(روزنامه آسمان آبي ـ 1396/06/06 ـ شماره 49 ـ صفحه 13)
دلایل نظری
در مورد چرایی شکلگیری هسته اولیه جریانهای اسلامی معاصر دلایل متفاوتی مطرح شده است. بوریس وستون، تحلیلگر روابط بینالملل، از منظر نظری به شکلگیری جریانهای اسلامی معاصر پرداخته و طی یادداشتی در نشریه «فارن افرز» در اینباره نوشته است: «از منظر نظری ریشههای شکلگیری جریانهای اسلامی معاصر را باید در چارچوب گفتمان تحمیلی غرب جستوجو کرد؛ گفتمانی که ادعای نوگرایی داشت، با این حال از تمامی اهرمها و توانش برای تحمیل ارزشهای مدرن استفاده کرد؛ از همینرو جریانهای اسلامی معاصر در قالب واکنشی در برابر گفتمان غالب غرب ایجاد شدند.» به باور وستون جریانهای اسلامی معاصر واکنشی به کنشهای فکری و ارزشهای غرب قلمداد میشوند. در این میان خورشید احمد، محقق پاکستانی، و هرایر دکمجیان، محقق مسیحی و استاد دانشگاه کالیفرنیا، نیز تحلیل مشابهی را ارائه کردند.
به باور این دو اندیشمند نیز تجربه مسلمانان در ارتباط با غرب و پدیده استعمار بستر لازم را برای شکلگیری جریانهای اسلامی معاصر فراهم کرد، که در دورههای مختلف تاریخی از آنها تحت عنوان بیداری اسلامی یا رنسانس اسلامی نیز یاد میشد.
در این میان خورشید احمد به مؤلفه دیگری که از منظر نظری زمینه را برای شکلگیری جریانهای اسلامی معاصر فراهم کرد، اشاره میکند و در یادداشتی تحت عنوان «استراتژی نوگرایی» درباره این مؤلفه مینویسد: «عقبماندگی و بحران هویت حاکم بر کشورهای مسلمان از جمله دلایل دیگر شکلگیری جریانهای اسلامی معاصر است؛ این دو عامل باعث شد مسلمانان در موضع ضعف قرار بگیرند و برای حفظ سنتهای دینی و بومی خود به پا خیزند.» طبیعتا بخشی از این تلاشها در قالب جریانها و جنبشهای اسلامی هدایت و اجرایی شد. خورشید احمد از آن تلاشها با عنوان «استراتژی مقاومت محافظتی» یاد میکند.
دلایل تاریخی
در شرایطی که خورشید احمد تلاش میکند از منظر نظری شکلگیری جریانهای اسلامی معاصر را بررسی کند، هرایر دکمجیان از منظری تاریخی این موضوع را بررسی کرده است. به باور این استاد دانشگاه کلمبیا، رستاخیز اسلامی پدیده نوین و جدیدی نیست و این گروهها در حقیقت جلوههای معاصر جریانهای تاریخی محسوب میشوند. این جریانها در برهههای زمانی متفاوت به اشکال مختلف فرصتی برای بروز و ظهور پیدا کردند. پیتر آرنستون، تحلیلگر مسائل تاریخی، با توسل به تحلیل ارائهشده دکمجیان به دو واقعه تاریخی معاصر که زمینه را برای شکلگیری جریانهای اسلامی معاصر فراهم کرده است، اشاره میکند و در این باره مینویسد: «مطمئنا دو عامل تاریخی در گستردگی فعالیت جریانهای اسلامی معاصر نقش برجستهای داشتند؛ اول، ظهور رژیمصهیونیستی در اراضی اشغالی و دوم، وقوع انقلاب اسلامی ایران.» از منظر آرنستون ظهور رژیم صهیونیستی نوعی اهانت به جامعه مسلمانان محسوب شد و بار دیگر غرب توانسته بود با نفوذش ارادهاش را به جغرافیای اسلامی تحمیل کند. همین عامل زمینه را برای خیزش اسلامی فراهم کرد. در این میان وقوع انقلاب اسلامی در ایران، جریانهای سیاسی معاصر را برای برداشتن گامهای بیشتر مصممتر کرد.
