تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱۳۸۸ - ۰۸:۲۱  ، 
کد خبر : ۱۲۷۴۵۲

امنیت اجتماعی محصول تعامل دولت و مردم

نویسنده: یسرا آگاه

لازمه اقتدار سیاسی
نمی توان گفت که امنیت سیاسی و امنیت اجتماعی، کدام بر دیگری ارجح است؛ زیرا این دو، پایه های یک بنا هستند، اینها ارکان هیئت اجتماعی اند و ارکان و اجزای به وجود آورنده یک ساختار متناسب و منتظم، هر کدام در جای خود اهمیت دارد؛ حتی اگر در تحلیل سیاسی و رایج، امنیت سیاسی مورد توجه باشد، امنیت اجتماعی پایه این نظم سیاسی است. به عبارت دیگر، در واقع باور و اعتماد مردم به آنها کمک می کند که با دولت مشارکت، همدلی و همگرایی داشته باشند؛ اگر حکومت شرایطی برایش به وجود آید که با فقدان مشارکت مواجه شود، بی تردید امنیت اجتماعی هم در معرض خطر قرار می گیرد. بدون شک، تامین امنیت و حفظ جان، مال و آبروی افراد از هرگونه تهدید و تعرض، مستلزم وجود قدرت و اقتدار سیاسی است و این موضوع از اساسی ترین شرایط ایفای آن مسئولیتهاست.
در نتیجه ضعف اقتدار سیاسی و حکومتی، قانون شکنان و مجرمین و همه کسانی که مستعد و مهیای تعرض به منافع حیاتی مردم هستند، در اجرای منویات مجرمانه خود ترغیب می شوند و نسبت به تحقق بی دغدغه هرگونه ناامنی، جرات و طمع می کنند. در چنین شرایطی مردم به قدرت حکومت در رفع و دفع عوامل ناامنی اعتماد ندارند و حاکمان را گرفتار بی ثباتی سیاسی می بینند و تصمیمات و فرمان آنان را غیرنافذ می شناسند و خود نیز همواره دچار ترس و اضطراب هستند. بنابراین، ضعف اقتدار سیاسی از سه جهت، عامل و زمینه ناامنی اجتماعی است: عدم توانایی عینی و واقعی حکومت در مقابله با مجرمان و هنجارشکنان؛ ایجاد فرصت، طمع و رغبت برای قانون شکنان و مهاجمان در تعرض به جان، مال و نوامیس مردم؛ عدم اعتماد شهروندان به دستگاه های حکومتی در برخورد با مجرمان و احساس بی پناهی در مقابل عوامل تهدید و تعرض.
نکته مهم این است که «صلاحیت سیاسی» غیر از «اقتدار سیاسی» است. اگرچه بخش قابل توجهی از منابع اقتدار سیاسی را شخصیت علمی، عقلی و اخلاقی حاکمان و زمامداران تشکیل می دهد، لکن منابع دیگری نیز وجود دارند که اگر مساعدت نکند، به ضعف اقتدار سیاسی منجر می شود و بعید نیست که یک زمامدار دارای صلاحیت سیاسی، فاقد اقتدار سیاسی باشد (واثقی، 1380: 61-64).
جامعه نیازمند بازسازی دائمی می باشد. بدون همکاری نهادهای درون ساختاری و با تولید امنیت از طریق شکل بندی هویتی نمی توان برای بقا و ارتقای نظام سیاسی امید چندانی داشت. از این رو، امنیت ملی در جوامع مختلف در شرایطی ارتقا می یابد که جامعه بتواند به همبستگی اجتماعی دست یافته و نظام سیاسی نیز قادر به تبدیل همبستگی اجتماعی به انسجام ساختاری باشد.
به عنوان مثال، در شرایطی که آسیب پذیری های عراق افزایش یافت و آنها نتوانستند موقعیت خود را بازسازی نمایند، طبعا آمریکاییها از تحرک موثرتری برای جایگاه یابی و قدرت یابی در عراق برخوردار شدند. به این ترتیب، عراق نتوانست معادله قدرت- امنیت را در کشمکش منطقه ای و بین المللی ادراک نماید.
