در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ دانشجویان پیرو خط امام (ره) به اقدامی دست زدند که «انقلاب دوم» نامیده شد و حتی مهمتر از انقلاب اول بود! جوانان وارد ساختمانی شدند که سالها مرکز جاسوسی و نفوذ آمریکا در ایران و پناهگاه اطلاعات محرمانه و توطئه علیه ملت ایران بود؛ جوانانی که میخواستند سرنوشت کشورشان را از دست قلدرهای خارجی نجات دهند. ۴۴۴ روز حماسه و انتشار اسناد محرمانه و افشای شبکههای جاسوسی آمریکا، تهران را به مرکز جهانی توجه و به نقطه عطف تاریخ انقلاب اسلامی تبدیل کرد. این اقدام، ترکیبی از شجاعت، تدبیر و انگیزه ضدامپریالیستی بود که نشان داد ملت ایران دیگر هرگز قربانی بازیهای قدرتهای بزرگ نخواهد شد. با توجه به اهمیت این روز و این اقدام در حالی که به تازگی غربگرایان و برخی انقلابیهای پشیمان شده، این پیروزی بزرگ را زیر سؤال میبرند، بر آن شدیم تا به مهمترین شبهات درباره اقدام تاریخی دانشجویان ایرانی در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ پاسخ دهیم.
۱- چه شد که لانه جاسوسی تسخیر شد؟ آمریکا مگر چه کرده بود و دلیل دانشجویان برای این اقدام چه بود؟
تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، نتیجه مجموعهای از عوامل تاریخی، سیاسی و روانشناختی بود. نخستین عامل، تجربه تاریخی انقلابخواهان از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است؛ کودتایی که با دخالت مستقیم آمریکا و حمایت بریتانیا موجب سرنگونی دولت ملی مصدق شد و سفارت آمریکا در تهران نقش کانونی در برنامهریزی آن داشت. این تجربه، هشدار روشنی برای نیروهای انقلابی به همراه داشت که هرگونه تحرک مشابه آمریکاییها در سال ۱۳۵۸ میتواند تهدیدی مستقیم برای انقلاب باشد.
عامل دوم، رفتار دولت موقت و روابط نزدیک شاه با آمریکا بود. سفر شاه به آمریکا برای درمان بیماری و مسائل پزشکی در اوایل انقلاب، در کنار سابقه حمایتهای آمریکا از رژیم پهلوی، موجب شد که دانشجویان مسلمان و انقلابیون به این نتیجه برسند که امکان طراحی کودتای جدید علیه انقلاب بسیار واقعی است. افزون بر این، فعالیتهای دیپلماتیک و اطلاعاتی آمریکا، از جمله حضور مأموران سیا در پوشش دیپلمات، نگرانیها را دوچندان کرده و لزوم اقدام فوری را برجسته کرد.
در نهایت، تسخیر لانه جاسوسی نه تنها اقدامی سیاسی، بلکه واکنشی استراتژیک و اقدامی برای «قطع بستر اجرایی کودتای احتمالی»، مهار نفوذ آمریکا و افزایش قدرت چانهزنی انقلاب در برابر دولت موقت بود. این رویداد، ترکیبی از تجربه تاریخی، تحلیل سیاسی دقیق و واکنش به تهدیدی ملموس بود که به سرعت با تلاش دانشجویان مسلمان مدیریت و به یکی از مهمترین نقاط عطف انقلاب اسلامی تبدیل شد.
«فرانسیس آنتونی بویل» که استاد دانشگاه آمریکایی است، درباره نقش سفارت آمریکا در جاسوسی علیه ایران میگوید: «اینکه سفارت آمریکا در تهران درگیر فعالیتهای گسترده اطلاعاتی و امنیتی بود و مأموران اطلاعاتی آمریکا آنها را تحت عنوان دیپلمات انجام میدادند، غیر قابل انکار است؛ چرا که سفارت، اولین منبع برای هدایت مسائل اطلاعاتی و امنیتی آمریکا بود.»
