* پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 ایالات متحده آمریکا و مبارزات میان جرج بوش و جان کری چه چالشهایی برای جمهوریخواهان به وجود آمد؟
** در واقع میتوان در راستای پاسخ شما به سه محور عمده اشاره کرد. محور نخست ماهیت خود انتخابات بود که در مواردی بحثبرانگیز شد. در خصوص آرای موجود در ایالت اوهایو که تعیین کننده نهایی پیروز انتخابات بود هنوز ابهاماتی وجود دارد که حل نشده است. به رغم رای دادگاههای آمریکا مبتنی بر صحت انتخابات هنوز در نزد هواداران حزب دموکرات بسیاری از ابهامات در خصوص بروز مشکلات و حتی تقلب باقی مانده است.
محور بعدی چالش در میان جمهوریخواهان به سیاستهای بوش در عراق باز میگردد. جنگ عراق از نظر دموکراتها حکم یک عملیات بیبرنامه را داشت. در حقیقت بسیاری از دموکراتها عراق را منجلابی میدانستند که کاخ سفید در آن گرفتار شده بود. دموکراتها در این خصوص توانستهاند بر روی افکار عمومی آمریکا تا حدود زیادی تاثیرگذار باشند. در این میان مشاهده ناتوانی نیروهای آمریکایی در عراق و دورنمای تیره و تاری که برای حضور آمریکا در عراق پیشبینی میشود نیز در این موفقیت دموکراتها تاثیرگذار بوده است. برخلاف سال 2002 که 30 درصد آمریکاییها خواستار عدم دخالت آمریکا در اوضاع عراق بودند هم اکنون و مطابق آخرین نظرسنجیها این آمار به 42 درصد رسیده است. هم چنین بیش از نیمی از مردم آمریکا معتقدند که سیاستهای جمهوریخواهان در عراق صحیح نیست. در حقیقت دموکراتها از این بعد که توانسته بودند سیاستهای خود را در انطباق با افکار عمومی تعریف کنند موفق بودهاند.
علاوه بر این دو موضوع، محور سوم مربوط به سیاستهای اقتصادی دولت بوش است.
بوش هنگام کار آمدن در ایالات متحده آمریکا با کاهش مالیات اقلیت ثروتمند دچار مشکلات مادی جدی شد. امکانات رفاهی برای طبقات متوسط و پایین کاهش یافته و بوش در اذهان طبقات متوسط و کارگر اعتبار خود را از دست داده است. در راستای تکیه بر این نقطه ضعف نیز دموکراتها میتوانند ادعا کنند که موفق بودهاند.
* ادامه حضور جمهوریخواهان در عراق تا چه اندازهای میتواند به موقعیت این جزب در نزد افکار و عمومی ایالات متحده آمریکا ضربه وارد کند؟
** آمریکاییها در عراق تابع دو گرایش مختلف هستند، در یک سو سیاستهای آنها توسط ایدهآلیستهای افراطی برنامهریزی میشود که تفکرات جهان گشایی دارند. آنها درصدد هستند تا نومحافظهکاران زور بیشتری را در خصوص کشور عراق اعمال کنند. هم چنین آنها معتقد هستند که افکار عمومی جهان را باید در رابطه با دخالت ایران و سوریه در عراق تحریک کرد. از سوی دیگر محافظهکاران سنتی سعی دارند تا در خصوص مساله عراق رویکردی پراگماتیستی داشته باشند. آنها از نزدیک با مسائل موجود در عراق آشنا هستند.
ضمن اطلاع از نقش تهران در امنیت بغداد مواردی مانند مذاکره با ایران را طرح میکنند. ادامه روند مشکلات موجود در عراق به سوی نارضایتی بیشتر مردم آمریکاست. سربازانی که در عراق حضور دارند کم و بیش جوانان ایدهآلیستی هستند که تمایلات مذهبی و ناسیونالیستی آنها با یکدیگر آمیخته است. در میان این سربازان روحیه به شدت جکسونی وجود دارد.
جکسونیها به کسانی گفته میشوند که مکنونات قلبی و غرایز آنها به سوی انزواطلبی میل دارد. در پی اعتراض این سربازها و حامیان آنها موج جکسنی در آمریکا گسترش بیشتری پیدا میکند.
در این میان بوش تحت فشار مشاوران سنتی خود طرح خروج از عراق را مطرح ساخته است. وی این طرح را به بهانه توانایی نیروهای عراقی در برقراری امنیت در کشورشان مطرح ساخته و این در حالیست که از حرف تا واقعیت فاصله زیاد است. در حقیقت تشدید همین روحیات انزواطلبانه موجبات رسیدن بوش به این نقطه را فراهم کرده است در این میان دولت نسبت به آغاز جنگی بیحاصل در طی دو سال اخیر محکوم شده است.
