
علیرضا سعیدآبادی
مقایسه بین فرایندهای تولیدی در کارخانه صنعتی و آنچه در مهندسی فرهنگی مورد انتظار نخبگان جامعه است از جهات متفاوتی قابل تامل به نظر می رسد:
"اساس فرایند تولید محصول در صنعت، مشتری و سفارش اوست. خواستههای مشتری چارچوبی را ارایه می دهد که از ابتدا تا انتهای فرایند تولید جاری و ساری است. همانگونه که در صنعت همزمان مشتریان متعددی وجود دارند در حوزه فرهنگ نیز مشتریانی با خواستههای متفاوت و سلایق متنوع در جامعه زندگی می کنند. با این تفاوت که مشتری در صنعت در بالاترین سطح سلسله مراتب تصمیم گیری قرار دارد اما در حوزه فرهنگ این سطح متفاوت است و مشتری (مردم) در تصمیم گیری های فرهنگی نقش غیرمستقیم ایفا می کند. درباره سازوکارهای نقش مستقیم مردم در تصمیم گیریهای فرهنگی در ادامه پیشنهادهای لازم ارایه خواهد شد.
"استقلال نسبی حوزه صنعت از سیاست و تاثیر پذیری بسیار زیاد فرهنگ از سیاست یکی از تفاوت های بنیادی در بررسی مقایسهای فرایندهای موردنظر در این تحقیق است. مشتری در صنعت همانند متغیر اصلی بر سایر عوامل اثر می گذارد اما در حوزه فرهنگ مشتری متغیر وابسته است و از بسیاری از عوامل اثر می پذیرد.
"در حوزه صنعت همانگونه که شرح آن ذکر شد مرکز برنامه ریزی و کنترل تولید، نقش هماهنگی و کنترل فرایندهای تولید را به عهده دارد اما در حوزه فرهنگ نقش شورای عالی انقلاب فرهنگی برای ایجاد این تمرکز و کنترل درباره فرایندهای فرهنگی باید مورد بازنگری قرار گیرد.
"در صنعت، برنامه ریزی تولید محصول مبتنی بر یک برنامه کلی تحت عنوان Master Plan صورت می گیرد و نقش هماهنگی بین تمامی پروژه های در دست اجرا که هر کدام دارای برنامه کلی مجزائی نیز هستند از اهم وظایف آن بشمار می رود. در حوزه فرهنگ ترسیم برنامه کلی و هماهنگی بین برنامه های خرد و کلان فرهنگی برای اجرا، از ظرافت های خاصی برخوردار است و در شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تحقق ایده مهندسی فرهنگی با تمامی اجزای آن نیاز به نوآوری دارد.
"تهیه نقشه های طراحی برای تولید محصول در حوزه صنعت مبتنی بر اطلاعات دقیق است. مهندسان، طراحی پایه و طراحی جزئی را با توجه به اطلاعات ارایه شده از سوی مشتری یا محاسبات در محل انجام می دهند و در ادامه به نقشه های کارگاهی تبدیل می شوند. نقشهها به مجریان این امکان را می دهند تا دقت موردنظر مهندسان در اجرا رعایت شود. در حوزه فرهنگ، تفکیک بین برنامه ریزان، مهندسان و مجریان فرهنگی و انطباق برنامه ها و نقشه ها و کیفیت اجرا با خواسته های مردم با آنچه که در فرایندهای صنعتی رعایت می شود بسیار متفاوت است. در حوزه صنعت صلاحیت برنامه ریزان، مهندسان و مجریان قبل از اجرا احراز می گردد، اما در حوزه فرهنگ این صلاحیت ها کمتر به صورت استانداردهای لازم الاجرا درآمده است.
"در صنعت، نظامهای کنترل کیفیت برای انطباق محصول با استانداردهای موردنظر مشتری از نقش حیاتی برخوردار است. اما در حوزه فرهنگ، استانداردهای مناسب یا وجود ندارد یا ضمانت اجرائی آن کافی نیست و یا به عبارت بهتر باید گفت که تفکر سیستمی فراگیر در حوزه فرهنگ دیده نمی شود.
"توجه به مزیت های نسبی کشور در حوزه صنعت یکی از اصول اساسی در برنامه ریزیهای کلان صنعتی کشور برای تعیین اولویت ها با هدف دوری از سیاست اشتغال زائی صرف در صنعت بدون توجه به مزیتهای کشور است. رقابت در تمامی عرصههای صنعتی در صورت پیوستن به اقتصاد بازار آزاد و برداشتن تعرفههای گمرکی در واردات و صادرات با توجه به محدودیت های اقتصاد ملی امکان پذیر نیست. در حوزه فرهنگ نیز در عرصههای بین المللی فرصتها و محدودیتهایی برای رقابت وجود دارد. براین اساس، حوزه فرهنگ به برنامه ریزی استراتژیک نیازمند است تا فرصتها و محدودیتهای آن در سطح ملی، منطقه ای و بین المللی مورد شناسائی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
"بخش عمدهای از عوامل و متغیرها در حوزه صنعت قابل احصا و محاسبه است و امکان اجرای مدلها به صورت قطعی در آن وجود دارد. اما یکی از محدودیت های مطالعات فرهنگی عدم قطعیت و وجود نسبیت در آن است.
