صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۰  ، 
شناسه خبر : ۳۷۳۹۳۴
مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۷ اسفندماه ۱۴۰۳
پایان کار مزدورانی نظیر بن‌لادن و ابوبکر بغدادی به وضوح حکایت از آن دارد که تروریست‌های تکفیری اگرچه ساخته و پرداخته آمریکا هستند ولی آمریکا حاضر نیست مسئولیت جنایات وحشیانه تکفیری‌ها در کارنامه این کشور نوشته شود و به همین علت، سرکردگان آنها را بعد از پایان عمر به اصطلاح مفیدی‌(!) که داشته‌اند، حذف فیزیکی می‌کند. 

این احتمال را به خاطر بسپارید! 

حسین شریعتمداری
۱- کمپ بوکا - Bucca Camp - یکی از مراکز نظامی ارتش آمریکا بود که بعد از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ در بندر ‌ام‌القصر عراق و در نزدیکی مرز کویت ساخته شد. ارتش آمریکا به ظاهر از این کمپ به عنوان بازداشتگاه استفاده می‌کرد ولی خیلی زود معلوم شد که کار ویژه آن تولید تروریست‌های تکفیری است. بسیاری از سرکردگان تروریست‌های داعش و تحریر‌الشام در این کمپ آموزش دیده‌اند. ابوبکر البغدادی (سرکرده داعش‌)، ابومحمد جولانی (سرکرده تروریست‌های تحریر‌الشام‌)، سمیر الخلیفاوی معروف به حاجی بکر (افسر اطلاعاتی ارتش عراق که به قتل عام و کشتار شهرت داشت‌)، ابو احمد (از فرماندهان داعش و یکی از معاونان ابوبکر بغدادی‌) و‌... در این کمپ به عنوان زندانیان خطرناک نگهداری می‌شدند. آمریکایی‌ها سال ۲۰۰۹ کمپ بوکا را تحویل دولت جدید عراق دادند ولی افراد اصلی، نظیر آنها که نام برده شد در این کمپ نبودند! افسر اطلاعاتی مسئول کمپ در پاسخ به پرسش فرمانده ارتش عراق که علت را پرسیده بود گفت: سندی علیه آنها نداشتیم و آزادشان کردیم!
۲- روزنامه «الحیاه» چاپ لندن در شماره روز ۲۳ نوامبر ۲۰۱۵ بخشی از مصاحبه مارتین گُلف خبرنگار روزنامه «گاردین» با «ابو احمد» یکی از فرماندهان داعش را منتشر کرد، گُلف در این مصاحبه از تاریخ تاسیس «داعش» و شخصیت ابوبکر البغدادی سؤال کرده بود، اما نکته‌ای که باعث شد این مصاحبه با استقبال رسانه‌ها و محافل سیاسی رو‌به‌رو شود، اطلاعاتی بود که این فرمانده داعشی به‌گونه‌ای ناخودآگاه از زندان آمریکایی «بوکا» در بصره داده بود. ابو‌احمد در اظهارات خود از این ماجرای هولناک پرده برداشت که چگونه این زندان تبدیل به مدرسه‌ای برای تربیت وحشی‌ترین گروه‌های تکفیری و در راس آنها داعش شده بود.
۳- آمریکا بعد از آموزش تروریست‌های تکفیری داعش و تحریر‌الشام، آنها را به افغانستان فرستاد. ابومصعب الزرقاوی، یکی از وحشی‌ترین تروریست‌های تکفیری نیز در افغانستان حضور داشت. تروریست‌های تکفیری به رهبری ابو‌مصعب (با نام اصلی احمد فاضل نزار خلایله‌) تمایل زیادی داشتند ولی آمریکایی‌ها‌، ابوبکر بغدادی را که دست‌پرورده خودشان و مهره گوش به فرمان بیشتری بود برای رهبری داعش مناسب می‌دیدند. قبل از آن که ابوبکر بغدادی (به زعم خود‌) اعلام خلافت کند! ابو‌مصعب کشته می‌شود و در فاصله کوتاهی پس از کشته شدن او، ابوبکر بغدادی (با نام اصلی ابراهیم عواد ابراهیم بدری قرشی‌) به عنوان رهبر داعش، اعلام خلافت می‌کند. قتل ابو‌مصعب با این انگیزه صورت گرفته بود که زمینه برای سرکردگی ابوبکر بغدادی فراهم شود. 
۴- خانم هیلاری کلینتون، وزیر خارجه دولت اوباما در کتاب خاطرات خود با عنوان «‌انتخاب‌های سخت- Hard Choices‌» به تلویح از ساخت و راه‌اندازی داعش توسط آمریکا یاد می‌کند. دونالد ترامپ در مناظره انتخاباتی با خانم هیلاری کلینتون که آن هنگام نامزد ریاست جمهوری آمریکا از حزب دموکرات بود، بارها تاکید کرد که تروریست‌های داعش، ساخته و پرداخته آمریکا هستند و کلینتون در برابر این اتهام ترامپ، هیچ پاسخی نداشت! 
 ۵- ابومحمد جولانی، سرکرده تروریست‌های تکفیری موسوم به «‌تحریر‌الشام‌» نیز مانند ابوبکر بغدادی، سمیر خلیفاوی و‌... از جمله تروریست‌هایی بود که در کمپ بوکا حضور داشت و زیر نظر مستقیم ماموران سیا و موساد، آموزش دیده بود. او دست‌کم به بریدن سر ۲۴ نفر در جریان فتنه داعش اعتراف دارد. تروریست‌های تحریر‌الشام به سرکردگی ابو‌محمد جولانی (با نام اصلی احمد حسین الشرع‌) فقط یک ساعت بعد از اعلام آتش‌بس میان رژیم صهیونیستی و حزب‌الله لبنان از شمال سوریه (مرز ترکیه‌) و تحت حمایت مستقیم آمریکا، رژیم صهیونیستی و ترکیه، وارد سوریه شدند. همزمان با ورود تروریست‌ها به سوریه، رژیم صهیونیستی بمباران و تخریب تمامی زیر‌ساخت‌های نظامی و علمی و مردمی سوریه را آغاز کرد. سرکرده تروریست‌ها در یک کنفرانس خبری و در واکنش به بمباران‌های رژیم صهیونیستی با صراحت گفت که به هیچ نیرویی اجازه نمی‌دهیم از خاک سوریه برای حمله به اسرائیل استفاده کند! و‌...
