مرتضی سیمیاری
خرداد سال ۱۳۹۶ بندر بن سلطان که سالها مسئول استخبارات سعودی بود، در یادداشتی نوشت که امریکا پس از روی کار آمدن ترامپ باید وارد «بادیه الشام» شود تا توازن ازدسترفته توسط اوباما را جبران کند. در آن روزها سعودیها دائم زیر گوش رئیسجمهور امریکا میخواندند که اگر کاخ سفید دچار تعلل شود، ایران به تئوری حاکمیت مرکزی امریکاییها مهر باطل خواهد زد.
در آن زمان خبرگزاری بلومبرگ نیز همراه با تحلیل سعودیها در گزارشی مشکوک نوشته بود که امریکا به زودی تکلیف سوریه را مشخص و سپس به ایران حمله نظامی خواهد کرد. بهانه امریکاییها برای این تهدیدات نزدیک شدن نیروهای حشدالشعبی به پایگاه تروریستی تنف بود که آن روزها در محاصره افتاده بود.
لابی سعودی گمان میکرد که پس از پرونده قطر باید تکلیف ایران را نیز در منطقه تعیین کند، ازاینرو دائم برای ترامپ پیغام میفرستاد که بالاخره زمان جنگ واقعی با ایران رسیده است، اما زمینبازی این «جنگ رودررو و بیواسطه» در شام بزرگ است!
ترامپ نیز قدمبهقدم با این تحلیل همراه شده بود. از نگاه تیم امنیتی مستقر در واشینگتن دوره اوباما با دست روی دست گذاشتن و از دست دادن فرصتها و کمکاریهای گذشته و برای بازگشت به دوران شکوهمند گذشته باید تماشاچی صرف نبود. ازاینرو در کوتاه زمانی حمله به پایگاه شعیرات برنامهریزی شد. ترامپ با دستور حمله موشکی که به بهانه دروغین حمله شیمیایی به خان شیخون صورت گرفته بود تلاش کرد نشان دهد که مانند اوباما حاضر نیست «تماشاچی صرف باشد» و «دست روی دست بگذارد» بلکه میخواهد در قامت رهبری جهان، با سایر نیروهای فعال برخورد کند.
حمله به پایگاه الشعیرات که نقش مهمی در آزادسازی تدمر داشت با تبلیغات زیاد صورت گرفته تا جایی که حتی یکی از روزنامههای داخل کشور در شرح موشکپرانی ترامپ نوشته بود که گاهی لازم است اسلحه خود را روی دوش انداخته و پشت میز مذاکره نشسته و با دشمن خود نیز معامله کنیم.
از نگاه این جریان خاص دادن امتیاز در دمشق بهتر از جنگیدن با ترامپ در تهران بود، اما این خط تحلیلی درباره هجومی شدن امریکا کمتر از ده روز پسازآن شکسته شد. در آن ایام نیروهای مقاومت نهتنها اطراف پایگاه تنف را خالی نکردند بلکه بخشی از توان نیروها به بادیه جنوب منتقلشده تا جایی که کمربند صیانتی مقاومت محکمتر شد. نکته جالبتوجه آن بود که امریکاییها حتی شانس خودشان را برای شکستن حصر تنف آزمایش نکردند. بعدها مشخص شد که کلید این موفقیت بزرگ در اردن بوده است.
حمله از پیش برنامهریزیشده نیروهای تروریستی سنتکام به یمن بیشباهت به وضعیت امریکاییها در سال ۲۰۱۷ نیست. ترامپ در تحلیلهای جدید که منشأ آن در لابی عبری و عربی نهفته است به این نتیجه رسیده است که استارت یک درگیری چندماهه را ذیل «تصاعد تنش» بزند که نتیجه آن عقبنشینی مقاومت در منطقه باشد.
البته گزینه تصاعد تنش باعث بیاعتبار شدن تهدیدات ترامپ خواهد شد، زیرا یمن از ۱۹ اکتبر ۲۰۲۳ در جنگ مستقیم قرار داشته و همه گزینهها علیه صنعا امتحان شده و بینتیجه مانده است. همچنین ائتلاف امریکایی مستقر در دریای سرخ بهخوبی میداند که هرگونه واکنش تاکتیکی از سوی انصار الله گزینه تصاعد تنش را ناکارآمد خواهد کرد. در این رزم هیچ اقدامی نمیتواند تمرکز سید عبدالملک را نسبت به رژیم صهیونیستی برهم بزند زیرا که ماهیت کنش یمن برگرفته از خط محاصره در برابر محاصره است.
