صبح صادق >>  فرهنگ >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۰:۰۴  ، 
شناسه خبر : ۳۷۵۷۰۴
نگاهی به فیلم دایناسور پرفروش‌ترین فیلم سال سینمای ایران
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگ

فیلم «دایناسور» جدیدترین اثر «مسعود اطیابی» در ظاهر به‌منزله یک کمدی خانوادگی به‌نظر می‌رسد، اما در واقع از جهات گوناگون با مشکلات ساختاری و محتوایی فراوانی روبه‌روست که آن را از اهداف اولیه‌اش دور می‌کند. این اثر، نه‌تنها در استفاده از موقعیت‌های کمدی ضعیف است، بلکه با به تصویر کشیدن مفاهیم بسیار سطحی و گاهی اشتباه درباره مواد مخدر، به‌نحوی که این مسئله را به نوعی «مسئله‌ای مثبت» برای شخصیت‌های فیلم جلوه می‌دهد، به یکی از آثار جنجالی سینمای ایران تبدیل شده است.

«دایناسور» داستان دو دوست صمیمی را روایت می‌کند که برای پولدار شدن نقشه‌ای می‌کشند. این نقشه به‌دلیل ناپختگی و پیش‌بینی نکردن همه جوانب، آنها را با چالش‌ها و موقعیت‌های طنزآمیز جدیدی روبه‌رو می‌کند. در این مسیر، یکی از شخصیت‌ها به‌نام رضا (با بازی پژمان جمشیدی) که به سوءمصرف مواد هم مبتلا بوده، قصد بازگشت مجدد به کانون خانواده و زندگی دوباره با همسر و دخترش را دارد. اما خیلی زود در‌می‌یابد که دخترش به ساقی مواد مخدر تبدیل شده است. سعی می‌کند که به دختر نزدیک شود و به‌تدریج خودش را به عنوان پدرش معرفی کند.

یکی از نخستین مشکلات این فیلم در زمینه ساختاری، فقدان موقعیت‌های کمدی است که به‌شدت بر تماشاگر تأثیر منفی می‌گذارد. با اینکه فیلم در ژانر کمدی معرفی می‌شود، اما حتی در لحظات کمدی نیز آنچه ارائه می‌دهد، نه‌تنها خنده‌دار نیست، بلکه گاهی تماشاگر را با فضایی بی‌روح و بی‌محتوا مواجه می‌کند. در واقع، فیلم بیشتر شبیه به یک اثر ماقبل سینمایی به نظر می‌رسد که به دلیل انتخاب‌های ضعیف نویسنده و کارگردان، نتواسته است از ظرفیت‌های کمدی به‌خوبی بهره ببرد.

در کنار این مشکلات، یکی دیگر از مشکلات بزرگ «دایناسور»، تصویرسازی نادرست و خطرناک از مواد مخدر و دنیای اعتیاد است. همان‌طور که در «تگزاس ۳» شاهد بودیم که مواد مخدر به شکل یک ماده شادی‌آفرین و مثبت به نمایش درآمد، در «دایناسور» نیز مواد مخدر به نوعی قهرمان فیلم تبدیل شده‌اند. در این اثر، مواد مخدر نه‌تنها عامل شرارت و تباهی نیستند، بلکه عاملی برای وصال و گردهم‌آمدن اعضای یک خانواده به نمایش گذاشته می‌شوند. این رویکرد نه‌تنها غیرواقعی است، بلکه به نوعی ترویج دیدگاه‌های اشتباه درباره اعتیاد و قاچاقچیان مواد مخدر به‌شمار می‌رود.

در فیلم، قاچاقچیان و فروشندگان مواد به‌گونه‌ای نمایش داده می‌شوند که انگار شخصیت‌های شریف و نجیبی هستند که تنها به‌خاطر تأمین معاش خود دست به چنین کاری زده‌اند. این تصویر، به‌شدت غیرواقعی است و نسبت به دنیای قاچاقچیان مواد مخدر و تأثیرات منفی آنها بر جامعه، کاملاً غلط است. در واقع، فیلم با تصویرسازی فانتزی از قاچاقچیان و فروشندگان مواد، به تماشاگر این پیام را می‌دهد که نباید به این افراد به چشم تبهکار نگاه کرد و در نتیجه می‌تواند تأثیرات منفی در ذهنیت تماشاگران جوان و کم‌تجربه ایجاد کند.

افزون بر این، سرکردگان باند‌ها و مافیا‌های مواد مخدر در «دایناسور» به شکلی جذاب و شیک طراحی شده‌اند که در تضاد کامل با واقعیت‌های جامعه و نتایج مخرب این فعالیت‌ها است. این نوع طراحی شخصیت‌ها، به‌نوعی ترویج تصویر غلط و سطحی از واقعیت‌های جامعه است که به هیچ وجه به مسئولیت اجتماعی سینما نمی‌پردازد. این امر سبب می‌شود که فیلم در این زمینه‌ها به‌شدت گمراه‌کننده و غیرمسئولانه باشد.

در عین حال، مسعود اطیابی در این فیلم تلاش کرده است تا نیم نگاهی به نهاد خانواده و نقش مثبت پدر در جامعه داشته باشد. اما در این زمینه نیز فیلم نتواسته است مفاهیم خانوادگی و خانواده‌دوستی را به‌درستی به تصویر بکشد. در واقع، ساختار ضعیف و فضای منفی حاکم بر فیلم، سبب می‌شود که مفاهیم مثبت و خانوادگی که قرار است در فیلم مطرح شوند، از معنا و اثرگذاری لازم تهی شوند. به عبارت دیگر، در‌حالی‌که فیلم می‌خواهد تصویری مثبت از نهاد خانواده و پدر ارائه دهد. اما به‌دلیل ضعف در روایت و شخصیت‌پردازی، این مفاهیم به شکلی ناپخته و غیرجذاب در فیلم گنجانده شده‌اند.

این فیلم حتی در حوزه بازیگری هم یک اثر بی‌رمق به حساب می‌آید، به‌طوری که هم پژمان جمشیدی و هم امیر جعفری، بازی‌هایی ضعیف و تکراری دارند و به صراحت باید گفت که کم فروشی کرده‌اند.
در نهایت، «دایناسور» باوجود اینکه تاکنون پرفروش‌ترین فیلم سال لقب یافته، اما در عرصه کمدی شکست خورده است؛ فیلمی که از نظر محتوایی و ساختاری عقب مانده و همانند نامش (دایناسور) یک کمدی منقرض شده محسوب می‌شود!