۲- فاتحان لانه جاسوسی چه گرایشهای سیاسی داشتند؟
تسخیر سفارت آمریکا که امام خمینی (ره) آن را «انقلاب دوم» نامیدند، به دست افرادی طراحی شد که به «دانشجویان پیرو خط امام (ره)» موسوم بودند. در بین دانشجویان پیرو خط امامی که در تسخیر سفارت آمریکا حضور داشتند، افرادی با عقاید گوناگون و خط فکرهای سیاسی گوناگون حضور داشتند. البته ناگفته نماند که بسیاری از حاضران در این اقدام و چهرههای پشت پرده آن امروز در اردوگاه غربگرایان و اصلاحات حضور دارند! «عبدالحسین روحالامینی» در این باره میگوید: «این حرکت یک حرکت طبیعی و جوشیده شده از درون افراد نخبه انقلابی دانشجو بود، حرکت چهار یا پنج نفر نبود؛ بلکه بیش از ۲۰۰ نفر با هم در این باره اجماع کردند و یک حرکت عظیمی انجام دادند. ممکن است ایده اولیه از سوی چند نفر بوده باشد؛ اما حرکت انقلابی از سوی طیف عظیمی از دانشجویان و به طور طبیعی و غافلگیرانه بود.»
در این گروه افرادی قرار دارند که در زمان اشغال سفارت آمریکا جزء فعالترین افراد و حتی طراح بسیاری از اقدامات انجام شده در آن زمان بودهاند. در بین شورای مرکزی دانشجویان پیرو خط امام (ره) دو نظر درباره اشغال سفارت آمریکا وجود داشت؛ برخی، مثل محمود احمدینژاد، خطر کمونیسم را بیشتر میدانستند و عده دیگری که البته در اکثریت بودند، خطر آمریکا و لیبرالیسم را. سرانجام نظر گروه دوم غالب شد و دانشجویان پیرو خط امام (ره) تصمیم گرفتند سفارت آمریکا را اشغال کنند. در بین دانشجویان فعال پیرو خط امام (ره) افرادی، مانند ابراهیم اصغرزاده، عباس عبدی و محسن میردامادی حضور داشتند که هر سۀ آنها امروز از عملکرد گذشته خود پیشمان شدهاند و به دنبال عذرخواهی از عملکرد خود هستند.
۳- چه گروههای سیاسی از این حرکت حمایت و چه گروههایی آن را محکوم کردند؟
حزب جمهوری اسلامی، به رهبری افرادی، چون شهید بهشتی و دکتر باهنر، این اقدام را واکنشی دفاعی علیه دخالتهای آمریکا، از جمله کودتای ۲۸ مرداد و پناه دادن به شاه مخلوع دانستند و از آن حمایت کردند. آیتاللهالعظمی خامنهای نیز آن را پاسخ به تجاوزات آمریکا و تبدیل سفارت به لانه جاسوسی توصیف کردند. سازمان مجاهدین خلق، هرچند نقشی در تسخیر نداشت، از این واقعه حمایت کرد و حتی در تصرف کنسولگریهای آمریکا در تبریز و اصفهان مشارکت کرد. حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران، وابسته به آیتالله شریعتمداری نیز با صدور بیانیهای این حرکت را تأیید کرد و آن را مبارزهای ضداستعماری علیه آمریکا خواند. نهضت آزادی برخلاف مخالفت مهندس بازرگان و ابراهیم یزدی، در بیانیهای رسمی از این اقدام به منزله نمایانگر خصلت ضداستعماری انقلاب حمایت کرد. همچنین، کانون نویسندگان ایران این واقعه را نشانهای از مبارزه بیامان با امپریالیسم آمریکا دانست و از دانشجویان حمایت کرد. همه این حمایتها نشاندهنده فضای ضدآمریکایی غالب در میان جریانهای انقلابی آن زمان بود. البته در مقابل، دولت موقت به رهبری بازرگان با این اقدام مخالفت کرد و آن را ضداسلامی و انقلابی خواند، که منجر به استعفای بازرگان شد.
در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره) به اسناد بسیار مهمی دست یافتند که ماهیت واقعی سفارت آمریکا در تهران را بهعنوان «مرکز جاسوسی و توطئه علیه انقلاب اسلامی» آشکار کرد. این اسناد شامل گزارشها، مکاتبات، میکروفیلمها و نوارهای رمزگذاری شدهای بود که فعالیتهای جاسوسی و سیاسی آمریکا در ایران و دیگر کشورهای منطقه را نشان میداد. بخشی از اسناد به دلیل تلاش کارکنان سفارت برای نابودی با دستگاه خردکن از بین رفت، اما دانشجویان با پشتکار فراوان توانستند بسیاری از اسناد خردشده را بازسازی کنند.
۴-چه اسنادی از دل جاسوسخانه بیرون آمد؟
محتوای اسناد پیدا شده در لانه جاسوسی ابعاد گوناگون دخالت آمریکا در امور داخلی ایران را در زمینههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی افشا میکرد. در آنها نام عوامل و رابطان آمریکا، روشهای جاسوسی، شیوههای نفوذ در دستگاههای دولتی و برنامههای براندازی انقلاب اسلامی ثبت شده بود. برخی از این مدارک حتی حاوی اطلاعاتی درباره کشورهای منطقه، مانند عراق، پاکستان، هند و حوزه خلیج فارس بود و نشان میداد سفارت آمریکا در تهران نقش مرکزی در شبکه جاسوسی منطقهای داشته است.