اما نکته قابلتأمل دیگر در عملیات شب گذشته ایجاد یک پیوست جدید از سوی ترامپ میان ایران و یمن است. به نظر میرسد که حریف در این مقطع با دقت تمام در تلاش است که یک بازی چندلایه را علیه تهران را کلید بزند. سال گذشته وقتی امریکاییها شیفت میدان از غزه به صنعا را در دستور کار خود قراردادند سفیر انگلیس با تم شب یلدا در تهران رقصید تا احساسات اجتماعی را به سود ائتلاف مثبت کند. انگلیسیها اینبار نیز نقشی مشابه در پیش خواهند گرفت.
نکته مهمتر آنکه در وضعیت جدید پیش آمده آنچه اهمیت دارد ایجاد عناصری است که تصاعد تنش را به انرژی آزاد تبدیل کند. باز کردن عرض جبهه تا جایی که دولتهای پیرامونی اثر نیروی تخلیه شده را حس کنند قابل پیشبینی خواهد بود، به ویژه برخی دولتهای عربی، چون امارات که در سالهای اخیر در فتنههای جنوب یمن دست داشتهاند، البته با تأکید روی این نکته که مقاومت یمنی هیچ گاه برای ایجاد دافعه به دشمن ضربه نزده و بیگدار نیز به آب نخواهد زد، حمله به جنوب صنعا مشت تروریستهای سنتکام را بازکرده است. باز کردن مشت مقاومت پیش چشم رقبا نیاز به هوشمندی و ظرافت در عمل دارد!
چشم به روزهای روشن آینده
مهدی فضائلی
فقط چند روز باقی مانده است تا پرونده سال ۱۴۰۳ نیز بسته شود و به تاریخ بپیوندد و تا پایان تاریخ هرگز تکرار نشود. سالی که آخرین روزهای آنرا سپری میکنیم نه فقط از این جهت که به تاریخ خواهد پیوست بلکه ازجهت تنوع حوادث و رویدادها، سرعت و پیدرپی بودن حوادث و سنگین وبیسابقه بودنشان، سالی عجیب و شگفتانگیز بود.
زنگ شروع سال ۱۴۰۳ در حالی نواخته شد که تحولات منطقه و نبرد بین رژیم صهیونیستی و جبهه مقاومت بهویژه در غزه و جنوب لبنان با شدت ادامه داشت. سیزده فروردین، ماجراجویی صهیونیستها جلوه جدیدی از خود نشان داد و شاهد حمله باند قاتل به سفارت کشورمان در دمشق بودیم، حملهای که منجر به شهادت تعدادی از مستشاران نظامی ایران و در رأس آنها سردار زاهدی گردید.۱۳ روز پس از آن، عملیات تلافیجویانه ایران تحت عنوان وعده صادق ۱ انجام شد و ایران برای اولین بار از خاک خود، سرزمینهای اشغالی را هدف صدها فروند موشک و پهپاد قرار داد و عزم خود را برای دفاع از منافع و امنیت خود به نمایش گذاشت. تجمعات کمسابقه ضدصهیونیستی دانشجویان و دانشگاهیان دانشگاههای آمریکا در اردیبهشت ماه که منجر به صدور نامه رهبرانقلاب به آنها در۱۰خرداد شد، رویداد شگفتانگیز دیگری بود که نفرت از جنایات صهیونیستها را آن هم در دانشگاههای مهمترین حامی این جنایات آشکار کرد. در گیرودار این رویدادها بودیم که حادثه بهتآور سقوط بالگرد رئیسجمهور و همراهان در ۳۰اردیبهشت منجر به شهادت رئیسی عزیز، وزیر امور خارجه، امام جمعه و استاندار آذربایجان شرقی شد و سایهای ازغمواندوهی سنگین برکشورگستراند. ورود نابهنگام کشور به فضای انتخابات ریاستجمهوری، ویژگی دیگر سال جاری بود که سرانجام در ۱۵ تیر به انتخاب دکتر پزشکیان انجامید؛ اماهنوز عرق انتخابات خشک نشده بود که چندساعت پس از مراسم تحلیف، هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس، سحرگاه۱۰مرداد ماه درتهران ترورشد و به شهادت رسید!
