تردیدی نیست که باتوجه به تغییرات اقلیمی و دورههای کاهش تغییر بارش، این کلانشهر بیش از سایر شهرها در معرض خطر قرار دارد و میانگین بارش سالانه آن طی چند دهه گذشته حدود ۲۵ درصد کاهش یافته، این درحالی است که مصرف سرانه آب در تهران از استانداردهای جهانی بالاتر است و به علت برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی، برخی مناطق جنوب تهران با نرخ فرونشست حدود ۲۵ تا ۳۰ سانتیمتر در سال روبهرو هستند که یکی از پیامدهای جدی بحران آب به شمار میرود اما برخلاف تصور رایج در میانبرخی از کارشناسان، جلوگیری از این بحران فزاینده با انتقال پایتخت ممکن نیست، چراکه سراسر کشور امروز با مسئله تأمین آب دستبهگریبان است و موضوع بسیار «پیچیدهتر و درهمتنیدهتر» از آنچه در تئوری رسانهها مطرح میشود قابل ارزیابی است.
بااینحال دولتهای مختلف طی یکصد سال گذشته دستکم ۱۰ بار موضوع انتقال پایتخت را بنا بر دلایل متعدد ازجمله کمبود آب و فرونشست زمین مطرح کردهاند و رئیس دولت چهاردهم نیز این موارد را از تبعات تمرکزگرایی در تهران دانسته و عنوان کرده، «هیچ راهحلی جز انتقال پایتخت وجود ندارد.» حال اینکه کشورهایی با نظام متمرکز، علیرغم در اختیار داشتن منابع مالی لازم برای فراهم کردن زیرساختهای موردنیاز، پایتختهای خود را رها نمیکنند بلکه راه چارهای مییابند.
نیاز مالی اجرای چنین طرحی بسیار بالاست و وزیر کشور دولت سیزدهم اردیبهشت سالجاری هزینه ابتدایی انتقال پایتخت را بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار برآورد کرده بود. کارشناسان معتقدند اگر دولت چنین منابع مالی هنگفتی در اختیار دارد، چرا مدیریت مشخصی برای حل بحران فرونشست و مدیریت آب ارائه نکرده و حتی وضعیت بهسمت روشهای غیراصولی تأمین آب شرب شهروندان سوق داده شده است. وقتی ذخیره آب پشت سدها تمام شده، بهاجبار منبع تأمين آب به چاهها که بخشی از آب زیرزمینی است، منتقل میشود، در این میان از اجرای روشهایی نظیر تصفیه، پساب، ذخیره آبهای بارندگی و بارش بهصورت نقطهای خبری نیست.
داریوش مختاری، کارشناس حوزه مدیریت منابع آب اتخاذ چنین راهکارهایی را برای مقابله با بحران آب موثرتر از جابهجایی پایتخت میداند. او در گفتوگو با «ایسنا» میگوید: «ما نیازمند مدیریت بهینه منابع موجود هستیم. در غیر این صورت، هر شهر دیگری هم که به عنوان پایتخت انتخاب شود، در آینده با مشکلات مشابهی مواجه خواهد شد. به جای انتقال پایتخت، میتوان با بهینهسازی مصرف آب، مدیریت بهتر منابع و استفاده از فناوریهای نوین، بحران کمآبی در تهران را کنترل کرد. برنامههای مختلفی نظیر استفاده از آبهای بازچرخانی، توسعه سیستمهای تصفیه و ذخیرهسازی آب، و مدیریت بهتر کشاورزی و صنعتی میتواند تا حد زیادی به کاهش فشار بر منابع آبی کمک کند.»
به گفته این کارشناس «در حالی که اظهارات رئیسجمهور نشاندهنده عمق بحران آب در پایتخت است، تصمیم به جابهجایی پایتخت نیازمند بررسیهای بیشتری است. این اقدام میتواند به حل بخشی از مشکلات کمک کند، اما در عین حال مشکلات جدیدی نیز به همراه خواهد داشت، مدیریت آب و مدیریت حوزه شهری را باید از قاعده پنجره شکسته رها کرد؛ آنچه درست است را بیابیم و انجام دهیم و از انجام کارهای سازه ای تکراری وکم بازده در حوزه مدیریت آب و مدیریت شهری پرهیز کنیم. پسازآن است که با آموزش و فرهنگسازی شهروندان میتوان از مشارکت مشترکان آب شهری کمک گرفت و دستکمبه میزان ۳۰ درصد از مصرف آب شهری کاست.»
