتظار فرا می‌رسد(یعقوبی، 1384: 122).

فرهنگ غربي با توجه به ابزارهاي پرقدرت رسانه اي و تبليغات فراوان، در برخورد با فرهنگهای دیگر، حالت تهاجمي‌دارد و اصول و ارزشهاي اصيل اين فرهنگها را ناديده مي‌گيرد.

آگاهي از نتایج و بحران‌هاي حاصل از پديده جهاني شدن، برای کشورهایی که بر حفظ ارزش‌های فرهنگی خود تاكيد دارند، مسئله اي مهم است.

در تعریف «جهاني شدن » مي‌گویند: «جهانی شدن عبارت است از درهم آمیختن اقتصاد، سياست، نگرش اجتماعی، فرهنگ و رفتار ملل مختلف از طریق نفی مرزها و حذف پیوستگی‌های ملی و دولتی».

بنابراین در اين نگاه، جهانی شدن فرهنگ، به معنای جهانی شدن ارزشها، سنن و هنجارهای پایدار یک یا چند فرهنگ است.فرهنگ، از عناصری چون دین، زبان، هنر و سنت‌ها و باورهای قومي‌و بومي‌تشکیل مي‌شود و در عصر حاضر، تمامي‌این عناصر در معرض هجوم اندیشه ای به نام جهانی شدن قرار گرفته است. زبان، یکی از حیاتی‌ترین عناصر فرهنگها است.زبان مانند خون از قلب فرهنگ سرچشمه گرفته و در بدن اجتماع جریان مي‌یابد.زبان، بازتابي از فرهنگ مردمي‌است که با آن سخن مي‌گویند، نماینده هویت آن مردم است و دنیایشان را تشریح مي‌کند.زبان، پدیده‌ای است که همچون موجودی جان دار با مردم است و آنها را در بازگو کردن دنیای ذهنی و عالم واقعی پیرامونشان یاری مي‌دهد.زبان، با انسانها زندگي مي‌كند، تغییر مي‌يابد و حتی گاه مي‌میرد.مرگ هر زبان، به معنای مرگ گوشه ای از فرهنگ بشری است. تنوع زبانی در واقع، قسمتی از تنوع حيات بشري است.اگر زمانی شماري از زبان‌ها از بین بروند و تنها چند زبان باقی بماند، در واقع جهان ما، بخشي از ميراث فرهنگي خود را از دست داده است.

گسست فرهنگی خیلی دور، خیلی نزدیک

وجود یک زبان واحد برای ارتباط فرهنگی و رسانه ای بین مردم، از جهاتي داراي ويژگي‌هاي مثبت نيز هست.این روش، مردم جهان را قادر مي‌سازد که درعین تفاوت‌های فرهنگی، بتوانند با هم گفت و گو کنند، گفت‌و‌گوهایی که به تدریج زمینه تعصب‌های قومي‌و نژادی را از بین مي‌برد و به شناخت مردم از یکدیگر منجر مي‌شود. اما این خطر همچنان جدی است که زبان غالب به مرور زمان، فرهنگها و زبانهاي بومي‌را تضعیف و يا نابود کند. برای جلوگيري از نابودي فرهنگها و زبانهاي بومي‌چه بايد كرد؟

برای حفظ تنوع زبان و تنوع فرهنگ بشری، تاکنون فعاليت‌هايي انجام شده، ازجمله آنکه سال 2008 .م «سال جهانی زبان مادري» نامیده شد. همچنين از يك دهه پيش، روز 21 فوریه، «روز جهانی زبان مادری» نام گرفته است.در این ایام، برنامه‌ها و مراسم خاصی در بزرگداشت زبان مادری برگزار مي‌شود و همگان بر حفظ زبان‌های بومي‌و تقویت آن تاکید مي‌ورزند.

اما متاسفانه در جهان، تنوع زبانی در وضعيت مطلوبي نيست.به گونه ای که در حال حاضر از حدود هفت هزار زبان زنده دنیا، نیمي‌از آنها درمعرض انقراض قرار دارند.برخوردهای سیاسی با اقلیت‌ها و اعمال تبعيض عليه آنها در برخي از مناطق جهان/ گسترش رسانه‌هایی چون اینترنت و نفوذ زبان غالب آن در كشورهاي مختلف، از جمله دلایل نابودی زبان‌های بومي‌است.همچنین رشد شهرنشيني و مهاجرت، غلبه زبان رسمي‌كشورها بر بازار کار و تحصیل کودکان و منزلت قائل شدن برای زبان رسمی، از دیگر دلایل به خطر افتادن زبان‌های بومي ‌است.

جهانی سازی آن چنان که گفتیم درصدد یکسان كردن همه، در سایه یک زبان و یک فرهنگ است. لذا انسجام فرهنگها غالبا ً با یک زبان بويژه زبان انگلیسی صورت مي‌گیرد. این روش جهانی‌سازی، در واقع به فراموشی سپردن زبان‌های مادری اکثر ملت‌هاست که نتیجه‌اش، از بین رفتن فرهنگ‌هایی است که دیگر خونی در رگها ندارند. مشکل اصلی، دیدگاه موجود در میان گویشوران زبان غالب و مغلوب است که زبان در اقلیت را زبانی بیهوده و کم ارزش می‌دانند. این دیدگاه در بسیاری از جوامع و قبایل وجود دارد. در واقع افراد زبان مادری خود را از سر ناچاری و به خاطر سرخوردگی رها می‌کنند.آخرین نسل از افراد حاضر در یک جامعه که با زبانی مشخص صحبت می‌کنند، نوعی حس حسرت و پشیمانی از روند نابودی زبان خود دارند. جهانی سازی و همگن‌سازی فرهنگی سبب شده که بسیاری از زبان‌های دنیا در خطر نابودی قرار گیرند. یونسکو ۲۵۰۰ زبان را که در خطر نابودی هستند، شناسایی کرده است.یک چهارم زبان‌های دنیا کمتر از ۱۰۰۰ نفر گویشور دارد و اگر این زبان‌ها به نسلی دیگر منتقل نشوند، برای همیشه از دست مي‌روند.

متخصصان پیش‌بینی کرده‌اند که 50 تا 90 درصد زبان‌های امروزی تا آخر قرن 21 از بین خواهند رفت.بیش از ۵۰% از ۶۷۰۰ زبانی که امروزه با آن صحبت می‌شود در معرض نابودی است بسیاری از زبان‌های دیگر در آینده نزدیک ناپدید خواهند شد این خطر را نیز باید لحاظ کرد که فقط ۵% از زبان‌های جهانی در اینترنت استفاده مي‌شوند.

http://newspaper.mardomsalari.ir/4517/page/10/31185

ش.د9604575