رای اعتماد کامل مجلس به کابینه دکتر پزشکیان در ۳۱مرداد، ماجرای پیچیده انفجار پیجرها در لبنان در ۲۷ شهریور، حادثه تلخ انفجار معدن طبس در۳۱ شهریور، شهادت سید مقاومت، حضرت سیدحسن نصرالله در ۶ مهر، عملیات وعده صادق ۲ در ۱۰ مهر، ترور منجر به شهادت سیدهاشم صفیالدین در۱۲مهر، نماز اقتدارآفرین جمعه نصرتوسط رهبر معظم انقلاب اسلامی در ۱۳ مهر، شهادت محمد سنوار در ۲۵مهر، حمله محتاطانه رژیم صهیونیستی به ایران در ۵ آبان، توافق آتشبس رژیم صهیونیستی با لبنان در ۶ آذر، سقوط شوکآور دمشق در۱۸آذر، پذیرش از سراجبار آتشبس رژیم صهیونیستی با حماس در ۳۰ دی، شروع به کار ترامپ در ۱ بهمن، راهپیمایی باشکوه ۲۲ بهمن در سراسر کشور به رغم فضای نامناسب اقتصادی و برخی تهدیدات، افزایش بیسابقه ارزش طلا و دلار که بالاخره به استیضاح وزیر اقتصاد در تاریخ ۱۲اسفند انجامید و همتی را دوباره روانه دانشگاه کرد، تحقیر بیسابقه رئیسجمهور اوکراین توسط ترامپ وتیمش درکاخ سفید و حمله آمریکا به پایتخت یمن در شامگاه ۲۵ اسفند، فهرستی از حوادث مهم و تأثیرگذار ایران و جهان در سال جاری بود که معلوم نیست دو سه روز پایانی آن چگونه سپری خواهد شد!
به رغم همه این وقایع عجیب و غریب و امواج سهمگین در دریای متلاطم ایران، منطقه و جهان، ایران اسلامی باصلابت و استوار به پیش میرود و چشم به روزهای روشن آینده دارد. ممکن است برخی چنین گمان کنند که این تلاطمات منحصر به کشور ماست ولی مرور همین فهرست و البته نگاهی دقیقتر به صحنه رویدادهای جهان، این حقیقت را برما آشکار میسازد که جهان برای همه کشورها متلاطم و ناآرام بوده اگرچه برای برخی بیشتر. بههرحال سالی عجیب ومتفاوت را تجربه کردیم وضمن تلاش وتدبیر بیشتربا امیدبه فضلالهی وعنایاتحضرت ولیعصر (عج) برای تحقق آیندهای بهتر و ایرانی قویتر، خود را برای ورود به سال ۱۴۰۴ آماده میکنیم.
یکی از موضوعات بسیار حساس که بنا به ملاحظاتی و ازجمله شرایط کشور در سالهای گذشته در فضای رسانهای بسیار کم مورد توجه قرار گرفته، احکام اعدام در کشور است. به عبارت دیگر اگرچه در برخی از منابع رسانهای و حقوقبشری بینالمللی یا منابع وابسته به ایرانیان خارج از کشور گزارشهایی درباره افزایش شمار اجرای احکام اعدام در ایران منتشر میشود اما به دلیل شرایط کشور در رسانههای داخلی دراینباره کمتر تحلیل و بررسیهای مستقلی انجام میشود. متأسفانه منابع رسمی نیز در سالهای اخیر روند ارائه گزارش درباره اجرای احکام اعدام را کاهش داده و در نتیجه آمار رسمی دقیقی درباره تعداد احکام اجراشده در دسترس نیست و این کاستی موجب شده تا مرجع آماری درباره تعداد و میزان احکام اعدامهای اجراشده به رسانهها و نهادهای خارج از کشور منتقل شود.