اسناد لانه جاسوسی در نهایت در قالب ۷۴ جلد کتاب منتشر شد و بهعنوان یکی از گرانبهاترین منابع تاریخی و سیاسی انقلاب اسلامی شناخته میشود. افشای این اسناد، نه تنها چهره واقعی سیاستهای آمریکا را برملا کرد، بلکه برای ملت ایران و دیگر ملتهای تحت سلطه، هشداری درباره ماهیت واقعی قدرتهای استعماری به شمار آمد.
۵-اگر سفارتخانه آمریکا اشغال نمیشد، سرنوشت رابطه ایران و آمریکا چه میشد؟
با توجه به شواهد تاریخی، اگر سفارت آمریکا در تهران تسخیر نمیشد، روابط ایران و آمریکا نیز «گل و بلبل» نمیشد؛ زیرا اشغال سفارت نتیجه طبیعی سیاستها و دشمنیهای پیشین آمریکا علیه ملت ایران بود، نه علت آغاز خصومت. دشمنی آمریکا با ایران از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آغاز شد؛ زمانی که با همکاری انگلیس، دولت ملی دکتر مصدق را سرنگون و دیکتاتوری شاه را تثبیت کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بهجای جبران گذشته، واشنگتن با حمایت از شاه و پناه دادن به او، بیاعتمادی ملت ایران را تشدید کرد. هشدارهای مقامات ایرانی درباره پیامدهای این اقدام نادیده گرفته شد و در نهایت، اشغال سفارت واکنشی به همان سیاستهای خصمانه بود. بنابراین، ریشه قطع روابط در رفتار سلطهجویانه و مکرهای پیشین آمریکا نهفته است، نه در اقدام دانشجویان انقلابی.
۶-اگر سفارتخانه آمریکا تسخیر نمیشد، چه خطرهایی انقلاب را تهدید میکرد؟
اگر سفارت آمریکا تسخیر نمیشد، خطرهای مهمی انقلاب را تهدید میکرد: اولاً ادامه و گسترش عملیاتهای اطلاعاتی و نفوذ سازمانهای آمریکاـ از جمله حمایت از کودتاچیان و نیروهای تجزیهطلبـ که میتوانست پایههای امنیتی و سیاسی نظام نوپای انقلاب را تضعیف کند. ثانیاً امکان تشدید مداخلات پنهان اقتصادی و تحریمهای هدفمند برای فلجکردن اقتصاد و کاهش محبوبیت حکومت. ثالثاً فراهم بودن شبکهای برای هماهنگی و پشتیبانی از گروههای مسلح مخالف که در وضعیت بحرانی میتوانست دامنه خشونت و بیثباتی را افزایش دهد. همچنین غیرفعالماندن افشای اسناد و فعالیتها، مانع از آگاهی عمومی نسبت به مداخلات خارجی و کاهش انسجام ملی میشد. در مجموع، ادامه فعالیت سفارت آمریکا احتمال نفوذ بیشتر، کودتا یا تضعیف داخلی و فشار اقتصادیـ سیاسی شدیدتر را بالا میبرد و مسیر تثبیت انقلاب را پیچیدهتر میکرد.
۷-سفارتخانه آمریکا در کدام یک از کشورها در طول این سالها مورد حمله قرار گرفته است؟
در طول دهههای گذشته، سفارتخانهها و کنسولگریهای ایالات متحده بارها هدف حمله قرار گرفتهاند. نخستین مورد شاخص در «نیکوزیا (۱۹۷۴)» رخ داد که در آن سفیر آمریکا و یکی از کارکنانش کشته شدند. یک سال بعد، در «سایگون ویتنام (۱۹۷۵)» نیروهای ویتکنگ توانستند وارد محوطه سفارت شوند. بحران معروف «تهران (۱۹۷۹)» با گروگانگیری ۵۲ دیپلمات آمریکایی برای ۴۴۴ روز ادامه یافت. همان سال، در «طرابلس» معترضان سفارت را به آتش کشیدند. در دهه ۱۹۸۰، سفارتهای آمریکا در «کویت»، «بیروت (۱۹۸۳ و ۱۹۸۴)» هدف بمبگذاریهای مرگبار قرار گرفتند. حملات در «جده (۲۰۰۴)»، «استانبول و صنعا (۲۰۰۸)» و بهویژه «بنغازی (۲۰۱۲)»ـ که به کشته شدن سفیر «کریستوفر استیونز» انجامیدـ ادامه یافت. در سالهای اخیر نیز نیروهای مقاومت در «عراق» بارها سفارت آمریکا را هدف حمله قرار دادهاند. این سلسله رخدادها، نشاندهنده استمرار تنشهای سیاسی و نفرت ضدآمریکایی در نقاط گوناگون جهان است.
