الهبخش آذرپیوند
احزاب به طور کلی به دو دسته عام و خاص تقسیم میشوند. اجتماعی بودن انسان و ضرورت اجتماعی مقوله کسب و تقسیم قدرت از همان آغاز دوران زندگی اولیه انسانها در قالب عام خود همانند دسته، گروه، باند، جناح، قبیله و غیره ظهور کرد، ولی با گذشت زمان و روند تکامل اجتماعی حاکمیت و حکومت و ارتباط جوامع و مردم با پدیده حکومت در عصر حاکمیت ملی پس از رنسانس در اروپا و ضرورت مشارکت مردمی، احزاب خاص را بهعنوان یک واقعیت اجتماعی جهت حضور مردم در صحنه قدرت الزامی کرد.
بدیهی است که تحزب همواره یک تجربه موفق و نیز عامل نهادینه کردن قدرت و مشارکت مردم در جوامع دموکراسی بوده و هست، با وجود این در برخی کشورهای جهان سوم نظیر کشور ایران این تجربه ناموفق و دارای فراز و نشیبهای گوناگون بوده است. صاحبنظران تعاریف گوناگونی از حزب ارائه دادهاند. در یک معنا میتوان گفت که حزب سازمان اجتماعیای است که دارای ایدئولوژی، برنامه و اهداف بلندمدت در جهت کسب قدرت به منظور حفظ منافع ملی و رونق بخشیدن به امور کشور است.
احزاب به طور کلی به دو دسته عام و خاص تقسیم میشوند. اجتماعی بودن انسان و ضرورت اجتماعی مقوله کسب و تقسیم قدرت از همان آغاز دوران زندگی اولیه انسانها در قالب عام خود همانند دسته، گروه، باند، جناح، قبیله و غیره ظهور کرد، ولی با گذشت زمان و روند تکامل اجتماعی حاکمیت و حکومت و ارتباط جوامع و مردم با پدیده حکومت در عصر حاکمیت ملی پس از رنسانس در اروپا و ضرورت مشارکت مردمی، احزاب خاص را بهعنوان یک واقعیت اجتماعی جهت حضور مردم در صحنه قدرت الزامی کرد. در واقع حزب به مفهوم امروزی فرزند خلف دموکراسی و نظام تفکیک قوا و رکن چهارم دموکراسی بوده که از اروپا آغاز شد و به تدریج به سایر نقاط جهان گسترش یافت. برای اولین بار در دوران مشروطه فعالیت سیاسی احزاب خاص در ایران آغاز شد و دوران پرفراز و نشیبی را طی کرد. گرچه این امر تا حدودی ناموفق بوده، ولی در دوران حیات سیاسی ایران از مشروطه به این طرف، احزاب قوی همانند دموکرات عامیون و اعتدالیون زمان مشروطه، حزب اصلاحطلبان و تجدد در اوایل حکومت رضاشاه، حزب توده، حزب ایران و حزب زحمتکشان در دوران ملی شدن صنعت نفت و حزب جمهوری اسلامی در دوران معاصر بر تحولات سیاسی ایران اثرگذار بودهاند. پرواضح است که عمر مفید و رسمی اکثر احزاب سیاسی ایران کمتر از دهسال بوده که این خود جای بحث و تامل است. به همین جهت تجربه ناموفق احزاب از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. دکتر صادق زیباکلام در این رابطه میگوید: <در ایران طبقه متوسط شکل نگرفته است که نماد و مظهر طبقات اجتماعی ایران باشد به همین جهت احزاب معنا و مفهوم واقعی خود را پیدا نکرده و عمری کوتاه، مقطعی داشتهاند.>
کنسول انگلیس در اصفهان (۱۹۴۵) گفته است: <دو ایرانی هرگز نمیتوانند همکاری کنند حتی اگر این همکاری برای گرفتن پول از شخص سومی باشد.> دکتر موسی غنینژاد چنین اظهار داشتهاند که: <تا نان افراد در گرو عملکرد احزاب بریده میشود، گسترش و رونق احزاب معنی ندارد.> به هر حال باتوجه به موارد بالا به چند مورد از دلایل ناپایداری احزاب سیاسی ایران اشاره میشود:
وارداتی بودن حزب:
در ایران همانند سایر کشورهای جهان سوم حزب در معنا و مفهوم خاص یک مقوله وارداتی و بیگانه است که از دوران مشروطه وارد ایران گردید. پیوند و جا باز کردن در بدنه جامعه سنتی و دارای فرهنگ سیاسی عشیرهای با هنجارهای متفاوت که معیارهای اعتمادی و رغبتی در همکاری با دیگران بستگی به مذهب، صنف، قوم و قبیله، جناح، منافع گروهی، دسته و طایفه خودی دارد، کاری است که به فرهنگسازی و گفتمان نیاز دارد که در شرایط مساعد با قبول دیگران، نیز مخاطبان خود را بشناسد و انگیزه همکاری و مسوولیت را پیدا کند. در حالی که بیشترین عمر مشروطیت در زمان خاندان پهلوی مستبد سپری شد و این خاندان با تحزب و کار گروهی به کلی مخالف بودند اما باید اذعان نمود که برای اکثریت جامعه ایران هنوز هم حزب و تشکلهای مدرن جا نیفتاده است و حتی تحصیلکردههای جامعه آرمان و اعتقاد حزبی ندارند و به وظیفه حزبی بودن توجیه نیستند، این رویکرد نمیتواند جوابگوی مطالبات حزبی گردد. در حالی که به قول دکتر سریعالقلم <فرهنگ سیاسی ایران چنان عشیرهای است که رقیب و دیگران را غیرخودی میداند و به حذف آنان میاندیشد.> زیرا چنان که میدانیم تاریخ ایران همواره شاهد قتلهای خونین در رقابت بین احزاب سیاسی بوده است.
