(روزنامه كيهان - 1396/05/05 - شماره 21681 - صفحه 8)
از آنجا كه عرصه فرهنگ در هر جامعهاي پايه و اساس تمامي تغيير و تحولات اجتماعي به حساب ميآيد، بنابراين فقر فرهنگي نيز موجبات پيدايش ساير فقرها را در جامعه فراهم خواهد ساخت. براي تبيين اين موضوع به موارد زير اشاره ميكنيم:
تبيين ماهيت فقر
1- فقر از منظر اهل لغت
لغت شناسان براي فقر معاني بسياري ذكر كردهاند كه عبارت است از: تنگدستي، تهيدستي، پريشاني، شكستن، كنده كاري كردن، دهانه قنات و گودالي كه در آن نهال خرما ميكارند.
معناي مورد نظر ما در اين نوشتار تنگدستي و تهيدستي است كه از ديگر معاني مشهورتر مينمايد. افزون بر اين لغت شناسان، مبتلا به درد كمر و يا شكستگي ستون فقرات را فقير نگاشتهاند. بر اين اساس تهيدست را فقير ميخوانند، زيرا ستون فقرات توانايياش شكسته است. ( مجمع البحرين، ذيل ماده فقر )
2- فقر از منظر مفسران
مرحوم علامه طباطبايي(ره) نخست مانند اهللغت فقير را تهيدست معنا ميكند، سپس به مقايسه واژه فقير و مسكين ميپردازد و موقعيت مسكين را دشوارتر معرفي كرده و ميفرمايد:
«مسكين تنها ندار را نميگويند، بلكه به كسي ميگويند كه علاوه بر آن دچار خواري و ذلت هم باشد، يعني فقرش به حدي برسد كه مثلا مجبور شده، از آبروي خود مايه گذاشته، دست احتياج نزد ديگران دراز كند.»
3- فقر از منظر فيلسوفان و عارفان
از نگاه فيلسوفان و عارفان، جز خداوند همه موجودات جهان فقير و نيازمندند. خداوند تنها موجود بي نيازي است كه از توانگري ذاتي برخوردار است. چنان كه در قرآن كريم ميفرمايد: «اي انسان شما فقيراني به سوي خدا هستيد و خداوند غني و شايسته حمد است» (فاطر-15)
هر قدر انسان از اين نيازمندي آگاهي بيشتري پيدا كند، به خداوند نزديكتر ميشود و به درجات بالاتري از كمال دست مييابد. بنابراين پيامبران و امامان فقيرترين انسانها بودند و بر اين فقر خود افتخار ميكردند. «الفقر فخري وبه افتخر» همواره مورد تاكيد آن ذوات مقدسه بود.
اقسام فقر
فقر را از جنبههاي مختلف مي توان مورد بررسي و مطالعه قرار داد. اما نقطه تاكيد در اين تقسيم بندي فقر فرهنگي است كه وجوه تمايز آن را از ساير فقرها به خوبي بتوانيم بشناسيم.
1- فقر جسمي
شخصي كه نقص عضو دارد، دچار فقر جسمي است. بدين ترتيب معلولان در شمار فقيران جاي دارند: البته چنين فقري غالبا به فقر مالي نيز ميانجامد.
2- فقر مالي
اين نوع فقر، فقر اقتصادي، معيشتي و محروميت نيز خوانده ميشود. برخي از اقتصاددانان در تعريف اين نوع فقر ميگويند: «فقر عبارت است از ناتواني در برآورده ساختن نيازهاي انساني» همچنين برخي ديگر گفتهاند: «فقر عبارت است از عدم برخورداري از حداقل امكانات معاش و يا به تعبير ديگر عدم برخورداري از قوت لايموت».
از طرف ديگر برخي بر اين باورند كه «فقر يعني ناتواني انسان در تامين حد كافي نيازمنديهاي بنيادي خود به منظور رسيدن به يك زندگي آبرومند و شايسته به عنوان شرط لازم در رسيدن به سوي كمال» با عنايت به اين تعاريف براي شناخت دقيق فقر بايد نيازهاي اوليه و اساسي انسان مشخص شود. براساس اختلاف نظر در سطح نيازهاي اوليه و اساسي در ادبيات اقتصادي دو نوع فقر تعريف شده است:
الف) فقر مطلق
هرگاه شخصي از تامين نيازهاي اوليه زندگي خود و افراد تحت سرپرستي اش ناتوان باشد و به عبارت ديگر، از آن ميزان كالري يا پروتئين كه براي ادامه حيات سالم لازم است برخوردار نباشد دچار فقر مطلق است.
