صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۳۱ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۰  ، 
شناسه خبر : ۳۷۵۰۰۶
مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۴
هدف گفت‌وگوها، دستیابی به توافقی عادلانه، پایدار و الزام‌آور است که اطمینان حاصل کند ایران به طور کامل عاری از تحریم‌ها و سلاح‌های هسته‌ای باشد، و در عین حال توانایی خود برای توسعه انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز را حفظ کند.

تفاوت نگاه ما و آمریکا به مذاکره

 سعدالله زارعی
مذاکرات جاری میان ایران و ‌آمریکا که به‌صورت «غیرمستقیم» یا «واسطه‌ای» و بنا به درخواست و اصرار آمریکا و شخص «دونالد ترامپ» صورت می‌گیرد و روز گذشته دومین دور را در رم پایتخت ایتالیا سپری کرد، حائز اهمیت است. کما اینکه همزمان با این موضوع، روند دیپلماسی در سطح منطقه و بین‌الملل شتاب پیدا کرده است؛ نامه‌ها و دیدارها از این موضوع حکایت می‌کند. بنابراین با آنکه هیچ اعتمادی به آمریکا در فضای دیپلماسی وجود ندارد و به همین دلیل اعتماد به نتایج مذاکرات هم محل تردید فراوان است، اما خود این گفت‌وگوها از چنان اهمیتی برخوردار شده که طی یک هفته اخیر سایر تحولات بین‌المللی در حاشیه آن قرار گرفته است، دلیل این توجه ویژه، موقعیت جمهوری اسلامی می‌باشد. در این خصوص نکاتی به نظر می‌رسد: 
1- دونالد ترامپ در سال 1397، زمانی که طی یک «فرمان اجرائی» آمریکا را از برجام خارج کرد، بر ضرورت «توافقی بهتر» با ایران تأکید نموده و پی‌در‌پی وعده می‌داد که ایران برای توافقی بهتر آماده است و به‌زودی با آن به توافقی تازه می‌رسد. بعد که در سال 1403 وارد کارزار انتخاباتی شد، دوباره مذاکره با ایران را برای رسیدن به توافق مطرح کرد و بعد از پیروزی در انتخابات، بر این موضوع اصرار ورزید. تأکید ترامپ بر مذاکره در حالی بود که جمهوری اسلامی اعتماد خود را به مذاکره و به‌خصوص مذاکره با دولت ترامپ از دست داده و در ایران کسی قادر به دفاع از آن نبود. بر این اساس فضای بین انتخاب ترامپ در نوامبر/ آذر تا پذیرش درخواست او در ایران به دوگانه اصرار ـ انکار تبدیل شد. خود تأکید آمریکا بر مذاکره با ایران، نشان می‌دهد راه‌های دیگر چندان نتیجه‌بخش نبوده است و حالا مذاکره که ماهیت تاکتیکی دارد، به یک هدف تبدیل شده و بر این اساس اطرافیان دونالد ترامپ، مسائل مرتبط با ایران را جوری در «ویترین مذاکره» قرار داده‌اند که هدف‌های اساسی آنان در قبال ایران تأمین گردد. 
در این میان ترامپ از صدور نامه‌ای خبر داد که هنوز نوشته نشده بود! حسب آنچه شنیده شده، این نامه محرمانه لحنی کاملاً متفاوت از مصاحبه‌های آشکار داشته و بحث آن به برنامه هسته‌ای ایران محدود بوده است تا مذاکره سربگیرد و ایران رغبتی به آن نشان دهد. درواقع آنچه ترامپ در نامه و نماینده ویژه او «ویتکاف» در مذاکرات روز شنبه23 فروردین عمان، ابراز کردند، بسیار فروتر از مباحث برجام و نیز بسیار فروتر از خواسته‌هایی بود که اروپایی‌ها در قالب 1+5 از ایران طلب می‌کردند! و این در حالی بود که ترامپ می‌گفت توافق هسته‌ای دوران اوباما توافقی بد و حداقلی است و بر ضرورت توافقی قوی‌تر و پایاتر تأکید می‌نمود. بر این اساس گفته شده مسئله اصلی ترامپ این است که توافق هسته‌ای آمریکا با ایران را به نام خود ثبت کند و لذا حاضر است امتیازاتی بدهد تا چنین ثبتی اتفاق بیفتد. البته نمی‌توان گفت آمریکای ترامپ همین لحن فعلی را در رابطه با ایران ادامه می‌دهد، هیچ بعید نیست که ترامپ و نماینده ویژه او پس از طی مراحل مقدماتی مذاکرات، به طرح خواسته‌هایی غیرقابل پذیرش روی بیاورند کما اینکه اظهارات خارج از اتاق مذاکرات مقامات و محافل آمریکا، به چنین شائبه‌ای دامن می‌زند. 
نکته اینجاست که به هر حال این ترامپ فعلاً آمده و می‌گوید من برنامه غنی‌سازی اورانیوم در ایران را می‌پذیرم و تنها دنبال رفع نگرانی از تبدیل این روند به روندی غیرصلح‌آمیز هستم. با فرض اینکه ترامپ دروغ می‌گوید و به او نمی‌توان اعتماد کرد، در فضائی که حریف از خود چهره‌ای مصمم و عازم به مسائل نشان می‌دهد و عملاً افکار عمومی را درگیر چنین فضائی کرده است، جمهوری اسلامی ایران چه واکنشی باید داشته باشد تا در دام طراحی خبیثانه طرف مقابل خود نیفتد و بلکه به طراحی دشمن بدل هم بزند؟ 
