صبح صادق >>  صفحه آخر >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۴۰۲ - ۱۵:۵۵  ، 
شناسه خبر : ۳۵۳۶۰۷
پایگاه بصیرت / ژولیده نیشابوری/ گروه جوان
صدف چشم من از داغ تو گوهر بارست
چه کنم؟! کار علی بی تو به عالم، زارست!
اشتیاق تو مرا می‏کشد از خانه برون
ور نه از خانه برون آمدنم، دشوارست!
موقع آمد و شد، فاطمه جان! می‏بینم
دیده زینب تو مات در و دیوارست!
به گواهی شب و زمزمه مرغ سحر
اهل یثرب همه خوابند و علی بیدارست
روز در خانه، پرستار حسین و حسنم
کمکم کن! که نگهداری‌شان دشوارست!
یاد آن روز که با زینب تو می‏گفتم:
دخترم! گریه مکن! مادرتان بیمارست!
چاه داند که به من، عمر چه ِسان می‏گذرد
قصه کوتاه کنم ور نه سخن بسیارست
 
ژولیده نیشابوری