سکوت مسئولان رسمی دراینباره موجب شده تا ارقام اعلامی نهادهای حقوقبشری مورد پذیرش افکار عمومی قرار گیرد. از آمارهای منتشرشده در این محافل چنین برمیآید که بیشترین میزان اجرای احکام اعدام یعنی حدود 52 درصد از احکام اجراشده که بیش از نیمی از احکام اجراشده است، مربوط به محکومان جرائم مرتبط با مواد مخدر است. در سالهای گذشته برخی گزارشها و رویکردهای مسئولان قضائی کشور حاکی از آن بود که درباره قوانین احکام اعدام مواد مخدر تجدیدنظرهایی شده و بهزودی این ارقام کاهش محسوسی پیدا میکند، اما آمارهای موجود نشان میدهد که فعلا چنین کاهشی صورت نگرفته است. کما اینکه نهتنها نسبت و درصد اجرای احکام مرتبط با مواد مخدر کم نشده، بلکه از 38 درصد آمار اجرای احکام مرتبط با مواد مخدر در سه سال قبل این نسبت به 52 درصد رسیده است. بخش دوم از آمارهای منتشرشده که میزان درخورتوجهی از آمار اعدامها را در بر میگیرد، مرتبط با متهمان به قتل است. بهاینترتیب اگر آمارهای اعلامی نهادهای حقوق بشر درست باشد، حدود 94.5 درصد یعنی بخش اعظم احکام اجراشده مرتبط با جرائم مرتبط با مواد مخدر و نیز قتل عمد است. 25.2 درصد از اجرای احکام اعدام هم مرتبط با جرائم جنسی و تجاوز به عنف است.
این آمارها میگوید که اگر برنامهریزی جامعی در حوزه مبارزه با مواد مخدر صورت گیرد و آموزشهای لازم از طریق منابع آموزشی و درسی در سطوح آموزش عمومی و آموزش عالی صورت گیرد و در مرزها برای مقابله با قاچاق مواد مخدر نیز از ابزارهای نوین استفاده کرده و درعینحال قوانین مربوط به اعدام در این حوزه اصلاح شود، میتوان امیدوار به کاهش بخش بزرگی از آمارهای این حوزه بود. همچنین با توجه به مسیر ورود مواد مخدر از شرق کشور، بخش بزرگی از احکام صادره برای متهمان مربوط به شهروندان ساکن در شرق کشور است. در این زمینه تدوین برنامهریزی فرهنگی برای مقابله با قاچاق مواد مخدر در شرق کشور هم نیازمند توجه جدی است.
البته توجه به مسائل اقتصادی مکمل این برنامهریزیها خواهد بود. بیشترین میزان بخشش از طرف اولیای دم در استان خوزستان صورت گرفته است. استفاده از ظرفیت مناسبات عشیرهای و طایفهای در این مهم بسیار مؤثر بوده است به گونهای که بیش از دهها نفر با رضایت اولیای دم از اعدام رهایی یافتند. از مجموع تعداد 31 زن اعدامشده هم احکام یا به دلیل جرائم مواد مخدر صورت گرفته یا به دلیل قتل نفس این احکام صادر و اجرا شده است. حدود هشت درصد از احکام اجراشده نیز مربوط به شهروندان افغانستانی است که عمدتا به اتهام مواد مخدر، قتل یا تجاوز به عنف صورت گرفته است. حدود 2.3 درصد از اجرای احکام اعدام هم مربوط به محکومان امنیتی بوده است. مجازات اعدام در برخی از کشورهای جهان ملغا و در بخشی دیگر از کشورهای جهان در شرایط استثنائی روی میدهد. در ایران برای انواع خاصی از جرائم مجازات اعدام پیشبینی شده و در نتیجه این تنوع عناوین موجب میشود تا احکام اعدام صادرشده نیز آمار بالایی را به خود اختصاص دهد. کاهش این آمارها نیازمند عزمی ملی است. برگزاری گفتوگویی ملی درباره موضوع همراه با تجدیدنظر در برخی قوانین و همچنین برنامهریزی جامع برای اثرگذاری بر متغیرهایی که بر افزایش جرائمی مانند قتل و مواد مخدر و تجاوز و مانند آن اثر دارد، ازجمله اقداماتی است که باید برای آن تدابیری اندیشید. استمرار این روند نهتنها در عرصه بینالمللی بازتاب نامناسبی برای حیثیت کشور دارد و ایران را به موضوع رسانههای جهان درباره اعدام مبدل کرده، بلکه پیامدهای داخلی درخورتوجهی نیز در پی دارد. مدیریت این وضعیت با هدف کاهش چشمگیر آمار اعدام در کشور گره ناگشودنی دشواری نیست. این چالش بیش از هر زمان دیگری نیازمند تدبیر و رویکرد عقلایی و قانونگرا و ترمیمی است.