2- جمهوری اسلامی در این میان هوشمندانه‌ترین موضع را گرفته است. رهبر معظم انقلاب اسلامی ـ دامت برکاته ـ در بیانات پی‌در‌پی فرمودند آمریکا قابل اعتماد نیست، مذاکره با آن شرافتمندانه نیست، مذاکره هیچ مشکلی از مشکلات ما را رفع نمی‌کند و مذاکره گره اقتصادی کشور را کورتر می‌نماید. این بیانات قیمت کالایی که آمریکایی‌ها می‌خواستند آن را به گران‌ترین بها به ایران بفروشند، پی‌در‌پی تنزل دادند تا اینکه ترامپ در نامه‌ای از اهتمام حتمی خود به حل مسئله هسته‌ای با ایران به گونه‌ای که به آن آسیب نزند تأکید نمود. در این فضا که از نظر آمریکا مذاکره بسیار ارزشمند و از نظر ایران مذاکره نه‌چندان باارزش ارزیابی می‌شد، جمهوری اسلامی با هوشمندی، پذیرش یک قاعده ـ مکانیسم ـ مشخص ناظر به رفع تحریم‌های ایران از سوی آمریکا را در مقابل قاعده ایمن‌سازی فعالیت هسته‌ای خود مطالبه کرد و طرف آمریکایی پذیرفت که به فرمول یک در برابر یک ـ یعنی تأمین نظر ایران در یک مسئله در مقابل تأمین نظر آمریکا در یک مسئله ـ تمکین نماید. 
با این وصف در این فضا، ایران مذاکره غیرمستقیم با آمریکا را که امر تازه‌ای هم نبود و طی 20 سال گذشته در مورد برنامه هسته‌ای ایران و پیش از آن در سایر موارد جریان داشت، پذیرفت و با موضوعی به‌عنوان محور مذاکره توافق کرد که پیش از آن و طی یک دوره نزدیک به 20 سال (1400 ـ 1382) محل بحث و مذاکره بوده است. 
3- چرا «مذاکره غیرمستقیم»؟ مذاکره به صورت غیرمستقیم در دنیا، امر رایجی می‌باشد و بسیاری از کشورها مایلند با دشمن خود فقط از طریق واسطه صحبت نمایند. محدود کردن مذاکره با آمریکا به «مذاکره غیرمستقیم» و اعلام پرهیز از مذاکره مستقیم، در واقع به نوعی تحقیر آمریکا تلقی شد و از این‌روی بود که ترامپ اصرار زیادی داشت تا این مذاکرات مستقیم باشد. در عین حال باید بر این نکته اذعان کرد که تأکید ایران بر مذاکره غیرمستقیم، موضعی متکبرانه نبود واقعیت این است که تأکید ایران بر مذاکره غیرمستقیم از یک‌‌سو وضعیت ایران را در پذیرش و در عدم پذیرش علی‌السویه نشان می‌دهد و به دشمن می‌گوید اگر مذاکره برای تو راهبرد است، برای من صرفاً یک موضوع ـ از میان ده‌ها موضوع ـ است و آنچه تو در عنوان مذاکره جست‌وجو می‌نمایی و به‌شدت به آن نیاز داری، من به خروجی آن نظر دارم و جز با اطمینان خاطر از رسیدن به «خروجی مناسب»، به مذاکره با تو نمی‌اندیشم در عین حال مذاکره غیرمستقیم این امکان را برای کشوری مثل ایران که با مطالبه مذاکره از سوی کشوری مواجه شده که طی نزدیک به 50 سال جز شرارت از آن سراغ ندارد، فراهم می‌کند که با دقت تمام، آنچه مطرح می‌شود را سبک و سنگین کند و بدون عجله درباره آن بهترین یا مناسب‌ترین تصمیم را بگیرد. 
4- در جریان این مذاکرات، درواقع ریل قبلی که اروپا چون نیمی از کشورهای 1+5 اروپایی بودند، در آن محوریت داشت، کنار گذاشته شد و عملاً اروپا از این چرخه حذف گردید. این یک اقدام واقع‌بینانه و حکیمانه بود چرا که اروپایی‌ها از زمانی که وارد این پروسه شدند جز شرارت علیه ایران کاری نداشتند. بعضی دولت‌‌های منطقه‌ای مورد نظر و مورد تأکید آمریکا هم در این چرخه راه پیدا نکردند و در واقع مذاکرات از یک‌سو در فضای تماس‌های مقدماتی با محوریت یک کشور دوست ـ عمان ـ صورت گرفت و از سوی دیگر اردوی قبلی غرب در هتل کوبورگ و... را در هم شکست. این موضوع می‌تواند به گفت‌وگوها تحرک ببخشد و به بهبود وضعیت مذاکراتی ایران منجر شود.
5- مذاکرات فعلی، توسط «نمایندگان ویژه» اداره می‌شود، در عین حال نماینده ویژه ایران، وزیر امور خارجه هم هست و می‌تواند از کمک کارشناسی در روند کار استفاده ‌نماید. این موضوع خود بیان‌کننده حساسیت‌ مذاکرات برای دو طرف می‌باشد. البته موضوع ایران و آمریکا هیچ‌گاه عادی نبوده و در مناسبات جهانی به‌صورت یک عنصر اساسی شکل‌دهنده به یک روند یا مانع‌شونده از شکل‌گیری یک روند ظاهر شده است. ایران مرکز جهانی‌سازی شعار «مرگ بر آمریکا» و پرچمدار اخراج آمریکا از منطقه است، از آن طرف آمریکا قدرتمندترین دشمن جمهوری اسلامی می‌باشد. شاید میز مذاکره در هیچ دوره تاریخی، چنین دشمنانی را در دو سوی خود ندیده باشد! بنابراین جهان به این رخداد به‌عنوان یک موضوع فوق‌العاده و ویژه نگاه می‌کند. آنچه مسلم است جهان توقع ندارد، این دو دشمن تغییر وضعیت دهند و دشمنی میان آنان پایان یابد. جهان در حال ارزیابی نتیجه پنجاه سال منازعه میان دو طرف می‌باشد تا ببیند کدام در وضعیت امتیازدهی و کدام در وضعیت امتیازگیری قرار خواهد گرفت. این صحنه از منظر جهانی محک اقتدار دوطرف است. آمریکایی‌ها دقیقاً برای آنکه تصویر مدنظر خود را تحمیل نمایند، از یک ‌طرف بر ضعیف‌شدن ایران به دلیل تحولات یک سال اخیر تأکید دارند و از طرف دیگر بر برجسته‌سازی موضوع منع ایران از دستیابی به سلاح هسته‌ای ـ چیزی که اصولاً جزء برنامه ایران نیست ـ تمرکز کرده‌اند! متقابلاً ایران روی رفع تحریم‌ها به‌عنوان یک حق طبیعی تأکید دارد و فرمول قطعی، زمانبندی و نقشه راه رفع تحریم‌ها را از دشمن مطالبه می‌کند. جهان در حال ارزیابی است؛ یک قدرت شیطانی و یک قدرت توحیدی به مصافی به ظاهر دیپلماتیک آمده‌اند، پیروزی در این میدان مهم است. اما البته واقعیت این است که هیچ نتیجه‌ای منجر به تغییر دشمنی استکبار علیه مردم حق‌طلب ایران نمی‌شود و هیچ چیزی مردم ایران را به اشتباه نمی‌اندازد. 