گفتنی است در جریان فتنه داعش نیز تعدادی از مجروحان بدحال داعش برای مداوا به بیمارستان‌های حیفا و تل‌آویو منتقل می‌شدند و رژیم صهیونیستی عکس‌هایی از عیادت نتانیاهو از مجروحان داعش را نیز منتشر کرده است!
۶- نقابِ کراوات و کت و شلوار بر پیکر منحوس ابومحمد جولانی دوام چندانی نداشت و تکفیری‌های داعش که حالا از سوی مثلث آمریکا، اسرائيل و ترکیه، با نام « تحریر‌الشام » به میدان آورده شده بودند، خیلی زودتر از آنچه انتظار می‌رفت، ماهیت پلید خود را برملا کردند و دست به قتل‌عام‌های وحشیانه علوی‌ها در سوریه زدند. آنها طی فقط دو روز، بیش از ۱۶۰۰ تن از مردان و زنان و کودکان علوی را تنها به جرم پیروی از امام علی علیه‌السلام به طرز فجیعی قتل‌عام کردند. قتل‌عام‌ها به اندازه‌ای فجیع و وحشیانه است که حتی دولت‌های حامی آنها نیز برای حفظ ظاهر (تاکید می‌شود که فقط برای حفظ ظاهر‌) ناچار به موضع‌گیری علیه آنها شدند! 
۷- به این چند گزاره که فقط اندکی از بسیارهاست و فیلم و تصویر آن از سوی خود تروریست‌ها منتشر شده است توجه کنید: 
* «‌فیلمی که در آن یکی از تروریست‌ها بعد از کشتن پدر و مادر یک خانواده علوی خطاب به سه کودک خردسال آنها که از ترس به خود می‌لرزند و التماس می‌کنند، می‌‌گوید: خودتان بگویید که اول سر کدام‌یک از شما را جدا کنم‌»!
* فیلمی که در آن یکی از سرکردگان تروریست‌ها خطاب به افراد خود می‌گوید: «‌کشتن علوی‌ها عبادت است‌(!) هر چه می‌خواهید بکنید، هیچ محدودیتی ندارید‌»!
* فیلمی از سخنان یکی دیگر از داعشی‌های تبعه آلمان که به خبر‌نگاران می‌گوید: «‌شیعیان دو راه بیشتر ندارند، یا باید به ما بپیوندند و یا کشته شوند. راه سومی وجود ندارد‌»! 
* فیلمی از چند تروریست تحریرالشام که سرکرده آنها می‌گوید: «‌این‌جا شهر بانیاس سوریه است. تاکنون جمعیت این شهر دو بخش بودند. سنی و علوی. اکنون هم دو بخش هستند. سنی‌ها که زنده‌اند و علوی‌ها که کشته شده‌اند‌»! 
* و‌.... 
۸- دو روز قبل (۲۵ اسفند ماه- ۱۵ مارس ۲۰۲۵) روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال در گزارش مستندی فاش کرد که آمریکا صحنه‌گردان اصلی تروریست‌های تحریر‌الشام و ابو‌محمد جولانی در سوریه اشغالی است و نشان داد که به رسمیت شناختن دولت تروریستی جولانی از سوی کشورهای عربی با توصیه آمریکا صورت پذیرفته است. این واقعیت بسیار بدیهی نیز هست چرا که بسیاری از کشورهای منطقه بدون اجازه آمریکا آب هم نمی‌خورند!
۹- حاکمیت تروریست‌های تکفیری در سوریه دوام چندانی نخواهد داشت و اساساً قرار نبوده و نیست که حاکم سوریه باشند. حکومت مطلوب آمریکا در سوریه، یک حکومت دست‌نشانده، مانند برخی از کشورهای عربی منطقه است. ماموریت تروریست‌های تکفیری، ایجاد رعب و وحشت، قتل‌عام نیروهای مسلمان انقلابی و صاف کردن جاده برای حاکمیت جریان دست‌نشانده است‌. تکفیری‌ها این ماموریت را - تقریباً- همان‌طور که دیکته شده بود پیش برده‌اند، از این روی می‌توان گفت که ماموریت آنها در سوریه رو به پایان است و این به معنای پایان عمر مفید! ابو‌محمد جولانی برای آمریکاست و به احتمال بسیار زیاد باید در انتظار سرنوشتی مشابه سرنوشت بن‌لادن و ابوبکر بغدادی باشد. چرا؟!
۱۰- مروری هرچند گذرا بر پایان کار مزدورانی نظیر بن‌لادن و ابوبکر بغدادی به وضوح حکایت از آن دارد که تروریست‌های تکفیری اگرچه ساخته و پرداخته آمریکا هستند ولی آمریکا حاضر نیست مسئولیت جنایات وحشیانه تکفیری‌ها در کارنامه این کشور نوشته شود و به همین علت، سرکردگان آنها را بعد از پایان عمر به اصطلاح مفیدی‌(!) که داشته‌اند، حذف فیزیکی می‌کند. 
نکته در‌خور توجه آن که زد و بند‌ها با سرکردگان انجام می‌پذیرد و از این روی زنده ماندن آنها می‌تواند خطر افشای حضور آمریکا در پشت‌صحنه جنایات وحشیانه‌ای که مرتکب شده‌اند را درپی داشته باشد. بن‌لادن در آستانه دستگیری بود ولی به قتل رسید و حتی جسدش هم به دریا انداخته شد. ابوبکر بغدادی هم به محاصره در‌آمده و انتظار بازداشت صوری (و نه واقعی‌) را داشت ولی کشته شد. ابومحمد جولانی نیز به احتمال بسیار قوی سرنوشت مشابهی خواهد داشت. این احتمال را به خاطر بسپارید و این پیش‌بینی را جدی بگیرید‌...
 

