یکی از مهمترین ارکان مردمسالاری دینی، اعتماد به مردم است. به واقع کسی نمیتواند این چنین از بسط و گسترش حاکمیت مردم سخن بگوید، اما با همه وجود به مردم اعتماد نداشته باشد. واقعیت آن است که امام(ره) چنین بود و «همیشه، مردم در چشم امام، اصل بودند.» به تعبیر امام خامنهای(مدظلهالعالی): «یکی از بزرگترین هنرهای امام راحل ما این بود که نیروی مردم را شناخت و آن را کشف کرد و از آن بهره گرفت و به مردم اعتماد کرد.»
معظمله تأکید دارند نگاه امام به ملت ایران با نگاه دیگران فرق داشت و در همین راستا نقل میکنند: «همان روز اگر میخواستیم قضاوت بسیاری از نخبگان علمی دینی و غیر دینی و سیاسی و غیره را درباره ملت ایران مشاهده كنیم، میدیدم قضاوتها قضاوتهای عجیب و غریبی است. بعضی این ملت را باایمان نمیدانستند، بعضی دارای صداقت نمیدانستند، بعضی به نیرو و به وفای آنها شک میكردند ـ كه ما اینها را شنیدیم، از خیلیها شنیدیم ـ اما امام در سال ۱۳۴۱ در همین شهر قم، آن وقتی كه هنوز هیچ خبری از این اجتماعات عظیم نبود، در همین مسجد اعظم گفت اگر ما به مردم فراخوان بدهیم، این صحرای قم را از جمعیت پر میكنند؛ لبیک میگویند. نگاه او به مردم، چنین نگاهی بود؛ مردم را شناخت. آن عنصر باارزشِ اكسیرگونهای كه مسها را طلا میكند، این را در جان و دل مردم كشف كرد و آن را به كار گرفت. لذا با این موانع بزرگی كه در سر راه وجود داشت، انقلاب پیروز شد. هیچ تحلیلگری باور نمیكرد كه این اتفاق در اینجا بیفتد. او تكیه به خدا كرد، توكل به خدا كرد، وارد عمل شد، با دل مردم تماس برقرار كرد و مردم به صحنه آمدند و این حركت عظیم اتفاق افتاد.»
استاد شهیدمرتضی مطهری که از نزدیکترین شاگردان حضرت امام(ره) به حساب میآمد نیز نقل میکند: «در میان همه رفقا و دوستانی که سراغ دارم احدی مثل امام به روحیه مردم ایران ایمان ندارند. به ایشان نصیحت میکنند که آقا آهستهتر حرکت کنید، مردم دارند سرد میشوند، مردم دارند از پای در میآیند. میگویند: «نه مردم این جور نیستند که شما میگویید، من مردم را بهتر میشناسم.»
در ماجرای کودتای نوژه تعبیری از امام راحل درباره مردم ایران ثبت شده که اوج اعتماد ایشان به مردم را آشکار میکند. مرحوم هاشمیرفسنجانی نقل میکند: «موقعی که مسائل مربوط به کودتای نوژه در شورای انقلاب مطرح میشد و اطلاعات خامی داشتیم، در همان حدود به امام هم گاهی که خدمتشان میرفتیم گزارش میدادیم. روز آخر، یعنی روز چهارشنبه که مشخص شده بود ساعت 4 صبح برنامه کودتا دارند و بناست هواپیماها به تهران آمده و بمباران کنند، ـ از جمله منزل امام را ـ ما فکر کردیم که خدمت امام برویم و مسئله را روشن بگوییم و از امام تقاضا کنیم که آن شب را منزلشان نباشند. گرچه میدانستیم که ایشان نمیپذیرند این طور تقاضاها را. چون قبلاً آن روزهای اولی که امام از پاریس آمده بودند، خیلی از این شایعات دربارۀ مدرسه علوی بود و همین تقاضاها از ایشان شده بود و ایشان هیچ موقع قبول نمیکردند. من و آقای خامنهای رفتیم خدمتشان و جریان را مشروح گفتیم. ایشان برخلاف جلسات معمولی که نمیخندیدند و همیشه خیلی جدی برخورد میکردند آن روز خیلی متبسم و خندان، جلسه را مقدار زیادی با شوخی هم تلقی کردند. یعنی مطمئن بودند که قضیه، قضیهای نمیتواند باشد. اول فرمودند: «قابل باور نیست، توی این مردم نمیشود کودتا کرد، این کودتاچیها بالاخره باید از آسمان به زمین بیایند. پس توی این مردم چه جوری زندگی میکنند؟ این آقایی (که میگویند) که در خارج باید بنشیند وافور بکشد [بختیار] کی راضی میشود که بیاید به ایران و اینجا کشته شود.»
اعتماد به ملت لقلقه زبانی و ادعای گزافی نبود که تنها برای رأی جمع کردن و کسب حمایت و محبوبیت بر زبان امام(ره) جاری شده باشد، بلکه به واقع امر این اعتقاد در قلب و باور امام(ره) نهادینه شده و مبنای عمل و تصمیمگیری ایشان بود. میرحسین موسوی نقل میکند: «شبی در منزل حاج احمد آقا با تنی چند از دوستان خدمت امام بودیم، بحث فداکاریهای مردم پیش آمد. امام فرمودند: «مردم خیلی جلو هستند، ما عقبشان داریم میرویم.» یکی از دوستان گفت: خوب حالا اگر بگوییم ما دنباله رو مردم هستیم، این برای ما مصداق دارد، ولی در مورد شما نمیتوانیم این حرف را بزنیم، شما جلودار مردم هستید. من یادم هست که امام از این حرف ایشان عصبانی شده و فرمودند: «مردم جلو هستند». ایشان واقعاً به خوب بودن و انقلابی بودن مردم عمیقاً معتقد بودند.»
اعتماد کامل امام(ره) به ملت ایران را میتوان در این تعبیر ایشان نیز مشاهده کرد، آنگاه که با صراحت اعلام داشتند: «من با جرئت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله(ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسینبنعلی (صلوات الله و سلامه علیهما) میباشند.»