ب) فقر نسبي
ممكن است گروهي از افراد يك كشور از توانايي لازم براي تامين نيازهاي اوليه زندگي برخوردار باشند، ولي به لحاظ اينكه درآمد و سطح زندگي آنان از متوسط درآمد جامعه پايينتر است در فقر نسبي بسر ميبرند. همچنين درآمد جامعهاي اگر از سطح متوسط درآمد كشورهاي جهان پايينتر باشد، آن كشور، در سطح كلان، در فقر نسبي بسر ميبرد، هر چند نيازهاي اساسي خود را تامين كند. آنچه از روايات و نيز فتاواي فقها استنباط ميشود، اين است كه فقير در اسلام طبق معيار دوم تعريف شده است.
3- فقر روحي (ذهني)
گروهي، به رغم برخورداري از مواهب طبيعي بسيار، همواره خود را نيازمند ميپندارند، و در انديشه افزايش دارايي خويش بسر ميبرند و از مشاهده مردم داراتر در حسرت فرو ميروند.
آزمندي و حسد در جان اين افراد ريشه دوانيده، آنها را از درون ميپوساند: علي(ع) ميفرمايد: الطمع فقر حاصر، طمع فقري فراگير و محدودكننده است. (غررالحكم، ج 6، ص 352)
حضرت در جاي ديگري اين فقر را بدترين فقرها دانستهاند (همان، ج4، ص 415) چنين شخصي هرقدر داراتر شود، فقرش فزوني مييابد، مانند تشنهاي كه نوشيدن آب دريا نيز بر تشنگياش بيافزايد، مقابل اين وضعيت، حالت استغناست. در اين حالت ممكن است شخص تنگدست باشد. ولي در درون خويش احساس آرامش و بي نيازي كند. امام باقر(ع) ميفرمايد: لافقر كفقر القلب و لاغني كغني الفقير (تحف العقول، ص 208). يكي از عواملي كه در فقر روحي موثر است، تبليغ فرهنگ مصرفي و ترويج كالاهاي لوكس و تجملي در جامعه است.
4- فقر فرهنگي
بيترديد خرد يكي از بزرگترين نعمتهاي خداوند متعال است. چنانكه علي(ع) ميفرمايد: هيچ نعمتي از عقل برتر نيست (همان، 339)، ولي برخي از انسانها از اين نعمت بزرگ بيبهره يا كم بهرهاند. عقل مراتب مختلفي دارد. گروهي از پايينترين مرتبه آن يعني توان درك نيز بيبهرهاند، شريعت براي تدبير زندگي چنين افرادي سرپرست مشخص كرده است. گروهي ديگر، به رغم برخورداري از اين مرتبه از مراتب بالاتر آن يعني مرحله دانش و نيز عقل عملي، كه سبب تشخيص درست از نادرست ميگردد، بيبهرهاند. اين دسته در روايتها نادان شمرده شدهاند. علي(ع) ميفرمايد: «هيچ فقري مانند جهل و ناداني نيست» (غررالحكم، ج 6، ص 352)
بنابراين با عنايت به تعريف فقر فرهنگي، هركسي كه توانايي علمي و عقلي بهينهسازي شرايط محيطي خود را در بعد فردي و اجتماعي نداشته باشد، دچار فقر فرهنگي است و تا زماني كه قوه عاقله و خرد او تقويت نشود توان تاثيرگذاري بر محيط پيراموني خود را نخواهد داشت. بنابراين ميتوان گفت پايه و اساس حل مشكلات جامعه در ساير ابعاد، برطرف كردن فقر فرهنگي در جامعه است. كه فرهنگسازان و دانشوران جامعه بايد آن را در اولويت برنامههاي خود قرار دهند و سعي و تلاش خود را به آن معطوف دارند. از منظر بسیاری از رهبران و مسئولین جوامع اگرچه رايجترين نوع فقر، در بعد اقتصادي آن مطرح است به گونهاي كه با شنيدن واژه فقر، سريعاً اين عرصه به ذهن متبادر ميشود، اما بعد ديگر فقر يعني فقر فرهنگي بسيار عميقتر و ريشهدارتر از فقر اقتصادي است به گونهاي كه ريشه بسياري از فقر اقتصادي افراد جامعه را شامل مي شود. از اين جهت از بين بردن فقر فرهنگي بايد در اولويت فعاليتهاي افراد، جامعه و مسئولين براي برون رفت از مشكلات فقراقتصادی در جامعه قرار گيرد.