همگرایی تهران- ریاض و سیاست اصولی ایران

حمیدرضا‌شاه‌نظری

در عصری که غرب آسیا در گرداب بحران‌های مصنوعی و دست‌ساخته استکبار جهانی دست و پا می‌زند، دیدار خالد بن سلمان، وزیر دفاع عربستان سعودی، با رهبر حکیم انقلاب اسلامی، نه تنها می‌تواند گامی بلند در مسیر تنش‌زدایی باشد، بلکه می‌تواند سرآغاز نظمی نوین در جغرافیای پرآشوب منطقه شود. این ملاقات و پیام‌های رد و بدل شده فراسوی مراودات دیپلماتیک مرسوم، پیامی صریح به بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای مخالف وحدت اسلامی و وحدت کشور‌های منطقه مخابره کرد؛ ایران، قدرت امنیت‌ساز و رهایی‌بخش منطقه است و عربستان، با خردورزی و درک ضرورت‌های زمانه، عزم خود را برای پشت سر نهادن کشمکش‌های دیرینه و ترسیم افقی روشن از همکاری‌های راهبردی با ایران جزم کرده است. 
با این حال، در پس این دیدار، برخی این پرسش را مطرح می‌کنند که آیا این سفر، حرکتی حساب‌شده برای خنثی‌سازی و پیشگیری از واکنش‌های جمهوری اسلامی ایران در برابر تهاجمات احتمالی زمینی متحدان امریکا به یمن یا حتی تهاجم رژیم صهیونیستی به خاک میهن اسلامی‌مان است. در این مورد باید گفت که اولاً جمهوری اسلامی ایران برخلاف تبلیغات در اوج قدرت است و از اقتدار لازم برای دفع هر توطئه‌ای برخوردار است و تقریباً مطرح شدن مداوم تهاجم به آن را باید بیشتر یک عملیات ادراکی برای تأثیرگذاری بر جامعه و مسئولان ایرانی با هدف ایجاد ناامنی روانی و اقتصادی و گرفتن امتیازات سیاسی دانست نه یک طرح واقعی. در ثانی دستگاه‌های اطلاعاتی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران با بصیرتی کم‌نظیر و هوشیاری انقلابی، نه تنها بر این سناریو‌ها اشراف کامل دارند، بلکه با دقتی ژرف، تحرکات منطقه‌ای و نیات همه بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را زیر نظر داشته و با درکی عمیق از بازی‌های پیچیده سیاستمداران مستکبر دنیا، هرگز اجازه نخواهند داد وحدت منطقه‌ای، به ابزاری برای تثبیت سلطه استکبار تبدیل شود. 
رهبر حکیم انقلاب در این دیدار، با ترسیم افقی روشن‌بینانه، بر هم‌افزایی راهبردی و هم‌پوشانی منافع ملی دو کشور تأکید فرمودند. این بیانات حکیمانه، گنجینه‌ای از فرصت‌های بی‌بدیل در عرصه‌های اقتصادی، امنیتی و فناوری‌های پیشرفته را در برابر دو کشور نمایان ساخت. پس از دهه‌ها رقابت ژئوپلیتیک و اختلافات تحمیلی بدخواهان ملت‌های منطقه، برخی از دولت‌های منطقه به این ادراک رسیده‌اند که امریکا و رژیم صهیونیستی در نهایت شر مطلق هستند و تفرقه میان ملت‌ها و دولت‌های منطقه، تنها به تضعیف جبهه اسلام و تقویت دشمنان مشترک انجامیده است. 
همکاری دوجانبه ایران و عربستان به عنوان دو کشور مهم جهان اسلام می‌تواند طلسم بحران‌های ساختگی را بشکند و غرب آسیا را به کانون ثبات و پیشرفت تبدیل کند و افق‌هایی جدید در مبارزه با استکبار به ویژه در مبارزه با رژیم صهیونیستی به عنوان مهره اصلی آن بگشاید. با این حال، ایران انقلابی با چشمانی باز و بصیرتی نافذ هرگونه حرکت مشکوک را رصد می‌کند تا مبادا این دیپلماسی، به ابزاری برای محدودسازی حق مشروع دفاع از ملت‌های مظلوم منطقه تبدیل شود. رهبر حکیم انقلاب با اشاره به «دشمنانی همگرایی ایران و عربستان و گسترش روابط میان آنان دارد» به نقش مخرب قدرت‌های استکباری به‌ویژه امریکا و رژیم جعلی صهیونیستی اشاره کردند و عربستان را به دقت و بصیرت در این موضوع فراخواندند. 
یکی از مهم‌ترین بخش‌های این دیدار اشاره رهبر معظم انقلاب اسلامی به برخی پیشرفت‌های ایران که قاعدتاً شامل حوزه‌های هسته‌ای صلح‌آمیز، زیست‌فناوری، پهپاد‌ها و صنایع دفاعی و موارد مشابه دیگر می‌شود و آمادگی جمهوری اسلامی ایران به کمک به عربستان در این عرصه‌ها بود. این پیشنهاد در واقع اعلام آمادگی جمهوری اسلامی ایران برای کمک به همه کشور‌های اسلامی در منطقه برای حل مشکلات آنها و رفع نیازهایشان با هدف کاهش و قطع وابستگی به قدرت‌های مستکبر فرامنطقه‌ای است. همان سیاستی همیشگی که امور منطقه و امنیت منطقه باید به دست کشور‌های منطقه فراهم شود و بیگانگان نباید در این منطقه حضور داشته باشند و در امور آن دخالت کنند. پیشنهاد گشاده‌رویانه‌ای که عربستان نیز که امروز در مسیر کاهش وابستگی به غرب و تنوع‌بخشی به اقتصاد خود گام برمی‌دارد، می‌تواند از این ظرفیت‌های کم‌نظیر بهره بگیرد. این پیشنهاد، بازتابی از استراتژی کلان جمهوری اسلامی است؛ «همبستگی منطقه‌ای، جایگزین بهتری برای وابستگی به استکبار جهانی است.»، اما ایران، با هوشیاری تمام مراقب است که این همکاری‌ها به اهرمی برای مهار سیاست‌های دفاعی یا واکنش‌های انقلابی‌اش در برابر تهدیدات خارجی مبدل نشود. 
سخنان رهبر انقلاب، فراسوی مرز‌های جغرافیایی، خطابی به تمامی ملت‌های مسلمان نیز بود. در جهانی که استکبار با تفرقه‌افکنی و بحران‌سازی، امت اسلام را تضعیف می‌کند، همگرایی ایران و عربستان می‌تواند الگویی تابناک از اتحاد باشد. این دیدار در بحبوحه فجایع یمن و فلسطین، نویدبخش عبور از دوران تنش به عصر همکاری است. اما جمهوری اسلامی ایران به‌خوبی می‌داند که برخی بازیگران بین‌المللی ممکن است از این دیپلماسی، برای کاستن از فشار‌های خود در برابر اقدامات تجاوزکارانه‌شان سوءاستفاده کنند. جمهوری اسلامی، با هوشیاری انقلابی، آماده است در عین پیشبرد روابط سازنده، از حقوق ملت‌های مظلوم و ثبات و امنیت خود و منطقه نیز دفاع کند. 
دیدار خالد بن سلمان با رهبر انقلاب، گامی بلند در مسیر بازتعریف معادلات منطقه است. ایران با دیپلماسی هوشمندانه و مبتنی بر عزت، راه تنش‌زدایی را هموار کرده، اما با چشمانی بینا، تحرکات دشمنان را زیر نظر دارد تا مبادا این گفت‌وگوها، بهانه‌ای برای محدودسازی واکنش‌های مشروعش در برابر تهدیدات باشد یا دولتی در منطقه از حسن نیت جمهوری اسلامی ایران سوءاستفاده کند. اگر عربستان با صداقت در این مسیر گام نهاده باشد، غرب آسیا می‌تواند از چنگال مداخلات خارجی رهایی یابد و عصر جدیدی از صلح، پیشرفت و استقلال را تجربه کند. جمهوری اسلامی ایران هیچ تغییر سیاستی نداده و بر همان سیاست اصولی همیشگی خود است که با تکیه بر حکمت، عزت و مصلحت‌اندیشی، آماده همکاری با همه کشور‌های منطقه به جز رژیم جعلی و استکبارساخته صهیونیستی است، اما هرگز اجازه نخواهد داد این روابط، به ابزاری برای مهار اقتدار دفاعی‌اش تبدیل شود. جهان امروز شاهد آزمونی تاریخی است؛ آیا ریاض می‌تواند این فرصت طلایی را به نقطه‌عطفی برای تحول منطقه و رهایی خود از سیطره استکبار تبدیل کند؟