مشت ترامپ باز شد!

مرتضی سیمیاری

خرداد سال ۱۳۹۶ بندر بن سلطان که سال‌ها مسئول استخبارات سعودی بود، در یادداشتی نوشت که امریکا پس از روی کار آمدن ترامپ باید وارد «بادیه الشام» شود تا توازن ازدست‌رفته توسط اوباما را جبران کند. در آن روز‌ها سعودی‌ها دائم زیر گوش رئیس‌جمهور امریکا می‌خواندند که اگر کاخ سفید دچار تعلل شود، ایران به تئوری حاکمیت مرکزی امریکایی‌ها مهر باطل خواهد زد. 
در آن زمان خبرگزاری بلومبرگ نیز همراه با تحلیل سعودی‌ها در گزارشی مشکوک نوشته بود که امریکا به زودی تکلیف سوریه را مشخص و سپس به ایران حمله نظامی خواهد کرد. بهانه امریکایی‌ها برای این تهدیدات نزدیک شدن نیرو‌های حشدالشعبی به پایگاه تروریستی تنف بود که آن روز‌ها در محاصره افتاده بود. 
لابی سعودی گمان می‌کرد که پس از پرونده قطر باید تکلیف ایران را نیز در منطقه تعیین کند، ازاین‌رو دائم برای ترامپ پیغام می‌فرستاد که بالاخره زمان جنگ واقعی با ایران رسیده است، اما زمین‌بازی این «جنگ رودررو و بی‌واسطه» در شام بزرگ است!
ترامپ نیز قدم‌به‌قدم با این تحلیل همراه شده بود. از نگاه تیم امنیتی مستقر در واشینگتن دوره اوباما با دست روی دست گذاشتن و از دست دادن فرصت‌ها و کم‌کاری‌های گذشته و برای بازگشت به دوران شکوهمند گذشته باید تماشاچی صرف نبود. ازاین‌رو در کوتاه زمانی حمله به پایگاه شعیرات برنامه‌ریزی شد. ترامپ با دستور حمله موشکی که به بهانه دروغین حمله شیمیایی به خان شیخون صورت گرفته بود تلاش کرد نشان دهد که مانند اوباما حاضر نیست «تماشاچی صرف باشد» و «دست روی دست بگذارد» بلکه می‌خواهد در قامت رهبری جهان، با سایر نیرو‌های فعال برخورد کند. 
حمله به پایگاه الشعیرات که نقش مهمی در آزادسازی تدمر داشت با تبلیغات زیاد صورت گرفته تا جایی که حتی یکی از روزنامه‌های داخل کشور در شرح موشک‌پرانی ترامپ نوشته بود که گاهی لازم است اسلحه خود را روی دوش انداخته و پشت میز مذاکره نشسته و با دشمن خود نیز معامله کنیم. 
از نگاه این جریان خاص دادن امتیاز در دمشق بهتر از جنگیدن با ترامپ در تهران بود، اما این خط تحلیلی درباره هجومی شدن امریکا کمتر از ده روز پس‌ازآن شکسته شد. در آن ایام نیرو‌های مقاومت نه‌تنها اطراف پایگاه تنف را خالی نکردند بلکه بخشی از توان نیرو‌ها به بادیه جنوب منتقل‌شده تا جایی که کمربند صیانتی مقاومت محکم‌تر شد. نکته جالب‌توجه آن بود که امریکایی‌ها حتی شانس خودشان را برای شکستن حصر تنف آزمایش نکردند. بعد‌ها مشخص شد که کلید این موفقیت بزرگ در اردن بوده است. 
حمله از پیش برنامه‌ریزی‌شده نیرو‌های تروریستی سنتکام به یمن بی‌شباهت به وضعیت امریکایی‌ها در سال ۲۰۱۷ نیست. ترامپ در تحلیل‌های جدید که منشأ آن در لابی عبری و عربی نهفته است به این نتیجه رسیده است که استارت یک درگیری چندماهه را ذیل «تصاعد تنش» بزند که نتیجه آن عقب‌نشینی مقاومت در منطقه باشد. 
البته گزینه تصاعد تنش باعث بی‌اعتبار شدن تهدیدات ترامپ خواهد شد، زیرا یمن از ۱۹ اکتبر ۲۰۲۳ در جنگ مستقیم قرار داشته و همه گزینه‌ها علیه صنعا امتحان شده و بی‌نتیجه مانده است. همچنین ائتلاف امریکایی مستقر در دریای سرخ به‌خوبی می‌داند که هرگونه واکنش تاکتیکی از سوی انصار الله گزینه تصاعد تنش را ناکارآمد خواهد کرد. در این رزم هیچ اقدامی نمی‌تواند تمرکز سید عبدالملک را نسبت به رژیم صهیونیستی برهم بزند زیرا که ماهیت کنش یمن برگرفته از خط محاصره در برابر محاصره است. 
اما نکته قابل‌تأمل دیگر در عملیات شب گذشته ایجاد یک پیوست جدید از سوی ترامپ میان ایران و یمن است. به نظر می‌رسد که حریف در این مقطع با دقت تمام در تلاش است که یک بازی چندلایه را علیه تهران را کلید بزند. سال گذشته وقتی امریکایی‌ها شیفت میدان از غزه به صنعا را در دستور کار خود قراردادند سفیر انگلیس با تم شب یلدا در تهران رقصید تا احساسات اجتماعی را به سود ائتلاف مثبت کند. انگلیسی‌ها این‌بار نیز نقشی مشابه در پیش خواهند گرفت. 
نکته مهم‌تر آنکه در وضعیت جدید پیش آمده آنچه اهمیت دارد ایجاد عناصری است که تصاعد تنش را به انرژی آزاد تبدیل کند. باز کردن عرض جبهه تا جایی که دولت‌های پیرامونی اثر نیروی تخلیه شده را حس کنند قابل پیش‌بینی خواهد بود، به ویژه برخی دولت‌های عربی، چون امارات که در سال‌های اخیر در فتنه‌های جنوب یمن دست داشته‌اند، البته با تأکید روی این نکته که مقاومت یمنی هیچ گاه برای ایجاد دافعه به دشمن ضربه نزده و بی‌گدار نیز به آب نخواهد زد، حمله به جنوب صنعا مشت تروریست‌های سنتکام را بازکرده است. باز کردن مشت مقاومت پیش چشم رقبا نیاز به هوشمندی و ظرافت در عمل دارد!

چشم به روز‌های روشن آینده 

مهدی فضائلی 

فقط چند روز باقی مانده است تا پرونده سال ۱۴۰۳ نیز بسته شود و به تاریخ بپیوندد و تا پایان تاریخ هرگز تکرار نشود. سالی که آخرین روز‌های آنرا سپری می‌کنیم نه فقط از این جهت که به تاریخ خواهد پیوست بلکه ازجهت تنوع حوادث و رویدادها، سرعت و پی‌در‌پی بودن حوادث و سنگین وبی‌سابقه بودن‌شان، سالی عجیب و شگفت‌انگیز بود.

زنگ شروع سال ۱۴۰۳ در حالی نواخته شد که تحولات منطقه و نبرد بین رژیم صهیونیستی و جبهه مقاومت به‌ویژه در غزه و جنوب لبنان با شدت ادامه داشت. سیزده فروردین، ماجراجویی صهیونیست‌ها جلوه جدیدی از خود نشان داد و شاهد حمله باند قاتل به سفارت کشورمان در دمشق بودیم، حمله‌ای که منجر به شهادت تعدادی از مستشاران نظامی ایران و در رأس آنها سردار زاهدی گردید.۱۳ روز پس از آن، عملیات تلافی‌جویانه ایران تحت عنوان وعده صادق ۱ انجام شد و ایران برای اولین بار از خاک خود، سرزمین‌های اشغالی را هدف صد‌ها فروند موشک و پهپاد قرار داد و عزم خود را برای دفاع از منافع و امنیت خود به نمایش گذاشت. تجمعات کم‌سابقه ضدصهیونیستی دانشجویان و دانشگاهیان دانشگاه‌های آمریکا در اردیبهشت ماه که منجر به صدور نامه رهبرانقلاب به آنها در۱۰خرداد شد، رویداد شگفت‌انگیز دیگری بود که نفرت از جنایات صهیونیست‌ها را آن هم در دانشگاه‌های مهم‌ترین حامی این جنایات آشکار کرد. در گیرودار این رویداد‌ها بودیم که حادثه بهت‌آور سقوط بالگرد رئیس‌جمهور و همراهان در ۳۰اردیبهشت منجر به شهادت رئیسی عزیز، وزیر امور خارجه، امام جمعه و استاندار آذربایجان شرقی شد و سایه‌ای ازغم‌و‌اندوهی سنگین برکشورگستراند. ورود نابهنگام کشور به فضای انتخابات ریاست‌جمهوری، ویژگی دیگر سال جاری بود که سرانجام در ۱۵ تیر به انتخاب دکتر پزشکیان انجامید؛ اماهنوز عرق انتخابات خشک نشده بود که چندساعت پس از مراسم تحلیف، هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس، سحرگاه۱۰مرداد ماه درتهران ترورشد و به شهادت رسید!
رای اعتماد کامل مجلس به کابینه دکتر پزشکیان در ۳۱مرداد، ماجرای پیچیده انفجار پیجر‌ها در لبنان در ۲۷ شهریور، حادثه تلخ انفجار معدن طبس در۳۱ شهریور، شهادت سید مقاومت، حضرت سیدحسن نصرالله در ۶ مهر، عملیات وعده صادق ۲ در ۱۰ مهر، ترور منجر به شهادت سید‌هاشم صفی‌الدین در۱۲مهر، نماز اقتدار‌آفرین جمعه نصرتوسط رهبر معظم انقلاب اسلامی در ۱۳ مهر، شهادت محمد سنوار در ۲۵مهر، حمله محتاطانه رژیم صهیونیستی به ایران در ۵ آبان، توافق آتش‌بس رژیم صهیونیستی با لبنان در ۶ آذر، سقوط شوک‌آور دمشق در۱۸آذر، پذیرش از سراجبار آتش‌بس رژیم صهیونیستی با حماس در ۳۰ دی، شروع به کار ترامپ در ۱ بهمن، راهپیمایی باشکوه ۲۲ بهمن در سراسر کشور به رغم فضای نامناسب اقتصادی و برخی تهدیدات، افزایش بی‌سابقه ارزش طلا و دلار که بالاخره به استیضاح وزیر اقتصاد در تاریخ ۱۲اسفند انجامید و همتی را دوباره روانه دانشگاه کرد، تحقیر بی‌سابقه رئیس‌جمهور اوکراین توسط ترامپ وتیمش درکاخ سفید و حمله آمریکا به پایتخت یمن در شامگاه ۲۵ اسفند، فهرستی از حوادث مهم و تأثیرگذار ایران و جهان در سال جاری بود که معلوم نیست دو سه روز پایانی آن چگونه سپری خواهد شد!
به رغم همه این وقایع عجیب و غریب و امواج سهمگین در دریای متلاطم ایران، منطقه و جهان، ایران اسلامی باصلابت و استوار به پیش می‌رود و چشم به روز‌های روشن آینده دارد. ممکن است برخی چنین گمان کنند که این تلاطمات منحصر به کشور ماست ولی مرور همین فهرست و البته نگاهی دقیق‌تر به صحنه رویداد‌های جهان، این حقیقت را برما آشکار می‌سازد که جهان برای همه کشور‌ها متلاطم و ناآرام بوده اگرچه برای برخی بیشتر. به‌هر‌حال سالی عجیب ومتفاوت را تجربه کردیم وضمن تلاش وتدبیر بیشتربا امیدبه فضل‌الهی وعنایات‌حضرت ولی‌عصر (عج) برای تحقق آینده‌ای بهتر و ایرانی قویتر، خود را برای ورود به سال ۱۴۰۴ آماده می‌کنیم.

