چهلوپنج سال از روزی که دانشجویان پیرو خط امام (ره) سفارت آمریکا در تهران را تصرف کردند میگذرد، اما این حادثه همچنان یکی از پرچالشترین و در عین حال تعیینکنندهترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران به شمار میآید. برای بسیاری، ۱۳ آبان ۱۳۵۸ صرفاً اشغال یک ساختمان یا یک اقدام سیاسی لحظهای بود، اما در حقیقت، این واقعه نمادی از مقاومت ملت ایران در برابر سلطه خارجی و نقطه عطفی در مسیر استقلال ملی بود. امام خمینی (ره) این حرکت را «انقلاب دوم» نامیدند، تعبیر کوتاه، اما پرمعنایی که نشان میداد این اقدام، ادامه منطق انقلاب اسلامی در عرصه سیاست خارجی و حفظ منافع ملی بود.
تسخیر لانه جاسوسی، بیش از آنکه حرکتی احساسی باشد، پاسخ روشن به دههها دخالت و نفوذ و دخالت آمریکا در امور داخلی ایران بود؛ از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ گرفته تا حمایت از شاه و سیاستهای سرکوبگرانه پس از آن. این اقدام، در قالب یک اقدام نمادین، اما بسیار مؤثر، نشان داد که ایران دیگر کشوری نیست که تصمیماتش در نهادهای داخلی، اقتصاد یا امنیتش صرفاً تابع خواست بیگانگان باشد. در این روز، دانشجویان پیرو خط امام (ره) با عملی ساده، اما تأثیرگذار، استقلال سیاسی، عزت و کرامت ملی را به نمایش گذاشتند و افکار عمومی را نسبت به نفوذ و دخالتهای خارجی هوشیار کردند.
این واقعه زمینهای فراهم کرد تا مفهوم «منافع ملی» در نگاه انقلاب اسلامی تعریف شود؛ مفهومی که فراتر از سود اقتصادی یا روابط دیپلماتیک صرف، شامل استقلال تصمیمگیری، امنیت ملی و اقتدار فرهنگی و سیاسی ملت بود. امروز، بازخوانی ۱۳ آبان نه تنها یادآور یک واقعه تاریخی است، بلکه چراغ راهی است برای نسلهای بعد تا درک کنند منافع ملی بدون استقلال، معنایی پایدار نخواهد داشت و هر حرکت دفاعی و آگاهانه در برابر نفوذ بیگانه، جزء لوازم حفظ هویت و امنیت کشور است.
اسنادی با محتوای گسترده و ناگوار
در جریان تصرف سفارت، دانشجویان ایرانی موفق شدند به آرشیوها، کابلها، گزارشها و نوشتههای سری کارکنان سفارت و سایر نهادهای آمریکایی دسترسی پیدا کنند.
بسیاری از این اسناد، بازتابی از عملیات اطلاعاتی، مداخلات سیاسی و اقتصادی آمریکا در ایران و منطقه بودند. برای نمونه، یکی از کابلهای آمریکایی حاکی از آن است که کارکنان سفارت ایران گزارش میدادند بخش عظیمی از تحلیلهای سیاسی در ایران نه فقط به حکومت پهلوی، بلکه مستقیماً به سفارت و سرویسهای اطلاعاتی آمریکایی منعکس میشده است.
گفتنی است، کارکنان آمریکایی سعی کردند همه این اسناد را قبل از تصرف سفارت نابود کنند؛ ولی بخش قابلتوجهی از آنها با تلاش ایرانیان «بازیابی» شد.
نتیجه این بود که برای نخستینبار در تاریخ ایران، مدارکی مستند در اختیار افکار عمومی و نهادهای پژوهشی قرار گرفت که نشان میداد «نفوذ» صرفاً شعار نیست، بلکه دارای ساختار و سوابق مستند است.