سید محمود صدری
پیچیدگیهای سیاست و سیاستمداران گاهی اجازه نمیدهد که تحلیلها کاملا صحیح و مبتنی بر رفتار آنها صورت گیرد به خصوص که اگر مانند ترامپ گفتار و کردارش اغلب غیر منتظره و به دور از قاعده عمومی و رایج باشد.
ولی از مجموع نظرات ترامپ در مورد ایران اینچنین استنباط میشود که وی خواستار گفتگو با مقامات ایران است و برای اینکه تضمینی برای آن وجود داشته باشد یادداشت فشار حداکثری را امضا میکند.
این یادداشت که ایران را تحت شدیدترین تحریمها قرار میدهد با دو هدف در نظر گرفته شده است.
هدف اول وادار کردن مقامات ایران به مذاکره میباشد.
وی که در این مدت سیگنالهای مثبتی را برای گفتگو ارسال کرده بود یادداشت را تضمینی برای موفقیت و دست یافتن به این هدف میداند.
هدف دوم رئیس جمهور آمریکا تأمین خواستههای هم حزبیهای رادیکالش در دولت و مجلس و کنگره و نیز رژیم صهیونیستی و همچنین تحت فشار قراردادن ایران جهت اخذ امتیازات بیشتر میباشد.
در دور اول که ایشان از برجام خارج شد و فشارهای حداکثری را وارد نمود کشور صدها میلیارد خسارت دید و عموم مردم و بخصوص طبقات کم درآمد آسیبهای بسیار بسیار جدی را متحمل شدند.
قیمتها از آن زمان تا حال حاضر نیز رقمی بین پنج تا بیست برابر را تجربه کرده ضمن اینکه فرصت پیشرفت و رشد و توسعه هم از ایران گرفته شده است. بنظر میرسد به منظور رفع تحریمها و یا کاهش اثر آن بر مقامات ایران فرض است که پاسخ مثبتی به این تمایل ترامپ بدهند.
شاید گفته شود که مذاکره با رئیس جمهوری که در دور اول از برجام بیرون رفته و در این دوره هم قبل از شروع مذاکرات یادداشت فشارها را به امضا رسانده است نتیجهای نخواهد داشت.
البته و صد البته احتمال دارد که آقای ترامپ خواستهای حداکثری را در این رابطه مدنظر داشته باشد و امکان رسیدن به نتایج میسر نگردد، اما مگر با وجود یک احتمال و گمان، ترک میز مذاکره صحیح است؟
دیپلماسی برای همین زمانهای نامشخص و شرایط پیچیده و نامعلوم است.
هنر دیپلماسی باز کردن گرهها و همواره نمودن راههای بسیار سخت و دشوار و به تعبیری ممکن کردن ناممکنهاست.
تجزیه و تحلیل شخصیت ترامپ نکته دیگریست که گفتگو با وی را ضروری میسازد. روشن است که او شخصیت انسانگونه ندارد.
اما وقتی منافع ملت و کشور در میان است شخصیت افراد اهمیتی در آن ندارد. از طرفی یکی از خصوصیتهای بد ترامپ کاسبکاری و معاملهگری اوست که خوشبختانه این ویژهگی برای تامین منافع مردم و کشور امتیاز مثبتیست. او همچنین شیفته اشتهار است.
این نقطه ضعفِ خصلتی ایشان هم برای گرفتن امتیاز و رسیدن به تفاهم امر بسیار مثبتی خواهد بود.
از جانب دیگر ترامپ این موجود عجیب با همه دنیا درگیر شده است که بنفع همگان و تقسیم شر اوست.
در دور اول، دنیا با وی مدارا کرد تا منافع کشورشان محفوظ بماند؛ در این زمان نیز مقامات اروپا، روسیه، چین و دیگر کشورها از جمله منطقه خاورمیانه تلاش خواهند کرد که با خرد و دوراندیشی منافع خود را از گزند این فرد مصون بدارند و داد و ستدی قابل قبول را به سرانجام برسانند.
سید جلال فیاضی
امیرعباس نوری
درباره نامه ترامپ به رهبر انقلاب، طی ۲ روز اخیر مطالبی در رسانهها منتشر شده است. اخبار رسیده به «وطن امروز» درباره محتوای این نامه به این شرح است:
۱- ترامپ در این نامه تاکید کرده است عدهای در هیات حاکمه آمریکا خواهان حمله نظامی به ایران هستند اما درباره نحوه مواجهه با ایران، حرف آخر را خود او میزند.
۲- ترامپ در این نامه مطالبات خود را به 2 بخش کلی تقسیم کرده است.