قائم به شخص بودن:
احزاب سیاسی خاص در ایران همواره تا اکنون از بالا به وسیله دولتمردان و شخصیتها در ارکان قدرت شکل گرفته است و قائم به اشخاص میباشد و کمتر از پایین و به صورت خودجوش به وسیله مردم برحسب ضرورت شکل گرفته است. به همین جهت قوام و دوام احزاب بستگی به جایگاه و حضور افراد بنیانگذار دارد و نمونههای تجربی آن از دوران مشروطه تا حالا بوده است.
افراط و تفریط پیوسته در امور:
اصولا در فرهنگ سیاسی و ملی ما افراط و تفریط ریشهدار است به قول گراهام فولر آمریکایی: <وقتی به رنگ فرش ایرانی نگاه میکنی در آن افراطگری مشاهده میشود.> افراطگری در واقع یک معضل ملی در روابط اجتماعی و احزاب سیاسی ایران است و نیاز به فرهنگسازی دارد. کمتجربگی احزاب و تلاش برای دستیابی به اوج هرم قدرت، منجر به تندروی، شتابزدگی و انحصارطلبی در مقابل رقیبان و نیز نادیده گرفتن حقوق قانونی افراد قرار میگیرد و به دشمنی و نزاع میانجامد که پیامد آن اعتبار و منزلت مردمی و اجتماعی احزاب سیاسی را کمرنگ نموده و از صحنه سیاست خارج میگرداند. در حالی که خاستگاه و فلسفه ذاتی احزاب سیاسی رفع نقیصهها میباشد. در قانون اساسی نظام مشروطه و جمهوری اسلامی، تشکلها و احزاب سیاسی جایگاه و اعتبار قانونی دارند، اما این به تنهایی کافی نیست. در دوران استبداد پهلوی احزاب مستقل، معنا و مفهوم نداشت و چنان که میدانیم در سالهای آغازین نظام اسلامی احزاب سیاسی پررونق و فعال بودند و نمونه آن حزب جمهوری اسلامی است که در دهه اول انقلاب صحنه گردان اصلی قدرت ایران بود. در حال حاضر باوجود فعالیت احزاب و تشکلها، نگرش به توسعه احزاب مثبت نیست و از دیدگاه حکومت، مشارکت در قالبهای سنتی و غیره اولویت بیشتری دارد. اما براساس قانون اساسی و نیز مطالبات جامعه ضرورت دارد که رقیبان و احزاب منتقد تحمل شوند. تقویت و توسعه احزاب سیاسی به صلاح مملکت است زیرا همگرایی، نزدیکی افکار و سلیقهها را به دنبال دارد و برای کشوری همچون ایران که دموکراسی را تجربه میکند، فرصت ملی و تاریخی است و به تقویت و اعتبار نظام میانجامد. با وجود همه فراز و نشیبها، رونق و توسعه احزاب سیاسی در ایران یک ضرورت تاریخی است، زیرا پیش از استقرار نظام جمهوری اسلامی، حاکمیت و ملت همواره با هم بیگانه بودند و ارتباط حکومت و ملت براساس زور و ترس رقم میخورد. به همین دلیل بود که امام خمینی(ره) در نظام جمهوری اسلامی دولت را خدمتگزار مردم میدانست و سیاست نظام هم در راستای تفاهم بین ملت و دولت شکل گرفته بود. بنابراین چون احزاب سیاسی الزامات اعتمادسازی دولت و ملت را فراهم میکنند، ضرورت دارد که احزاب ملی تقویت شوند. در هر صورت احزاب برخوردار از کار ویژههای ذیل است.