بنابراین کشوری که بدون توجه به بسته های محیطی درصدد گسترش قدرت خود باشد، به گونه ای اجتناب ناپذیر درگیر جدالهای پیش بینی نشده می شود و به این ترتیب موقعیت خود را از دست می دهد (متقی، 1383: 107-113).
تمامی ادبیات منتشر شده از سوی آمریکاییها به گونه ای سازماندهی شده است که زمینه را برای انجام جنگی از نوع جنگهای جدید علیه اهداف امنیتی ایران فراهم آورند. جلوه های چنین تعارضی را می توان در روند برگزاری اجلاسیه های شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی و همچنین سایر اجلاسیه های بین المللی مشاهده کرد. بخش عمده ای از نبرد ایجاد شده علیه اهداف امنیتی ایران ماهیت هنجاری و اندیشه ای دارد. در شرایط کنونی، شکل جدیدی از اندیشه های امنیتی در برخورد با اهداف فراگیر و منافع حیاتی ایران ظهور یافته است. دشمن از طریق تاثیرگذاری بر اندیشه، زمینه لازم برای انهدام اقتدار ملی کشورهایی از جمله ایران را فراهم می آورد. آنان ابزارهای متعددی از قدرت را در خدمت می گیرند؛ ابزارهای قدرت ملی آنان ترکیبی از ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری است (همان: 121 و 122).
پس نداشتن قدرت کافی برای حکومت یکی از عوامل سلب امنیت اجتماعی است.
جنگ از مؤلفه هایی است که باعث بر هم خوردن امنیت ملی می شود (بقره/190 و 193) و در نتیجه چون تمامی ابعاد امنیت به هم مرتبط اند، امنیت اجتماعی را نیز تحت الشعاع قرار می دهد. این آیات و آیات مشابه آن هدف اصلی جنگهای اسلامی را روشن می سازد. اسلام می گوید: جنگجویان مسلمان همواره باید هدف اصلی خویش را در نظر داشته و بدانند که منظور از جهاد، خاموش کردن آتش فتنه و جلوگیری از ظلم و ستم و دعوت مردم به آیین حق است و همیشه شعارهای مبارزاتی خود را با نام خدا همراه کنند (حر عاملی، 1395: 2/421 و 425؛ 15/85؛ محدث نوری، 1408: 2/265؛ کلینی، 1365: 5/27؛ شیخ طوسی، 1365؛ 6/128؛ مجلسی، 1394: 19/177؛ 28/104؛ دیلمی، 1412: 2/334؛ نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، بی تا: 44، خ51).
از روایات (حر عاملی، 1395: 15/66؛ شیخ طوسی، 1365: 6/140؛ کلینی، 1365: 5/30) دانسته می شود که اسلام علاوه بر احترام شخصیت عموم سربازان و موضوع تساوی مسلمانان، برای خاتمه دادن به جنگ از هر فرصتی استفاده کرده و به دنبال بهانه می گردد که نزاع با مسالمت خاتمه پذیرد. اسلام که خود طالب امنیت است، جنگ را در هر صورت منع نموده، مگر آنکه برای جلوگیری از تعدی و یا خاموش ساختن آتش فتنه و آشوب باشد (بقره/191) ]که این خود نوعی بی امنیتی است و جنگ در این یک مورد در واقع برای ایجاد امنیت جایز شمرده شده است[. نکته قابل توجه دیگر در آیات این است که افشای اخبار امنیتی قبل از ارجاع آن به متصدیان امور از عوامل سلب امنیت جامعه (نساء/83) شناخته شده است.