۸- ماجرای تسخیر سفارتخانه آمریکا در زمستان سال ۱۳۵۷ به دست چریکهای فدایی خلق چه بود؟
گروهک چریکهای فدایی خلق تنها سه روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ۲۵ بهمن ۱۳۵۷، سفارت آمریکا را تصرف کردند. این اقدام، که با حمله مسلحانه و اشغال کوتاهمدت ساختمان همراه بود، با واکنش سریع دولت موقت و دستور مستقیم امام خمینی (ره) برای خروج تسخیرکنندگان پایان یافت. «ابراهیم یزدی» وزیر امور خارجه دولت موقت، به همراه نیروهای کمیته انقلاب، ظرف دو ساعت کنترل سفارت را به دست گرفتند و چریکها مجبور به ترک محل شدند. کارشناسان تاریخی، از جمله یعقوب توکلی و عباس سلیمینمین، معتقدند دلیل حمایت نکردن امام (ره) و ملت از این تسخیر اولیه، وابستگی سیاسی و ایدئولوژیک چریکهای فدایی خلق به بیگانگان و نبود پایگاه اجتماعی آنها بود؛ این اقدام میتوانست بحرانآفرین و برخلاف منافع انقلاب نوپا باشد. برخلاف تسخیر دانشجویان در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ که با شواهد دخالت آمریکا در ایران همراه بود و مورد حمایت عمومی قرار گرفت، تسخیر اول سفارت تنها چند ساعت دوام آورد و هیچ اسناد محرمانهای از آن خارج نشد. این حادثه اگرچه کوتاهمدت بود، نشاندهنده پیچیدگیهای سیاسی پس از انقلاب و دقت امام خمینی (ره) در مدیریت انقلاب نوپا و جلوگیری از بحرانهای زودهنگام بود. این نگاه هم وجود دارد که ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ یک «هشدار انقلابی» بود؛ سفارت آمریکا برای چند ساعت در دستان چریکها افتاد، اما با هوشمندی امام خمینی (ره)، کنترل مجدداً به دولت موقت بازگشت و مسیر برای تسخیر موفق و مورد حمایت مردم در سال بعد هموار شد.
۹- چرا فتح جاسوسخانه اینقدر طول کشید؟
فتح لانه جاسوسی آمریکا در تهران که قرار بود تنها ۷۲ ساعت طول بکشد، در نهایت ۴۴۴ روزه تبدیل شد. این تأخیر نتیجه تعامل پیچیدهای میان اهداف داخلی ایران و رفتار دولت آمریکا بود. از سوی ایران، امام خمینی (ره) و تیم مسئول، از این حادثه به مثابه فرصتی برای تثبیت انقلاب، مقابله با نفوذ آمریکا و تقویت گفتمان استقلال و ضد استبدادی بهره بردند. گروگانگیری نمادی از افول ابرقدرتی آمریکا در برابر یک انقلاب نوظهور شد و با حمایت عمومی، مسیر طولانی خود را طی کرد. انتشار اسناد و قطع ارتباط آمریکا با جریانهای طرفدار غرب، نشاندهنده هدف راهبردی ایران بود؛ نه صرفاً اقدام احساسی یا جمعآوری اطلاعات.
از سوی دیگر، دولت آمریکا به رهبری «جیمی کارتر» نتوانست بحران را مدیریت کند. برخورد از موضع قدرت، دودستگی در کابینه و رد ابتکارات بینالمللی، راههای حل بحران را مسدود کرد. تلاشهای ناکام نظامی و تحریمها، به طولانیتر شدن بحران انجامید و نشان داد که آمریکا نمیتوانست با دانشجویان و رهبری انقلابی ایران از همان منظر سنتی برخورد کند.
در نهایت، طولانی شدن گروگانگیری نه صرفاً نتیجه یک اشتباه یا شکست، بلکه محصول همزمان استراتژیهای داخلی ایران و ناتوانی آمریکا در فهم عمق انقلاب و احساسات ضدآمریکایی بود. این ۴۴۴ روز به ایران فرصت داد استقلال و قدرت نمادین خود را نشان دهد و در عین حال، نشاندهنده محدودیتهای مداخلات ابرقدرتها در تحولات داخلی یک کشور بود.