وارونه‌نمایی قدرت در مناسبات جهانی

هادی محمدی

توسعه تکنولوژی‌های داده و فضای مجازی و رسانه و حرفه‌ای‌تر‌شدن جنگ نرم و شناختی، پایه جدیدی از «اهرم قدرت‌سازی» تولید کرده است. این ظرفیت‌های قدرت‌سازی، هزینه‌های جنگ و تصور از معادلات قدرت را نیز متحول کرده و به عرصه‌های بازدارندگی نیز گسترش یافته است.

کار‌ویژه این اهرم، با اثرگذاری بر افکارعمومی و نخبگان و نهاد‌ها و مسئولان کشورها، بر رویکرد، تفکر و مزاج سیاسی و فرهنگی و حتی محاسبات در راهبرد‌های کشور‌ها اثر می‌گذارد و آنها را مدیریت می‌کند؛ یکی از وجوه کارکردی این اهرم، وارونه‌نمایی در تمامی سطوح و عرصه‌های مطلوب است. یعنی تلاش می‌کند تا قوی را ضعیف و ضعیف را قوی و حقایق را وارونه و معکوس نشان دهد. آنچه در کمتر از دو سال اخیر در غرب آسیا و به‌ویژه در غزه و منطقه رخ داد، یا آنچه در جنگ پرشدت در اوکراین شاهد بودیم، یا در مواضع و رویکرد‌های ترامپ نسبت به همه جهان ابراز می‌شود، به شکل گسترده‌ای از کارکرد‌های جنگ‌شناختی شامل وارونه‌نمایی، تحریف و دستکاری اطلاعات در اذهان افکار عمومی جهانی تأثیر پذیرفته است. در همین رابطه نباید از یاد برد اگرچه آمریکا یک ابرقدرت در ابعاد گوناگون اقتصادی، سیاسی و نظامی و تکنولوژی‌های متنوع است ولی بدهکار‌ترین دولت جهان نیز است و بسیاری از شاخص‌های قدرت ملی و جهانی این ابرقدرت، در سراشیب افول بوده و مورد اعتراف مقامات این کشور نیز است. آمریکای امروز، نه‌تنها براساس شاخص‌های قدرت خود نسبت به ۲۰ سال گذشته افت کرده، بلکه در بسیاری از عرصه‌های داخلی و جهانی فرسوده‌تر نیز شده است ولی در عین حال با تاکید بر اهرم‌های جنگ‌شناختی، تصویری دیگر از خود نشان می‌دهد. همان‌گونه که مناسبات و نظام جهانی در حال تحول و دوره انتقالی را سپری می‌کنند، جامعه آمریکا نیز مانند بسیاری از جوامع دیگر جهان در مرحله‌ای انتقالی و تحول قرار گرفته‌است. این در حالی است که قدرت‌های شرقی جهان و جوامع آنها، از ثبات و پایداری و منحنی رشد و اقتدار بیشتری برخوردارند ولی امپراتوری‌های رسانه‌ای و مجازی غربی با همین اهرم جنگ‌شناختی از آن قدرت‌های غربی، تصویری ناقص، معیوب، ناتوان و وارونه را به اذهان عمومی جهان تزریق می‌کنند. رژیم صهیونی در طی کمتر از دو سال گذشته، شوکت، قدرت، انسجام ساختار‌های قدرت و جامعه خود را از دست داده وبه شکست راهبردی در طوفان‌الاقصی اعتراف خجولانه می‌کند و نخبگان این رژیم نیز تاکید دارند که بدون چتر حمایتی همه‌جانبه آمریکا و غرب، تاب‌آوری، استحکام و ماندگاری چندانی نخواهد داشت. اگرآمریکای ترامپ به‌دلیل بحران‌های عمیق مالی و اقتصادی ناچار به سیاست‌های فرار به جلو و جنگ اقتصادی با جهان و حتی صهیونیست‌هاست واگر اروپا، برای بازیابی استحکام اقتصادی دوران استعماری و تلاش با چنگ و دندان، برای احتراز از تلاطم بحران‌های اقتصادی است، چشم‌انداز مناسبات حمایتی از خود و رژیم‌صهیونی، نمی‌تواند پایدار و مستمر باشد و افق تحولات قدرت، برخلاف نمایش قدرت متکی به رفتار وحشیانه و عربده، تهدید و نسل‌کشی فاقد پشتوانه‌های لازم خواهند بود. 
متن کامل را در جام‌جم‌آنلاین بخوانید.

مذاکرات از نمای نزدیک

یدالله کریمی پور

کاخ سفید در پی برداشته شدن سریع مساله هسته ای جمهوری اسلامی از روی میز است. به دو دلیل، نخست آن که اسرائیل را راضی ساخته و نتانیاهو را از حمله به ایران و تنش بیشتر در منطقه بازدارد و دوم‌ تمرکزش را بر پایان دادن به جنگ‌ در اکراین و به ویژه  کانونی شدن چین  در سیاست خارحی معطوف کند.
البته احتمال دستیابی به توافقی در چارچوب مهار هسته ای ایران کم نیست؛ ولی بعید است دامنه آن گسترده و همه جانبه باشد.
حل مساله هسته ای و به طور کلی مسائل ایران- آمریکا از دیدگاه کرملین در گرو  حل وفصل جنگ‌ اوکراین خواهد بود.
باید دید با میزان نفوذی که کرملین در تهران دارد، آیا زور ایران-امریکا در جهت دستیابی به توافق با تهران، پیش از حل و فصل جنگ اکراین به روسیه می رسد؟!
با این فرض که مذاکره در رم فقط و فقط بر سر محدودسازی فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی باشد، به اغلب احتمال چارچوب نتیجه اش همین شنبه معلوم‌ شد. در این رابطه، وزارت خارجه عمان اعلام کرده که هدف مذاکرات، این است که ایران به طور کامل عاری از تحریم‌ها باشد.
هدف گفت‌وگوها، دستیابی به توافقی عادلانه، پایدار و الزام‌آور است که اطمینان حاصل کند ایران به طور کامل عاری از تحریم‌ها و سلاح‌های هسته‌ای باشد، و در عین حال توانایی خود برای توسعه انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز را حفظ کند.
طبق شنیده ها خواسته آمریکایی‌ها در مذاکره با ایران واقع‌بینانه بود.
در دور دوم مذاکرات میان ایران و آمریکا، نماینده ویژه آمریکا استیو ویتکاف مواضع «واقع‌بینانه‌ای» داشته است.
ویتکاف و تیم مذاکره‌کننده آمریکایی مواضع سخت‌گیرانه‌ای در این گفت‌وگوها اتخاذ نکردند.
این همان کلیدی است که می تواند قفل مذاکرات را باز کند.

بازتوزیع یا بازتولید بحران؟

تأملی بر طرح جدید یارانه انرژی و «ناهم‌زمانی خطرناک» در حکمرانی انرژی ایران

ایران در آستانه تحولی مهم در سیاست‌های انرژی قرار گرفته است. طرح تازه دولت چهاردهم برای بازتوزیع یارانه انرژی‌ که رئیس‌جمهور آن را «بازگرداندن حق مردم از یارانه انرژی» می‌نامد، نه‌فقط از نظر عدد و رقم (۱۵۰ میلیارد دلار بازتخصیص در یک دوره پنج‌ساله) بلکه به‌ لحاظ فلسفه حکمرانی، یکی از مهم‌ترین مداخلات ساختاری در دهه‌های اخیر است. نسخه اولیه این طرح که به‌تازگی منتشر شده، از دو مسیر مجزا برای خانوار و صنعت رونمایی می‌کند. در مدل خانوار، سهمیه انرژی معادل ریالی تعریف شده که با صرفه‌جویی، به درآمد قابل برداشت تبدیل می‌شود. در مدل صنعتی، مصرف پایه بر‌اساس ۶۵ درصد عملکرد گذشته تثبیت و مازاد آن مشمول قیمت آزاد می‌شود. ظاهرا دولت بر آن است که در سال نخست  ۱۲ میلیارد دلار درآمد و در سال پنجم ۴۹ میلیارد دلار از این سازوکار خلق کند. این طراحی در نگاه نخست، نوآورانه به نظر می‌رسد و در تئوری می‌تواند نوعی گذار از یارانه‌های پنهان به یارانه‌های شفاف و مبتنی بر انگیزه تلقی شود. اما در عمل، اجرای این طرح دقیقا در بطن همان ناهم‌زمانی خطرناکی قرار دارد که سال‌هاست نظام حکمرانی انرژی در ایران را در خود بلعیده است؛ ناهم‌زمانی میان رشد تصاعدی مصرف، فرسودگی نهادها، شکنندگی زیرساخت‌ها‌‌ و امیدهای بیش از حد به ابزارهای سیاستی.

