صبح صادق >>  خرد >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۷ مهر ۱۴۰۴ - ۰۱:۳۷  ، 
شناسه خبر : ۳۸۱۹۵۲
تأملی در عبرت‌ها و درس‌های فعال‌سازی مکانیسم اسنپ‌بک
پایگاه بصیرت / مصطفی قربانی

اقدام سه کشور اروپایی در کلید زدن فرایند آغاز فعال‌سازی مکانیسم ماشه، اگرچه اقدامی سیاسی به‌شمار می‌آید، با توجه به پیامد‌های آن، حاوی عبرت‌ها و درس‌های فراوان و در نتیجه، دارای تأثیراتی بر فضای گفتمانی‌ـ سیاسی ایران خواهد بود. درواقع، عبرت مهم این اقدام اروپایی‌ها برای ایران آن است که دل بستن به قدرت‌های غربی، همانند تجربه‌های مکرر تاریخی، فرجامی جز پشیمانی نخواهد داشت.

عبرتی که باید سرمشق قرار گیرد
درس و عبرت بزرگ بدعهدی و نقض‌عهد سه کشور اروپایی مشارکت‌کننده در برجام و آمریکا، حمایت آنها از رژیم صهیونیستی در حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران، گستاخی آنها در فعال‌سازی مکانیسم ماشه و تأکید آنها بر چشم‌پوشی ایران از حق مسلم خود در زمینه غنی‌سازی اورانیوم آن است که به‌هیچ‌وجه نباید به طرف‌های مذکور اعتماد داشت. درواقع، با توجه به قضایای مذکور، ایرانیان و به‌ویژه گفتمان و جریانی که غربی‌ها را در مقام راه‌حل مشکلات ایران تعریف کرده و همواره امید دارد تا از ناحیه حل مسائل با غربی‌ها، گشایشی در زمینه حل مسائل ایران رخ دهد، امروز به صراحت می‌بینند که حل مشکلات ایران نه تنها جایگاهی در منظومه فکری و عملی طرف‌های غربی ندارد، بلکه آنها از هیچ فرصتی برای تشدید فشار‌های اقتصادی، روانی و عملی علیه ایران هم دریغ نمی‌کنند. 
درواقع، کیفیت کنش‌گری طرف‌های غربی اعم از آمریکا و سه کشور اروپایی در قبال ایران در قضیه فعال‌سازی بازگشت تحریم‌ها و فراتر از این، همراهی و حمایت آنها از حمله رژیم صهیونیستی به ایران نشان می‌دهد، هرگونه امید بستن به آنها برای حل مشکلات کشور، سرابی بیش نیست؛ واقعیتی که البته در دو قرن اخیر بار‌ها اثبات شده، اما هیچ‌گاه به عنوان یک واقعیت معتبر در ایران پذیرفته نشده است. 
در این زمینه یک سؤال اساسی آن است که چرا ایرانیان با وجود مشاهده بدعهدی‌های مکرر طرف‌های غربی در دو قرن اخیر از پیمان‌های فین‌کنشتاین با فرانسه، مجمل و مفصل با انگلیس و... تا برجام در عصر حاضر، همچنان نگاه خوش‌بینانه‌ای به غربی‌ها دارند و تصور می‌کنند که با مذاکره با آنها می‌توان امتیازاتی به دست آورد؟ 
فارغ از پذیرش برتری غرب نزد لایه‌هایی از جامعه و نخبگان ایرانی، در پاسخ باید به یک تفاوت اساسی در جهان‌شناخت ایرانی و غربی اشاره کرد؛ به این ترتیب که واقع‌گرایی غربی مبتنی بر سیاست قدرت تعریف شده و در آن تلاش می‌شود به منظور تسلیم طرف مقابل، او را از جوانب گوناگون تحت فشار قرار دهند. این در حالی است که واقع‌گرایی ایرانی توأم با اخلاق‌گرایی و عدالت است و در آن، سلطه و نادیده گرفتن حقوق و آزادی‌های مشروع انسانی هیچ جایگاهی ندارد. به تعبیر دیگر، در واقع‌گرایی غربی، خیر کالایی عمومی نیست که همگی مشروعیت برخورداری از آن را داشته باشند، اما در واقع‌گرایی ایرانی، خیر کالایی همگانی تصور می‌شود و همگان باید از آن برخوردار باشند. حال کنشگر ایرانی وقتی با چارچوب ذهنی واقع‌گرایی مختص به خود به صحنه سیاست بین‌الملل می‌نگرد، تصور می‌کند که طرف مقابلش نیز خیرخواه اوست و حتی پذیرش بدعهدی و نقض‌عهد از سوی طرف مقابل برایش دشوار و بعید به نظر می‌رسد؛ زیرا خود نه اینگونه می‌اندیشد و نه چنین قصدی دارد. 
نکته مهم در این زمینه، ضرورت عبرت‌آموزی از تجربیات متراکم تاریخی در ارتباط با غربی‌هاست، به‌گونه‌ای که حتی باید در جهان‌شناخت و نگرش خود در قبال روابط بین‌الملل هم تغییراتی ایجاد کرد. با این حال، به نظر می‌رسد عده‌ای در داخل کشور هنوز با این درک و ضرورت فاصله دارند، به‌گونه‌ای که هم‌اکنون نیز با وجود این واقعیت‌های مشهود، برخی نخبگان و فعالان سیاسی حاضر نیستند در دیدگاه‌ها و ایده حکمرانی خود بازنگری کنند تا حدی که برخی‌ها قبل از سفر رئیس‌جمهور محترم به نیویورک برای شرکت و سخنرانی در هشتادمین مجمع عمومی سازمان ملل با جدیت تلاش کردند آقای دکتر پزشکیان را طی این سفر به مذاکره با رئیس‌جمهور آمریکا یا لااقل دست دادن تصادف‌گونه در مسیر حرکت تشویق و ترغیب کنند! حال آنکه طرف مقابل تمایلی به مواجهه عاقلانه با پیشنهاد‌های منطقی ایران ندارد و با طرح خواسته‌های غیرمنطقی، مسیر گفت‌و‌گو را به بن‌بست رسانده است. 