۱۰- تسخیر لانه جاسوسی چه دستاوردی برای جمهوری اسلامی داشت؟
مهمترین دستاورد این اقدام همین است که امام خمینی (ره) آن را انقلاب دوم معرفی کرد. این اقدام نقطهای تعیینکننده در شکلگیری ماهیت جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظامی مستقل و ضدسلطه بود. از همان زمان، ایران خود را نه بخشی از اردوگاه شرق یا غرب، بلکه صاحب یک هویت سیاسی مستقل تعریف کرد. این نگاه در سیاست منطقهای، حمایت از ملتهای تحت ستم و مقاومت در برابر فشارهای خارجی نمود یافت و تا امروز نیز شاکله اصلی سیاست خارجی کشور را شکل میدهد.
از منظر داخلی، تسخیر سفارت آمریکا به انسجام نیروهای انقلابی حول محور رهبری امام خمینی (ره) کمک کرد. در فضای پرتنش سیاسی سالهای اولیه انقلاب، که گروههای مختلف از ملیگرایان تا چپهای مارکسیستی و مجاهدین خلق در رقابت بودند، این اقدام گروههای مخالف را که مدعی مبارزه با امپریالیسم بودند، خلع سلاح کرد و شعارهای ضدآمریکایی آنها را تحتالشعاع قرار داد. این رویداد به تثبیت دولت انقلابی و کنار زدن دولت موقت بازرگان منجر شد و وحدت اجتماعی را در برابر تهدیدهای داخلی تقویت کرد. همچنین، با افشای اسناد سفارت، توطئههای خارجی علیه انقلاب برملا شد و فرصتی برای پالایش نیروهای انقلابی از عناصر سازشکار فراهم آمد.
از منظر خارجی، تسخیر سفارت، آمریکا را در موضع ضعف و تحقیر قرار داد و ایران را به کانون توجه جهانی تبدیل کرد. این اقدام پیام انقلاب اسلامی را به اقصی نقاط جهان برد و وجهه ضد امپریالیستی ایران را تقویت کرد. توافقنامه الجزایر، هرچند با انتقادهایی همراه بود، دستاوردهایی، نظیر آزادسازی بخشی از داراییهای بلوکهشده ایران و تعهدی (هرچند روی کاغذ) از سوی آمریکا برای مداخله نکردن در امور ایران به همراه داشت.
از طرفی هم تسخیر سفارت «تضمینکننده بقای انقلاب» بود؛ زیرا در غیاب آن، آمریکا میتوانست همانگونه که در کودتای ۱۳۳۲ عمل کرد، ساختار جدید ایران را از درون فروبپاشد.
۱۱- تسخیر لانه جاسوسی چه خساراتی را برای دولت آمریکا به همراه داشت؟
باید گفت تا پیش از این واقعه، آمریکا خود را قدرت بلامنازع جهان میدانست و در چارچوب نظریه «ثبات هژمونیک»، مدعی بود میتواند با نظمسازی در نظام بینالملل، ثبات جهانی را تضمین کند؛ اما اشغال سفارت آمریکا در تهران این تصویر را فرو ریخت و واشنگتن را در معرض بیسابقهترین تحقیر سیاسی و دیپلماتیک پس از جنگ جهانی دوم قرار داد.
شکست عملیات نظامی آمریکا در صحرای طبس، ناتوانی این کشور در آزادسازی گروگانها و درماندگی در برابر اراده انقلابی دانشجویان ایرانی، اقتدار نظامی و سیاسی آمریکا را به چالش کشید. بحران گروگانگیری شکاف عمیقی میان «هویت» و «منافع» آمریکا ایجاد کرد؛ کشوری که مدعی دموکراسی بود، ناچار شد به زور، تحریم و حمایت از دیکتاتورها متوسل شود. این بحران، نهتنها به سقوط دولت کارتر و بازتعریف سیاست خارجی آمریکا انجامید، بلکه آغاز افول موقعیت تکقطبی واشنگتن در جهان و منطقه بود.
در سطح بینالمللی نیز، تسخیر سفارت آمریکا به الهامبخش جنبشهای ضدآمریکایی بدل شد و جبههای از ملتها و دولتهای مخالف سلطه آمریکا را پیرامون ایران شکل داد. بهبیان دیگر، تسخیر لانه جاسوسی نهفقط یک اقدام اعتراضی، بلکه نقطه آغاز فروپاشی «هژمونی آمریکا» در نظم جهانی بود.