۱) نهادینه کردن قدرت: رونق و توسعه احزاب سیاسی با پایههای وسیع مردمی در نظامهای دموکراسی سابقهای درخشان دارد. از این جهت احزاب میتوانند قدرت را در بدنه حاکمیت مهار و نهادینه کنند و به آن سروسامان بدهند. عنان و افسار قدرت را در مسیر مصلحت جامعه به دست گیرد و جلوی فزونخواهی گروههای فشار و لابی را بگیرند و در چنین میدانی رقابت و شایستگی لحاظ میگردد. هر حزب و سازمان فعال سیاسی به اندازه مقبولیت و حضور خود در میان مردم سهم ملی از قدرت را تصاحب میکند و جای هیچگونه شکوه و شکایت وجود ندارد.
در چنین فرآیندی سرچشمه قدرت از آن مردم و قانون است که در سایه عملکرد حاصل میشود و از این طریق است که قدرت شناسنامه دارد و نهادینه میشود. همانند رودخانهای که در صحرای هموار حرکت میکند و جای نگرانی برای رقیبان و دیگران وجود ندارد که به طغیان کشیده شود.
۲) شناسنامهدار شدن گروهها و احزاب سیاسی: حزب همانند سدی است که ظرفیت مهار رودخانهها، سیلها و ... را دارد. احزاب ملی و قوی این توانایی را دارند که دستهها، گروهها، نیروهای پراکنده و لجامگسیخته و نیز معترضان و ناراضیان را شناسنامهدار کرده و در قالب معین و تشکلات سیاسی رسمیت قانونی ببخشد. انرژی و پتانسیل بالقوه، یک جمعیت ملی را در مسوولیت و قدرت شریک و همراه میکند و به روند اعتمادسازی ملی و اخلاق اجتماعی در مناسبات سیاسی و قدرت کمک مینماید و فرصتطلبان را از صالحان جدا میسازد.
۳) افزایش ضریب امنیت ملی: در دنیای امروز و در نظام و روابط بینالملل، میزان اعتبار و مقبولیت حکومتها به میزان آرا و مشارکت مردم در قدرت بستگی دارد. هرچه میزان آرا در یک رایگیری بالا باشد در روابط میان حکومتها و قراردادها در روی میز مذاکرات، قدرت چانهزنی و امتیازگیری افزایش مییابد. به همین دلیل توسعه و تقویت و گسترش احزاب با سلیقههای متفاوت در قالب صداهای متعدد به افزایش مشارکت مردم میانجامد و به ضریب امنیت ملی کمک میکند و توطئههای دشمنان را خنثی میسازد. بیشک در مرزهای ملی کشور ما تحولات سیاسی و نظامی صورت گرفته بر اوضاع ایران بیتاثیر نبوده است. گروههای قومی و مذهبی ایران در حاشیه مرزها قرار دارند و از طرف دیگر به برکت انقلاب اسلامی و تسهیل ارتباطات رسانهای رشد و آگاهی طبقات اجتماعی را هم به دنبال داشته است مطالبات جوانان، زنان و سایر اقشار و نیروهای پیرامون افزایش یافته است، به همین جهت توسعه احزاب ملی و فراگیر با شاخصهای متنوع و شرقی پوشش مناسبی است که رغبت و تمایل به مرکز و همدلی میان آحاد جامعه را در مقابل بیگانگان به همراه دارد و در مقابل گرایش به نیروهای گریز از مرکز و حامیان خارجی آنها را خنثی مینماید. با وجود این موارد در کشوری همچون ایران با قلمرو وسیع و تنوع قومی و مذهبی و مطالبات جامعه، احزاب قدرتمند ملی با شاخصهای مردمسالاری دینی، اصلاحطلب و ترقیخواه و عدالتجویانه و انتقادپذیر و مشارکت جو همانند حزب اعتمادملی به دبیر کلی شیخ اصلاحات حجتالاسلام حاج آقا مهدی کروبی که مورد اعتماد نظام اسلامی و دارای سابقه انقلابی، مدیریتی، شجاعت و صداقت میباشد یک ضرورت ملی و تاریخی است که به تحقق اتحاد ملی و انسجام اسلامی مورد نظر مقام معظم رهبری کمک مینماید اصلاحطلبان، از آن جهت که اصلاحطلب هستند، باید مستمرا خود را در معرض ارزیابی و قضاوت سخت و سهمگین افکار عمومی، به مثابه یک محکمه غیرشخصی، قرار دهند و از رهگذر اصلاحات مستمر در خود، پروژه و پروسه (اصلاحات مستمر در جامعه) را مهندسی و مدیریت نمایند. بنابراین، حتی آنگاه که از قضاوت و حکم افکار عمومی نسبت به خود ملول و دلگیر میشوند، نباید خود را از افق نگاه و نقد آن خارج کنند.