در هیاهوی این روزهای منطقه، که از سویی زمزمههای پیشرفت در مذاکرات اتمی میان کشورمان و ایالات متحده به گوش میرسد و از سوی دیگر، کاخ سفید از توقف حملات نظامی به یمن سخن میگوید، شایعهای تأملبرانگیز و هشداردهنده از سوی رسانههای مدعی ارتباط با منابع داخلی کاخ سفید منتشر شده است: «دونالد ترامپ» قصد دارد در سفر پیش روی خود به منطقه، تغییر نام تاریخی «خلیجفارس» را اعلام کند! این خبر که تاکنون به شکل رسمی تکذیب نشده است، در نگاه اول شاید تنها یک ژست سیاسی برای خوشایند میزبانان عرب تعبیر شود. اما با نگاهی عمیقتر و راهبردی، میتوان آن را قطعهای از یک پازل پیچیدهتر و نشانهای از اهدافی چندلایه در سیاست خارجی آمریکا در قبال منطقه و بهویژه کشورمان دانست. غفلت از ابعاد این توطئه هویتی، میتواند تهدیدات ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی قابل توجهی را برای منافع ملی و تمامیت ارضی ما بههمراه داشته باشد و ضروری است با هوشیاری کامل، ریشهها و پیامدهای آن مورد واکاوی قرار گیرد.
نام «خلیجفارس» ریشه در اعماق تاریخ دارد و اسناد و نقشههای متعدد، از دوران باستان تا به امروز، گواه این واقعیت انکارناپذیرند. جغرافیدانان بزرگی، چون «استرابون» و «بطلمیوس» از این آبراهه با نام «خلیجفارس» یاد کردهاند و این نامگذاری تا دوران معاصر نیز در مجامع بینالمللی و اسناد رسمی، از جمله در سازمان ملل متحد، معتبر و شناخته شده بوده و هست. حتی در دهههای گذشته، موضع رسمی ایالات متحده آمریکا نیز همواره بر استفاده از نام «خلیجفارس» استوار بوده است، چنانکه این نام از سال ۱۹۱۷ بهمنزله اصطلاح رسمی آمریکایی شناخته میشد. با این حال، از دهه ۱۹۶۰ میلادی، با اوجگیری جریانهای ناسیونالیسم عربی، بعضی کشورهای حاشیه جنوبی این آبراه تلاشهایی را برای جایگزینی نام مجعول «خلیجعربی» آغاز کردند. این تلاشها گرچه هرگز نتوانست مشروعیت تاریخی و حقوقی نام «خلیجفارس» را خدشهدار کند، اما همواره بهمنزله ابزاری برای اعمال فشار سیاسی و تلاش برای تحریف هویت تاریخی منطقه مورد استفاده قرار گرفته است. «سازمان ملل متحد» صراحتاً اعلام کرده است که «هرگونه تغییر، تخریب یا دگرگونی نامهای ثبت شده در اسناد و نقشههای تاریخی، مانند تخریب آثار باستانی، اقدامی ناشایست تلقی میشود. بنابراین، نامهای ویژگیهای جغرافیایی که از هویت تاریخی منحصربهفردی برخوردارند، نباید بهمنزله ابزار سیاسی برای دستیابی به اهداف سیاسی، قبیلهای و نژادی یا در هرگونه تضاد با منافع ملی و ارزشهای دیگران مورد استفاده قرار گیرند.» همزمان از گذشته نیز حساسیت کشورمان نسبت به این موضوع بهحدی است که اقداماتی مانند حذف پسوند «فارس» از نام «خلیج» از سوی «نشریه اکونومیست» یا «موزه لوور» با واکنشهای تند دیپلماتیک کشورمان روبهرو شده است.