 

از توزیع عدالت‌محور تا تله توزیع معکوس

ساختار یارانه انرژی در ایران، سال‌هاست که از اهداف عدالت‌طلبانه فاصله گرفته و به یک نظام رانتی گسترده تبدیل شده است. بیش از ۴۰ درصد انرژی نهایی کشور در بخش خانگی مصرف می‌شود. شدت انرژی ما سه برابر چین و ۹ برابر آمریکا است و سالانه حدود ۱۵۰ میلیارد دلار یارانه انرژی به اقتصاد تزریق می‌شود؛ اما نه بهره‌وری ارتقا یافته، نه عدالت محقق شده‌ و نه سرمایه‌گذاری پایدار در صنعت انرژی شکل گرفته است. در این فضا، طرح جدید دولت تلاش دارد «سهم» مردم را از این یارانه پنهان به‌ صورت صریح و قابل اندازه‌گیری ارائه کند. اما پرسش مهم آن است که آیا این بازتوزیع، به معنای اصلاح بنیادین حکمرانی انرژی است؟ یا صرفا جایگزینی یک مدل توزیعی با مدلی دیگر؛ این‌بار پیچیده‌تر، بازارمحورتر‌ و البته پرریسک‌تر؟

شکاف نظری و نهادی در اجرای سیاست‌های مبتنی بر انگیزه بر مبنای تجربه جهانی، طرح‌هایی از جنس «گواهی صرفه‌جویی» و بازارهای انرژی خرد، معمولا در زمینه‌هایی موفق‌اند که در آن زیرساخت داده‌محور دقیق، سامانه‌های هوشمند تخصیص و تسویه، نهاد ناظر مستقل‌ و فرهنگ عمومی آگاه به بازار وجود داشته باشد. آنچه در ایران به‌ طور مزمن فقدان آن احساس می‌شود، ظرفیت نهادی برای مدیریت این پیچیدگی‌هاست. در همین طرح نیز‌ دولت با تعیین سهمیه پایه، اجازه معامله مازاد‌ و انتقال تفاوت قیمت به خانوارها، در‌واقع در حال طراحی یک بازار داخلی انرژی است؛ بازاری که در آن هر ایرانی یک تریدر بالقوه انرژی خواهد شد. اما آیا سیستم بانکی، وزارت نیرو، نظام تخصیص گاز و برق‌ و شبکه اطلاعاتی کشور آماده این حجم از دادوستدهای خُرد، میان‌استانی و مبتنی بر رفتار است؟

خطر بازتوزیع معکوس دوباره: عدالت عملکردی یا عدالت نمایشی؟

یکی از خطرات جدی در طرح حاضر، تکرار پنهان همان پدیده‌ای است که سیاست یارانه‌ای را از ابتدا دچار بحران کرد: بازتوزیع معکوس. وقتی سهمیه انرژی بر مبنای «فرد» تعریف شود، اما نیاز واقعی به مصرف تابع عوامل جغرافیایی، خانوادگی‌ و اقلیمی باشد، آن‌گاه خانوارهای کم‌درآمد و پرمصرف (در مناطق سردسیر یا با جمعیت بالا) ناچار خواهند شد از خانوارهای مرفه و کم‌مصرف (در مناطق گرم یا مجردنشین) سهمیه بخرند. این، نه عدالت، بلکه تبدیل نیاز به بدهی است. افزون بر آن، اگر قیمت انرژی به‌تدریج برای صنایع آزاد شود، ولی صنایع کوچک یا متوسط به فناوری بهره‌ور دسترسی نداشته باشند، ممکن است شوک هزینه تولید از طریق افزایش قیمت به مصرف‌کننده منتقل شود و منجر به فشار تورمی شود؛ دقیقا برخلاف هدف اولیه طرح.

از گواهی صرفه‌جویی تا ساختار تشویقی ناپایدار

بخش مثبت این طرح، تأکید آن بر «صرفه‌جویی=درآمد» است؛ همان منطقی که در بازارهای کربن، طرح‌های white certificate و سازوکارهای ESCO استفاده شده است.

 اما اجرای این منطق نیازمند نظام دقیق MRV (سنجش، گزارش‌دهی،‌راستی‌آزمایی)، بورس انرژی کارآمد، استانداردهای ملی مصرف، و مهم‌تر از همه، خریداران الزامی برای این گواهی‌هاست. اگر گواهی صرفه‌جویی انرژی به‌درستی نهادینه نشود، دو خطر جدی رخ می‌دهد: ۱. تولید گواهی‌های صوری و افزایش تقلب؛ ۲. ریزش ارزش واقعی گواهی به دلیل نبود تقاضای واقعی. بدون الزام قانونی برای نهادهای مصرف‌کننده عمده به جبران مازاد مصرف از طریق خرید گواهی، این بازار شکل نمی‌گیرد یا در همان ابتدای راه از نفس می‌افتد.

