دالان زنگزور، این نوار باریک میان ارمنستان و نخجوان، حالا دوباره به یکی از کانونهای حساس منطقه قفقاز جنوبی تبدیل شده است؛ اما نه صرفاً به خاطر جغرافیایش، بلکه بهخاطر توافقی که با وساطت آمریکا و حمایت مستقیم دونالد ترامپ در حال شکلگیری یا تثبیت است؛ توافقی که شاید در ظاهر یک پروژه اقتصادی و حملونقل باشد، اما در واقع، نقشهای عمیقتر برای بازطراحی نظم منطقهای است.
دالان زنگزور چیست و چرا اهمیت دارد؟
زنگزور نام منطقهای در جنوب ارمنستان است که جمهوری آذربایجان پس از جنگ ۴۴ روزه قرهباغ در سال ۲۰۲۰ خواستار دسترسی مستقیم به آن از طریق نخجوان شد. این مسیر، اگر برقرار شود، به آذربایجان اجازه میدهد بدون عبور از خاک ایران، مستقیماً با نخجوان- و از آنجا با ترکیه- ارتباط زمینی پیدا کند.
اگرچه در توافق سهجانبه آتشبس میان روسیه، ارمنستان و آذربایجان (نوامبر ۲۰۲۰) فقط از «ایجاد مسیر حملونقل» میان نخجوان و آذربایجان سخن گفته شده بود، اما آذربایجان و ترکیه مدعیاند که این مسیر باید یک «دالان حاکمیتی» باشد؛ یعنی منطقهای که کنترل آن از دست ارمنستان خارج شود. همین مسئله، چالشهای سیاسی و امنیتی گستردهای ایجاد کرده و وضعیت را از یک پروژه اقتصادی به موضوعی راهبردی تبدیل کرده است.
ترامپ چگونه وارد این بازی شد؟
در ماههای اخیر و در اوج تحرکات انتخاباتی دونالد ترامپ، منابع دیپلماتیک و رسانهای از تلاش پشتپرده تیم ترامپ برای وساطت میان آذربایجان و ارمنستان در خصوص اجرای نهایی توافق زنگزور خبر دادهاند. در ظاهر، ترامپ با وعده «صلح پایدار در قفقاز» وارد میدان شده، اما واقعیت این است که حضور او در این پرونده، با هدف بازگرداندن نفوذ آمریکا به نقطهای است که طی سالهای اخیر عملاً در اختیار روسیه و ترکیه قرار گرفته بود.
ترامپ در دوره اول ریاستجمهوریاش بارها نشان داد علاقهمند به بستن توافقات به ظاهر صلحطلبانه، اما در واقعیت، ژئوپلیتیکی است؛ توافق ابراهیم با رژیم صهیونیستی، فشار به افغانستان، نقشآفرینی در شرق آسیا و… اکنون زنگزور برای ترامپ یک برگ انتخاباتی جذاب دیگر است تا خودش را «مرد صلح» معرفی کند- آن هم در منطقهای که منافع روسیه و ایران گره خورده است.
رژیم صهیونیستی؛ شریکی پنهان، اما فعال
در کنار آمریکا و ترکیه، رژیم صهیونیستی نیز یکی از بازیگران پشتپرده در پروژه زنگزور است. روابط امنیتی و نظامی گسترده میان باکو و تلآویو در سالهای اخیر، به صراحت نشان داده که رژیم صهیونیستی از حضور استراتژیک در قفقاز برای نظارت و فشار بر ایران استفاده میکند. ایجاد پایگاههای شنود، فروش پهپاد و تسلیحات پیشرفته به آذربایجان، و همچنین گزارشهای غیررسمی از عملیاتهای اطلاعاتی موساد در نزدیکی مرزهای شمال غربی ایران، همه حکایت از آن دارد که این توافق میتواند یک «دالان امنیتی علیه ایران» نیز باشد.
حضور رژیم صهیونیستی در کنار آمریکا در فرآیندهای مربوط به توافق زنگزور، این نگرانی را تقویت میکند که این مسیر، فقط یک شاهراه ترانزیتی نیست؛ بلکه دالانی است برای عبور نفوذ دشمن از مرزهای شمالی ایران.
موضع ایران؛ مخالفت در قالب دیپلماسی
ایران بارها و به صراحت اعلام کرده که با هرگونه تغییری در ژئوپلیتیک منطقه، بهویژه تغییر مرزهای بینالمللی، مخالف است. مقامات ایرانی- از رهبر معظم انقلاب گرفته تا وزیر امور خارجه- تأکید کردهاند که ایجاد دالان زنگزور نباید با تهدید حاکمیت ارمنستان یا عبور از موازنههای منطقهای همراه باشد.
با این حال، برخی تحلیلگران معتقدند موضع ایران با وجود صراحت کلام، در عمل محافظهکارانه و واکنشی بوده است. از نظر آنان، ایران میتوانست با اقدامات پیشدستانهتر، نهتنها مخالفتش را اعلام کند، بلکه جایگزینهای سازندهای پیشنهاد دهد. مثلاً، تقویت کریدور شمال- جنوب یا مسیرهای ترانزیتی جایگزین، که هم منافع ایران را تأمین کند و هم نیازهای آذربایجان و ارمنستان را برآورده سازد.
واقعیت این است که ایران اگرچه با دالان زنگزور مخالف است، اما نمیخواهد وارد تقابل مستقیم با آذربایجان یا ترکیه شود. این توازن شکننده میان منافع و روابط، دقیقاً همانجاست که باید مراقبش بود.
نه دشمنی با همسایگان، نه سادهانگاری
ایران بهدرستی تأکید دارد که دشمنی با همسایگان در دستور کارش نیست؛ اما این بدان معنا نیست که نسبت به تحولات ژئوپلیتیکی بیتفاوت باشد. پرونده زنگزور دقیقاً مصداق وضعیتی است که در آن، باید هم از منافع ملی حراست کرد، هم اجازه نداد بازیگران رقیب، ایران را به حاشیه ببرند.
تعادل دقیق و هوشمندانه میان مخالفت با کریدور مضر و حمایت از صلح منطقهای، همان جایی است که دیپلماسی ایرانی باید خودی نشان دهد. ایران باید با ارائه مدل جایگزین برای اتصال منطقه، ضمن حفظ نقش محوری خود، نشان دهد که مخالف اتصال نیست، اما حامی عبور از مرزهایش هم نیست.
حال باید چه کرد؟
توافق زنگزور، اگرچه ممکن است در ظاهر یک پروژه حملونقلی ساده بهنظر برسد، اما در بطن خود، میدان رقابت ژئوپلیتیکی است میان ایران، ترکیه، آمریکا، روسیه و حتی رژیم صهیونی. ورود ترامپ به این پرونده، زنگ خطری برای منطقه است؛ نه فقط به خاطر شخصیت غیرقابلپیشبینی او، بلکه بهخاطر طرحهای ناتمام دولتش برای بازآرایی نقشه خاورمیانه.
در چنین شرایطی، ایران باید با صدای بلند از منافع خود دفاع کند، در عین حال که زبانش برای گفتوگو با همسایگان بسته نباشد. مسیر زنگزور میتواند به شاهراه همکاری بدل شود، اگر قرار نباشد از منافع ایران عبور کند.