آمریکاییها یک الگوی مقابلهای را در برابر گروههای مقاومت مبتنی بر خلع سلاح آنها در سه حوزه غزه، لبنان و عراق در دستور کار قرار دادهاند. این طرح با عنوان «مهار منطقهای مقاومت» شناخته میشود. در میان گروههای مقاومت نیز تمرکز اصلی بر روی حزبالله قرار دارد و آمریکاییها بارها این تهدید را در رابطه با حزبالله انجام دادهاند که در صورت خلع سلاح نشدن حزبالله تا پایان سال میلادی جاری، رژیم صهیونیستی حملات گستردهای به لبنان انجام خواهد داد. بر این مبنا، میتوان این گونه عنوان کرد که تمرکز اصلی آمریکاییها و صهیونیستها در حوزه لبنان و در رابطه با حزبالله بر روی دو موضوع ذیل است:
الف- خلع سلاح حزبالله: براساس طرح «تام باراک»، خلع سلاح حزبالله باید در یک مقطع ۱۲۰ روزه و تا پایان سال جاری میلادی صورت پذیرد که تاکنون پیشرفتی در این طرح صورت نگرفته است؛ زیرا حزبالله با آن مخالف است و اعلام کرده است این مسئله خط قرمز حزبالله است. برهمین اساس باراک در آخرین موضعگیری خود گفته است، توسل به زور نمیتواند منجر به خلع سلاح حزبالله شود و روشهای دیگری باید در پیش گرفت. این مسئله نشان میدهد، احتمالاً آمریکاییها بعد از فشارهای مستقیم بر دولت لبنان و حزبالله به سمت ارائه راهکارهای جایگزین یا تمدید مهلت خلع سلاح حزبالله تا یک بازه زمانی دیگری بروند.
ب- افزایش فشارهای اقتصادی بر حزبالله: آمریکاییها علاوه بر موضوع خلع سلاح، بحث فشارهای اقتصادی بر حزبالله را از طریق فشار بر دولت لبنان نیز پیش میبرند. یکی از مؤسسههای اصلی که آمریکاییها برای تعطیلی آن تلاش میکنند، مؤسسههای قرضالحسنه هستند. این مؤسسهها وابسته به حزبالله بوده و وامهای بدون بهره اسلامی اعطا میکند. آمریکاییها معتقدند، مؤسسههای مالی وابسته به حزبالله در داخل لبنان میتوانند نقش مکمل مالی برای حزبالله داشته باشند؛ یعنی از یکسو این مؤسسهها در دور زدن تحریمها برای حزبالله نقش مؤثری داشته باشند و از سوی دیگر حمایتهای اجتماعی این مؤسسهها از مردم میتواند در محبوبیت حزبالله نقش مؤثری داشته باشد. دولت لبنان ماههای گذشته دستورالعملی را مبنی بر منع معامله بانکهای لبنانی با نهادهای بدون مجوز، از جمله مؤسسه قرضالحسنه صادر کرد. بانک مرکزی لبنان، دلیل اصلی این اقدام را خروج لبنان از فهرست خاکستری گروه ویژه اقدام مالی بیان و اعلام کرد، بانک مرکزی لبنان باید قوانین سختگیرانهتری در رابطه با صرافیها و شرکتهای انتقال پول در نظر بگیرد.
بر این مبنا میتوان عنوان کرد، راهبرد ایالات متحده در لبنان و در رابطه با حزبالله بر مبنای دو گزاره ذیل است:
اول؛ فشار میدانی و لجستیکی در جنوب برای کاهش حوزه عملیات حزبالله.
دوم؛ فشار مالی بر حزبالله در جهت هدف قراردادن شبکه تأمین مالی آن.
در مجموع، میتوان این گونه عنوان کرد که آمریکاییها برای تغییر معادلات منطقهای و پیشبرد طرحهای خود، صرفاً بر یک حوزه متمرکز نشدهاند و حضور نمایندگان آنها در کشورهای منطقه و تهدیدهای آنها برای خلع سلاح گروههای مقاومت همگی در راستای مهار منطقهای مقاومت است که تاکنون در این امر نیز موفق نبودهاند و اذعان به ناتوانی در خلع سلاح حزبالله حتی با زور نمونه خاصی از این موضوع است.