در بخش نخست، پیرامون موضوع هستهای، ترامپ خواستار برچیده شدن کامل برنامه هستهای ایران و افزایش بازرسیها برای اطمینان یافتن از این موضوع شده است.
در بخش دوم؛ به موضوع توان موشکی ایران اشاره شده و رئیسجمهور آمریکا خواستار محدودیت برنامه موشکی ایران به شکل قابل راستیآزمایی شده است.
* تحلیل نامه
محتوای نامه ترامپ نشان میدهد او ضمن اینکه مدعی شده به توافق تمایل دارد اما همان گونه که در مواضع رسمی و اعلامی خود مطرح کرده، تهدیداتی را علیه ایران مطرح کرده است. در موضوع هستهای، ترامپ در این نامه تقریبا همان مواضع رسمی خود را تکرار کرده و خواهان برچیده شدن برنامه هستهای ایران به صورت کامل شده است؛ موضوعی که به طور قطع ایران هرگز با آن موافقت نخواهد کرد. در موضوع توان موشکی، اگر چه پیشتر آمریکاییها مصادیقی را درباره تحدید برنامه موشکی مطرح کرده بودند اما در این نامه، صرفا مطالبه محدود شدن برنامه موشکی ایران و امکان بررسی این محدودیت از طریق نظارت و بازرسیها مطرح شده است. البته کاملا مشخص است ایران به هیچ عنوان محدودیت برنامه موشکی خود را قبول نخواهد کرد و این موضوع را نقض جدی امنیت ملی خود میداند. بویژه در جریان جنگ اخیر رژیم صهیونیستی علیه مقاومت، مشخص شد توان موشکی تا چه اندازه برای ایران قدرت بازدارندگی ایجاد کرده است. بنابراین در مجموع، آنچه ترامپ در این نامه مطرح کرده و مطالباتی که در برابر ایران فهرست کرده است، تقریبا همان مواضع رسمی ایالات متحده علیه ایران، از دولت اوباما تاکنون است. به عبارتی خواستههای ترامپ در این نامه، همان مطالبات همیشگی آمریکاییها از ایران است و حتی در مذاکرات منتهی به برجام نیز در موضع اولیه آمریکاییها، همین 2 موضوع یعنی برچیده شدن برنامه هستهای، محدودشدن برنامه موشکی و حتی مطالبه قطع همکاری ایران با جبهه مقاومت مطرح شده بود. در دولت اوباما، قبل از مذاکرات ایران و ۱+۵، تحدید برنامه موشکی و قطع حمایت ایران از مقاومت، به عنوان ۲ مطالبه اصلی آمریکا در کنار محدودیت برنامه هستهای ایران مطرح شده بود که در جریان مذاکرات به طرف مقابل تفهیم شد ایران هرگز درباره این ۲ موضوع مذاکره نمیکند و بر همین اساس مذاکرات به موضوع هستهای محدود شد. در موضوع هستهای نیز مطالبه اصلی آمریکاییها برچیده شدن کامل برنامه هستهای ایران بود. حتی اوباما پس از حصول برجام صراحتا اعلام کرد اگر میتوانست تمام پیچ و مهرههای برنامه هستهای ایران را برمیچید اما در عمل، آنها نهایتا مجبور شدند حق غنیسازی ایران را به رسمیت بشناسند و سطحی از غنیسازی 3.5 تا ۵ درصد در ایران را بپذیرند. بنابراین محورهای مربوط به مطالبات آمریکا در نامه ترامپ، موضوع جدیدی نیست و نپذیرفتن این مطالبات از سوی ایران نیز موضوعی بدیهی و معلوم است. ترامپ در این نامه چیزهایی از ایران خواسته که ایران قبل از این ثابت کرده است تحت هیچ شرایطی تن به آنها نخواهد داد، چرا که این خواستههای آمریکاییها به صورت مشخص، امنیت ملی ایران را به مخاطره میاندازد و ایران امنیت خود را پای میز مذاکره نخواهد برد. بر همین اساس، میتوان حدس زد ترامپ هنگام تنظیم این نامه نیز میدانست ایران تحت هیچ شرایطی این زیادهخواهیها را نخواهد پذیرفت.