مختاری معتقد است: ترویج و آموزش نیازمند اعتبارات فراوان است و اثرات مثبت خود را در بلندمدت بر جا میگذارد. همان اعتباراتی که صرف کارهای سازهای و تکراری میشود. اگر راه درست را نرویم، همواره ناچاریم به درمانهای موضعی همانند انتقال پایتخت بیندیشیم.
هدررفت واقعی، مربوط به نشت آب در شبكه انتقال و توزیع است
لعیا ابراهیمی از صاحبنظران حوزه مدیریت آب دراینباره به «رسالت» میگوید: «انتقال پایتخت کار سادهای نیست و هزینه سرسامآور این اقدام بناست از کدام محل تأمين شود؟ اگرچه ظرفیت بارگذاری جمعیت در تهران بهپایان رسیده و این شهر در میان کلانشهرهای کشور بیشترین و شدیدترین کمبود آب را به خود اختصاص داده و ۸۶ درصد از مساحت آن تحتتأثیر خشکسالی شدید و بسیار شدید قرار دارد اما بهجای انتقال پایتخت باید مدیریت منسجمی در بخش منابع آب حاکم شده و از هدررفتها جلوگیری کرد. آنچه از آن بهعنوان «هدررفت واقعی» نام برده میشود، مربوط به نشت آب در شبکه انتقال و توزیع است که نه توسط مشترکان مصرف شده و نه شرکت آب و فاضلاب درآمدی از آن کسب کرده است. به این دلیل که خطوط لوله انتقال آب شهر تهران مربوط به ۷۰ سال پیش است، حدود ۳۰ درصد از آب تصفیه شده به دلیل فرسودگی و نشت لولهها هدر میرود، و تقریبا به همین میزان نیز تلفات دیگر آب تصفیه شده (مانند عدم دقت تجهیزات اندازهگیری فروش آب به مشتریان و مصارف غیرقانونی) وجود دارد و رفع این مشکل مستلزم سرمایهگذاری و اقدامات زیربنایی است. لذا برای مدیریت بحران آب در تهران، بهجای گزینه انتقال پایتخت باید مجموعهای از اقدامات کوتاهمدت و بلندمدت اجرایی شود که به کاهش مصرف، بهبود زیرساختها و توسعه منابع جایگزین کمک کند. کنترل برداشتهای بیرویه، مدیریت استفاده از منابع زیرزمینی بهشکل پایدار و هدایت آبهای سطحی و بارشهای پراکنده به منابع زیرزمینی درکنار اصلاح خطوط انتقال آب و کاهش جمعیت تهران ازجمله راهکارهایی است که میتواند در زمینه مدیریت منابع آب مؤثر باشد.»
ابراهیمی هشدار میدهد که « تأمين آب شرب پایتخت به دلیل افزایش جمعیت دشوار شده و باتوجه به اینکه تهران توان ازدیاد جمعیت را ندارد، نگرانیها در مورد تقاضای آب براثر رشد بیشتر جمعیت افزایش یافته است، چراکه ظرفیت منابع آب زیرزمینی و سدهای کرج، لار، طالقان، لتیان و ماملو محدود است و با فرض اینکه پایتخت منتقل شود، نهایت جمعیت انتقالیافته به بیش از یک تا دو میلیون نفر نخواهد رسید. به هر روی اقلیم ایران نیمهخشک و بیابانی است و تنها مناطق محدودی در شمال کشور و دامنههای غربی زاگرس نظیر کردستان، ایلام، کرمانشاه، لرستان و تا حدودی خوزستان، باران بهاندازه کافی دریافت میکنند و حوزه فلات مرکزی بهعنوان وسیعترین حوزه و همچنین شرق کشور متوسط بارش بسیار کمی دارند. بارندگی در فلات مرکزی زیر صد میلیمتر است. حال اینکه در طول سال متوسط بارندگی در دنیا ۸۰۰ میلیمتر است. بنابراین در یک چنین اقلیمی، بارگذاری بیشازاندازه جمعیت، اقدامی خطرناک بوده و پایداری سرزمین را تهدید میکند.»