ريشهيابي علل فقر
دربررسي علل فقر ديدگاههاي مختلفي ارائه شده كه غالب آنها با آموزه هاي ديني و ارزشهاي قرآني و روايي ما انطباق ندارد. درهمين رابطه برخي فقر و ثروت را امري ذاتي دانستهاند. بعضي ديگر بحث فقر را درچارچوب تنازع بقا و درميدان مبارزه و كشمكش براي ادامه حيات توجيه كردهاند كه منطق آنان در اين شعر خلاصه ميشود:
برو قوي شو اگر راحت جهان طلبي
كه در نظام طبيعت ضعيف پايمال است
همچنين افرادي ديگر از قشر مذهبيون، نقش عوامل ماوراي طبيعت را به ميان كشيده و علت فقر را به خدا نسبت داده و آن را براي طبقات محروم تقديري الهي براي آزمايش دراين دنيا ارزيابي ميكنند.
در منطق قرآن و روايات اهل بيت(ع) علت فقر در نقطه مقابل اين رهيافتها مطرح شده و فقر امري شيطاني و ثروت و فضل و رحمت الهي شمرده شده است.
قرآن كريم ميفرمايد: «شيطان به شما وعده تنگدستي (و فقر) مي دهد و به بدكاري واميدارد وخدا از جانب خويش آمرزش و فزوني (و فضل) وعده ميدهد كه خدا گشادگي بخش و دانا است.
فقر در روايات به «موت اكبر» به منزله «كفر»، «سرگرداني عقل»، «نقص در دين» و... تعبير شده است. و رويارويي و مبارزه با آن نيز وظيفه است و حكومت، جامعه و افراد مكلف هستند با اين پديده شيطاني و سمبل ظلم و ستم مبارزه كنند.
درخطبه شقشقيه، امام علي(ع) مبارزه با فقر و يا عامل آن را، تنها وظيفه عالمان معرفي ميكند. همان وظيفهاي كه براي تحقق آن، پذيرش امر ولايت و حكومت نيز واجب شده است؛ حضرت ميفرمايد: من حكومت را به اين علت قبول كردم كه گروهي حاضر شدند و اعلان وفاداري كردند (و نيز به اين علت كه) خداوند تبارك و تعالي از علماي اسلام تعهد گرفته و آنها را ملزم كرده است كه درمقابل پرخوري و غارتگري ستمگران و گرسنگي و محروميت ستمديدگان ساكت ننشينند. (نهج البلاغه خطبه 52) در جاي ديگر مي فرمايد: هيچ فقيري گرسنه نميماند مگر به خاطر آن بهره اضافي كه غني ميبرد.
قرآن كريم نيز گفته كساني كه فقر و گرسنگي را به خدا نسبت ميدهند و جامعه و مردم را مسئول نميدانند، منطق كفار و ضلال مبين ميشمارد.
«چون به آنها بگويند از آنچه خدا روزيتان كرده است، انفاق كنيد، كساني كه كافرند به كساني كه مؤمنند، گويند: آيا به كسي غذا بدهيم كه اگر خدا ميخواست غذايش داده بود. شما جز در گمراهي آشكار نيستيد» (يس-47)
بنابراين فقر يك پديده ذاتي، طبيعي، جبري و تقديري نيست، بلكه يك امر عرضي برجامعه و آحاد مختلف آن است كه علت اصلي آن را بايد در رفتار ستمگران، ظالمان و استعمارگران جستجو كرد.
و از طرفي فقر فرهنگي را بايد ريشه بسياري از تهيدستان و فقيران جامعه دانست.
راهکارهای مقابله با فقر فرهنگی
در عرف عقلا شیوه اصولی و ریشهای برخورد با مشکلات، جلوگیری و یا از بین بردن زمینههای پیدایش آن است. همانگونه که همه متخصصان دانش پزشکی اتفاقنظر دارند پیشگیری در بهداشت و درمان آسانتر، کم هزینهتر و مهمتر از درمان خود بیماری است. بر این اساس در مبارزه با فقر فرهنگی ابتدا باید ببینیم چه عوامل و زمینههایی موجبات پیدایش فقر فرهنگی را در جامعه فراهم میآورد، و سپس جهت از بین بردن فقر فرهنگی راهکارهای مقابله با آن عوامل و زمینهها را ارائه نماییم.
