تاریخ انتشار : ۰۸ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۷:۳۹  ، 
کد خبر : ۳۰۹۹۵۷
«حل منازعه» در گفت‌وگوی «آسمان آبی» با دکتر محمدعلی توانا

ایران، نیازمند اراده حاکمیت برای گفت‌وگو

اشاره: دکتر محمدعلی توانا، استادیار گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه یزد و دانش‌آموخته دکتری علوم سیاسی از دانشگاه تربیت مدرس، معتقد است «منازعه» واژه مناسبی برای توصیف وضعیت پیش‌آمده نیست، بلکه باید این وضعیت را اعتراض و آشوب نام‌گذاری کرد و راه‌حل نهایی برای رفع آن گفت‌وگو بین طیف‌های مختلف اجتماعی و حکومت است؛ چیزی که در تاریخ سیاسی ما کمتر اتفاق افتاده است. شرح این مصاحبه را در زیر می‌خوانید:
پایگاه بصیرت / نجیبه محبی

(روزنامه آسمان آبي – 1396/10/16 – شماره 162 – صفحه 7)

* در حال حاضر، اعتراضات خیابانی به بحث اصلی در کشور بدل شده است. به نظر شما، چگونه باید این منازعه را حل کنیم؟

** من عنوان منازعه را خیلی نمی‌پسندم. واژه‌ها بار ارزشی دارند، بنابراین این وضعیت را آشوب، اعتراض و شورش نام‌گذاری می‌کنم. برای حل مشکل باید سابقه تاریخی یک موضوع را بررسی کرد. در کشور ما، همیشه در چنین مواقعی، مسئله از طریق سرکوب اجتماعی حل شده است. این سابقه تاریخی خودبه‌خود به سیاستمداران این تجربه را منتقل می‌کند که از همین روش مجددا استفاده کنند. راه‌حل تئوریک این مسئله گفت‌وگو است. این پدیده شورش هست، ولی کور نیست. این افراد مطالبات تاریخی دارند که جمع شده است. مطالبات می‌توانند اقتصادی یا اجتماعی و سیاسی باشند و معمولا این‌ها نماینده‌هایی دارند. در تاریخ ایران، کمتر بین طیف‌های اجتماعی و حاکمان و دولتمردان ما مذاکره صورت گرفته است.

اگر بخواهیم مسئله حل شود و به تعویق نیفتد، راه‌حلی که توصیه می‌کنم گفت‌وگو بین نمایندگان جریان‌های اجتماعی مختلف با دولتمردان است. در کشور ما، بحران‌ها از یک حکومت به حکومتی دیگر و از یک دولت به دولتی دیگر به تعویق می‌افتد، چون پاسخگویی وجود نداشته است. به نظر من، عمده پاسخ‌های سیاستمداران ما در این مواقع این است که می‌خواهند تا حدود زیادی با روش قوه قهریه به حل مسائل برسند. با حرکت‌های اجتماعی خیابانی هم، مثل راه‌پیمایی 14دی، مسئله به‌تنهایی قابل‌حل نیست. به نظرم، در کشور ما، اراده سیاسی برای حل بحران وجود ندارد. در کشور ما، در صد سال اخیر، دائما از روش سرکوب اجتماعی استفاده شده است. باید واکنش نظامی و امنیتی را در جامعه کم کرد تا هزینه حکومت کم شود. از بین راه‌حل‌های سرکوب اجتماعی، نظامی و گفت‌وگوی اجتماعی بین حاکمان و نمایندگان طیف‌های اجتماعی، مورد سوم هرگز صورت نگرفته است.

