در فقه اسلامی، فرار از جنگ با کفار حربی، حرام است. حتی اگر دشمن دو برابر مسلمانان، عِده و عُده داشته باشد. تنها استثنای این حکم آن است که فرار، یک تاکتیک باشد برای ضربه بیشتر بر دشمن (شهید اول (ره) در لمعه مینویسد: و لا یجوز الفرار اذا کان العدو ضعفا او اقل الا لمتحرف لقتال او متحیز الی فئه.)، اما آتشبس برای مدت معین که آن را «هُدنه» یا «مهادنه» میگویند، جایز است. از جمله دلایل بر جایز بودن هدنه، آیه ۶۱ سوره انفال است که مىفرماید: «و إن جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل على الله» یعنی اگر آنان به صلح گرایش نشان دادند تو نیزای پیامبر به آن گرایش نشان بده و بر خداوند توکل کن.
از دیگر ادله جواز هدنه، جمله امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است در عهدنامه مالک اشتر که فرمودند: «و لا تدفعن صلحا دعاک إلیه عدوک و لله فیه رضى، فإن فی الصلح دعة لجنودک و...»، یعنی صلحی را که دشمنت تو را بدان فراخوانده و مورد رضای خدا هم هست، کنار مزن؛ و در ادامه، آن حضرت، منفعت این صلح برای لشگر اسلام را برمیشمارند.
آیات و روایات دیگر بههمراه سیره قطعى نبوى نیز برای اثبات جواز آتشبس وجود دارد. البته فقها از جمله شهید اول در لمعه، جایز بودن آن را قید میزنند به داشتن مصلحت (و هی جایزه مع المصلحه للمسلمین)، مصلحتی مانند تأثیر فرهنگی بر دشمن و ایجاد گرایش به اسلام در آنها، «استظهار» یعنی جمعآوری اطلاعات از دشمن، یافتن همپیمانان بیشتر و مانند آن. در واقع، اصل و قاعده، ادامه جهاد است و قبول آتشبس، استثنایی بر این قاعده است که نیاز به دلیل و توجیه کافی دارد. (رک. (مهادنه) اثری از رهبر معظم انقلاب در مجله فقه اهلبیت، شماره ۱۱، پاییز ۱۳۷۶، ص.۱۵)
آتشبس کنونی که به درخواست طرف مهاجم، یعنی رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا و سپس موافقت ایران صورت پذیرفته است، منتقدانی دارد. برخی بر این باورند که هنوز پاسخ درخور به دشمن نداده بودیم و به مرحله «بیچاره کردن» باند جنایتکار صهیونیستی نرسیده بودیم و برخی برآنند که هدف غایی ما که حذف رژیم منحوس صهیونیستی است با جنگ اخیر و اقتدار موشکی ایران، قریبالوصول شده بود و ما نباید حملات موشکیمان را قطع میکردیم. آنچه بهطور مشترک در این انتقادات، مغفول مانده است، نگاه به آتشبس بهمنزله یک تاکتیک مبارزه و جنگ است.
خیلی پیشتر، عَلَم مخالفت با رژیم صهیونیستی را امام خمینی (ره) حتی قبل از قیام سال ۱۳۴۲ برداشتند و از همانجا مبارزه تاریخی ما با صهیونیسم آغاز شد. از آرشیو ساواک، سندی بهدست آمده که امام خمینی (ره) در شهریور سال ۱۳۴۱ به یکی از سردفتران اسناد رسمی تهران که به دیدارشان رفته بود، درباره مخالفتشان با رژیم صهیونی، بلکه لزوم قطع رابطه دولت ایران با رژیم صهیونیستی فرموده بودند. (صحیفه امام، ج ۱، ص۷۷) در این تاریخ، دولت نامشروع صهیونیستی، تنها ۱۴ ساله بود، چون رژیم صهیونیستی، در اردیبهشت ۱۳۲۷ شمسی، بهصورت رسمی اعلام موجودیت کرد. پیکار تاریخی ما با رژیم صهیونی، اکنون بالغ بر ۶۰ سال عمر دارد و فرازوفرودهای بسیاری بهخود دیده، اما هرگز متوقف نشده و همواره رو به رشد کیفی و کمی داشته است.
امام راحل آن روز. بدون پشتوانه سیاسی و بدون داشتن حامیان ذینفوذ، حتی بدون داشتن یک پروتکل مدون یا راهبردهای پلیتیک، عَلَمدار شد. در عصر عاشورای سال ۱۳۴۲ یعنی ۱۳ خرداد در فیضیه مفصلا درباره دشمنیها و خطرات رژیم صهیونیستی سخن گفتند: «اسرائیل نمیخواهد در این مملکت دانشمند باشد، اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد، اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای دین باشد، اسرائیل نمیخواهد در این مملکت، احکام اسلام باشد. اسرائیل بهدست عمال سیاه خود، مدرسه (فیضیه قم و طالبیه تبریز) را کوبید. میخواهد اقتصاد شما را قبضه کند، میخواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد. برای اینکه اسرائیل به منافع خود برسد دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت میکند.» (صحیفه امام ج. ۱، ص. ۲۴۴) این روشنبینی امام (ره) که ریشه مفاسد را نه حکومت شاهنشاهی، بلکه بالاتر از آن رژیم صهیونی میبیند بسیار قابل توجه و تحسینبرانگیز است و مسیر مبارزه ما را تا به امروز مشخص کرده است. سالیانی قبل زمانیکه داعش، مشکل اصلی جهان اسلام شده بود، بر اساس همین قاعده و تعلیم امام (ره) بود که حضرت آیتالله خامنهای، مسئله اصلی را نه داعش، بلکه رژیم صهیونیستی عنوان کردند.