"آخرین تفاوت و اساسی ترین آن وجود نگاه فلسفی در حوزه فرهنگ و دوری حوزه صنعت از این نگاه است. رفتارهای فرهنگی تحت تاثیر جهان بینیها قرار دارند اما رفتارهای اقتصادی از این نگاه فراغت نسبی دارد. مشوقها، پاداش ها و مجازاتهای اقتصادی در مقایسه با فرهنگ از جنس کاملا متفاوتی است.
مهندسی فرهنگی:
تفکر سیستمی و برنامهریزی استراتژیک
شاید اگر مهندسی فرهنگی را براساس رهیافت سیستمی، شناسائی تمامی فرایندهای اساسی موجود یا موردنیاز در حوزه فرهنگ جامعه و بازتعریف وایجاد ارتباط معنادار بین آنها برای افزایش قدرت نرم کشور باتوجه به محدودیتها و فرصت های محیط داخلی و بین المللی بدانیم آغاز مناسبی برای این بحث باشد.
فرایندهای اساسی در حوزه فرهنگ جامعه سه دسته اند:
1-فرایندهای ناظر بر امور کیفی و غیرمادی
2-فرایندهای ناظر بر امور کمی و مادی
3-فرایندهای ترکیبی ناظر بر امور کیفی و کمی
پس از شناسائی و بازتعریف فرایندهای اساسی و موردنیاز در حوزه فرهنگ جامعه برای ایجاد ارتباط معنادار بین آنها،توجه به محدودیتها و فرصتهای محیط داخلی و بین المللی کشوراجتناب ناپذیر است. برنامه ریزی استراتژیک مبتنی برSWOT به ما این امکان را می دهد که در اولویت بندی اقدامات فرهنگی نگاه جامعی به محدودیتها و فرصت های بالقوه و بالفعل در سایرحوزهای سیاسی، اقتصادی و نظامی وجود داشته باشد. در واقع، استراتژی فرهنگی همانند استراتژی های سیاسی، اقتصادی و نظامی هر کشور یکی از لایه های اصلی استراتژی ملی بشمار می رود.
مدل پیشنهادی در این گزارش راهبردی، متشکل از فرایندهای متعددی است که طی مراحل زیر به هر یک اشاره می شود:
1- مرحله اول:
فرایند تعیین سلسله مراتب اهداف فرهنگی کشور وتقسیم بندی آن به اهداف بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت اولین اقدام اساسی در چارچوب این مدل است. شناسایی محدودیت ها و فرصت های محیط داخلی و بین المللی کشور دارای نقش محوری در این مرحله است.
2- مرحله دوم:
فرایند تعیین نیازهای مشتری و شناخت مخاطب در حوزه فرهنگ از دیگر اقدامات اساسی است.در مقایسه جایگاه مشتری در دو حوزه صنعت و فرهنگ به نقش مستقل اولی و تابعیت دیگری، پیش از این اشاره شد.نقش مشتری در فرایند تصمیم گیریهای تولید محصول در صنعت مستقیم و بلافصل و در حوزه فرهنگ غیرمستقیم و باواسطه است. در این مدل به افزایش نقش مستقیم مردم در تصمیم گیریهای حوزه فرهنگ از طریق تشکیل سازمان نظام مهندسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به صورت نیمه متمرکز نگاه ویژه وجود دارد و آن را لازم و ملزوم یکدیگر می داند. بازشناسی تقاضاهای فرهنگی مردم و نحوه جمع آوری و اولویت بندی آن، بررسی پدیدههای نوظهور فرهنگی در جامعه و میزان گسترش آن، رفتارشناسی فرهنگی مردم و درصد نهادینگی آن و بررسی تاثیر نقش اقلیتهای قومی در مهندسی فرهنگی کشور از محورهای اساسی است.
3- مرحله سوم:
فرایند برنامه ریزی و کنترل پروژه اساسی ترین بخش در این مدل است. پس از تعیین سلسله مراتب اهداف فرهنگی و تعیین نیازهای مشتری، همانند حوزه صنعت برنامه ریزان ارشد کشور در حوزه فرهنگ و به طور خاص شورای عالی انقلاب فرهنگی مسوولیت این فرایند را به عهده دارد.تمامی فرایندهای تعریف شده در چارچوب این مدل، در مرحله برنامه ریزی و کنترل برای اجرا آماده می شوند و در اجرا مورد ارزیابی و کنترل قرار می گیرند و به صورت مستمر نتایج آن را مستند و گزارش می کنند تا مطابق چرخه بهبود مستمر مورد استفاده واقع شوند.