الگوی مصرف بهینه به جای تغییر پایتخت
سازمان آب و فاضلاب تهران گزارش کرده که ظرفیت تأمین آب برای شهر تهران ۵/۷۴۹ میلیون مترمکعب است، اما میزان مصرف این شهر ۶/۵۴۴ میلیون مترمکعب است. علاوه بر این، مصرف آب در تهران به طور سالانه ۲ تا ۲/۵ درصد افزایش مییابد که بحران آب را در آینده نزدیک، تشدید میکند. بر اساس این گزارش، تهرانیها به طور متوسط روزانه ۸۰ لیتر بیشتر از شهروندان کشورهای پیشرفته آب مصرف میکنند.
محمد بهنام رسولی، کارشناس ارشد عمران آب با استناد به این گزارش، نگاه مثبتی به جابهجایی پایتخت ندارد و به «رسالت» میگوید: «مسئله آب همواره بهعنوان یکی از دلایل انتقال پایتخت مطرحبوده و رئیس دولت چهاردهم نیز به موضوع محیطزیست و به طور مشخص آب اشاره کرده است. با نوع الگوی مصرف فعلی، منابع آب موجود در تهران و اطراف این کلانشهر کفاف مصارف را نمیدهد. هم اینک مصارف از منابع پیشی گرفته و در شرایطی که منابع جدیدی نداریم، سالانه ۲ تا ۲/۵ درصد به تعداد مشترکان آب تهران اضافه میشود. در حال حاضر سرانه مصرف آب شرب در بخش خانگی ۲۵۰ لیتر در شبانهروز است که عدد بسیار بالایی بهحساب میآید و تهران در مقایسه با سایر شهرها جزءپرمصرفترینهاست. این رقم در شهر مشهد حدود ۱۴۰ لیتر است، یعنی هر تهرانی صد لیتر بیش از هر مشهدی آب مصرف میکند. البته اتلاف و فرسودگی شبکه هم نقش دارد، ولی بخش مهمتر آن به الگوی مصرف برمیگردد، لذا مردم تهران، سهم زیادی از آب باکیفیت را استفاده میکنند که همه این آب متعلق به دشت تهران نیست و سدهای پنجگانه امیرکبیر، لار، طالقان، لتیان و ماملو نیز از سایر حوضههای آبریز به پایتخت آب منتقل میکنند. در شرایطی که بودجه و اقتضائات لازم برای انتقال پایتخت وجود ندارد، یکی از اقداماتی که میتوان انجام داد، مدیریت مصرف است و باید با منابع فعلی، الگوی مصرف را بهینه و سرانه مصرف آب شرب شهری را کاهش داد. نرخ پلکانی و تصاعدی و حتی تعرفهبندی براساس منطقه میتواند بخشی از مشکل بیش مصرفی را حل کند، یعنی لازم نیست نرخ آب در مناطق برخوردار با مناطق کمبرخودار یکسان باشد و میتوان بسته به مرغوبیت منطقه، تعرفه آب را بالاتر برد، از طرفی پلکانی بودن قیمت کمک میکند که همه افراد به آب شرب سالم بهعنوان یک حق دسترسی داشته باشند، طبیعتا کسانی که الگوی مصرف بالاتری دارند، باید بهای بیشتری بپردازند. ضمن اینکه باید کف قیمت به نحوی باشد که تمامی اقشار جامعه امکان استفاده از آن را داشته باشند، این اقدامات دور از دسترسی نیست و میشود با اتخاذ تدابیری، به مدیریت مصرف روی آورد و تابآوری را با منابع فعلی افزایش داد، در این صورت نیازی به انتقال پایتخت نیست.»