۱۲- چرا برخی از حامیان تسخیر لانه، امروز پشیمان شدهاند؟
پشیمانی برخی از دانشجویان و حامیان سابق تسخیر لانه جاسوسی را باید در تحولات فکری، سیاسی و اجتماعی چهار دهه پس از انقلاب تحلیل کرد. این افراد در فضای پرشور ابتدای انقلاب، با الهام از گفتمان ضدامپریالیستی امام خمینی (ره) به اقدام علیه نماد نفوذ آمریکا در ایران دست زدند؛ اما با گذشت زمان و تغییر شرایط داخلی و بینالمللی، بخشی از آنان مسیر دیگری را برگزیدند. از منظر تحلیلی، پشیمانی امروز آنان را میتوان در سه سطح بررسی کرد: نخست، تغییر نسلی در درک از مفهوم «استقلال»؛ در دهه نخست انقلاب، استقلال به معنای گسست کامل از غرب بود، اما در دهههای بعد، برخی از نیروهای سیاسی آن را به تعامل و گفتوگو تعبیر کردند. دوم، تغییر موقعیت اجتماعی و سیاسی این افراد است؛ بسیاری از دانشجویان سابق در ساختار قدرت یا دانشگاه جای گرفتند و مواجهه عملی با مسائل اجرایی، نگاه آرمانگرای گذشته را به مصلحتگرایی سیاسی بدل کرد. سوم، تأثیر جریان جهانی لیبرالیسم و رسانههای بینالمللی است که با القای تصویر منفی از انقلاب، زمینه تجدیدنظر فکری در بخشی از نخبگان را فراهم آورد.
مهمترین تحلیل پشیمانی را باید در دیدگاه رهبر معظم انقلاب نسبت به این افراد دید که دلیل پشیمانی این جماعت را ناشی «کمعمق بودن انگیزه» آنها در تسخیر لانه جاسوسی معرفی کردند.
۱۳- حرف و استدلال و ادعای آنها چیست؟
مخالفان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در آبان ۱۳۵۸ این اقدام را نقطهای پرهزینه و پرپیامد در تاریخ معاصر ایران میدانند. به باور آنان، اشغال سفارت آمریکا نقض آشکار قوانین بینالمللی بود و اگر دیپلماتهای آمریکایی فعالیتی برخلاف شئون دیپلماتیک داشتند، تنها راه مشروع اخراج آنان بود، نه گروگانگیری. منتقدان میگویند این اقدام، پایه سنتی خطرناک را گذاشت که بعدها در حمله به سفارت بریتانیا و عربستان تکرار شد و روابط خارجی ایران را آسیبپذیر کرد. از دید آنان، سقوط دولت بازرگان و حذف گفتمان لیبرال از عرصه سیاست، از پیامدهای مستقیم این واقعه بود؛ بهگونهای که جریانهای رادیکال و جوانان انقلابی، میدان را از روشنفکران اصلی انقلاب ربودند. آنان همچنین معتقدند اشغال سفارت، روند تصویب قانون اساسی را به حاشیه راند و فضای سیاسی کشور را از بحثهای ساختاری به شعارهای احساسی کشاند. ادامه گروگانگیری پس از مرگ شاه و توافق نهایی در الجزایر، در نگاه مخالفان، نشانه فاصله گرفتن انقلابیون از آرمانهای اولیه و پذیرش واقعیتهای نظام بینالملل بود، بیآنکه سودی برای مردم داشته باشد. علاوه بر این، آنان معتقدند تسخیر سفارت، شعار «مرگ بر آمریکا» را وارد فرهنگ سیاسی ایران کرد، روابط دیپلماتیک را فلج کرد و در نهایت راه را برای سوءاستفاده صدام و آغاز جنگی ویرانگر هموار کرد.
۱۴- وقتی لانه جاسوسی تسخیر شد، واکنش جهانیان چگونه بود؟
تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بازتابی گسترده در میان ملتها، دولتها و جنبشهای آزادیخواه جهان داشت. در جبهه حامیان، کشورهای مسلمان و گروههای ضدامپریالیستی پیشتاز بودند. سوریه، الجزایر و لیبی آشکارا از ایران حمایت و آمریکا را به مداخلهگری در امور داخلی کشورها متهم کردند. سازمانهای انقلابی همچون «امل» لبنان و جنبش آزادیبخش فلسطین نیز با صدور بیانیههایی، تسخیر سفارت را نمادی از مقاومت در برابر سلطهجویی غرب دانستند. در آفریقا، کنگره ملی آفریقای جنوبی این حرکت را الهامبخش مبارزه با آپارتاید خواند.