امیدی که باید متکی به داخل باشد
با توجه به آنچه گفته شد، به نظر می‌رسد ایران اسلامی اکنون در یک برهه تاریخی حساس یا یک نقطه عطف تعیین‌کننده قرار گرفته است تا برای همیشه با قطع امید از دنیای خارج و به‌ویژه آمریکا و اروپا و حذف نگاه به غرب در منظومه گفتمانی نخبگان و در ساحت‌های عمومی و عملی، در مسیر اتکا به ظرفیت‌های داخلی و بیشینه‌سازی قدرت و قوی‌سازی ایران از این ناحیه متمرکز شود. نکته مهم در این میان آن است که به میزانی که ایران در مسیر اتکا به خود و شکوفایی ظرفیت‌های داخلی گام بردارد، هراس لازم در طرف‌های غربی ایجاد خواهد شد و آنگاه با درک واقعیت قدرت ایران، مجبور به مذاکره با ایران خواهند شد. درواقع، قطع امید از غرب و اتکا به داخل موجب خواهد شد تا سیاست غربی‌ها در قبال ایران نیز متعادل و واقع‌بینانه شود. 
ممکن است سؤال شود که آیا با قطع امید از غرب، راه‌حل جایگزینی برای حل مشکلات کشور وجود دار‌د یا با اصرار به طریق کنونی در مواجهه با غرب، ایران در انزوای بین‌المللی قرار نمی‌گیرد؟ در پاسخ باید گفت، قطع امید از غرب به معنای قطع ارتباط با غربی‌ها نیست، بلکه به‌طور عمده به‌معنای امید نبستن به آنها و در نقطه مقابل، به‌کار بستن همت، اراده، ایمان، خلاقیت و مجموعه توانمندی‌های ایرانیان است. بنابراین، در اینجا منظور آن است که به‌جای انفعال در برابر اقدامات طرف‌های غربی، باید کنش‌گری فعالانه داشت و به‌جای اعتماد و امید بستن به آنها، به ظرفیت‌ها و استعداد‌های گره‌گشای داخلی روی آورد. به‌راستی ایران تا چه زمانی باید معطل حل مسائل با غربی‌ها باشد؟ آن هم طرف‌هایی که قابل‌اعتماد نبوده و همواره با طرح خواسته‌های غیرمنطقی، حاضر نیستند حقوق مسلم ایران را بپذیرند. بنابراین، در مواجهه با این وضعیت، باید بیش از پیش بر ظرفیت و توان داخلی برای حل مشکلات کشور تمرکز شود. امروزه رسالت دولتمردان، مسئولان و نخبگان ایرانی بیش از هر حوزه و زمینه‌ای معطوف به این مهم است.