این کارشناس تصریح میکند: «انتقال پایتخت مستلزم سنجش استعدادها و پتانسیلهای آن منطقه بنا بر مصارف حال، میان مدت و بلندمدت است و این کار را دشوار میکند. در مناطق مرکزی کشور منطقهای که میزان مصارف فعلی تهران را بهصورت پایدار پوشش دهد، وجود ندارد، به همین علت آنچه طرح دولت چهاردهم را از طرحهای پیشین متفاوت میکند، مطرح کردن بنادر جنوبی کشور برای انتقال بخشی از پایتخت به آنجاست تا بتوان به آبهای آزاد دسترسی پیدا کرد و مشابه کشورهای حاشیه خلیجفارس بهکارخانههای شورزدایی یا
آب شیرین کن متکی بود. در این صورت، عنصر اقتصاد به میان میآید، قیمت تمام شده هر مترمکعب آب شیرین شده، چیزی در حدود یک دلار است که از نظر اقتصادی به صرفه نیست و در اینجا موضوع امکانسنجی بسیار حائز اهمیت است.»
هیچ مکانی در کشور به اندازه مصارف تهران آب پایدار ندارد
تهران ۱۰ میلیون نفر را در خود جای داده است. هرچند برخی کارشناسان معتقدند که به دلیل تردد روزانه افراد ساکن شهرهای اطراف تهران و مراجعه کننده از استانهای دیگر، جمعیت پایتخت در طول روز به نزدیک ۱۵ میلیون نفر میرسد. مطابق دیدگاه بهنام رسولی، جابه جایی این جمعیت با تغییر پایتخت، نقض غرض است: «چابهار و مکران دو شهریاند که در طرح جدید ممکن است گزینههای احتمالی برای پایتخت جدید باشند. نکته مهم درخصوص این گزینهها ظرفیت محدود جمعیتپذیری آنهاست که با یکی از اهداف اصلی انتقال پایتخت که کاهش جمعیت عنوان شده، در تناقض است. ضمن اینکه مشکلات شهر تهران با جابهجایی پایتخت رفع نمیشود و بدون آن توجهات حاکمیتی با مشکلات بیشتری مواجه خواهد بود. در ترکیه پایتخت از استانبول به آنکارا رفت، ولی تمام مشکلات کلانشهری استانبول باقی ماند. اگر دولت از تهران برود، شهری با میلیونها شهروند و مشکلات حل نشده باقی میماند و این موجب چالشی بزرگتر میشود. بنابراین جابهجایی پایتخت مشکلات را پیچیدهتر میکند. چراکه صنایع تهران و کشاورزی اطراف این شهر را نمیتوان منتقل کرد و جابهجایی بخشی از جمعیت تهران به نقطهای که استعدادها و پتانسیلهایش به خوبی شناسایی و جانمایی نشده، باعث ایجاد مشکلات جدیدی در میان مدت و بلندمدت خواهد شد. جدا از مسئله آب، مباحث سوق الجیشی و امنیتی را هم باید در نظر گرفت، نمیتوان صرفا بر یک فاکتور متمرکز بود و باید تمامی موارد را در ماتریکسی چندوجهی دید و استعدادیابی کرد. ضمن اینکه هنوز هم بهصورت قطعی جانمایی صورت نگرفته و گزینههایی که برای پایتختی ایران مطرح است همگی در یکسری از پارامترها دچار ضعف هستند. به نظر میآید که تمرکز مسئولان در آینده کوتاهمدت و میان مدت باید بر مدیریت مصرف، کاهش تلفات شبکه، اصلاح الگوی مصرف و کاهش سرانه ۲۵۰ لیتری تهرانیها معطوف باشد. ضمن آنکه تهران بهخاطر استقرار در دامنه جنوبی البرز به منابع آب مجاور دسترسی دارد و توانسته این حجم آب را تأمين کند، ولی شهرهایی نظیر مشهد، اصفهان و شیراز با کسر بسیار کوچکی از مصارف تهران، برای تأمين منابع آب خود ماندهاند، لذا مکانی در کشور نیست، که بهاندازه مصارف امروز تهران آب پایدار برای کوتاهمدت و میان مدت در اختیار داشته باشد. در مورد سواحل جنوبی نیز اگر سودای دسترسی به آبهای خلیجفارس و عمان را در سر پروراندهایم به لحاظ اقتصادی و زیستمحیطی اقدام موجهی نیست. این نواحی از لحاظ اقلیمی شرایط خاص خودشان را دارند و به دلیل شرایط آبوهوایی امکان تابآوری اجتماعی وجود ندارد.»
