(روزنامه جوان ـ 1396/05/31 ـ شماره 5169 ـ صفحه 2)
محمدرضا تاجيك در گفتوگويي با خبرگزاري تسنيم، پيرامون دلايل شكلگيري بيماريهاي روحي، رواني، فرهنگي و معرفتي در جامعه، ميگويد: به نظر من علل گوناگوني سبب اين مسائل ميشوند. يكي از آنها اين است كه گفتمان ما از توليد و بازتوليد مفهومي بازمانده است، يعني متوليان آن گفتمان با طراوتي كه پس از انقلاب ايجاد شد، چندي است دغدغه قدرت پيدا كردهاند و چون به بازي قدرت ميپردازند، از بازي معرفتي، از توليد و بازتوليد معرفتي، از توليد و بازتوليد سبك زندگي، از توليد و بازتوليد هويت، از توليد و بازتوليد آموزهها و ايدههاي معرفتي و از زيباشناسي معرفتي بازماندهاند و تمام دغدغه آنها اين شده كه چگونه ميتوان در يك تصاحب قدرت پيروز شد؟ بنابراين اين تصاحب فرهنگي، هويتي و سبك در حاشيه قرار گرفته است.
وي سپس اضافه كرد: اين مواردي كه در حاشيه قرار گرفته است، موضوعاتي است كه رهبري بارها به آنها اشاره كردند و به صورت جدي دغدغه آنها را دارند اما ما در پس و پشت آن فقط يك همايش گذاشتيم و چند روزي در فضاي رسانهاي راجع به آنها سخن گفتيم اما كسي نينديشيد كه در پشت اين شبيخون فرهنگي چه چيزي در جامعه در حال شكلگيري است؟ در پشت اين سبك زندگي كه جوانان ما را درگير كرده، چه نوع استحاله و براندازي صورت ميگيرد؟
وي به نابسامانيهاي فرهنگي در دولتهاي مختلف اشاره ميكند و ادامه ميدهد: هر گفتماني كه سركار ميآيد، طرحي نو در مياندازد. در حاليكه نُرمهاي فرهنگي يك جامعه تاريخي نشت و رسوخ ميكنند و نهادينه ميشوند. اگر قرار باشد هر رئيسجمهور به اندازه هشت سال، طرح نو فرهنگي و گفتمان فرهنگي جديد دراندازد و دفعتاً هشت سال كه ميگذرد، يك رئيسجمهور ديگر سركار آيد و بگويد طرح فرهنگي قبل را كات كرده و به حاشيه بكشيد و يك سري مسائل ديگر داخل متن بياورد، انسانها دچار نوعي ابهام گفتماني ميشوند.
تاجيك در مورد تغييراتي كه در جامعه در حال حادث شدن است و طرح بحثهايي مثل نواصولگرايي براي همگام شدن با اين تغييرات و زندهنگهداشتن گفتمانها گفت: وقتي از يك منظر سياسي به نوكردن گفتمان ميانديشيم، معنا و مفهوم آن ميتواند اين باشد كه ما به گفتمان خود بهمثابه يك ابزار قدرت نگاه ميكنيم كه اگر بتواند با نسل و عصر رابطه برقرار كند، بنابراين بايد ببينيم عصر و نسل ما چهچيزي طلب ميكند و چگونه ميتوانيم گفتماني را تصوير كنيم كه بتواند با ذائقهها و خردهفرهنگها و تقاضاهاي گوناگون نسل جديد رابطه برقرار كند.
وي ادامه داد: هيچ گفتماني نيست كه يك بار براي هميشه تقرير شود و با تمامي اين نسلها و عصرها رابطه برقرار كند حتي گفتمانهايي كه جنسشان از جنس نسل است، باز در عصر و نسل خود بازتفسير ميشود و ميتواند با نسل جديد هم سخن بگويد.
تاجيك در عين حال معتقد است كه براساس آمارها انسان ايراني در تحليل نهايي انسان ديني است، انسان سكولاري نيست يعني بهصورت راديكال از دين عبور نكرده است، كماكان خداباور است.
ش.د9604276