4-5. پلیس، مسئول امنیت اجتماعی
نگاه غالب جامعه این است که مسئول امنیت اجتماعی پلیس است، ولی امنیت اجتماعی از مردم و برای مردم است و دولت در این میان باید مدیریت و برنامه ریزی کند. اگر مشارکت مردم مخدوش شود از پلیس کاری ساخته نیست و امنیت مشکلی صوری پیدا می کند؛ یعنی ظاهراً امنیت هست چون پلیس هست، اما در اعماق مناسبات اجتماعی آشوب، نابهنجاری، تمایل به قانون گریزی و آسیبهای اجتماعی هست؛ در حالی که در سطح و ظاهر، ثبات وجود دارد، امنیت باید واقعی، عمیق، اجتماعی و مردمی باشد.
سخن اصلی این است که پلیس جایگزین مردم نیست؛ زیرا این حوادث و هنجارشکنیها در آن قسمت از شهر که پلیس هم حضور دارد اتفاق می افتد، مانند واقعه خفاش شب که در دل پایتخت اتفاق افتاد. این مسئله وابسته به پلیس نیست، حتی می توان گفت که پلیس عامل فردی ایجاد امنیت است و عامل اصلی خود مردم هستند و پلیس، مکمل حضور مردم است.
جالب است بدانید که در بسیاری از موارد بروز آسیبها، ما یک مجرم بزرگ و یک مجرم کوچک داریم؛ مجرم بزرگ جامعه و مجرم کوچک فرد است. جامعه باید محاکمه شود که چرا چنین پدیده ای به وجود آمد و چون هیچ وقت این محاکمه انجام نمی شود، به سراغ مجرم کوچک می روند (زنگنه، 1383). در آیات نیز تقویت بنیه نظامی و تقویت عده و عده از عوامل ایجاد امنیت در جامعه (انفال/60) شناخته شده است.
4-6- جلب مشارکت مردمی
از عوامل مؤثر در برقراری امنیت، نقش مشارکت مردم است. مسئله امنیت اجتماعی به عنوان یک امر اجتماعی به طور کامل وابسته به مشارکت مردم است. این بدین معنا نیست که بگوییم دولت مسئول نیست، چنانکه شرح وظایف برخی از سازمانها، ایجاد امنیت مطرح شده است، مثل سازمانهای نظامی و انتظامی.
خانواده، گروههای آموزشی، وسایل ارتباط جمعی و احزاب، همه و همه در ایجاد امنیت اجتماعی نقش دارند و هر چه مسئولیت آنها بیشتر شود، مأموریت دولت کم می شود و عکس آن این است که هر چه شهروندان فهم کمتری از امنیت اجتماعی داشته باشند، مشارکت کمتری دارند، در نتیجه بار اصلی به دوش دولت می افتد.
دولت باید مدیریت و برنامه ریزی توسعه امنیت اجتماعی را داشته باشد و نمی تواند خودش کارگزار و همه کاره امنیت اجتماعی باشد. هر چه مشارکت مردم و نهادهای مدنی بیشتر باشد، شاهد کاهش آسیبهای اجتماعی خواهیم بود.
هیچ مسئله ای در اجتماع نیست که مردم از حل آن عاجز باشند. اگر مشارکت مردم کم باشد، دولت باید هزینه های فراوانی برای جبران این کاهش مشارکت بکند. این فرمول ساده ای است که جهان را خداوند اداره می کند و جامعه را مردم (واثقی، 1380: 204-206).
روشهای جلب مشارکت مردم
الف) آگاهی بخشی
برای تقویت رفتار مشارکتی مردم- در هر موضوع و گستره ای- لازم است آگاهیهای متناسب و مورد نیاز، به آنان ارائه گردد. وقتی که مردم اهمیت امنیت اجتماعی را نمی شناسند و خسارت فقدان آن را درنمی یابند و از راههای تحقق آن آگاهی ندارند، چگونه در برقراری آن با دستگاههای مسئول کشور همکاری خواهند نمود؟
در قرآن کریم، آیاتی (انفال/65) حاکی از نقش آگاهی و فهم و شناخت در عمل و مشارکت اجتماعی است.
