سکوت وقیحانه اتحادیه اروپا در قبال شهادت مظلومانه «دکتر اسماعیل هنیه» رئیس دفتر سیاسی حماس ادامه دارد. فراتر از آن، در جریان بررسی ابعاد ترور شهید هنیه در جلسه اضطراری شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز دو کشور فرانسه و انگلیس، مانند همیشه در کسوت حامیان رژیم اشغالگر قدس و آمریکا وارد عمل شده و حتی از صدور یک بیانیه ساده در محکومیت رسمی این جنایت جلوگیری کردند. در این میان، حتی صیانت از کنوانسیون صیانت دیپلماتیک (موسوم به کنوانسیون وین) که در خاک اروپا منعقد شده است نیز موضوعیت و اهمیتی برای سران اروپایی ندارد! سکوت عامدانه اتحادیه اروپا در قبال نقض قواعد و اصول مصرح و مدون در سلسله معاهدات و توافقاتی که در سال 1961 میلادی و دیگر سالها در کنوانسیون وین آمده، به یک امر متعارف در غرب تبدیل شده است! شهید اسماعیل هنیه میهمان رسمی مراسم تحلیف رئیس جمهور منتخب کشورمان بوده و سفر وی در قالب مأموریتی غیر رسمی یا غیراعلامی صورت نگرفته است. ضمن آنکه شهید هنیه با گذرنامه دیپلماتیک و رسمی در این مراسم حاضر شده بود. همگان به یاد دارند که دشمن صهیونیستی چگونه شهید بزرگوار، سردار حاج قاسم سلیمانی را در مأموریتی رسمی (به دعوت دولت عراق صورت گرفته بود) در فرودگاه بغداد به شهادت رساند. حمله صهیونیستها به کنسولگری سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق را نیز باید به این سیاهه اضافه کرد. به راستی، کسانی که در قبال نقض سادهترین تبصرههای کنوانسیون وین (در راستای صیانت از نمایندگان سیاسی کشورها) سختترین بیانیهها را صادر میکنند، چگونه در برابر صریحترین جرم حقوقی صهیونیستها و آمریکا در قبال این موارد واکنشی نشان نمیدهند؟ تأسفبارتر اینکه آمریکا و رژیم اشغالگر قدس به جای قرار گرفتن در کسوت متهمان و مجرمانی که باید مشمول مجازات شوند، در مقام مفسر کنوانسیونهای بینالمللی در قبال رخدادها و پدیدههای تروریستی ساخته و پرداخته دست خود ایفای نقش میکنند. تحمل این تناقض و تعارض آشکار دیگر از عهده ملتهای آگاه جهان خارج است؛ از این رو نه تنها سکوت اروپایی در قبال اصل موضوع (شهادت رئیس دفتر سیاسی حماس) غیر قابل توجیه است، بلکه وقاحت آن در قبال نقض صریحترین پیمانهای بینالمللی نیز تأسفبار و خجالتآور است. زمانی که از اتحادیه اروپا (به ویژه تروئیکای اروپایی) سخن میگوییم، به روایتگری از یک شریک «راهبردی»، «بالفعل» و «همهجانبه» صهیونیستها دست میزنیم. در جریان جنگ غزه و بحرانسازیهای مزمن آمریکا و رژیم اشغالگر قدس در منطقه غرب آسیا، اروپاییها اصلیترین شرکای امنیتی و حتی در مواردی میدانی واشنگتن و تل آویو به شمار میآیند. آیا مواضع وقیحانه لندن، پاریس و برلین در قبال جنگ غزه و کاسبی شرکتهای تسلیحاتی و امنیتی آنها در بطن جنگ غزه بر کسی پوشیده است؟! فراتر از آن، ظرفیتهای پایگاه نظامی ـ تروریستی رامشتاین در آلمان و دادههای اطلاعاتی ارائه شده از سوی دولت فرانسه، جملگی در خدمت جلادان صهیونیست برای بمباران دقیق اماکن غیرنظامی در غزه قرار گرفته است. لابیهای «سوسیال ـ صهیونیست» و «محافظهکار ـ صهیونیست» در بیشتر کشورهای عضو اتحادیه اروپا حدود و ثغور راهبردها، تاکتیکها و حتی گفتار و مواضع مقامات این مجموعه را در قبال جنگ غزه و متعلقات آن تعیین میکنند. اروپاییها فراموش نکنند که نه تنها ملت ایران، بلکه سایر ملتهای منطقه و دنیا هرگز تسلیم آدرسهای نادرست و وارونهای که از سوی بروکسل (مقر اتحادیه اروپا) در قبال تحولات جاری در جنگ غزه مخابره میشود، نخواهند شد! جنگ غزه نقطه آشکارساز آگاهی و تبیین افکار عمومی دنیا نسبت به ماهیت آمریکا و اتحادیه اروپاست. در چنین وضعیتی، اروپاییها به جای آنکه ژست بازیگران مستقل و نگران را نسبت به تحولات جاری در غرب آسیا به خود بگیرند، بهتر است نگران عواقب و پیامدهای سخت حمایتهای همهجانبه خود از تلآویو و واشنگتن در خلق بحرانهای کنونی در منطقه باشند. توان استراتژیک، امنیتی و سیاسی اروپاییها هیچ گاه در خدمت ایجاد صلح و ثبات در غرب آسیا به کار گرفته نشده و بالعکس، هر زمان که دشمن صهیونیستی و آمریکا در قبال تحولات منطقه احساس ضعف و ناتوانی کنند، ناگهان دیپلماتهای اروپایی با استناد به کلیدواژگان ساختگی «صلح» و «ثبات» و با هدف واقعی صیانت از کالبد نفرتانگیز رژیم اشغالگر قدس وارد معادلات روابط بینالملل میشوند... .