سیاست‌گذاری در پنجره فرصت، نه در شرایط اضطرار

طرح دولت از نظر فلسفه، نشانه‌ای است از چرخش پارادایمی در سیاست انرژی؛ اما زمان اجرا، شیوه اجرا، و پیش‌نیازهای نهادی آن باید با نهایت دقت طراحی شود. اگر به‌زودی پنجره‌ای برای گشایش دیپلماتیک، کاهش تحریم‌ها یا ثبات روانی در بازار ارز ایجاد شود، این بهترین لحظه برای اجرای مرحله‌بندی‌شده و علمی این سیاست خواهد بود. از هم‌اکنون لازم است دولت از یک‌ سو زیرساخت فنی و نهادی این طرح را تقویت کند، و از سوی دیگر، یک گفت‌وگوی ملی با نخبگان، مجلس، بخش خصوصی و جامعه مدنی درباره اجرای عادلانه و پایدار این سیاست شکل دهد.

جمع‌بندی

سیاست‌گذاری در حوزه انرژی ایران در نقطه‌ای ایستاده که یا به بازآفرینی ساختاری منجر می‌شود یا به بازتولید بحران با ابزارهای جدید. طرح بازتوزیع یارانه انرژی دولت پزشکیان، اگر بدون آمادگی نهادی و اقناع اجتماعی اجرا شود، ممکن است خود به گلوگاه تازه‌ای از بی‌اعتمادی تبدیل شود. اصلاح حکمرانی انرژی، نیازمند چیزی بیش از شجاعت سیاسی است؛ به بلوغ نهادی، تدبیر اجتماعی و طراحی هوشمندانه نیاز دارد. امروز، اگر به جای تصمیم‌گیری شتاب‌زده، مسیر تصمیم‌سازی مبتنی بر اجماع طی شود، فردا، می‌توان از موضع اقتدار نه اضطرار، این مسیر را به سلامت پیمود. اصلاح حکمرانی انرژی، تصمیمی نیست که یک دولت بگیرد، بلکه مسیری است که یک ملت باید با آن همراه شود. امروز، زمان تیغ نیست؛ زمان تشخیص است. امروز، زمان حذف ناگهانی نیست؛ زمان بازآفرینی عالمانه است. و فردا، اگر لحظه اقدام فرارسید -مثلا در صورت گشایش دیپلماتیک یا کاهش تحریم‌ها- این ملت و دولت باید هم‌صدا، با آمادگی، و با برنامه‌ای دقیق، گام بردارند؛ نه از سر اضطرار، که از موضع اقتدار.

تكنيك ديپلماسي عمروعاصي

محمدکاظم انبارلویی

1- يك تكنيك ديپلماسي عمروعاصي وجود دارد ، آن عبارت از اين است كه ؛ زير سقف گفت‌وگو يك چيز مي‌گويند بيرون از سقف چيز ديگر!
الف- خدا رحمت كند مرحوم استاد پرورش يك وقتي مي‌گفت: در اوج جنگ صفين عمروعاص و معاويه يك مذاكره محرمانه و مستقيم زير سقف گفت‌وگو داشتند در آن مذاكره مستقيم عمروعاص و معاويه مي‌پذيرند جنگ را خاتمه بدهند و به حقانيت علي (ع) هم اعتراف و خود را ملزم به آن اعلام مي‌كنند . اما وقتي مذاكره و توافق را ترك مي‌كنند بيرون از سقف گفت‌وگو چيز ديگر مي‌گويند و جنگ را ادامه مي‌دهند.
ب- در قضيه حكميت عمروعاص و ابوموسی اشعری توافق مي‌كنند براي خاتمه جنگ عمروعاص معاويه را عزل كند و ابوموسی اشعری هم علي (ع) مردم نفر سومي را انتخاب كنند. روز اعلام اين توافق ابتدا ابوموسی اشعری علي (ع) را عزل مي‌كند و عمروعاص كه بالاي منبر مي‌رود براي اعلام توافق ، اعلام مي‌كند همانطور كه ابوموسی اشعری علي (ع) را عزل كرد من هم معاويه را به عنوان خليفه مسلمين نصب مي‌كنم!
شيوه به كار رفته در اين گفت‌وگوها از منظر ديپلماسي شيوه عمروعاصي است. شيوه عمروعاصي يعني زير سقف گفت‌وگو يك توافق صورت مي‌گيرد و بيرون از آن ، همه توافق روي هوا مي‌رود يا اصلا طور ديگري اجرايي مي‌شود.