ویژگی جریانهای اسلامی معاصر
در تبیین چگونگی شکلگیری جریانهای اسلامی معاصر باید گفت معمولا این تشکلها از منظر ساختار و رهبری ویژگی مشترکی دارند. ویلیام روبنستون، پژوهشگر مسائل تاریخی، طی یادداشتی به ویژگیهای مشترک جریانهای اسلامی معاصر اشاره کرده و در اینباره نوشته است: «بسیاری از این جریانها فارغ از تفاوتهای اندک از منظر ساختاری شباهتهای زیادی با یکدیگر دارند. در رأس هرم این جریانها غالبا رهبری کاریزما قرار دارد که از توانایی بسیج کردن توده مردم برخوردار است؛ علاوه بر این، این جنبشها عموما در فضایی پرتنش ایجاد میشوند و پایگاه اصلیشان در میان نسل جوان و طبقات کم درآمد یا متوسط است.»
علاوهبر مؤلفههایی که روبنستون در توصیف ویژگیهای جریانهای اسلامی به آنها متوسل شد، باید به دو ویژگی دیگر نیز اشاره کرد و این دو عبارتند از مقابله با دشمنی مشخص که همانا غرب و ارزشهای تحمیلی غرب است و دوم حمایت این جریانها از سوی گروههای تحصیلکرده و فرهیخته جامعه به بیانی دیگر جریانهای اسلامی معاصر برخلاف تصور عموم، بیشتر از آنکه از سوی طبقات درگیر فقر فرهنگی حمایت شوند، از حمایت طبقات متوسط جامعه برخوردارند.
نقاط مشترک
جریانهای اسلامی جدید، فارغ از تفاوتهای گسترده تاکتیکی و همچنین اختلافنظرهای استراتژیکی در بستر ایدئولوژی، نقاط مشترکی دارند. ریچارد بیلت، تحلیلگر روابط بینالملل، طی یادداشتی در نشریه «فارن پالسی» مقابله با غربزدگی یعنی پیروی بیچون و چرا از الگوهای غربی و مدلهای سکولار توسعهگرا و بازگشت به اسلام حقیقی را از جمله نقاط اشتراک میان جریانهای اسلامی معاصر قلمداد کرده است. الیزابت کاردهن، تحلیلگر و اسلامشناس نیز طی یادداشتی در نشریه «بلومبرگ» تلاش برای برپایی حکومت اسلامی را وجه مشترک جریانهای اسلامی معاصر قلمداد کرده است. به نوشته او گروههای اسلامی جدید فارغ از تفاوتهایی که با یکدیگر دارند، در یک مورد اجماع دارند و آن برپایی حکومتی مقتدر است تا در سایه آن بتوانند با غرب و جاهطلبی کشورهای غربی مقابله کنند.
چشمانداز
اخوانالمسلمین مصر: مشت آهنین حکومت السیسی علیه اخوانالمسلمین که هرگونه فعالیت این حزب را ممنوع و تمام رهبران آن را روانه زندان کرده، چشمانداز روشنی برای پرنفوذترین و مهمترین جریان اسلامگرای خاورمیانه پیشرو قرار نمیدهد. احزاب و جریانهای زیادی بودهاند که پس از انحلال، فعالیت خود را در قالب جنبشی دیگر ادامه دادهاند. انتظار میرود اخوانالمسلمین هم همین مسیر را در پیش گیرد. اندک مقامهای این قدیمیترین جریان اسلامی مصر امیدوار به حضور کمرنگ در انتخاباتهای پیشرو هستند تا شاید در قالب احزاب و جریانهای اسلامگرای کوچکتر بتوانند راهی پارلمان شوند و با گذشت زمان و تغییر وضعیت سیاسی در مصر مجددا اخوان المسلین را احیا کنند. این جریان با استفاده از تجربه تلخ یکساله حکومت مرسی باید ضعفهای ساختاری و نظری خود را اصلاح کند و سیاستورزی و کشورداری بیاموزد. طی مدتی که از انحلال اخوانالمسلمین میگذرد برخی هواداران این جریان اقدام به بمبگذاری و ایجاد رعب و خشونت برای انتقام از حکومت کردهاند، اما مشخص است که با توجه به موقعیت ضعیف اخوان، تداوم چنین اقداماتی میتواند امکان حیات را بهطور کامل از این جریان سلب کند. تنها چشمانداز مثبت برای اخوانالمسلمین از مسیر صبر و هوشمندی میگذرد.