تهران گرم و خشک را با اروپا مقایسه نکنید
عباس محمدی، فعال محیط زیست از دیگر منتقدان انتقال پایتخت است و در این زمینه به «رسالت» میگوید: «تلاش برای جلوگیری از بحرانهای فزاینده زیستمحیطی تهران با انتقال پایتخت قابل تحقق نیست. سراسر کشور امروز با مسائلی مانند فرونشست زمین و تأمين آب دستبهگریبان است و در مورد تهران باتوجه به گرموخشک بودن این شهر، طبیعی است که میزان مصرفش از میانگین جهانی بیشتر باشد. تهران را نباید با شهرهای دیگر جهان ازجمله در اروپا مقایسه کرد. ضمن آنکه آمارهای ارائهشده در این بخش با واقعیت همخوانی ندارد. سرانه مصرف آب تهران در بخش خانگی سالانه حدود یک میلیارد مترمکعب است. اما سازمان آب این رقم را تا سه میلیارد مترمکعب برآورد کرده و مشخص نیست این آمار چگونه بهدست آمده. ما به استان تهران کاری نداریم و نگاهمان صرفا معطوف به شهر تهران است و برای بخش کشاورزی، آب چاههای عمیق به مصرف میرسد و اغلب کارخانهها نیز چاههای مجزایی دارند. با این حال چگونه است که سازمان آب یا وزارت نیرو اعلام کردهاند که سالانه در تهران سه میلیارد مترمکعب آب مصرف میشود. به نظر میرسد وزارت نیرو و شرکتهای تابعه برای اینکه پروژههای انتقال آب و سدسازی را کلید بزنند، مرتبا آمارهای اشتباه و یا مخدوش ارائه میکنند. از سوی دیگر کارشناسان بیش از پنج دهه است که عنوان میکنند برای زیست پایدارتهران باید چهار تا پنج میلیون نفر در این شهر ساکن باشند، ولی در حال حاضر تعداد جمعیت از ظرفیت زیستی این منطقه فراتر رفته و در شرایطی هر سال بر جمعیت این شهر افزوده میشود که طبق سند آمایش سرزمین، رشد جمعیتی و کالبدی شهرهای مادر در مناطق کلانشهری باید محدود شود؛ در غیر این صورت منابع آب به شدت تحت تأثیر قرار میگیرد. در سایر کلانشهرها نیز این اتفاق افتاده است، چه تضمینی وجود دارد که با سیاستهای غلط ما، پایتخت جدید نیز به همین سرنوشت دچار نشود؟ مادامیکه سیاستگذاریهای اشتباه و سوء مدیریت حاکم است، با جابه جایی پایتخت اتفاق مثبتی رخ نمیدهد.»