بازی با نامها، بازی با آتش
حال طرح شایعه ناگهانی تغییر نام خلیجفارس از سوی دولت ترامپ، آن هم در موقعیتی که مذاکرات حساس اتمی در جریان است و نشانههایی از تلاش برای کاهش تنش در برخی جبهههای منطقهای دیده میشود، نمیتواند امری تصادفی یا تنها یک اقدام برای دلجویی از متحدان عربی باشد. بلکه باید آن را در چارچوب یک راهبرد کلانتر و با اهدافی چندگانه تحلیل کرد. همزمانی این خبر با مذاکرات اتمی، این گمانه را تقویت میکند که دولت آمریکا قصد دارد از این حربه بهمنزله یک اهرم فشار روانی و سیاسی علیه تیم مذاکرهکننده کشورمان استفاده کند. ایجاد یک جنجال هویتی و برانگیختن احساسات ملی ایرانیان، میتواند تمرکز را از مسائل اصلی مذاکرات منحرف کرده و فضای گفتوگوها را مسموم سازد. این اقدام، در صورت تحقق، میتواند به عنوان نشانهای از «قصد خصمانه» تلقی شده و بر روند مذاکرات تأثیر منفی بگذارد. دقت کنیم که سفر ترامپ به کشورهای عربی منطقه، بهویژه عربستان سعودی، امارات و قطر، بدون شک با هدف تحکیم اتحادهای منطقهای و همچنین پیشبرد قراردادهای تسلیحاتی صورت میگیرد. اعلام چنین تصمیمی در خاک عربستان، میتواند بهمنزله یک امتیاز بزرگ به این کشورها و تلاشی برای جلب حمایت مالی و سیاسی بیشتر آنها در راستای سیاستهای منطقهای آمریکا تلقی شود. پیشتر نیز در سال ۲۰۱۰ «اندرو شاپیرو» دستیار وقت وزیر خارجه آمریکا، در جریان اعلام فروش گسترده تسلیحات به عربستان سعودی، از عبارت خلیجعربی استفاده کرده بود که نشاندهنده پیوند این موضوع با منافع اقتصادی و نظامی واشنگتن است. این اتفاق، با توجه به استفاده مجدد از این عبارت توسط «کرت کمپبل» یکی دیگر از دستیاران وزیر خارجه وقت، بیش از آنکه یک لغزش زبانی باشد، نشانهای از یک تغییر سیاست احتمالی تلقی شد! البته میدانیم که یکی از اهداف کلیدی ایالات متحده، پیشبرد روند عادیسازی روابط میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی بوده و هست. ایجاد یک دشمن مشترک قدرتمند و دامن زدن به اختلافات هویتی و تاریخی، میتواند زمینهساز نزدیکی بیشتر این کشورها به تلآویو شود بهعبارت بهتر تلاش برای تغییر نام خلیجفارس نهتنها بر روابط اعراب و ایران تأثیر منفی میگذارد، بلکه فرصتی غیرمنتظره برای رژیم صهیونیستی فراهم میکند تا با جهان عرب ارتباط برقرار کرده و همزمان برنامه یهودیسازی و عربزدایی خود، بهویژه در مورد غزه را پیش ببرد.
بخشی از این پازل بزرگتر
دولت ترامپ، همانند بسیاری از دولتهای دیگر، در مقاطعی برای انحراف افکار عمومی از مشکلات و چالشهای داخلی، به ایجاد بحرانها یا جنجالهای خارجی متوسل میشود. طرح چنین موضوع حساسیتبرانگیزی میتواند توجه رسانهها و افکار عمومی را، دستکم برای مدتی، از مسائل دیگر منحرف کند. همچنین، این اقدام میتواند نوعی ارزیابی برای سنجش میزان حساسیت و واکنش کشورمان و افکار عمومی ایرانیان نسبت به تعرض به هویت ملیشان باشد. پاسخ قاطع و یکپارچه ملت ایران، از هر طیف و سلیقه سیاسی، میتواند پیام روشنی به طراحان این توطئه ارسال کند. چنانکه در گذشته نیز، هرگونه تلاش برای دستدرازی به نام «خلیجفارس»، با واکنش تند و یکپارچه ایرانیان در سراسر جهان مواجه شده و حتی سازمانهای ایرانیـ آمریکایی با دیدگاههای سیاسی کاملاً متفاوت با نظام اسلامی نیز در این مورد همصدا بودهاند.