کاهش آمار اعدام در کشور نیازمند تدبیر ملی است

احسان هوشمند
 

یکی از موضوعات بسیار حساس که بنا به ملاحظاتی و از‌جمله شرایط کشور در سال‌های گذشته در فضای رسانه‌ای بسیار کم مورد توجه قرار گرفته، ‌احکام اعدام در کشور است. به عبارت دیگر اگرچه در برخی از منابع رسانه‌ای و حقوق‌بشری بین‌المللی یا منابع وابسته به ایرانیان خارج از کشور گزارش‌هایی درباره افزایش شمار اجرای احکام اعدام در ایران منتشر می‌شود اما به دلیل شرایط کشور در رسانه‌های داخلی دراین‌باره کمتر تحلیل و بررسی‌های مستقلی انجام می‌شود. متأسفانه منابع رسمی نیز در سال‌های اخیر روند ارائه گزارش در‌باره اجرای احکام اعدام را کاهش داده و در نتیجه آمار رسمی دقیقی در‌باره تعداد احکام اجرا‌شده در دسترس نیست و این کاستی موجب شده تا مرجع آماری در‌باره تعداد و میزان احکام اعدام‌های اجرا‌شده به رسانه‌ها و نهادهای خارج از کشور منتقل شود.

سکوت مسئولان رسمی در‌این‌باره موجب شده تا ارقام اعلامی نهادهای حقوق‌بشری مورد پذیرش افکار عمومی قرار گیرد. از آمارهای منتشر‌شده در این محافل چنین بر‌می‌آید که بیشترین میزان اجرای احکام اعدام یعنی حدود 52 درصد از احکام اجرا‌شده که بیش از نیمی از احکام اجرا‌شده است، مربوط به محکومان جرائم مرتبط با مواد مخدر است. در سال‌های گذشته برخی گزارش‌ها و رویکردهای مسئولان قضائی کشور حاکی از آن بود که در‌باره قوانین احکام اعدام مواد مخدر تجدید‌نظرهایی شده و به‌زودی این ارقام کاهش محسوسی پیدا می‌کند، اما آمارهای موجود نشان می‌دهد که فعلا چنین کاهشی صورت نگرفته است. کما اینکه نه‌تنها نسبت و درصد اجرای احکام مرتبط با مواد مخدر کم نشده، بلکه از 38 درصد آمار اجرای احکام مرتبط با مواد مخدر در سه سال قبل این نسبت به 52 درصد رسیده است. بخش دوم‌ از آمارهای منتشر‌شده که میزان درخور‌توجهی از آمار اعدام‌ها را در بر می‌گیرد، مرتبط با متهمان به قتل است. به‌این‌ترتیب اگر آمارهای اعلامی نهادهای حقوق بشر درست باشد، حدود 94.5 درصد یعنی بخش اعظم احکام اجرا‌شده مرتبط با جرائم مرتبط با مواد مخدر و نیز قتل عمد است. 25.2 درصد از اجرای احکام اعدام هم مرتبط با جرائم جنسی و تجاوز به عنف است.

این آمار‌ها می‌گوید که اگر برنامه‌ریزی جامعی در حوزه مبارزه با مواد مخدر صورت گیرد و آموزش‌های لازم از طریق منابع آموزشی و درسی در سطوح آموزش عمومی و آموزش عالی صورت گیرد و در مرزها برای مقابله با قاچاق مواد مخدر نیز از ابزارهای نوین استفاده کرده و در‌عین‌حال قوانین مربوط به اعدام در این حوزه اصلاح شود، می‌توان امیدوار به کاهش بخش بزرگی از آمارهای این حوزه بود. همچنین با توجه به مسیر ورود مواد مخدر از شرق کشور، بخش بزرگی از احکام صادره برای متهمان مربوط به شهروندان ساکن در شرق کشور است. در این زمینه تدوین برنامه‌ریزی فرهنگی برای مقابله با قاچاق مواد مخدر در شرق کشور هم نیازمند توجه جدی است. 