* بدنه و کلیت حزب دموکرات در ایالات متحده آمریکا را چگونه ارزیابی میکنید؟
** وضعیت عمومی جامعه آمریکا زمینه مساعدی را برای دموکراتها ایجاد کرده است اما گسستگیهایی در درون این حزب وجود دارد. عدهای از دموکراتها که از دو دوره شکست در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده نگران هستند پیشنهاد چرخش دموکراتها به سمت راست را مطرح ساختهاند. دموکراتها در مجموع به لیبرال بودن در زمینه مسائل اجتماعی معروف هستند ولی جناح راست دموکراتها به شدت خواهان این هستند که در برخی زمینهها از جمهوریخواهان پیروی کنند. مخالفان تفکر پیروی از جمهوریخواهان در ماه فوریه سال 2005 میلادی هوارددین را به رهبری حزب برگزیدند ولی جناح راست دموکراتها در برابر این انتخاب هم چنان مقاومت میکنند. در ایالات جنوبی و نیدوست (Nidwest) دموکراتها معتقدند که سیاستهای هوارددین به شکست میانجامد.
زیرا مردم این ایالات از لحاظ اجتماعی محافظهکار هستند و این امر با مشی لیبرالی هوارددین و طرفدارانش تناقض دارد. طرفداران هوارددین معتقدند که نباید از الگوها و رفتارهای حزب دیگر پیروی کرد.
حتی جالب است بدانید که بسیاری از هواداران دین افرادی مانند جان کری و هیلاری کلینتون را متهم میکنند که تنها در مراسم دموکراتها هستند و به آنها لقب (DINO ) دادهاند. آنها معتقدند که امثال کری و هیلاری کلینتون از لحاظ نگرش تفاوتی با جمهوریخواهان ندارند و بنابراین کاندیدا شدن آنها در انتخابات معنایی ندارد. نظرسنجیهای درون حزبی نشان میدهد که به غیر از هوارددین که فعلاً اعلام کرده است قصد حضور در انتخابات در سال 2008 را ندارد، ژنرال بازنشسته وسلی کلارک محبوبیت زیادی در جمع دموکراتها دارد.
* نقش افرادی مانند جیمی کارتر و مادلین آلبرایت در حزب دموکرات چیست؟
** هیچ یک از اینها در این رقابتها چهره شاخصی محسوب نمیشوند و آنها تنها سخنگویان سرشناس دموکراتها برای تضییع جمهوریخواهان محسوب میشوند.
* اوضاع داخلی حزب جمهوریخواه را چگونه ارزیابی میکنید؟
** سه طیف کلی در میان جمهوریخواهان شکل گرفته است. بدنه اصلی این حذب تحت سیطره محافظهکاران سنتی مانند بوش پدر و افرادی مانند کالین پاول است. اینها به باورهای عملکرایانه معتقدند و تا حدودی با افراطگریهای نومحافظهکاران مخالفند. طیف دیگر که هم اکنون علیرغم تعداد افراد کم قدرت مانور زیادی دارند نومحافظهکاران هستند. طیف سومی نیز در درون جمهوریخواهان وجود دارد که طیف بنیادگرایان مسیحی هستند. میان اینها و نومحافظهکاران نوعی اتحاد شکننده وجود دارد. نومحافظهکاران در زمره گرایشهای سکولار به شمار میآیند و از سوی دیگر بنیادگرایان مسیحی به مسائلی مانند تصفیه نظام سیاسی از افراد بیدین و... معتقدند و از این رو پیمان استراتژیک میان این دو شکننده است.
بنیادگرایان مسیحی برای دور بعدی بر پث بیوکنن اتفاق نظر دارند ولی این کاندیدا تاکنون در مبارزات درون حزبی موفق نبوده است. چهرههای سرشناس دیگر جمهوریخواهان جهت حضور در انتخابات دور بعد جولیانی (شهردار سابق نیویورک) و (سناتور جان مک کین) از آریزونا هستند به نظر میرسد که جناحهای دوراندیش جمهوریخواه کمکم دارند قدرت میگیرند و نومحافظهکاران را کنار میزنند. در هر حال انسجام و وحدت درون حزبی جمهوریخواهان نسبت به دموکراتها بیشتر است.
* در سطح کلی دنیای امروز سیاستهای جمهوریخواهان از چه منظری قابل نقد است؟
** به نظر میرسد از زمان اعمال سیاستهای نومحافظهکاران در عصر جدید روزنهای در خلاف جهت جهانی شدن باز شده است. اگر آمریکاییها میخواستند در جهت جهانی شدن پیش روند نباید خود را درگیر پروژههایی مانند خاورمیانه بزرگ و... میکردند. حتی افرادی مانند فوکویاما و هانتینگتون امروزه در مقام منتقد برآمدهاند و نومحافظهکاران را به جهت این که آرمانگرایی را به جای رویکرد پراگماتیستی در قبال جهان ترجیح داده است نکوهش میکنند.
* با تشکر از شما که در این گفتوگو شرکت کردید.
** من هم از شما متشکرم.