تجربه خلیجمکزیک!
جالب آنکه این اولین باری نیست که دولت ترامپ به فکر تغییر نامهای جغرافیایی تثبیت شده میافتد. چند ماه پیش و در بدو ورود به کاخ سفید، وی با صدور یک فرمان اجرایی، دستور تغییر نام «خلیجمکزیک» به «خلیجآمریکا» را صادر کرد. این اقدام با واکنش منفی گستردهای مواجه شد و خبرگزاری «آسوشیتدپرس» از پذیرش این تغییر نام خودداری کرد که به محدودیت دسترسی خبرنگاران این خبرگزاری به رویدادهای کاخ سفید منجر شد. در نهایت، یک قاضی فدرال آمریکا با صدور حکمی، اقدام دولت علیه آسوشیتدپرس را نقض متمم اول قانون اساسی (آزادی بیان) دانست و دستور لغو محدودیتها را صادر کرد. این سابقه نشان میدهد که چنین اقداماتی، بیش از آنکه ریشه در منطق جغرافیایی یا تاریخی داشته باشد، ناشی از یک رویکرد سیاسی خاص و تلاش برای اعمال اراده یکجانبه است.
خلیجفارس و وحدت ملی
کوتاهی در برابر هرگونه تلاش برای تحریف نام «خلیجفارس»، فراتر از یک خدشه به غرور ملی، میتواند پیامدهای ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی عمیقی برای کشورمان در پی داشته باشد. پذیرش یا سکوت در برابر تغییر نام، بهمعنای نادیده گرفتن قرنها تاریخ مستند و اسناد بینالمللی است. این امر میتواند در بلندمدت، ادعاهای دیگر کشورها را درباره مسائل مرزی و حاکمیتی در منطقه و خاصه کشورمان و بهطور ویژه جزایر سهگانه تقویت کند. هرگونه عقبنشینی در برابر اقدام بالقوه دولت آمریکا، ضربه بزرگی به امنیت ملی و جایگاه منطقهای کشورمان وارد خواهد کرد. اگرچه، همانطور که تاریخ نشان داده، موضوع نام «خلیجفارس» همواره عامل وحدت ایرانیان با هر گرایش سیاسی بوده است و حتی «جیسون برادسکی» از سازمان ضد ایرانی UANI نیز بر این نکته تأکید دارد که «یک چیز ایرانیان را متحد میکند: اطمینان از اینکه خلیج فارس نامیده شود.» هوشیاری ملی در برابر این تلاشها ضروری است. تکرار یک نام جعلی در رسانهها و اسناد رسمی، حتی اگر فاقد اعتبار تاریخی و حقوقی باشد، بهتدریج میتواند به عادیسازی آن در افکار عمومی جهانی منجر شود و روایتهای تاریخی اصیل را به حاشیه براند.
هشیاری ملی در برابر توطئههای هویتی
در برابر این توطئه پیچیده که با اهداف چندگانه طراحی شده است، اتخاذ یک موضع قاطع، هوشمندانه و مبتنی بر اصول و مستندات تاریخی و حقوقی، امری حیاتی است. این موضعگیری باید در سطوح گوناگون، از دیپلماسی رسمی و فعال در مجامع بینالمللی گرفته تا روشنگری افکار عمومی جهانی و تقویت انسجام ملی، صورت پذیرد. به یاد داشته باشیم که «خلیجفارس» تنها یک نام روی نقشه نیست؛ بلکه بخشی جداییناپذیر از هویت، تاریخ، فرهنگ و میراث ملی ما و نمادی از حاکمیت و تمامیت ارضی کشورمان است. هرگونه تلاش برای تحریف این نام، در حقیقت تلاشی برای خدشهدار کردن این هویت و میراث گرانبهاست. با این حال در پایان نباید از کمکاری نهادهای فرهنگی برون مرزی کشور و بیبرنامهگی و هدر رفت منابع آنها در حوزه صیانت از «خلیجفارس» چشمپوشی کرد که البته بررسی آن مجال دیگری میطلبد!