حزب عدالت و توسعه ترکیه: نخستین تحلیلها پس از یکدست شدن قدرت در ترکیه در پی رفراندوم اخیر حاکی از افزایش قدرت حزب عدالت و توسعه است که از سال 2003 قدرت را در این کشور در اختیار دارد، اما حاکمیت این حزب و ریاست جمهوری رجب طیب اردوغان با تهدیدهایی روبهرو است. رویکردی که رهبران حزب حاکم بر ترکیه پس از کودتای نافرجام سال گذشته در پیش گرفتهاند جامعه ترکیه را به سوی دو قطبی شدن پیش میبرد و نتیجه نزدیک مخالفان و موافقان رفراندوم تغییر قانون اساسی این کشور نیز موید همین واقعیت است. حزب عدالت و توسعه در ابتدای به قدرت رسیدن کاملا به همراهی جامعه با شعارها و سیاستهایش تکیه داشت. بهبود وضعیت اقتصادی بر مشروعیت این حزب و حاکمانش افزود، اما تناقضها و تضادها در حال آشکارشدن هستند. با مشت آهنین علیه مخالفان و منتقدان، «دموکراتیک بودن» بهعنوان اصلیترین عامل در تداوم حاکمیت حزب عدالت و توسعه را با خطری جدی روبهرو کرده است. نمایشهای اقتدارگرایانه اردوغان در جایگاه رهبر این حزب، سرنوشت حزب عدالت و توسعه را با شخص رئیسجمهوری گره زده و با تداوم روند فعلی حکومتداری اردوغان نمیتوان چشماندازی روشن برای مهمترین حزب اسلامگرای ترکیه متصور شد.
حماس: جنبش حماس بهتازگی دومین میثاق سیاسی خود را در حالی منتشر کرد که تغییراتی در برخی سیاستها و رویکردهای این جریان مهم مقاومت نسبت به نخستین میثاقنامه سیاسی در سال 1988 مشاهده میشود، اما نکته کلیدی آن تاکید دوباره بر «مقاومت» است. حماس در این میثاقنامه نیز رژیمصهیونیستی را به رسمیت نشناخته و بر «تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی با حاکمیتی کامل و به پایتختی بیتالمقدس براساس مرزهای 1967 که مورد تایید سازمان ملل است و نیز بازگشت آوارهها و پناهجویان به سرزمین خود» تاکید کرده است. تاکید بر تشکیل کشور فلسطین براساس مرزهای 1967 باعث نگرانیهایی شد، اما این موضعی بود که پیش از این هم رهبران حماس بارها بهطور شفاهی آن را اعلام کرده بودند. در سند چشمانداز سیاسی جدید حماس، ادبیاتی تازه مشاهده میشود و برخلاف سند اول تاکیدی بر جهاد و انتقادهایی تند علیه آمریکا مشاهده نمیشود. با این حال و با وجود تغییر ادبیات و برخی سیاستها باید انتظار داشت حماس همان رویکرد مقاومت را در سالهای پیشرو ادامه دهد.
https://asemandaily.ir/post/174
ش.د9602314