 

البته توجه به مسائل اقتصادی مکمل این برنامه‌ریزی‌ها خواهد بود. بیشترین میزان بخشش از طرف اولیای دم در استان خوزستان صورت گرفته است. استفاده از ظرفیت مناسبات عشیره‌ای و طایفه‌ای در این مهم بسیار مؤثر بوده است به گونه‌ای که بیش از ده‌ها نفر با رضایت اولیای دم از اعدام رهایی یافتند. از مجموع تعداد 31 زن اعدام‌شده هم احکام یا به دلیل جرائم مواد مخدر صورت گرفته یا به دلیل قتل نفس این احکام صادر و اجرا شده است. حدود هشت درصد از احکام اجرا‌شده نیز مربوط به شهروندان افغانستانی است که عمدتا به اتهام مواد مخدر، قتل یا تجاوز به عنف صورت گرفته است. حدود 2.3 درصد از اجرای احکام اعدام هم مربوط به محکومان امنیتی بوده است. مجازات اعدام در برخی از کشورهای جهان ملغا و در بخشی دیگر از کشورهای جهان در شرایط استثنائی روی می‌دهد. در ایران برای انواع خاصی از جرائم مجازات اعدام پیش‌بینی شده و در نتیجه این تنوع عناوین موجب می‌شود تا احکام اعدام صادر‌شده نیز آمار بالایی را به خود اختصاص دهد. کاهش این آمارها نیازمند عزمی ملی است. برگزاری گفت‌وگویی ملی در‌باره موضوع همراه با تجدیدنظر در برخی قوانین و همچنین برنامه‌ریزی جامع برای اثرگذاری بر متغیرهایی که بر افزایش جرائمی مانند قتل و مواد مخدر و تجاوز و مانند آن اثر دارد، از‌جمله اقداماتی است که باید برای آن تدابیری اندیشید. استمرار این روند نه‌تنها در عرصه بین‌المللی بازتاب نامناسبی برای حیثیت کشور دارد و ایران را به موضوع رسانه‌های جهان در‌باره اعدام مبدل کرده، بلکه پیامدهای داخلی درخور‌توجهی نیز در پی دارد. مدیریت این وضعیت با هدف کاهش چشمگیر آمار اعدام در کشور گره ناگشودنی دشواری نیست. این چالش بیش از هر زمان دیگری نیازمند تدبیر و رویکرد عقلایی و قانون‌گرا و ترمیمی است.

مولفه‌های موثر بر مذاکره

سید محمود صدری

پیچیدگی‌های سیاست و سیاستمداران گاهی اجازه نمی‌دهد که تحلیل‌ها کاملا صحیح و مبتنی بر رفتار آنها صورت گیرد به خصوص که اگر مانند ترامپ گفتار و کردارش اغلب غیر منتظره و به دور از قاعده عمومی و رایج باشد.
ولی از مجموع نظرات ترامپ‌ در مورد ایران این‌چنین استنباط  می‌شود که وی خواستار گفتگو با مقامات ایران است و برای اینکه تضمینی برای آن وجود داشته باشد یادداشت فشار حداکثری را امضا می‌کند.
این یادداشت که ایران را تحت شدیدترین تحریم‌ها قرار می‌دهد با دو هدف در نظر گرفته شده است.
هدف اول وادار کردن مقامات ایران به مذاکره می‌باشد.
وی که در این مدت  سیگنال‌های مثبتی را برای گفتگو ارسال کرده بود یادداشت را تضمینی برای موفقیت و دست یافتن به این هدف می‌داند.
هدف دوم رئیس جمهور آمریکا تأمین خواسته‌های هم حزبی‌های رادیکالش در دولت ‌و مجلس و کنگره و نیز رژیم صهیونیستی و هم‌چنین تحت فشار قراردادن ایران جهت اخذ امتیازات بیشتر می‌باشد.
در دور اول که ایشان از برجام خارج شد و فشارهای حداکثری را وارد نمود‌ کشور صدها میلیارد خسارت‌ دید و عموم مردم و بخصوص طبقات کم درآمد آسیب‌های بسیار‌ بسیار جدی را متحمل شدند.
قیمت‌ها از آن زمان تا حال حاضر نیز رقمی بین پنج تا بیست برابر را تجربه کرده ضمن اینکه فرصت پیشرفت و رشد و توسعه هم از ایران‌ گرفته شده است. بنظر میرسد به‌ منظور رفع تحریم‌ها و یا کاهش اثر آن بر مقامات ایران فرض است که پاسخ مثبتی به این تمایل ترامپ بدهند.
شاید گفته شود که مذاکره با رئیس جمهوری که در دور اول از برجام بیرون رفته و در این دوره هم قبل از شروع مذاکرات یادداشت فشارها را به امضا رسانده است نتیجه‌ای نخواهد داشت.
البته و صد البته احتمال دارد که آقای ترامپ خواست‌های حداکثری را در این رابطه مدنظر داشته باشد و امکان رسیدن به نتایج میسر نگردد، اما مگر با وجود یک احتمال و گمان، ترک میز مذاکره صحیح است؟
دیپلماسی برای همین‌ زمان‌های نامشخص و شرایط پیچیده و نامعلوم است.
هنر دیپلماسی باز کردن گره‌ها و همواره نمودن راه‌های بسیار سخت و دشوار و به تعبیری ممکن کردن ناممکن‌هاست.
تجزیه و تحلیل شخصیت ترامپ نکته دیگریست که گفتگو با وی را ضروری می‌سازد. روشن است که او شخصیت انسانگونه ندارد.
اما وقتی منافع ملت و کشور در میان است شخصیت افراد اهمیتی در آن ندارد. از طرفی یکی از خصوصیت‌های بد ترامپ کاسبکاری و معامله‌گری اوست که خوشبختانه این ویژه‌گی برای تامین منافع مردم و کشور امتیاز مثبتی‌ست. او هم‌چنین شیفته اشتهار است.
این نقطه ضعفِ خصلتی ایشان هم برای گرفتن امتیاز و رسیدن به تفاهم امر بسیار مثبتی خواهد بود.
از جانب دیگر ترامپ این موجود عجیب با همه دنیا درگیر شده است که بنفع همگان و تقسیم شر اوست.
در دور اول، دنیا با وی مدارا کرد تا منافع کشورشان محفوظ بماند؛ در این زمان نیز مقامات اروپا، روسیه، چین و دیگر کشورها از جمله منطقه خاورمیانه تلاش خواهند کرد که با خرد و دوراندیشی منافع خود را از گزند این فرد مصون بدارند و داد و‌ ستدی قابل قبول را به سرانجام برسانند‌.

پایان تاریخ مصرف یک روایت سازی در غرب

حنیف غفاری
سیاستمداران و رسانه‌های اروپایی در بن‌بست راهبردی ناشی از تعاملات خاص پوتین و ترامپ بر سر پایان دادن به جنگ اوکراین گرفتارشده‌اند.کشورهای اروپایی عضو پیمان آتلانتیک شمالی ( ناتو) ، رسما از مذاکرات آتش بس اوکراین کنار گذاشته‌شده‌اند.به عبارتی بهتر، همان معامله‌ای که ترامپ با زلنسکی رئیس جمهوراوکراین نموده، اکنون با کشورهای اروپایی عضو ناتو در حال انجام است. اروپائیان اکنون نگران سرنوشت جنگی هستند که در خاک آن‌ها رخ داده و ابعاد راهبردی ونظامی آن، بر مناسبات حال و آینده قاره سبز تاثیرگذاشته است. آینده‌نگاری جنگ اوکراین ( پس از آتش‌بس احتمالی) برای سران نظامی و امنیتی در اروپا تکان‌دهنده بوده و مولد نگرانی‌های زیادی در این خصوص خواهد بود. 