بر همین اساس، درباره این بخش از نامه ترامپ، ۳ فرضیه قابل طرح است:
اولا؛ ترامپ بر اساس محاسبات و برآوردی که نتانیاهو به او داده است، تصور میکند ایران در مقایسه با ۱۰ سال قبل، در موقعیت ضعف قرار دارد، لذا با تشدید فشار و طرح جدیتر گزینه نظامی، دنبال تحقق این مطالبات زیادهخواهانه است.
ثانیا؛ انتخاب اصلی ترامپ، گزینه نظامی است و او با تکرار این مطالبات، به دنبال زمینهچینی و موجهسازی استفاده از گزینه نظامی علیه ایران است. نگاه بدبینانهتری نیز در همین زمینه وجود دارد که میگوید حتی به فرض محال، اگر ایران حاضر به پذیرش شروط ترامپ شود، در عمل توان بازدارندگی ایران بشدت کاهش یافته و زمینه برای حمله نظامی رژیم صهیونیستی به ایران کاملا فراهم خواهد شد و این نامهنگاری ترامپ در واقع تلهای برای این نقشه است.
ثالثا؛ ترامپ نیز مانند اسلاف خود، در وهله نخست مطالباتی حداکثری مطرح میکند اما در عمل حاضر به پذیرش مذاکرات محدود به حوزه هستهای خواهد شد؛ یعنی مذاکره بر سر تحدید برنامه هستهای ایران در مقابل کاهش تحریمهای ایران. البته با توجه به شواهد و گزارههای مشهود، این فرضیه احتمال پایینی دارد.
* پاسخ ایران چیست؟
پس از دریافت این نامه، ارزیابی محتوای آن در سطوح مختلف در دستور کار قرار گرفت. شورای عالی امنیت ملی نیز روز شنبه جلساتی برای تصمیمگیری درباره این نامه برگزار کرده است.
به طور کلی در مقابل نامه ترامپ، میتوان ۲ رویکرد را انتخاب کرد؛ اولین رویکرد این است که با توجه به محتوای نامه، یعنی زیادهخواهی و طرح مطالبات غیرممکن، همچنین تهدید به حمله نظامی، ایران این نامه را بدون پاسخ گذاشته و مواضع خود را درباره عدم مذاکره بر سر توان دفاعی و نیز قطعی بودن پاسخ به هر نوع تجاوز، به صورت رسمی اعلام کند.
دومین رویکرد این است که ایران پاسخ این نامه را به صورت مکتوب و در قالب یک نامه برای رئیسجمهور آمریکا ارسال کند.
اما محتوای این نامه، میتواند شامل چه مواردی باشد؟
با توجه به ساختار نامه ترامپ، ایران میتواند پاسخ خود را در ۲ بخش کلی تنظیم کند.
در بخش نخست؛ میتوان با استناد به برجام، پایبندی ایران به این توافق و خروج یکجانبه ترامپ از آن، عدم اعتقاد ترامپ به مسیر مذاکره را یادآوری و عدم اعتماد ایران به هر نوع توافق با او را گوشزد کرد. ضمن اینکه باید یادآوری و تاکید کرد ایران نه در گذشته و نه اکنون، حاضر به مذاکره بر سر توان دفاعی و همین طور موضوع حمایت از جبهه مقاومت نشده و نخواهد شد.
بخش دوم نیز باید به موضوع تهدیدات ترامپ اختصاص یابد. ایران باید در این نامه، به صورت واضح برای ترامپ مشخص کند در انجام واکنش به هر نوع حمله نظامی به خاک خود، جدی و قاطع است. در همین راستا به نظر میرسد ایران باید از فرصت این نامه استفاده کرده و فهرستی از مراکز و تاسیسات نظامی و غیر نظامی مورد نظر را برای رئیسجمهور آمریکا مشخص کند که در صورت حمله به ایران، این مراکز و تاسیسات مورد هدف قرار خواهند گرفت. از جمله باید این نکته مهم به ترامپ گوشزد شود که در صورت هر نوع حمله نظامی به خاک ایران، تهران به غیر از مراکز و اهداف آمریکایی، مراکز و تاسیسات کشورهایی را که آمریکا از خاک و آسمان آنها برای حمله به ایران استفاده کرده نیز با موشکها و پهپادهای خود مورد هدف قرار خواهد داد.
به عبارتی، ایران باید در این بخش از پاسخ خود به تهدیدات قید شده در نامه ترامپ، هزینه هر نوع حمله نظامی به خاک خود را برای رئیسجمهور آمریکا ترسیم کند.