* برخی معتقدند ویژگی اعتراض‌های خیابانی این بود که این گروه رهبری مشخص نداشتند؟

** من می‌پذیرم، ولی اصولا رهبری در جنبش‌های اخیر چندان مهم نیست. در انقلاب‌های عربی هم تقریبا رهبری وجود نداشت، اما آیا این افراد نمایندگان و گروه مرجعی هم ندارند؟ به نظر من، این‌ها حتما گروه‌های مرجعی دارند. اگر فردی که به‌عنوان یک شورشگر با عصبانیت و با انواع معضلات اجتماعی حتی پرچم کشور خودش را آتش می‌زند، اگر احساس کند کسی نماینده اوست و از طرف او با حکومت گفت‌وگو می‌کند و حکومت خواسته‌های او را به رسمیت می‌شناسد و اقداماتی در این زمینه انجام می‌دهد، یا وعده می‌دهد که انجام بدهد، خودبه‌خود این اتفاق به آرام‌شدن فضا منجر می‌شود. اگر به‌جای حل مسئله ‌و نه پاک‌کردن آن، دائم و فقط یک گروه را آشوبگر و اغتشاشگر نام‌گذاری کنید، عصبانیت همچنان باقی خواهد ماند؛ بنابراین این گروه‌ها گرچه رهبر یا لیدر ندارند، گروه‌های مرجعی دارند که از آن مراجع تبعیت می‌کنند. نباید فکر کنیم این شورش‌ها کورند. این افراد اراذل و اوباش نیستند.

این افراد ضرورتا فرودست‌ترین اقشار اجتماعی هم نیستند؛ چون در فرودست‌ترین اقشار اجتماعی امکان بسیج اجتماعی وجود ندارد. فرودستان چنان در دام بیماری‌های اجتماعی گرفتار شده‌اند که اصولا دست به کنش نمی‌زنند. به نظر من، این افراد طیف‌هایی از طبقه متوسط جدید بودند که به دامن فقر کشیده شدند؛ یعنی طبقه اجتماعی آن‌ها دچار فروپاشی شده است و به طبقه اجتماعی فرودستان نزدیک شده‌اند. بخشی از این افراد تحصیلات دانشگاهی دارند، بخشی از در سنین پایینی هستند و بخشی بین طبقات خیلی فرودست و طبقه متوسط قرار می‌گیرند؛ بنابراین شورش می‌کنند. فکر می‌کنم از طریق گفت‌وگوی مراجع این افراد با سیاستمداران احتمالا این وضعیت حل شود. به باور من، این ماجرا تمام نمی‌شود، بلکه به تعویق می‌افتد. ما همواره با جنبش‌های اجتماعی روبه‌رو هستیم که تداوم می‌یابد، حالت شورش هم ندارد، ولی دوره‌های آن کوتاه می‌شود؛ البته نمی‌دانم که این کار به جواب برسد یا نه، ولی در هر صورت، باید ابتدا از ابزارهای مسالمت‌آمیزتر استفاده کرد.

* فصل مشترک موردنظر بین همه اندیشمندان گفت‌وگو بود؛ البته برخی گفتند ممکن است ولو حکومت به این خواسته‌ها پاسخ بدهد، روند خواسته‌ها سیر صعودی بیابد. نظر شما چیست؟

** از سال 56، وقتی فضای باز سیاسی در ایران اتفاق افتاد، محمدرضا پهلوی سیاست‌هایش را تا حدی تغییر داد؛ زندانیان سیاسی را آزاد کرد، تا حدی روزنامه‌های منتقد آزادانه‌تر فعالیت کردند، حتی در مجلس هم منتقدان از سیاست‌های نخست‌وزیر و شخص شاه انتقاد کردند. درواقع، امتیازدادن به بدنه اجتماعی سبب صعود خواسته‌های آنان می‌شود. طرف مقابل هم تا امروز هیچ‌گاه و در هیچ موردی حتی در اختلافات درون‌حاکمیتی هرگز به مخالفان خودش امتیازی نداده است. این تجربه تاریخی ماست، ولی مدیریت خواسته‌های مخالفان پس از برآورده‌کردن بخشی از مطالبات خیلی مهم است. آن زمان گروه‌های مرجع کنترلشان بیشتر است و با دولت و سیاستمداران در تعهد اخلاقی باید قرار بگیرند و نشان بدهند از طبقات و توده‌هایی که متولی مرجعیت آن‌ها هستند مراقبت می‌کنند که خواسته‌ها سیر صعودی پیدا نکنند.