افکار عمومی؛ از شک تا مطالبه
انتشار اسناد به دست آمده، افکار عمومی ایران را در وضعیت جدیدی قرار داد. تا پیش از آن، موضوع دخالتهای خارجی عمدتاً به گفتمان سیاسی محدود بود؛ اما اکنون مشاهداتی مستند در دست بود که قابلیت «دیدن» داشت. برای نمونه، رسانهها و دانشجویان با استناد به اسناد بازیابیشده، پرسشهای مستقیمی مطرح کردند درباره اینکه «چرا این همه بررسی و گزارش درباره ایران نوشته شده در سفارت؟»، «چه کسانی با آمریکا همکاری داشتند؟» و «آیا استقلال ما در خطر است؟».
این روند منجر شد به افزایش حساسیت نسبت به مفهومی به نام «نفوذ»؛ و با رشد این حساسیت، مطالبه برای شفافیت، پاسخگویی و کاهش وابستگی به بیگانگان قوت گرفت. اسنادی که پیشتر محو و نامرئی بودند، حالا ابزار فعالِ سیاستگذاری و افکار عمومی شد.
در نتیجه، میتوان گفت بخش مهمی از تثبیت «منافع ملی» با توسعه ادراک عمومی نسبت به استقلال و امنیت داخلی تحقق یافت؛ یعنی وقتی مردم احساس کنند که ساختارهای تصمیمگیری کشور از دخالت بیگانه مصون نیست، زمینه مطالبه تحول و مقاومسازی فراهم میشود.
پیامدهای امنیتی و راهبردی اسناد
از منظر امنیت ملی، اسناد بازیابی شده از سفارت آمریکا، یک نقطه عطف به شمار میآید؛ زیرا نشان داد ساختارهای اطلاعاتی و دیپلماتیکی آمریکا در ایران، تنها فعالیتهای رسمی نداشتند، بلکه اقداماتی در جهت «نفوذ سیاسی» و «تغییر نخبگان» نیز انجام میدادند.
برای مثال، یکی از گزارشهای آمریکایی (که بخشی از آن در اسناد یافت شد) به این نکته اشاره میکند که گروه «Muslim Student Followers of the Imam’s Line» که لانه جاسوسی را تصرف کردند، سابقه بلندمدتی از فعالیت دانشگاهی و دانشجویی داشتند و سفارت از آنها بهعنوان یکی از موضوعات گزارش خود نام برده بود.
از این منظر، تسخیر سفارت و انتشار اسناد آن به معنای اجرای عملی «پالایش ساختاری» در روابط سیاست خارجی ایران بود. سیستمی که پیشتر در آن بخش زیادی از اراده کشور به سمت بیگانه سوق داده شده بود، اکنون در معرضِ بازبینیِ عمومی و دولتی قرار گرفت. این فرآیند در بلندمدت به ایجاد «سامان امنیتی» و «مردمپایه شدن مطالبه امنیت» کمک کرد.
سیاست خارجی عزتمندانه
اسناد استخراجشده از سفارت آمریکا در تهران، بیش از آنکه صرفاً «مدرک» باشند، زنگ هشداری برای ملت ایران بودند؛ هشدار نسبت به تکرار وضعیت وابستگی، پیامدهای آن و ضرورت تحول در مسیر سیاست خارجی و امنیت ملی. این اسناد با ورود به عرصه عمومی، موجب شدند مفهوم «منافع ملی» بازخوانی شود؛ معنایش فراتر از سود اقتصادی یا همکاری بینالمللی بود، بلکه استقلال، شفافیت و امنیت کشور را نیز شامل میشد.
اگر امروز بپذیریم که هر سیاست خارجی، هر رابطه دیپلماتیک و هر قرارداد بینالمللی، باید با تأمین عزت و ارادهٔ ملی همخوانی داشته باشد، بخشی از اعتبارش را مدیون آن روز، آن تسخیر و آن اسناد هستیم.
در نهایت، پرونده «اسناد لانه جاسوسی» به ما یادآوری میکند که دستیابی به حقیقت میتواند مسیرها را تغییر دهد و منافع ملی را مستحکم کند.