صبح صادق >>  تاریخ >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۷:۱۷  ، 
شناسه خبر : ۳۶۴۷۳۸
پایگاه بصیرت / سیدمهدی حسینی/ گروه تاریخ

در تقویم تاریخی انقلاب اسلامی ناکامی منافقین در گرفتن اطلاعات از طریق بازجویی همراه با فشار و شکنجه‌های بسیار سخت که نام آن را «عملیات مهندسی» نامیده بودند، ماندگار شده است. در مباحث قبلی به ماجرای کلی خانه خیابان بهار اشاره  و نحوه «ربودن» و «به شهادت رساندن» شش نفر در ظرف چند روز در مرداد ۱۳۶۱ یادآوری شد.

نکته مهم این بود که اینها روش جاهلانه، وحشیانه و داعشانه را به سبک بدتر از ساواک و رژیم صدامی و رژیم جنایتکار صهیونیستی به کار بردند؛ اما هیچ نتیجه‌ای نگرفتند. در اینجا و برای مشخص شدن ابعاد شقاوت این گروهک تروریستی، فقط اعترافات دو فرد خبیث و دست‌اندرکار جنایت و فاجعه خانه خیابان بهار را یادآور می‌شویم.

 «مهران اصدقی» یکی از اصلی‌ترین افراد تروریست و شکنجه‌گر منافق در اعترافاتش درباره ناکامی از شکنجه‌گری‌ها گفته است: «از خطوط موازی دیگری که به عناصر تروریسم تجویز شد، خط «30 عملیات در روز» بود. خطوطی که داده می‌شد تماماً جنبه‌های دیوانه‌وار و انتقام‌جویانه داشت ... . خطی که به وسیله علی زرکش داده شده بود، چنین بود. روزی سی عملیات انجام بدهید، نظام سقوط خواهد کرد.

 بنابراین خط ترور باید بازوهای نظام جمهوری اسلامی را هدف قرار می‌دادیم و تعریف ما از بازوهای نظام عبارت بودند از کسانی که عکس مقامات جمهوری اسلامی را دارند... » 
نکته دیگری که میزان شقاوت و قسی القلب بودن این تروریست‎ها را نشان می‎دهد این گفته‎های «خسرو زندی» است، که می‎گوید اجرای خط عملیاتی «30 عملیات در روز» احتیاج به موتورسیکلت داشت، او که یکی دیگر از رهبران آدمکش و تروریست منافق بود، درباره چگونگی گرفتن موتورسیکلت از مردم در اعترافات خود می‌گوید: «این مسئله که باید کارهای موتوری بالا رود و نیروهای نظامی همچنان درگیر با این کارها در سطح شهر باشند... ماشین را پارک کرده و در ساعت یک ربع به ۷ [جعفر تروریست دیگر] به خانه آمد و به اتفاق حرکت کردیم به محل و حوالی [سلیمانیه] رسیدیم. ابتدا گشتی در آن محوطه زدیم و به هیچ وجه موتور گیرمان نیامد تا مصادره کنیم. ساعت تقریباً ۸ صبح شده بود و ما هنوز موتور پیدا نکرده بودیم جهت مصادره. بالاخره موتور ۱۲۵ هوندا از کوچه پیدا شد که گفتیم بگیریم. موتور که نزدیک شد سلاح را بیرون کشیده و تهدید کردیم. راننده موتور پایین آمد، ولی از قرار معلوم ایشان مرد فقیری بود. من [خسرو زندی] پشت فرمان موتور نشسته بودم که فرد مزبور [یعنی صاحب موتور] به دنبال‌مان دوید. جعفر [تروریست همراه منافق] که عقب موتور نشسته بود، پیاده شد و یک تیر به طرف او شلیک کرد که به زمین افتاد. سریعاً عقب موتور نشست و از کوچه خارج شدیم. در کوچه بالایی بود که موتور خاموش شد و هر کاری کردیم روشن نشد. سپس به پایین پریدیم و در کوچه دویدیم. موتور دیگری آمد که یک پسر عقب آن نشسته بود. من با تهدید او را پیاده کردم. وقتی به انتهای کوچه نگاهی انداختم، جمعیت مردم را دیدم که به طرف ما حمله کردند.»