در شرق آسیا، کره شمالی و ویتنام نیز با انتشار بیانیههایی، آمریکا را به حمایت از «دیکتاتور خونخوار» پهلوی محکوم کردند. در بسیاری از کشورهای اسلامی مانند پاکستان و لیبی، مردم خشمگین به خیابانها آمدند و سفارتهای آمریکا را به آتش کشیدند. حتی برخی آمریکاییهای مقیم تهران نیز با راهپیمایی و تشکیل کمیتهای، از اقدام دانشجویان حمایت کردند.
در مقابل، دولتهای محافظهکار عرب مانند عربستان، کویت و مصر از بیم گسترش احساسات ضدآمریکایی، موضعی مخالف اتخاذ کردند. در مجموع، تسخیر لانه جاسوسی نه تنها هیبت ابرقدرتی آمریکا را شکست، بلکه موجی از بیداری و همبستگی جهانی علیه امپریالیسم را برانگیخت.
۱۵- فرق ماجرای تسخیر سفارتخانه آمریکا با ماجرای سفارت انگلیس و عربستان در چیست که یکی ممدوح و دیگر مذموم شمرده شده است؟
تفاوت میان ماجرای تسخیر سفارت آمریکا با حمله به سفارتهای عربستان و انگلیس، در ماهیت، زمینه تاریخی و اهداف این رویدادها نهفته است. تسخیر سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸ حرکتی اعتراضی و خودجوش از سوی دانشجویان انقلابی بود که در واکنش به دخالتهای آشکار و مستمر ایالات متحده در امور داخلی ایران، از جمله کودتای ۲۸ مرداد، پشتیبانی از شاه، و طراحی توطئههای پس از پیروزی انقلاب صورت گرفت. سفارت آمریکا در آن دوران «لانه جاسوسی» شناخته میشد؛ مکانی که بر خلاف اصول کنوانسیون وین، به مرکز عملیات اطلاعاتی و طراحی اقدامات بر ضد انقلاب اسلامی بدل شده بود. از همین رو، اقدام دانشجویان با حمایت مردمی روبهرو شد و امام خمینی (ره) نیز آن را «انقلاب دوم» نامیدند.
اما در ماجرای حمله به سفارت عربستان (۱۳۹۴) و انگلیس (۱۳۹۰)، شرایط متفاوت بود. این دو کشور اگرچه در عرصه سیاسی خصومتهایی با ایران داشتهاند، اما اقدامات اعتراضی منجر به ورود به سفارتخانهها نقض آشکار قوانین بینالمللی و اصول دیپلماتیک بود. مسئولان نظام نیز این حملات را محکوم کردند، زیرا بر اساس کنوانسیون وین، حفظ امنیت اماکن دیپلماتیک بر عهده کشور میزبان است. بنابراین، تفاوت اصلی در این است که تسخیر سفارت آمریکا واکنشی به تجاوز و توطئه مستمر بود، در حالی که حملات به سفارتهای عربستان و انگلیس اقدامی هیجانی، غیرقانونی و فاقد مشروعیت سیاسی تلقی شدند.
۱۶-آیا اگر حضرت امام (ره) از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی مطلع بودند، اذن این کار را میدادند؟
اگر امام خمینی (ره) از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا پیش از وقوع آن مطلع بودند، شواهد تاریخی نشان میدهد که ایشان نه تنها مانع این اقدام نمیشدند، بلکه در شرایط و فضای خاص آن روزها، احتمالاً همانگونه که پس از وقوع از آن حمایت کردند، اذن این کار را نیز میدادند. تجربه پیشین تسخیر کوتاهمدت سفارت آمریکا در بهمن ۱۳۵۷ به دست چریکهای فدایی خلق، که امام (ره) دستور خروج آنان را صادر کرده بودند، نشان میدهد مخالفت اولیه امام با اصل «بینظمی و اقدام خودسرانه» بود، نه با مقابله با آمریکا. اما در آبان ۱۳۵۸، وضعیت متفاوت بود. سفر شاه به آمریکا، اسناد دخالت واشنگتن در امور داخلی ایران، و ناتوانی دولت موقت در مقابله با نفوذ بیگانگان، زمینهای فراهم کرده بود که تسخیر سفارت «اقدامی انقلابی و پیشگیرانه» تلقی شود.
امام خمینی (ره) پس از آگاهی از اقدام دانشجویان، آن را «انقلاب دوم» و «حرکتی الهی» نامیدند و تصریح کردند که سفارت آمریکا «لانه جاسوسی» است، نه نمایندگی دیپلماتیک. از این منظر، اگر ایشان پیشاپیش از تصمیم دانشجویان مطلع بودند، به احتمال بسیار با توجه به فضای انقلابی و تهدیدهای آشکار آمریکا، نهتنها مخالفتی نمیکردند، بلکه آن را گامی الهی در تکمیل استقلال سیاسی و معنوی انقلاب اسلامی میدانستند.