دلارهای تغییر پایتخت را صرف بهبود زیرساختها کنید
این فعال محیط زیست با بیان اینکه میان گزینههای ممکن برای انتقال پایتخت هیچ کدام پاسخگوی نیازهای زیستمحیطی چند میلیوننفر نخواهد بود، بیان میکند: «انتقال پایتخت نمیتواند روند مهاجرت معکوس در تهران را رقم بزند و نهایت جمعیت انتقالیافته به بیش از دو میلیون نفر هم نخواهد رسید. از طرفی احتمال جابهجایی جمعیتی که سالهاست در این کلانشهر ساکن بودهاند، بسیار کماست، چون تهرانیها نمیتوانند بهسادگی در شهرهای جدید زندگی را ازسر بگیرند. آمارهای عینی هم نشان میدهد مهاجرت از یک شهر بزرگ به شهر کوچکتر بعید است. نه در ایران که در شهرهای بزرگ دنیا نیز به همین صورت است. شاید افراد مسن و بازنشسته بهعنوان گروههای در اقلیت به روستاها و مناطق کوچکتر کوچ کنند اما اکثریت جمعیت جوان و شاغل از یک منطقه بزرگ به منطقه کوچکتر کوچ نمیکنند. بنابراین تغییر پایتخت راهحل نیست. همانطور که اشاره کردم یکی از مشکلات آب مربوط به ازدیاد جمعیت است و باید این واقعیت را پذیرفت که رشد جمعیت تهران بیش از آنکه نتیجه پایتخت بودن آن باشد، به دلیل تمرکز منابع در آن و فاصله معنادار روند توسعه آن با دیگر نقاط ایران است و بهخاطر وضعیت اقتصادی نامطلوب، در روستاها و شهرهای کوچک بیکاری گسترش یافته و انبوهی از مردم به سمت تهران میآیند و در مشاغل غیرپایدار نظیر دستفروشی و رانندگی در تاکسیهای اینترنتی مشغول بهکار میشوند. لذا بهجای هزینههای میلیارد دلاری برای تغییر پایتخت، باید این دلارها را صرف بهبود زیرساختهای اقتصادی کشور کرد، تا مردم در هرکجایی که ساکن هستند درآمد کافی کسب کرده و این فشار جمعیت به شکل مهاجر به سمت شهری مثل تهران گسیل نشود.»
لابیهای بزرگ ساختوساز پشت ایده انتقال پایتخت
محمدی خاطرنشان میکند: «این بار پشت ایده انتقال پایتخت که بیش از گذشته با هدف کاهش فشار بر منابع آب مطرحشده، کسانی قرار دارند که سالهاست برای ساختوسازهای عظیم، بودجههای چند میلیارد دلاری دریافت کردند و حالا که ساختوساز در تهران به حد نهایی خودش رسیده، با انتقال پایتخت بهدنبال سودآوری خود هستند. آنان با حضور در سامانه اقتصاد کشور، بودجه مملکت را صرف اقدامات بیهوده کردهاند. درحالی که میتوان درصد کوچکی از بودجه انتقال پایتخت را برای اصلاح شبکه آبرسانی تهران هزینه و از هدررفت ۳۰ درصدی آب جلوگیری کرد. شبکه فاضلاب تهران نیز باید اصلاح شود. این پروژه را شهرداری تهران، وزارت نیرو و شرکتهای تابعه و بانک جهانی در کاسه ملت گذاشتند، درحالی که برای تهران مضر بود. پایتخت روی آبخیز بزرگ رشتهکوه توچال قرارگرفته، و این حوضه آبریز یک دشت سیلابی است، دشتی پر از سنگ و شن که شاید تا چند صد سال هم آب فاضلاب تهران در همین دشت فرو میرفت اما از دهه هفتاد که این شبکه فاضلاب شروع بهکار کرد، دو اتفاق رخ داد، یکی اینکه آبهایی که پساب بود دیگر وارد سفرههای زیرزمینی نشد، دوم اینکه ساختوساز هم بهسرعت گسترش پیدا کرد، و از دهه هفتاد تا کنون سطح ساختوسازها حداقل به دو برابر رسیده، لذا هرچه از آسمان ببارد، در زمین تهران فرو نمیرود. در نتیجه زیرزمین خشک و خشکتر شده و آبخوانها دارد از بین میرود و زمین فرونشست میکند. از اینرو باید در شبکه عظیم فاضلاب تهران به نحو دیگری بازنگری کرد. همچنین با افزایش جمعیت تهران، برداشت از منابع زیرزمینی نیز بیشتر شده است. آمار ثبت شده در وزارت نیرو از روند افت تراز آب زیرزمینی و برآورد کسری حجم آبخوانها حکایت دارد و صرف هزینه برای اصلاح این موارد نتیجه بهتری از انتقال پایتخت دارد.»
منبع : روزنامه رسالت /فرخنده گلدوست- حسن طباطبایی