این عَلَم مبارک با دستگیری امام (ره) و تبعید ایشان در سال۱۳۴۲ بر زمین نیفتاد، بلکه رفته رفته اهتزاز بیشتر یافت. برای نمونه در سال ۱۳۴۶ ایشان از نجف به سران دولتهای اسلامی نامه نوشتند و در آن، رژیم صهیونی را «ماده فساد در قلب ممالک اسلامی» دانستند که ریشههای فسادش هر روز ممالک اسلامی را تهدید میکند و خواستار تحریم فروش اسلحه و نفت و قطع روابط تجاری با آن شدند. (صحیفه امام، ج.۲، ص. ۱۳۹) در مهرماه سال ۱۳۵۲ بههنگام جنگ سوم اعراب و رژیم صهیونیستی (مطابق ۱۹۷۳ میلادی)، امام راحل، نامهای مینویسند و از همه جهان اسلام دعوت به خیزش برای آزادی فلسطین و محو رژیم صهیونیستی میکنند. در این نامه، اسرائیل را «کابوس سیاه استعمار» و مبارزه با آن را «جهاد مقدس» مینامند. (صحیفه امام، ج. ۳، ص. ۲)
چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی در اردیبهشت سال ۱۳۵۷، «لوسین ژرژ» خبرنگار روزنامه «لوموند» فرانسه در نجف با امام راحل مصاحبهای کرد که اندیشه سیاسی امام (ره) را میتوان در آن دید. از جمله ایشان بیان داشتند که همواره مصرا از مسلمانان جهان خواستهاند علیه رژیم صهیونی متحد شوند، ولی «متأسفانه دعوتهای مرا رژیمهای مختلفی که در کشورهای مسلمان بر سر کار آمدهاند، نشنیدند. من امیدوارم که بالاخره این دعوتها شنیده شود. من در این راه پایداری خواهم کرد.» (صحیفه امام ج. ۳، ص. ۳۷۴)
فرآیند پختگی و بلوغ این پیکار تاریخی ما به رهبری امام خمینی (ره)، بعد از انقلاب، آهنگ بسیار سریعتری یافت. تحمیل دفاع هشتساله که آن را کمابیش میتوان رویارویی کل جهان غرب با ایران شمرد، ذرهای بر این نبرد تاریخی اثر سوء ننهاد، بلکه آن را تعمیق بخشید. پذیرش قطعنامه پایان جنگ در سال ۱۳۶۷ نیز، روند آن را دچار اختلال نکرد. در پیام امام (ره) راجع به قبول قطعنامه ۵۹۸ به تاریخ ۲۹ تیر سال ۱۳۶۷ آمده است: «آری، فلسطینی راه گم کرده خود را از راه برائت ما یافت و دیدیم چهطور خواب بنیاسرائیل در تصرف از نیل تا فرات آشفته گشت و دوباره کوکب دریه فلسطین از شجره مبارکه لا شرقیه و لا غربیه ما برافروخت. امروز جنگ حق و باطل شروع شده است؛ و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد.» (صحیفه امام ج. ۲۱ ص. ۸۸-۸۴) امام راحل در این پیام، قبول آتشبس را بهمعنی کنار نهادن پیکار نمیشمارد و مینویسد: «کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است و فردا انشاءالله روز پیروزی جنود حق خواهد بود.» (صحیفه امام، ج. ۲۱ ص. ۸۸)
از پایان دفاع مقدس تا به امروز، ۳۶ سال زمان نیاز بود تا در سایه آرامش نسبی، کشور ایران به قدرت منطقهای، با اقتصادی پویا، دانشی سرشار، جامعهای استوار، اقتدار نظامی و توانمندی هستهای تبدیل شود و محور مقاومت را در منطقه غرب آسیا، بلکه گستره جهانی شکل داده، مستحکم کند. این همه حاصل شد تا ما امروز افتخار آن را بیابیم که مستقیماً پنجه در پنجه رژیم صهیونیستی و آمریکا بیفکنیم. ما در این رزم، پیروز شدیم، چون نهتنها اهداف سوء دشمنان محقق نشد، بلکه قدرت نظامی ما در عین نزاکت سیاسیمان، شهره عام و خاص در جهان شد و سیلی سختمان بر شهرهای رژیم صهیونی، روند خروج سرمایه، نخبگان، متخصصان و شهروندان صهیونیست از این سرزمین را تسریع کرد.
حال که آتشبس را مسئولان ارشد نظام اصلح دیدهاند، به آن گردن مینهیم و آن را هرگز پایان یا حتی کوچکترین وقفهای بر نبرد تاریخیمان با رژیم صهیونیستی محسوب نمیکنیم، بلکه این خط مبارک که دستکم ۶۰ ساله شده و به نضج و بلوغ بسیار رسیده است با کمال قدرت، ادامه مییابد و نهایتاً به محو رژیم منحوس صهیونی از منطقه خواهد انجامید. انشاءالله بهسرعت هرچه تمامتر.