عوامل پیدایش فقر فرهنگی
1- نگرش غلط به جهان هستی
اصولاً رفتار هر کسی براساس نوع جهانبینی و تفسیری که از جهان هستی دارد شکل میگیرد. بنابراین کسی که میپندارد نیکبختی دنیا و آخرت جمعشدنی نیست و اگر بخواهد در جهان دیگر کامیاب باشد، باید در دنیا در فقر و تهیدستی به سر ببرد، این نوع نگرش به طور طبیعی رفتار فقیرانه را به دنبال دارد و به خاطر همین تفسیر غلط از زهد، از دنیا رویگردان شده و نعمتهای آن را برخود حرام میکند. این افراد حتی اگر توانایی مالی نیز داشته باشند، از آن استفاده نمیکنند. پندار دیگری که مردم را در گرداب فقر گرفتار میسازد برداشت نادرست از قضا و قدر و تصور نقش نداشتن انسان در سرنوشت خویش است. بنابراین تفسیرها و رویکردهای نادرست از مفاهیم ارزشی چون تقدیر، توکل، صبر، انتظار و زهد و... به عدم تلاش و سختکوشی انسان میانجامد و در نهایت فقر و تنگدستی را به همراه میآورد.
راهکار مقابله
راهکار مقابله با این عامل پیدایش فقر و تهیدستی، تحصیل معرفت صحیح و برخورداری از یک جهانبینی الهی مبتنی بر آموزههای وحیانی و سیره پیامبر اعظم(ص) و ائمه(ع) میباشد. در این رابطه نه دیدگاه صوفیانه که پشت کردن به دنیا و طرد آن را سرلوحه اعمال و رفتار خود قرار میدهند و نه دیدگاه دنیاگرایانه که جهتگیری عمده ادیان الهی را سعادت دنیوی و رفاه و آسایش در دنیا میدانند و نه دیدگاه آخرتگرایانه که رسالت اصلی دین را سعادت اخروی و تأمین نیکبختی آن جهان میدانند، هیچ کدام نمیتواند تفسیری صحیح از نظام هستی باشد. بنابراین تنها گزینه صحیح این است که دین اسلام براساس آیات و روایات در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، نظاممند و دارای طرح و برنامه است. و افزون بر سعادت اخروی انسان، برای کامیابی و سعادت دنیوی نیز ساز و کاری اندیشیده است. چرا که راه رسیدن به سعادت اخروی، سعادت دنیوی است که باید از این بستر و گذرگاه عبور کرد. چنین رویکرد و تفسیری از جهان سبب میشود تا انسان برای تأمین سعادت دنیوی خود تلاش نماید و خود را از شرایط فقر و تنگدستی رهایی بخشد.
2- ارتکاب گناه
براساس آیات و روایات، گناه سبب کم شدن روزی انسان و از عوامل فقر به حساب میآید. برخی روایات، از گناهانی خاص مانند دروغ، خیانت، گسستن پیوندهای خویشاوندی، اسراف و ستمنام بردهاند. دستهای دیگر به طور کلی گناه را موجب زوال نعمت دانستهاند. در مقابل، بسیاری از روایتها نعمت خداوند و وسعتروزی را به ایمان و تقوا و کردار نیکی چون خوش اخلاقی، امانتداری، دعا و صدقه وابسته ساختهاند. در تحلیل ارتباط فقر و گناه و نیز کردار نیک و دارایی باید گفت؛ هرچند خداوند نظام هستی را براساس قانون علیت آفریده و هیچ چیز بدون علل و اسباب پدید نمیآید. ولی علل و اسباب عالم هستی منحصر به امور مادی نیست و علل و اسباب معنوی نیز، به طور مستقل و یا در کنار آن علتها تأثیرات شگرفی دارند. به عنوان مثال فرمودهاند صدقه یا تحکیم پیوند خویشاوندی (صلهرحم) از علل معنوی طول عمر به حساب میآید.
راهکار مقابله
با عنایت به رابطه فقر و گناه، به این نتیجه میرسیم که اگر گناه موجب ازدیاد فقر و تنگدستی میشود در نقطه مقابل ایمان و تقوا سبب افزایش نعمت، خیر و برکت در زندگی انسان میشود. همان گونه که خدای متعال میفرماید: اگر مردم در جامعهای ایمان بیاورند و تقوای خدا را پیشه کنند، خداوند خیرات و برکات آسمانها و زمین را بر روی آنان میگشاید. بنابراین پرهیز از گناهان و التزام عملی به تقوا و ایمان آثاری از جمله ازاله فقر و تنگدستی را به همراه خواهد داشت.
