خواهر شهید ورزشکار «محمدرضا شمسیزاده قصاب» روایت کرده است: «ورزشکار بود و قهرمان؛ با اینکه چند تایی مدال و جام پیروزی به خانه برده بود، تابستانها را توی کورههای آجرپزی، کارگری میکرد. خرجش را که از گردن خانواده برداشت، هیچ؛ کمکخرجمان هم شد. تحرکات مرزی عراق که شروع شد، شد عضو ذخیره سپاه و رفت دهلران؛ وقتی به مرخصی میآمد، به او میگفتم «بمان و همینجا توی لباس پاسداری خدمت کن.» قبول نمیکرد. توی شهر بماند... رفت هویزه. آنجا مدال شهادت گرفت. حکم قهرمانی را هم با خط سرخ، حک کردند روی سینهاش. قهرمانی برای همیشه.»