(روزنامه جوان - 1395/06/06 - شماره 4895 - صفحه 6)
سياستهاي دوگانه امريكا در افغانستان نه تنها مانع تحقق صلح دائمي در اين كشور است بلكه به افزايش بيثباتي دامن ميزند. حمايت ظاهري از دولت افغانستان در مقابل تروريسم و حمايت پنهان از گروههاي طالبان و داعش در مقابل كابل نشان ميدهد كه امريكا به دنبال مديريت بحران در افغانستان است تا ادامه حضور خود در اين كشور را تثبيت كند. امريكا در سال 2001 با هدف مبارزه با تروريسم جهاني و براي براندازي حكومت طالبان به افغانستان حمله كرد تا به ادعاي خود امنيت را به افغانستان بازگردانده و دموكراسي و صلح را در اين كشور پياده كند اما با گذشت 15 سال از اين جنگ خانمانسوز نه تنها امنيت افغانستان تأمين نشده بلكه با حضور تكفيريهاي داعش، ناامنيها در اين كشور تشديد شده است.
در شرايطي كه با خروج نيروهاي امريكايي از افغانستان در دسامبر 2014، اميدها براي ايجاد ثبات زنده شد اما ديري نپاييد كه امريكاييها به بهانه مقابله با افراطگرايان از تصميم خود براي بازگشت دوباره به افغانستان خبر دادند. روزنامه گاردين در فوريه 2016 گزارش كرد كه واشنگتن صدها سرباز به افغانستان اعزام ميكند تا براي مقابله با طالبان به نيروهاي امنيتي افغان كمك كنند. اعزام نيروهاي امريكايي به افغانستان درحالي صورت ميگيرد كه پيشتر باراك اوباما، رئيسجمهور امريكا گفته بود تا پايان دوره رياست جمهورياش تعداد نيروها در افغانستان را به 5 هزار و 500 تن كاهش خواهد داد.
مديريت بحران براي تثبيت حضور
امريكاييها براي اينكه وضعيت افغانستان را بحراني جلوه دهند با موجسواري بر ناامنيها سعي دارند حضور نظامي در افغانستان را تقويت كنند. اخيرا ژنرالها و ديپلماتهاي سابق امريكا در نامهاي سرگشاده به اوباما، از او خواستند تعداد كنوني سربازان امريكايي در افغانستان را حفظ كند زيرا به زعم آنها خروج از افغانستان به طالبان روحيه ميبخشد تا مناطق بيشتري را اشغال كند. همچنين پنتاگون از كنگره امريكا خواسته سفر مقامات ارشد واشنگتن به افغانستان را براي حفظ جان آنها در مقابل تهديدات تروريستي محدود كند. هاشم عصمت اللهي، عضو سابق كابينه افغانستان ميگويد:«وانمود كردن امريكاييها به ترس از طالبان و محدوديت سفرشان به افغانستان در واقع در راستاي مديريت بحراني است كه دنبال ميكنند و با اين پيام به دولتمردان افغان هشدار ميدهند كه اگر دست از پا خطا كنند طالبان در كمين هستند.»
رويكرد دوگانه در افغانستان
مقامات واشنگتن در اظهارات خود از ايجاد صلح پايدار در افغانستان سخن ميگويند اما در عمل رويكردي مبهم در پيش گرفتهاند. اين رويكرد دوگانه به وضوح در اعمال سياستشان بين طالبان و دولت افغانستان ديده ميشود. امريكا از يك طرف بر طبل مبارزه با تروريسم در افغانستان ميكوبد، اما از طرف ديگر از طالبان و داعش حمايت تسليحاتي ميكند تا براي كسب امتيازات، دولت مركزي را تحت فشار بگذارد و به نوعي سعي دارد تداوم بحران افغانستان را مديريت كرده و با تثبيت حضور نيروهاي خود، صحنهگردان اصلي ميدان افغانستان در مقابل رقباي منطقهاي خود باشند. كارشناسان افغان سوءظن جدي دارند كه امريكا در مقابله با طالبان و آوردن آن به پاي ميز مذاكره جدي نيست و اگر در اين مسير جديت داشت ميتوانست پاكستان را به عدمحمايت از طالبان وادار كند. در جريان سقوط شهر «قندوز» به دست طالبان كه چيزي شبيه سناريوي سقوط موصل به دست داعش بود، برخي نمايندگان سناي افغانستان گفتند كه تسلط طالبان بر قندوز با چراغ سبز واشنگتن بوده و اين شهر با طالبان معامله شده است.
استفاده ابزاري از داعش
تا زمان خروج نيروهاي امريكايي خبري از داعش در افغانستان نبود ولي بلافاصله پس از خروج نيروهاي ائتلاف گروه تروريستي داعش در ژانويه 2015 با نام «ولايت خوراسان» اعلام موجوديت كرد و سوءظنها درباره حمايت غرب از اين گروه در افغانستان افزايش يافت. بسياري از تحليلگران بر اين باورند كه تاريخ مصرف طالبان براي امريكا تمام شده است و واشنگتن به دنبال جايگزينهاي ديگري است تا از آن به عنوان اهرم فشاري در مقابل دولت افغانستان استفاده كند و ظهور گروه تروريستي داعش بهانه مناسبي را براي كشورهاي غربي به خصوص امريكا فراهم كرد تا بار ديگر نيروهاي خود را در افغانستان افزايش دهند. دو ماه پيش وزارت دفاع امريكا به دستور اوباما مجوز عمليات عليه داعش در افغانستان را صادر كرد و اخيراً ادعا كردهاند كه حملاتي به مواضع اين گروه در افغانستان انجام دادهاند، در حالي كه به نظر ميرسد ادعاي حمله به داعش بيشتر ادعايي تبليغاتي و توجيه حضور نظامي امريكاست. هرچند امريكا حمايت خود از داعش را رد ميكند اما ماه گذشته يكي از اعضاي اين گروه كه از داعش جدا شده بود پرده از اسرار كمكهاي واشنگتن به داعش برداشت و در سخناني مدعي شد كه منابع مالي داعش در افغانستان از سوي امريكاييها و برخي از سازمانهاي استخباراتي تأمين ميشد و آنان با اين كمكها فعاليتهايشان را آغاز كردند و اين روند هنوز هم ادامه دارد.
مقابله با رقباي منطقهاي
بدون ترديد تقويت حضور امريكا در افغانستان تا حد زيادي به فعاليت فزاينده قدرتهاي منطقهاي در تحولات افغانستان مربوط ميشود. امريكا پس از جنگ سرد همواره به دنبال اين بوده تا مرزهاي جنوبي روسيه را ناامن كند و از اين طريق مسكو را تحت فشار بگذارد. اين مسئله باتوجه به تقابل روسيه و غرب در بحران سوريه بيش از پيش نمود پيدا كرده است و امريكا براي اينكه روسيه را به تجديد نظر در سياستهاي خاورميانهاياش وادار كند، سعي دارد با انتقال تكفيريهاي داعش به افغانستان و سپس آسياي مركزي مرزهاي جنوبي روسيه را ناامن كند. قبلاً چنين تحليل ميشد كه سياست خارجي امريكا در آسياي مركزي تابعي از سياست اين كشور در قبال افغانستان است تا با ايجاد شرايط منطقهاي مطلوب، نيروهاي خود را از افغانستان خارج كند اما اكنون امريكاييها از افزايش نيروي نظامي و تداوم حضورشان بحث ميكنند.
از اظهارنظرهاي مقامات و تحليلگران غربي بر ميآيد كه امريكا براي مقابله با حضور قدرتمند روسيه به دنبال اين است شكستهاي خود در مقابل مسكو را در آسياي مركزي جبران كند. واشنگتن با تثبيت حضور دائمي خود در افغانستان ميتواند تحركات روسيه، چين و ايران را از نزديك رصد و در صورت نياز تصميمهاي لازم را براي مقابله با آنها اتخاذ كند. سال گذشته در سفر رئيس ستاد كل ارتش چين به افغانستان، پكن اعلام كرد كه حدود ٧٣ ميليون دلار به بخش نظامي در افغانستان كمك خواهد كرد. همزمان رسانههاي روسي نيز گزارش دادند كه مسكو 10 هزار قبضه سلاح كلاشنيكف را به دولت كابل براي مقابله با افراطگرايان تحويل داده است.
امريكا كه مهار مثلث روسيه- چين- ايران را در سر ميپروراند، حضور رقباي خود در افغانستان را برنميتابد و از اينرو نميخواهد با خروج كامل از افغانستان ميدان را براي رقباي خود خالي كند. از سوي ديگر، ژئوپلتيك افغانستان كه حلقه اتصال آسياي مركزي به خليج فارس است و همچنين قرار گرفتن اين كشور بين چين و ايران، نگراني واشنگتن را درباره خروج از افغانستان و تقديم آن به رقبايش افزايش داده است. اخيراً زمزمههايي از شكلگيري گروه «1+6» با عضويت ايران، هند و روسيه در مذاكرات صلح افغانستان براي حل بحران اين كشور به گوش ميرسد كه با منافع واشنگتن در تضاد است.
امريكاييها از نزديكي طالبان به قدرتهاي منطقهاي نيز نگرانند و به همين منظور در خردادماه گذشته ملا اختر منصور، رهبر سابق طالبان را در نزديكي مرز پاكستان به هلاكت رساندند. سخنگوي وزارت دفاع امريكا ادعا كرد كه رهبر طالبان مانع تحقق صلح در افغانستان بود. اين ادعاها درحالي است كه برخي رسانهها اعلام كردند كه منصور با روسها و ايران براي مقابله با تهديد مشترك به نام «داعش» مذاكراتي انجام داده است. به نظر ميرسد هدف قرار دادن منصور نه تنها براي از بين بردن مانع صلح، بلكه براي جلوگيري از نفوذ رقباي واشنگتن در افغانستان بوده است. كشته شدن منصور نه تنها موانع صلح را برطرف نكرد بلكه با روي كار آمدن نسل جديدي از رهبران در بدنه طالبان كه تندروتر از منصور هستند روند مذاكرات صلح را به تعليق انداخته است، چراكه هيبتالله آخوندزاده، رهبر جديد طالبان پيششرط مذاكرات صلح را به خروج كامل نيروهاي امريكايي مشروط كرده است و به همين منظور با تقويت نيروهاي امريكايي در افغانستان چشمانداز مذاكرات صلح غبارآلود به نظر ميرسد.
به نظر ميرسد سياست امريكا در افغانستان در جهت افزايش تعداد نيروهايش در اين كشور پيش ميرود و تا زماني كه امريكا به تمامي اهداف نظامي و سياسي خود در منطقه دست نيابد نيروهايش را از منطقه خارج نميكند. با خروج از افغانستان، توازن منطقهاي به نفع مثلث روسيه- چين- ايران تغيير خواهد يافت و دست غرب از صحنه افغانستان كوتاه خواهد شد. با اين وجود، امريكاييها نيازمند ادامه بحران طالبان و داعش هستند تا بهانه حضور نيروهاي نظامي خود در افغانستان را فراهم كنند چراكه با نابودي طالبان و ساير گروههاي تروريستي ديگر توجيهي براي حضور اشغالگران در اين كشور نخواهد بود.
ش.د9504609