3- فقدان برنامهریزی صحیح
رمز موفقیت هرکس، داشتن طرح و برنامه صحیح متناسب با موقعیت خود و جامعه و تنظیم مخارج زندگی است. در سطح کلان نیز کشورها با تنظیم برنامههای کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت به ساماندهی وضعیت اقتصادی خود میپردازند. بنابراین بیبرنامگی یا برنامهریزی نادرست به پیدایش فقر در سطح افراد و جوامع میانجامد. به همین جهت علی(ع) نداشتن برنامه در زندگی و سوء تدبیر را عامل فقر دانسته است (الیحاه، ج 4، ص 318). امام صادق(ع) میفرماید: تضمین میکنم، هر کس در زندگی خود اقتصاد را رعایت کند، هرگز فقیر نشود (همان). برخی روایات نیز اسراف را سبب زوال نعمتن دانستهاند. (همان، ص 320) بنابراین فقدان برنامهریزی صحیح و یا نداشتن عقل معاش موجبات فقر و تنگدستی را برای انسان فراهم میآورد.
راهکار مقابله
تدبیر و برنامهریزی صحیح، جامع و کارآمد در امور زندگی فردی و اجتماعی راهکار اصلی مقابله با بیبرنامگی یا فقدان برنامهریزی صحیح میباشد. به بیان دیگر تقویت عقل معاش که یکی از کل کمالات انسانی محسوب میشود، موجبات از بین بردن فقر را فراهم میآورد. چگونگی تدبیر و برنامهریزی، براساس اصول و مبانی خاص خود صورت میگیرد که تفصیل آن یک بحث مستقل و جداگانه ای را میطلبد.
4- جهل و نادانی
مهمترین شاخصه فقر فرهنگی جهل و نادانی است. زیرا تا کسی از شناخت و آگاهی لازم و صحیح نسبت به هستی، جامعه و انسان برخوردار نباشد، به طور طبیعی قادر نخواهد بود، تغییر و تحولی در اوضاع زندگی خود ایجاد نماید. علی(ع) علم و آگاهی انسان را اصل و ریشه هر خیر و جهل و نادانی را اصل و ریشه هر شری میداند. بنابراین مبارزه با جهل و نادانی در واقع مبارزه با فقر فرهنگی به حساب میآید.
راهکار مقابله
اعتلای فرهنگی و سطح آگاهیها و شناخت مردم در یک کشور یکی از شاخصهای توسعه انسانی در جهان است. این شاخص نه تنها در رشد اقتصادی عاملی تعیین کننده است، بلکه خود نیز موضوعیت دارد. یعنی هر گاه کشوری از رشد اقتصادی بالا بهره گیرد، ولی شمار بیسوادانش بسیار باشد، توسعه یافته شمرده نمیشود. به این جهت اسلام بر دانش و فراگیری آن تأکید فراوان کرده است. مطالعه سیره عملی پیامبر اعظم(ص) در صدر اسلام نشان دهنده اهمیت این موضوع است که آن حضرت پس از جنگ بدر مقرر داشت اسیرانی که توان پرداخت فدیه را ندارند، در برابر آموزش خواندن و نوشتن به ده مسلمان آزاد شوند. اعزام دو تن برای آموختن شیوه استفاده از منجنیق نشان دهنده توجه پیامبر اعظم(ص) به این مهم است.
در فرهنگ اسلامی در کنار دانش، به مسئله خرد نیز توجه بسیار شده است. در منابع روایی تحت عنوان «کتاب عقل و جهل» درباره ارزش خرد و دعوت انسانها به تعقل و تفکر روایات فراوانی به چشم میخورد. این روایات عقل را پیامبر باطنی و وسیله عبادت خداوند متعال و رسیدن به بهشت شمردهاند. بنابراین بالا بردن شناخت، علم و آگاهی، همچنین تقویت قوه عاقله و خرد انسان مهمترین راهکار مقابله با فقر فرهنگی به حساب میآید به گونهای که یکی از کل کمالات انسان «التفقه فی الدین» شناخت ژرف و عمیق در دین به حساب آمده است. در رابطه با این مبحث دیدگاهها و موارد دیگری نیز مطرح میباشد که در جای خود باید به آنها پرداخته شود.
http://kayhan.ir/fa/news/109700
ش.د9601861