ما در برجام در برابر اين تكنيك عمروعاصي گرفتار بوديم و ديپلمات‌هاي ما از اين تكنيك بي‌خبر بودند و كشور دچار خسارت محض شد.
حالا به تحليل اوضاع گفت‌وگوهاي اخير بپردازيم. ترامپ با پرت‌وپلاگويي در آغاز ورود به كاخ سفيد خطاب به ايرانيان اعلام كرد ، بساط هسته‌اي را جمع كنيد، قدرت منطقه‌اي خود را جمع كنيد، از جبهه مقاومت حمايت نكنيد، مسئله فلسطين را فراموش كنيد، امنيت اسرائيل را تهديد نكنيد و ... و بعد تهديد مي‌كرد به ايران حمله نظامي مي‌كنيم!
پاسخ اين رجزخواني اين بود كه ؛
1- گفت‌وگو و مذاكره شرافتمندانه ، هوشمندانه و عاقلانه نيست.
2- اگر شرارت كنند پاسخي مي‌دهيم كه در تاريخ بماند.
نامه ترامپ رسيد معلوم شد اين خبرها نيست.ترامپ مي‌خواهد رئيس‌جمهور «صلح» باشد نه «جنگ» و...
مبتني بر اين مواضع جديد و عقب‌نشيني ترامپ گفتيم مذاكره مي‌كنيم آن‌هم غيرمستقيم ببينيم چه مي‌گوييد؟!
در مسقط معلوم شد از همان مواضع نامه كيلومتر‌ها عقب‌نشيني كردند و مي‌گويند؛ به ما تضمين بدهيد كه بمب اتم نمي‌خواهيد بسازيد.
طبيعي است در اين فضاي گفتماني در صورت توافق مي‌شود مذاكره شرافتمندانه، هوشمندانه و عاقلانه براي حفظ منافع ملي داشت.
اما علي‌رغم مبادلات اين پيام‌ها زير سقف گفت‌وگو مي‌بينيم هنوز ترامپ رجزخواني خود را ادامه مي‌دهد. حتي ويتكاف، نماينده رسمي او كه در زير سقف گفت‌وگو خيلي معقول و با ادب مي‌نمايد او هم رفته حرف‌هاي بي‌ربط مي‌زند. معلوم مي‌شود ما دچار يك فعاليت ديپلماسي پيچيده با كاربرد تكنيك ديپلماسي عمروعاصي هستيم.
وزير خارجه ما در تمام اين مراحل با موضع‌گيري‌هاي دقيق نشان داده است حواسش به اين تكنيك هست. او در مذاكرات جدي است و اين جديت را براي تأمين منافع ملي نشان داده است . اما طرف مقابل جدي نيست نشانه اين جدي نبودن همين حرف‌هاي بي‌ربطي است كه خارج از مطالب نامه ترامپ و گفت‌وگوهاي زير سقف مسقط مي‌زنند مي‌باشد.
2- رهنمودهاي دقيق امام خامنه‌اي در ديدار مسئولان ارشد نظام، حكيمانه و شنيدني است .
الف- اشتباه برجام در اين مذاكرات تكرار نشود.
ب- مسائل كشور را به اين گفت‌وگوها گره نزنيد برويد وظايف خود را انجام دهيد.
ج- از خوش‌بيني و بدبيني افراطي به گفت‌وگوها پرهيز كنيد.
نظام در برخورد با مواضع شرورانه آمريكا در زير سقف گفت‌وگو و بيرون از سقف گفت‌وگو مواضع صحيح، درست و عاقلانه‌اي پيش گرفته است.
اگر چارچوب گفت‌وگوهاي مسقط و دوران جديد مذاكرات باشد ، يعني بمب نسازيم و تضمين بدهيم. آن‌ها هم تحريم‌ها را به هرصورت لغو كنند و پول‌هاي غارت شده ما را بدهند، مي‌شود به نتيجه رسيد. براي رسيدن به اين نتايج حتي رسيدن به توافق روي كاغذ هم مهم نيست بايد ديد در اجري تعهدات نقد آن‌هم از سوي آمريكا چه اقدامي صورت مي‌گيرد. هيچ اقدام يا تعهدي قبل از عمل به تعهدات آمريكا نبايد صورت گيرد. تحريم در هر زرورقي از سوي آمريكا چه برچسب هسته‌اي چه برچسب حقوق بشري ، چه برچسب موشكي و پهپادي و چه ... همه بايد لغو دائم شود هيچ بهانه‌اي براي عدم لغو، پذيرفته نيست. اگر مشكلي وجود دارد بايد آمريكايي‌ها خودشان آن را حل كنند. شرط موفقيت نظام در دور جديد گفت‌وگوها عبور از تكنيك ديپلماسي عمروعاصي است.

