قصهها آغاز و پایانی دارند و فرازها و فرودهایی. قصه وقتی کامل درک میشود که از اول شنیده شود، وگرنه اگر از میانه ماجرا به آن دل بسپاری، ممکن است قصه را به درستی متوجه نشوی و تصویری معیوب و شاید معکوس از ماجرا در ذهنتان بنشیند. ماجرای مواجهه ما و آمریکا نیز قصه طول و درازی است که برخی تلاش دارند قصه آن را نصفه و نیمه روایت کنند و به عمد فصول ابتدایی آن را قیچی کنند! و آغاز آن را تسخیر سفارتخانه آمریکا در خیابان «روزولت» قرار دهند. در این باره توجه به چند نکته حائز اهمیت است:
۱ ـ اولین مواجهه جدی ملت ایران و آمریکا مواجهه بسیار تلخی بود و آنجایی کلید خورد که به یکباره ملت ایران سقوط دولت مصدق را به چشم خود دید! آن هم در روزگاری که سفارت انگلستان در ایران بسته شده بود و بعدها معلوم شد که کودتای ۲۸ مرداد، این بار در سفارت آمریکا پختوپز شده است. همین کافی بود که اولین توهمات خوشبینانه نسبت به آمریکاییها شکسته شود و مشخص شد که راه استعمارگران بریتانیایی، زین پس از سوی ایالات متحده دنبال خواهد شد!
۲ ـ کار به کودتا ختم نشد، بلکه آغاز راهی بود که با سرکوب نهضت پانزده خرداد ۱۳۴۲ و مقابله با همه تلاشهای آزادیخواهانه ملت ایران در طول ۲۵ سال تداوم یافت. تا آنجا که کاسه صبر ملت ایران به سر آمد و بساط بیگانه و بیگانهپرستان در این کشور جمع شد و تخت و تاج خاندان پهلوی در بهمن ۱۳۵۷ به هوا رفت و برای اولین بار در تاریخ این سرزمین، نظامی برخاسته از اراده ملت ایران استقرار یافت، در حالی که آخرین تلاشهای آمریکاییها برای حفظ سلطنت پهلوی با نقشه طراحی شده ژنرال هایزر نیز ناکام ماند!
۳ ـ پس از آنکه سونامی انقلاب اسلامی، فراتر از ابزارهای کنترلی آمریکاییها کار خاندان پهلوی را تمام کرد، آمریکاییها بیکار ننشستند؛ چرا که معتقد بودند ملت ایران هر چند توانسد گام اول انقلاب خود را بردارد، اما بدون شک در مرحله استقرار ناکام خواهد ماند! بالاخص آنکه همچنان سفارتخانه خیابان روزولت پابرجاست و همان برای براندازی انقلاب اسلامی نوپا کافی است.
رهبر حکیم انقلاب اسلامی شرح میدهند «اسنادی که از سفارت به دست آمد، نشان داد که سفارت آمریکا مرکز توطئه و جاسوسی علیه ایران بوده؛ حتّی در سفارت آمریکا طراحی کودتا میشده که علیه انقلاب کودتا کنند؛ طراحی جنگ داخلی میشده؛ تلاش میکردند که در استانهای مرزی کشور، جنگ داخلی راه بیندازند؛ طراحی میشده که چگونه در حکومت جدید انقلابی نفوذ کنند؛ رسانههای ضدانقلاب را که در داخل بودند، مدیریت میکردند، هدایت میکردند: این را بنویسید، این را بگویید، این را جعل کنید، این شایعهسازی را بکنید؛ برای تحریم هم برنامهریزی میکردند؛ یعنی سفارت، از اولین روزهای شروع انقلاب، مرکز توطئه علیه کشور و علیه انقلاب بوده.» (۱۰/۸/۱۴۰۲) و اینگونه بود که سفارت آمریکا به نقطه هدف حرکت اعتراضی دانشجویان آزادیخواه این سرزمین بدل شد.
۴ ـ نکته قابل ملاحظه در این ماجرا آن است که فاتحان لانه جاسوسی جمعی جوان کم سواد و قشری نبودند که در فضایی احساساتی به اقدام دست زده باشند؛ بلکه قشر فرهیخته و پیشگامانی بودند که همگی در بهترین دانشگاههای تهران درس میخواندند. قلب جنبش دانشجویی و دانشجویان پیرو خط امام (ره)، در آن روزها در دانشگاه تهران، شریف، امیرکبیر و تربیت معلم جمع آمده بودند و همانها بودند که پس از مطالعات گسترده در مورد اقدامات آمریکا در کشورهای جهان سوم و آگاهی از نقشآفرینی این سفارتخانه به مرکزی برای ایجاد آشوب و بلوا در کشورها به این اقدام تاریخساز دست زدند.
۵ ـ در تاریخ این سرزمین معدود اقداماتی را میتوان برشمرد که به اندازه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا اجماع عمومی را به همراه داشته باشد. حمایت تمام قد ملت ایران از حرکت دانشجویان پیرو خط امام (ره) نشان داد که این حرکت، اقدامی بدون پشتوانه نبوده است و دانشجویان اکثریت ملت ایران را نمایندگی میکردند و هیچ قشری و هیچ مرامی نبود که به حمایت از این اقدام سخن نگفته باشد. حتی احزاب و گروههای التقاطی متأثر از مارکسیسم و لیبرالیسم هم از این حرکت حمایت کردند.
۶ ـ دانشجویان نیامده بودند که بمانند؛ آمده بودند که در حرکتی اعتراضی، فریاد خشم ملت ایران را به گوش آمریکاییها و جهانیان برسانند! اما وقتی آمدند، دیدند که این مجموعه فراتر از یک سفارتخانه، بلکه در قامت یک جاسوسخانه قد کشیده است و ریشه همه چالشها و بحرانهای پیشروی انقلاب نوپای ملت در آن روزهای سخت، به «ایستگاه خیابان روزولت» ختم میشود! و اینگونه بود که محاسبات دگرگون شد و ماندند تا رسواسازی آمریکاییها، به آرمان واحد دانشجویان و ملت ایران در آن روزگاران بدل شد و کار تسخیر تا ۴۴۴ روز به طول انجامید! حرکت مقدسی که در حمایت از آن سالهای متمادی جنبش دانشجویی با گرایشهای سیاسی مختلف فریاد میزدند که: «ما هیبت آمریکا رو شکستیم | ما فاتح جاسوسخانه هستیم».