در این میان، شاهد پایان روایت سازی اروپائیان از جنگ اوکراین هستیم.پس از وقوع جنگ در سال ۲۰۲۲ میلادی، اروپائیان مدعی شدند با واسطه حمایت‌های تسلیحاتی و اقتصادی از کی یف در مواجهه با مسکو، قواعد بازدارندگی و اقدام را به ضرر کاخ کرملین تغییر داده اند.بسیاری از شهروندان اروپایی تحت تأثیر این روایتگری قرار گرفتند.البته حضور بایدن و دموکرات‌ها در واشنگتن و حمایت آن‌ها از رویکرد اروپائیان، این انگاره و باور را تقویت می‌کرد. اما اکنون معادله با قبل متفاوت است! هم‌اکنون ، فضای عمومی اروپا تحت تأثیر انفعال ناخواسته کشورهای آلمان، انگلیس و فرانسه در جنگ اوکراین قرارگرفته است. از سوی دیگر، دردوران پساجنگ اوکراین نیز انتظارات جدیدی از سوی شهروندان، در خصوص تأمین امنیت مرزهای اروپا وجود دارد .این در حالی است که  اروپا علاوه بر ۱/۴۷میلیون پرسنل نظامی فعال فعلی، از جمله افراد در بریتانیا، به ۳۰۰ هزار نیروی اضافی برای دفاع از خود نیاز دارد.این نیروهای اضافه، صرفا در قالب اجباری شدن خدمت سربازی در کشورهای اروپایی عضو ناتو تأمین می‌شود که آن نیز مولد مخالفت‌های گسترده و عمیقی میان جوانان اروپایی و دولت‌هایشان خواهد بود. همان‌گونه که مشاهده می‌شود، اروپا از یک‌سو «نیاز به بازدارندگی»را حس می‌کند و از سوی دیگر، در تأمین این نیاز با موانع زیادی مواجه شده است.
شاید زمانی که کشورهای اروپایی از توسعه جنگ اوکراین ذوق‌زده بوده و حتی در دوران بایدن اجازه چینش میز مذاکرات مستقیم میان کی یف و مسکو را نمی‌دادند، تصور قرار گرفتن در این بن‌بست راهبردی را نداشتند. اکنون اروپائیان درصدد آن هستند تا افکار عمومی کشورهایشان را وادار به تبعیت از راهبردها و فرمول‌های دوران پساجنگ اوکراین نمایند اما با انهدام روایت سازی پیروزمندانه سران اروپایی از جنگ اوکراین، جایی برای تکمیل این پازل باقی نمی‌ماند. ازاین‌رو دیگر عنصر "اقناع گری "بر سر افزایش هزینه‌های جنگ و بازدارندگی در قاره سبز به پایان رسیده و چشم‌اندازی نیزبرای احیای آن مشاهده نمی‌شود.حضور فردی به نام ترامپ درکاخ سفید، این روند را به ضرر سران اروپایی تشدید خواهد کرد.دراین میان، تنفس مصنوعی بازیگران اروپایی عضو ناتو به زلنسکی، رئیس‌جمهور شکست‌خورده اوکراین نیزنمی تواند منجر به احیای روایتگری ایجابی غرب از جنگ سال‌های اخیر در محیط پیرامونی روسیه شود. 

سالِ تصمیم‌های سخت اما اجتناب ناپذیر!