رابطه قاچاق و افزایش قیمت دلار!

ابوالفضل چمندی

بازار ایران از هر نوع کالای خارجی(از میوه های استوایی گرفته تا لوازم خانگی، آرایشی بهداشتی و پوشاک) که واردکنندگان غیررسمی اراده کنند، به اشباع رسیده است.  اخیرا آقای مصطفی دارایی‌نژاد، عضو اتحادیه بارفروشان اعلام کرد زردآلو و گیلاس و هلو و  گوجه سبز قاچاق را از شیلی و ترکیه وارد کشور می‎کنند و کیلویی ۴ میلیون تومان ‌می‎فروشند‌.
سوال اساسی این است که ارز کالای قاچاق ورودی از کجا تامین می شود؟ 
۱- تهاتر با کالای قاچاق خروجی نظیر «گازوئیل و بنزین»، «پول‎های کثیف قاچاق مواد مخدر» ،«طلا» و  ... 
۲- تهاتر با ارز کالای صادراتی غیراظهارشده و غیررسمی 
۳- خرید دلار از بازار آزاد و حواله صرافی ها (صرافی های کاغذی و دیجیتال) به خارج از کشور 
و این یعنی قدرت حاکمیت بانک مرکزی بر دلار و مبادلات خارجی ناقص و ناکافی خواهد بود .
متاسفانه یکی از آفت‏های اقتصاد ایران، فرایندهای گمرکات کشور است؛ به‎گونه ای که ارزش‎گذاری کالاهای ورودی یا خروجی و تطبیق میزان ورود و خروج آن با واقعیت منطبق نیست و این یعنی قاچاق از پایانه های رسمی کشور به‎راحتی انجام می شود. 
این درحالی ‎است که سیاست تشویق کشف قاچاق(حق الکشف) تاکنون در هیچ‎کدام از دولت‎ها به‎صورت جدی اجرایی نشده است؛ موضوعی که تجربه موفق آن در سازمان امورمالیاتی می‎تواند برای  گمرکات کشور نیز قابل استفاده باشد. 
درصورتی که دولت با اراده ای قوی سیاست «حق الکشف قاچاق» را اجرایی نماید، روند خروج ارز به‎صورت غیررسمی و غیرقانونی نزولی خواهد شد و بانک مرکزی قادر به اعمال حاکمیت پولی و مالی خواهد بود.
از طرفی دولت بایستی با اصلاح سیاست‎های ارزی، اقلام مورد درخواست مردم نظیر کالاهایی که در سطور بالا به آن اشاره شد را در لیست واردات قانونی و تخصیص ارز قرار دهد تا علاوه بر رفع نیاز کشور، چارچوب‎های قانونی کشور را تثبیت نماید.
یکی از مولفه های بسیار مهم در کنترل قیمت ارز و حفظ ارزش پول ملی، میزان قاچاق در یک کشور است که بایستی در دستور کار مجلس و دولت قرار بگیرد.