۱۷- چرا حضرت امام (ره) تسخیر لانه جاسوسی را انقلاب دوم نامیدند؟
حضرت امام خمینی (ره)، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را «انقلاب دوم» نامیدند، چرا که این اقدام نقطه عطفی بود که توانمندی و استقلال ملت ایران را در برابر استکبار جهانی نشان داد. همانطور که خود امام توضیح دادند، پس از پیروزی انقلاب، آمریکا از همان ساعات اولیه با توطئه و دخالتهای مختلف تلاش کرد انقلاب نوپا را تضعیف کند. این تلاشها شامل اقدامات سیاسی رسمی، مانند تحریمها و اعلام خصومتهای علنی و همچنین راههای غیرعلنی و ارتباط با عوامل داخلی بود تا وحدت ملی را بر هم زند.
به تعبیر امام (ره)، تسخیر سفارت آمریکا، «سیلی» ملت ایران به آمریکا بود که نشان داد مردم دیگر تسلیم فشارهای خارجی نمیشوند و میتوانند در مقابل زیادهخواهی قدرتهای بزرگ بایستند. این حرکت نه تنها یک واکنش انقلابی، بلکه ادامه مسیر انقلاب بود؛ یعنی همان روحیه مبارزه و استقلالطلبی که انقلاب اسلامی بر آن استوار بود. جوانان مؤمن و نیروهای مردمی، بدون آنکه نام رسمی پاسدار یا بسیج داشته باشند، با حضور خود در این حرکت، توانستند توطئههای دشمن را خنثی و اقتدار ملی را تثبیت کنند؛ بنابراین امام (ره)، این رویداد را «انقلاب دوم» خواندند، چون تنها یک تسخیر فیزیکی سفارت نبود؛ بلکه تجلی قدرت ملت در برابر سلطه خارجی و تداوم راه انقلاب بود. این اقدام، هم پیام روشنی به آمریکا و جهان داشت و هم روحیه انقلابی ملت ایران را تقویت کرد؛ به همین دلیل در حافظه تاریخی ایران جایگاه ویژهای پیدا کرده است.
۱۸- با توجه به هزینههایی که تسخیر سفارتخانه آمریکا برای کشور تراشید (دشمنیها، تحریمها، قطع رابطه، و...)، آیا اگر به عقب برگردیم، باز هم جا داشت که این سفارتخانه را تسخیر کرد؟
با نگاهی به ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸، پرسش این است که آیا هزینههای سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک ناشی از این اقدام (از تحریمها و قطع رابطه گرفته تا دشمنیهای طولانیمدت) قابل توجیه بوده است یا خیر؟ بررسی اسناد تاریخی و تجارب سایر انقلابها نشان میدهد ارتباط مستقیم و بیوقفه آمریکا با کشورهای دستخوش انقلاب، همواره موجب تضعیف و انحراف اهداف مردمی شده است. نمونههای مصر، لیبی، سوریه و ونزوئلا بهوضوح نشان میدهد، هرجا آمریکا توانسته است نفوذ دیپلماتیک و جاسوسی خود را حفظ کند، مسیر انقلابها تغییر یافته و دستاوردهای مردم یا ناکام مانده یا منحرف شده است.
در ایران، تسخیر سفارت آمریکا (اگرچه هزینههایی، چون تحریمها و قطع رابطه به دنبال داشت) عملاً ارتباط شبکه جاسوسی و مداخله آمریکا با وقایع داخلی کشور را قطع کرد و امکان نقشهکشی علیه انقلاب نوپا را محدود کرد. این تجربه تاریخی نشان میدهد، مقاومت در برابر نفوذ مستقیم آمریکا، حتی با هزینههای کوتاهمدت، میتواند امنیت و استمرار یک انقلاب عدالتمحور و استقلالطلب را تضمین کند. به عبارت دیگر، اگر امروز بتوان به عقب برگشت، شواهد تاریخی و مقایسهای حکایت از این دارد که اقدام دانشجویان انقلابی برای تسخیر سفارت، از منظر حفظ استقلال و جلوگیری از مداخلهگریهای خارجی، همچنان قابل توجیه و حتی ضروری ارزیابی میشود؛ بنابراین این ماجرا نه تنها یک رخداد سیاسیـ دیپلماتیک، بلکه درس تاریخی است در چگونگی مواجهه با قدرتهای سلطهگر و ضرورت قطع نفوذ مستقیم آنها در مسیر انقلابهای مردمی.