سید جلال فیاضی

سال ۱۴۰۳ با همه فراز و فرودها سپری  شد و در آستانه سال جدید قرار داریم. سال آینده با توجه به مسائل و مشکلات پیچیده جامعه می‌تواند سال تصمیم‌های سخت و اجتناب ناپذیر باشد.
۱۴۰۴ سال پایانی اولین سند چشم انداز ۲۰ ساله است که متاسفانه تحقق نیافت و کشور شاید خود را برای تدوین و تصویب دومین سند چشم انداز در این سال مهیا کند. از این رو توجه واقع‌گرایانه و دلسوزانه به واقعیت‌های امروز جامعه می‌تواند به تدوین سندی منطبق بر واقعیت‌ها و قابل تحقق منجرشود.
در این نگاره تلاش دارم بخشی از مشکلات  جامعه را به همراه پیشنهادهایی مطرح کنم.
بی تردید اولین، مهم‌ترین و عاجل‌ترین مشکل کشور ما معضلات اقتصادی است؛ تورم دورقمی مزمن، کاهش مستمر ارزش پول ملی، فراز و فرودهای رشد اقتصادی، بیکاری، رویا شدن مسکن، ریزش دهک‌های متوسط و رویش دهک‌های برخوردار و غیر برخوردارو سختی معیشت مردم، ناترازی های اقتصادی، فرار سرمایه و گسترش مهاجرت از کشور، فقر، فساد و تبعیض نمونه‌های نمایان مشکلات اقتصادی کشور است. عوامل اصلی مشکلات اقتصادی کشور را باید در دو پدیده جست وجو کرد: تحریم خارجی و تحریم داخلی!
 الف. هیچ کس در تاثیر مخرب تحریم‌های خارجی بر وضعیت کشور تردید ندارد، اختلاف نظرها در میزان تاثیر آن است.  اگربه تاثیر تحریم‌های خارجی بر اقتصاد کشور، به هر میزان باور داشته باشیم‌ باید برای آن تدبیر جدی اندیشید. جست وجوی راهبردهای موثر و راهگشا برای رفع تحریم‌ها برای کشور یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. واقعیت آن است که تاکنون دل بستن به دو متحد راهبردی ایران؛ روسیه و چین نیز دستاورد محسوسی برای رفع تحریم‌ها نداشته است. حتی این دو کشور هم در ارتباطات اقتصادی با کشورمان ملاحظات تحریمی را مدنظر دارند و مبادلات اقتصادی فیمابین تحت تاثیر چالش تحریم است.
هنوز از محتوای نامه ترامپ به ایران اطلاعی در دست نیست  اما بررسی دقیق این نامه و فراتر از آن جست وجوی راهکارهای عملی، هوشمندانه و شرافتمندانه بر اساس منافع ملی  برای رفع تحریم‌ها برای کشور یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است.
یکی دیگر از جلوه‌های تحریم‌های خارجی حضور ایران در لیست سیاه FATF است. معاملات خارج از شبکه بانکی بین المللی علاوه بر این که گران تمام می‌شود فسادزا نیز است. به نظر می‌رسد مانع تراشی در پایان دادن به چالش FATF بیشتر جنبه تسویه سیاسی داشته باشد تا استدلال منطقی! یکی از تصمیم‌های سخت و اجتناب ناپذیر کشور در سال ۱۴۰۴ پایان دادن به ماراتن تصویب FATF و پیوستن به این سازوکار مالی بین دولتی و پایان دادن به مشکلات ناشی از لیست سیاه آن است.
 ب. در زمینه تحریم‌های داخلی اما موضوع پیچیده‌تر است:
۱. قوانین و مقررات پیچیده و غیرشفاف، ناکارآمدی و بی ثباتی سیاست‌های اقتصادی، شوراهای عالی قانونگذاری و تصمیم گیری خارج  از دولت، بنگاه‌های اقتصادی قدرتمند حاکمیتی، سازمان‌های متولی ناکارآمد و امضاهای طلایی، فساد، تبعیض و بی عدالتی بخشی از محورهای تحریم داخلی هستند. بخش خصوصی که بارها به عنوان مهم ترین بخش اقتصاد برای مقابله با تحریم خارجی مورد تاکید رهبر معظم انقلاب بوده است. بزرگ ترین قربانی تحریم های داخلی و رقابت نابرابر با بنگاه‌های اقتصادی قدرتمند دولتی و حاکمیتی و ناکارآمدی سیاست‌های اقتصادی است. مقررات زدایی و لغو قوانین و مقرراتی که مانع پیشرفت اقتصادی می‌شود و سیاست گذاری عالمانه اقتصادی با بهره گیری از اندیشمندان دلسوز اقتصادی کشور و ایجاد ثبات در این سیاست‌ها یکی از تصمیم های سخت‌ سال آینده است.
 ۲- بیش از ۷۰ درصد اقتصاد ایران در اختیار شرکت‌های دولتی است که مشمول قانون محاسبات نیستند و به صورت خودمختار و غیرپاسخگو عمل می‌کنند و در عمل ملت ایران را تحریم کرده‌اند. شرکت‌های ناکارآمد دولتی حیات خلوت جریان‌های سیاسی و پرنفوذ در کشور هستند و بهترین واژه برای توصیف عملکرد آن‌ها تعبیر رهبر انقلاب درباره گزارش عملکرد یکی از آن‌هاست: مهمل!
واگذاری شرکت‌های دولتی دشوار نیست اما نیازمند شجاعت، جسارت، تدبیر و پاکدستی است. مسئولان پاکدستی که به منافع و رانت این شرکت‌ها چشم ندوخته اند می‌توانند برای واگذاری آن ها به مردم و بخش خصوصی تصمیم‌گیری کنند. امسال سال جهش تولید با مشارکت مردم بود که متاسفانه نه جهش جدی در تولید اتفاق افتاد و نه مشارکت مردم در اقتصاد تسهیل شد و مانع اصلی دراین زمینه قوانین و مقررات نا کارآمد، شرکت‌های دولتی و بنگاه‌های قدرتمند اقتصادی حاکمیتی هستند.
۳. پروژه‌های نیمه تمام یکی دیگر از آفت‌های اقتصاد ایران است. هر دولت و هر مسئول که سرکار آمد با نفی اقدامات  دولت‌ها و مسئولان قبلی کلنگ پروژه‌های جدیدی را بر زمین زد و اکنون به روایتی تکمیل پروژه‌های نیمه تمام با روند بودجه‌ای کشور به نیم قرن زمان نیاز دارد! وهزینه نگهداری آن ها خسارت‌های جبران ناپذیری به کشور وارد می‌کند. تصمیم گیری برای واگذاری پروژه های نیمه تمام به مردم وبخش خصوصی دارای صلاحیت با شرایط مشخص و زمان‌بندی بهره‌برداری از بایدهای اقتصاد ایران در سال پیش روست.
 ۴. فساد سازمان یافته در اقتصاد ایران یکی از دیگر از جلوه‌های تحریم داخلی. است. صاحبان قدرت و نفوذ سیاسی و اقتصادی برای تامین منافع خویش ملت را تحریم کرده‌اند و به ثروت اندوزی مشغول اند و متاسفانه برخورد جدی و پشیمان کننده ای نیز با فساد، رانت، تبعیض و بی‌عدالتی انجام نمی‌شود. 
در جدیدترین مورد، ماه‌ها پس از افشای قاچاق سوخت توسط خط لوله توسط یک فعال فضای مجازی، رئیس قوه قضاییه گفته است: قاچاق سوخت با خط لوله تا لب دریا نمی‌تواند کار یک آدم معمولی باشد. ایشان البته  از سر وصداهایی که پس از برخورد قضایی با این پدیده  انجام خواهد شد سخن گفته است. اکنون باید منتظر بود که آیا برخورد با قاچاقچیان سوخت توسط لوله! تحت تاثیر جیغ‌های بنفش انجام خواهد شد یا به فراموشی سپرده خواهد شد؟
 سال ۱۴۰۴ سال پایانی اولین سند چشم‌انداز ۲۰ ساله کشور است. سندی که بر اساس آن در افق ۱۴۰۴: "ایران کشوری است توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی علمی و فناوری در سطح منطقه"متاسفانه این واقعیت تلخ را باید پذیرفت که نظام در تحقق سند چشم انداز ۲۰ ساله ناکام بوده است؛ نه تنها در سال ۱۴۰۴در جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه نیستیم بلکه حتی جایگاه خود را در بخشی از شاخص‌های اقتصادی نسبت به آغاز سند -۱۳۸۴ -را نیز  از دست داده‌ایم. گواه روشن آن تحقق کمتر از ۲۰ درصدی چهار برنامه پنج ساله است که برای تحقق چشم انداز تصویب شد اما اجرا نشد!
نظام  اگر برای تدوین و تصویب سند دوم چشم انداز کشور برنامه‌ای داشته باشد نمی‌تواند نکات پیش گفته را نادیده بگیرد. نکاتی که تحقق آن ها قطعا به زمان بیشتری نیاز دارد اما سال ۱۴۰۴ می تواند آغاز این تحولات باشد.