علت ایجاد بخشی از خواسته‌های فزاینده به این بر می‌‌گردد که جامعه به‌واسطه جهانی‌شدن و ارتباطات بیشتر، دارد به سمتی می‌رود که در زندگی روزمره مطالبات جدیدتری ایجاد می‌شود. پس به‌طور معمول خواسته‌ها افزایش پیدا می‌کند. در تاریخ غرب سه دوره درباره حقوق زنان می‌بینیم؛ ابتدا حقوق مدنی که بیشتر مبتنی‌بر حق تحصیل و رفع تبعیض جنسیتی بود. بعد حق سیاسی و حق رأی به‌وجود آمد. سپس حق اجتماعی که شامل بیمه‌های اجتماعی و دستمزدها بود و تبعیض مثبت برای زنان در قانون ایجاد شد. این فرایند به این منتهی شد که خودبه‌خود حکومت‌هایی که بخش مهمی از حقوق شهروندی مردم خود را رعایت نمی‌کردند، مجبور شوند این حقوق را به مردم بازگردانند. چارلز تیلور می‌گوید هیچ‌گاه حقوق اجتماعی در غرب به‌صورت مسالمت‌آمیز به شهروندان اعطا نشده است؛ یعنی حتی در دولت‌های غرب که دولت‌های کارکردگرا، محدود، کوچک و عمدتا لیبرال بوده‌اند، چنین اتفاقی نیفتاده است، بنابراین انتظار این‌که به خواسته‌های اقتصادی مردم پاسخ داده شود، اما به مطالبات اجتماعی و سیاسی آن‌ها پاسخ داده نشود، راهگشا نخواهد بود. ممکن است حکومت بخواهد این مسیر را دنبال کند، ولی این راه‌حل به نظرم راهگشا نخواهد بود.

* چند ماه پیش، انتخابات انجام شد. به نظر شما، افرادی که این روزها به خیابان آمده بودند کسانی بودند که رأی نداده بودند یا کسانی بودند که به‌خاطر هجمه‌هایی که به دولت شد چنین کردند؟

** یکی از مشکلات نظام سیاسی ما این است که راه‌هایی برای اعتراض مدنی وجود ندارد. در غرب علاوه بر آزادی بیان و حمایت‌های قانونی‌ای که در این زمینه وجود دارد، حتی نافرمانی مدنی هم به‌طور ضمنی در قانون وجود دارد. در جامعه ما، تنها محلی که مردم می‌توانند نوع نگاه خودشان را به سیاستمداران منتقل کنند، عمدتا انتخابات و از طریق صندوق‌های رأی است. باید کاری میدانی انجام شود تا بدانیم آیا طیفی که وارد خیابان شدند، رأی داده بودند یا نه؛ البته به نظر من خیلی مهم نیست که این افراد رأی داده یا نداده بودند. بحث بر سر این است که کسانی که از صندوق رأی پاسخ نمی‌گیرند برای مطالبات خود راهی دیگر ندارند. من می‌پذیرم که آغاز جریان می‌تواند ازسوی افرادی انجام شده باشد، اما تداوم جریان هرگز در اختیار آن‌ها نیست. وقتی مطالبه اقتصاد و نان که برای حکومت تا حدی مشروعیت دارد طرح می‌شود، افراد مفری می‌یابند که مطالبات اجتماعی دیگر خود را که دائما سرکوب شده است، بیان کنند؛ مطالباتی که الزاما مطالبه نان نیست؛ بنابراین نظام انتخابات به‌تنهایی برای مطالبات کافی نیست.

https://asemandaily.ir/post/11293

ش.د9604957

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات