موضوع خلع سلاح حزبالله لبنان یکی از مهمترین و پیچیدهترین تحولات جاری منطقه به حساب میآید. البته برای درک بهتر این پدیده لازم است، به برخی مسائل مرتبط با این موضوع که به شکل دیگری در عراق مطرح میشود توجه کنیم. در آنجا نیز بحث ایجاد محدودیت برای «حشدالشعبی» به شکل دیگری در سیاستهای دولتهای غربی برجستگی پیدا کرده است. در سطح کلان و بنیادیتر هم این اتفاقات و نظایر آن در چارچوب سیاست خلع سلاح یا تضعیف جریان مقاومت در منطقه قابل بررسی و ارزیابی است که آمریکا و برخی دولتهای غربی آن را دنبال میکنند. در اینجا درباره تلاشهای صورت گرفته برای خلع سلاح حزبالله، حقایق مهمی وجود دارد که باید آنها را در تحلیل قضیه مورد توجه قرار داد:
۱ـ از لحاظ اجتماعی حزبالله مقبولیت چشمگیری دارد. با وجود همه اقدامات انجام شده در عرصه تبلیغاتی و عملیات روانی، تاکنون کمترین همراهی از ناحیه مردم برای خلع سلاح حزبالله مشاهده نشده است. در نظرسنجی مؤسسه «الدولیه للمعلومات» ۵۸ درصد لبنانیها با تحویل سلاح حزبالله بدون تضمین مخالفت کردند. این در حالی است که هیچ تضمینی برای پایبندی رژیم صهیونیستی و عقبنشینی از مناطق اشغالی یا حتی توقف تجاوزات مستمر وجود ندارد. این وضعیت مهمترین سرمایه اجتماعی حزبالله لبنان برای مقابله با سیاست خلع سلاح به شمار میآید. خوب است همه بدانند که حزبالله لبنان در گذر زمان و با مجاهدتهای خود، در جامعه لبنان امتداد اجتماعی پیدا کرده و اکثریت جامعه لبنان، حزبالله را جزء جداییناپذیر امنیت کشور میدانند.
۲ ـ جلسه روز ۱۴ شهریورماه دولت لبنان نشان داد، که مقامات دولتی بدون اینکه به صراحت اعلام کنند، به طرز معناداری از اجرای طرح آمریکا عقبنشینی کردهاند. گفتنی است، هر چند دولت لبنان بار دیگر تأکید کرده که انحصار سلاح در اختیار ارتش لبنان است، اما پیشرفت در اجرای سند خلع سلاح را به تعهد رژیم صهیونیستی به خودداری از تجاوز به خاک لبنان منوط کرده است. نکته کلیدی و سرنوشتساز تحولات اخیر آن بود که دولت لبنان تصریح کرد بدون توقف تجاوز دشمن صهیونیستی، هیچ اقدامی مبتنی بر خلع سلاح ممکن نیست.
۳ ـ در این میان نقش سازنده و مؤثر «نبیه بری» رئیس پارلمان و سایر وزرای نزدیک به حزبالله و امل از ابتدا همان بوده که هم اکنون دولت لبنان بر آن تمرکز پیدا کرده است. موکول کردن بحث خلع سلاح به توقف تجاوزات رژیم صهیونیستی که دولت لبنان اکنون به آن دیدگاه نزدیک شده است، همان راهبردی بوده که نبیه بری و سایر افراد و گروههای منسوب به حزبالله و جنبش امل بر آن اصرار داشتهاند. همین راهبرد هوشمندانه، دقیقاً نقطه وفاق و اتحاد گروههای لبنانی در زمینه خلع سلاح به شمار میآید.
۴ ـ با وجود تلاشها برای خلع سلاح حزبالله، اما این اقدامات با توجه به حدود چهار دهه تلاشهای ناکام، برای فرماندهان و مسئولان حزبالله مسئله تازه و بغرنجی به شمار نمیآید. نکته اساسی در این باره آن است که حزبالله از بدو تأسیس خود تاکنون با چنین طرحهایی مواجه بوده است، ولی هر بار توانسته با نبوغ فکری و سیاسی و اتکا به قدرت و توانایی اجتماعی، نظامی و سیاسی خود، در برابر ایدههای خلع سلاح مقاومت کند و در نهایت موفق شده است به عنوان پیروز میدان از حجم فزاینده مخالفتها و دشمنیها، خود را با کمترین هزینه خارج کند. واقعیت آن است که هیچ نیرویی که بتواند حزبالله را بر زمین گذاشتن سلاح وادار کند، وجود ندارد. مضاف بر اینکه جنایتهای مستمر رژیم صهیونیستی در سرزمین سوریه با وجود اظهار همراهی حاکمان فعلی این کشور با رژیم صهیونی و کوتاه آمدنهای پیاپی دار و دسته جولانی، مردم و گروههای مختلف در لبنان را به این جمعبندی رسانده که ایده خلع سلاح حزبالله نه تنها جلوی تجاوز رژیم صهیونیستی را نمیگیرد، بلکه انگیزه دشمن شرور را به تداوم اقدامات خصمانه علیه تمام نقاط سرزمین لبنان بیشتر میکند.