نامه در برابر نامه

امیرعباس نوری

 درباره نامه ترامپ به رهبر انقلاب، طی ۲ روز اخیر مطالبی در رسانه‌ها منتشر شده است. اخبار رسیده به «وطن‌ امروز» درباره محتوای این نامه به این شرح است:
۱- ترامپ در این نامه تاکید کرده است عده‌ای در هیات حاکمه آمریکا خواهان حمله نظامی به ایران هستند اما درباره نحوه مواجهه با ایران، حرف آخر را خود او می‌زند.
۲- ترامپ در این نامه مطالبات خود را به 2 بخش کلی تقسیم کرده است.
در بخش نخست، پیرامون موضوع هسته‌ای، ترامپ خواستار برچیده شدن کامل برنامه هسته‌ای ایران و افزایش بازرسی‌ها برای اطمینان یافتن از این موضوع شده است.
در بخش دوم؛ به موضوع توان موشکی ایران اشاره شده و رئیس‌جمهور آمریکا خواستار محدودیت برنامه موشکی ایران به شکل قابل راستی‌آزمایی شده است.
* تحلیل نامه
محتوای نامه ترامپ نشان می‌دهد او ضمن اینکه مدعی شده به توافق تمایل دارد اما همان گونه که در مواضع رسمی و اعلامی خود مطرح کرده، تهدیداتی را علیه ایران مطرح کرده است. در موضوع هسته‌ای، ترامپ در این نامه تقریبا همان مواضع رسمی خود را تکرار کرده و خواهان برچیده شدن برنامه‌ هسته‌ای ایران به صورت کامل شده است؛ موضوعی که به طور قطع ایران هرگز با آن موافقت نخواهد کرد. در موضوع توان موشکی، اگر چه پیش‌تر آمریکایی‌ها مصادیقی را درباره تحدید برنامه موشکی مطرح کرده بودند اما در این نامه، صرفا مطالبه محدود شدن برنامه موشکی ایران و امکان بررسی این محدودیت از طریق نظارت و بازرسی‌ها  مطرح شده است.‌ البته کاملا مشخص است ایران به هیچ عنوان محدودیت برنامه موشکی خود را قبول نخواهد کرد و این موضوع را نقض جدی امنیت ملی خود می‌داند. بویژه در جریان جنگ اخیر رژیم صهیونیستی علیه مقاومت، مشخص شد توان موشکی تا چه اندازه برای ایران قدرت بازدارندگی ایجاد کرده است. بنابراین در مجموع، آنچه ترامپ در این نامه مطرح کرده و مطالباتی که در برابر ایران فهرست کرده است، تقریبا همان مواضع رسمی ایالات متحده علیه ایران، از دولت اوباما تاکنون است. به عبارتی خواسته‌های ترامپ در این نامه، همان مطالبات همیشگی آمریکایی‌ها از ایران است و حتی در مذاکرات منتهی به برجام نیز در موضع اولیه آمریکایی‌ها، همین 2 موضوع یعنی برچیده شدن برنامه هسته‌ای، محدودشدن برنامه موشکی و حتی مطالبه قطع همکاری ایران با جبهه مقاومت مطرح شده بود. در دولت اوباما، قبل از مذاکرات ایران و ۱+۵، تحدید برنامه موشکی و قطع حمایت ایران از مقاومت، به عنوان ۲ مطالبه اصلی آمریکا در کنار محدودیت برنامه هسته‌ای ایران مطرح شده‌ بود که در جریان مذاکرات به طرف مقابل تفهیم شد ایران هرگز درباره این ۲ موضوع مذاکره نمی‌کند و بر همین اساس مذاکرات به موضوع هسته‌ای محدود شد. در موضوع هسته‌ای نیز مطالبه اصلی آمریکایی‌ها برچیده شدن کامل برنامه هسته‌ای ایران بود. حتی اوباما پس از حصول برجام صراحتا اعلام کرد اگر می‌توانست تمام پیچ و مهره‌های برنامه هسته‌ای ایران را بر‌می‌چید اما در عمل، آنها نهایتا مجبور شدند حق غنی‌سازی ایران را به رسمیت بشناسند و سطحی از غنی‌سازی 3.5 تا ۵ درصد در ایران را بپذیرند. بنابراین محورهای مربوط به مطالبات آمریکا در نامه ترامپ، موضوع جدیدی نیست و نپذیرفتن این مطالبات از سوی ایران نیز موضوعی بدیهی و معلوم است. ترامپ در این نامه چیزهایی از ایران خواسته که ایران قبل از این ثابت کرده است تحت هیچ شرایطی تن به آنها نخواهد داد، چرا که این خواسته‌های آمریکایی‌ها به صورت مشخص، امنیت ملی ایران را به مخاطره می‌اندازد و ایران امنیت خود را پای میز مذاکره نخواهد برد. بر همین اساس، می‌توان حدس زد ترامپ هنگام تنظیم این نامه نیز می‌دانست ایران تحت هیچ شرایطی این زیاده‌خواهی‌ها را نخواهد پذیرفت.
بر همین اساس، درباره این بخش از نامه ترامپ، ۳ فرضیه قابل طرح است:
اولا؛ ترامپ بر اساس محاسبات و برآوردی که نتانیاهو به او داده است، تصور می‌کند ایران در مقایسه با ۱۰ سال قبل، در موقعیت ضعف قرار دارد، لذا با تشدید فشار و طرح جدی‌تر گزینه نظامی، دنبال تحقق این مطالبات زیاده‌خواهانه است.
ثانیا؛ انتخاب اصلی ترامپ، گزینه نظامی است و او با تکرار این مطالبات، به دنبال زمینه‌‌چینی و موجه‌سازی استفاده از گزینه نظامی علیه ایران است.  نگاه بدبینانه‌تری نیز در همین زمینه وجود دارد که می‌گوید حتی به فرض محال، اگر ایران حاضر به پذیرش شروط ترامپ شود، در‌ عمل توان بازدارندگی ایران بشدت کاهش یافته و زمینه برای حمله نظامی رژیم صهیونیستی به ایران کاملا فراهم خواهد شد و این نامه‌نگاری ترامپ در واقع تله‌ای برای این نقشه است. 
ثالثا؛ ترامپ نیز مانند اسلاف خود، در وهله نخست مطالباتی حداکثری مطرح می‌کند اما در عمل حاضر به پذیرش مذاکرات محدود به حوزه هسته‌ای خواهد شد؛ یعنی مذاکره بر سر تحدید برنامه هسته‌ای ایران در مقابل کاهش تحریم‌های ایران. البته با توجه به شواهد و گزاره‌های مشهود، این فرضیه احتمال پایینی دارد.
* پاسخ ایران چیست؟
پس از دریافت این نامه، ارزیابی محتوای آن در سطوح مختلف در دستور‌ کار قرار گرفت.‌ شورای عالی امنیت ملی نیز روز شنبه جلساتی برای تصمیم‌گیری درباره این نامه برگزار کرده است.
به طور کلی در مقابل نامه ترامپ، می‌توان ۲ رویکرد را انتخاب کرد؛ اولین رویکرد این است که با توجه به محتوای نامه، یعنی زیاده‌خواهی و طرح مطالبات غیرممکن، همچنین تهدید به حمله نظامی، ایران این نامه را بدون پاسخ گذاشته و مواضع خود را درباره عدم مذاکره بر سر توان دفاعی و نیز قطعی بودن پاسخ به هر نوع تجاوز، به صورت رسمی اعلام کند. 
دومین رویکرد این است که ایران پاسخ این نامه را به صورت مکتوب و در قالب یک نامه برای رئیس‌جمهور آمریکا ارسال کند.
اما محتوای این نامه، می‌تواند شامل چه مواردی باشد؟
با توجه به ساختار نامه ترامپ، ایران می‌تواند پاسخ خود را در ۲ بخش کلی تنظیم کند.
در بخش نخست؛ می‌توان با استناد به برجام، پایبندی ایران به این توافق و خروج یکجانبه ترامپ از آن، عدم اعتقاد ترامپ به مسیر مذاکره را یادآوری و عدم اعتماد ایران به هر نوع توافق با او را گوشزد کرد. ضمن اینکه باید یادآوری و تاکید کرد ایران نه در گذشته و نه اکنون، حاضر به مذاکره بر سر توان دفاعی و همین طور موضوع حمایت از جبهه مقاومت نشده و نخواهد شد.
بخش دوم نیز باید به موضوع تهدیدات ترامپ اختصاص یابد. ایران باید در این نامه، به صورت واضح برای ترامپ مشخص کند در‌ انجام واکنش به هر نوع حمله نظامی به خاک خود، جدی و قاطع است.‌ در همین راستا به نظر می‌رسد ایران باید از فرصت این نامه استفاده کرده و فهرستی از مراکز و تاسیسات نظامی و غیر نظامی مورد نظر را برای رئیس‌جمهور آمریکا مشخص کند که در صورت حمله به ایران، این مراکز و تاسیسات مورد هدف قرار خواهند گرفت. از جمله باید این نکته مهم به ترامپ گوشزد شود که در صورت هر نوع حمله نظامی به خاک ایران، تهران به غیر از مراکز و اهداف آمریکایی، مراکز و تاسیسات کشورهایی را که آمریکا از خاک و آسمان آنها برای حمله به ایران استفاده کرده نیز با موشک‌ها و پهپادهای خود مورد هدف قرار خواهد داد.
به عبارتی، ایران باید در این بخش از پاسخ خود به تهدیدات قید شده در نامه ترامپ، هزینه هر نوع حمله نظامی به خاک خود را برای رئیس‌جمهور آمریکا ترسیم کند.