بدون تردید، حضور مؤثر مردم در صحنه های امنیتی، متضمن ارتباط ذهنی و عاطفی آنان با موضوعات و پدیده های امنیتی است. ذهن و دلی که ضرورتها، فایده ها و زمینه های امنیت اجتماعی را نمی شناسد و حس نمی کند، چگونه می تواند دست و قدم را به میزان همراهی و همگامی بکشاند؟
در زیر به برخی از مهمترین موضوعات و متعلقات این آگاهیها اشاره می گردد:
1. آگاهی از حقوق فردی و اجتماعی؛
2. آگاهی از خطرها و تهدیدها؛
امام علی(ع) می فرمایند: «هر کسی که ضرر شر را نشناسد، بر بازایستادن از او توانا نیست» (خوانساری، 1366:5/419) و فرمود: «هر که گمانش بد باشد، تأمل کند» (همان: 136). یعنی بدگمانی به محیط و افراد، موجب می شود که در ارتباط و معاشرت و معامله با مردم، تأمل و دقت کند وپیش از آزمودن موضوع، بر آن اعتماد ننماید.
3. آگاهی از ثمرات امنیت.
از آنجا که افراد بشر، به صورت طبیعی و غریزی، به سوی منافع مورد قبول خود حرکت می کند، پس هرگاه مردم به آثار، برکات و منافع امنیت و آرامش آگاهی یابند، به طور طبیعی و غریزی برای تأمین و تحقق آن همت می گمارند و در صیانت از آن، از هیچ کوششی دریغ نخواهند نمود.
ب) بیان مسئولیتها
شناخت مسئولیتها، تکالیف و فرایض اجتماعی، انسانی و دینی، عامل دیگری برای مشارکت و حضور مردم در صحنه های مختلف اجتماعی است. پاره ای از مهمترین مسئولیتهای فردی و اجتماعی عبارتند از:
1. مسئولیت ستم ستیزی؛
2. مسئولیت نصرت مظلوم؛
امام صادق(ع) در ضمن شمارش گناهان کبیره می فرمایند: «... از جمله گناهان کبیره، ترک یاری ستمدیدگان است» (حر عاملی، 1395: 11/262).
3. مسئولیت نهی از منکر.
درک این مسئولیت اجتماعی و فریضه دینی، موجب همکاری مردم با دستگاهها و مسئولان امنیتی و انتظامی خواهد شد.
ج) تحریم وجدان اخلاقی و اجتماعی
یعنی همان حالتی که در تعابیر گوناگونی همچون: حمیت، تعصب، غیرت ورزیدن و حساسیت اجتماعی و سیاسی بیان می شود و مفهوم مقابل آن عبارت است از: بی تفاوتی، بی حسی عاطفی و آرامش بیمارگونه در برابر پدیده های تلخ و نامطلوب انسانی، اجتماعی وسیاسی.
قرآن کریم، برای ترغیب مردم به جهاد و حضور آنان در صحنه های مبارزه با ستمگران، از همین روش سود جسته است. آری، اسلام هر چند که هر سبب و نسبی را در برابر ایمان هیچ و پوچ دانسته، لکن در عین حال، همین هیچ و پوچ را در ظرف ایمان معتبر شمرده است. بنابراین، بر هر فرد مسلمان واجب است که به خاطر برادران مسلمانش، فداکاری کند و غیرت به خرج دهد(طباطبایی، 1376:4/627).
امام علی(ع)، در راستای جلب مشارکت مردم در مبارزه با عوامل ناامنی اجتماعی به تحریک وجدان اخلاقی و اجتماعی و غیره و تعصب دینی و انسانی آنان پرداخته است (نهج البلاغه، خطبه 121: واثقی، 1380: 206-230).
4-7. مقابله با آسیبهای اجتماعی
اصولا جامعه باید توان مقابله با تضادهای درونی خویش را داشته باشد و این تضادها را از نقطه های آغازین، قبل از اینکه به مرحله بحران برسد مطرح و حل کند و نگذارد که این تضادها مطرح شوند و یا آنقدر بد مطرح شوند که به یک نقطه بحرانی برسند که حتی طرح آن هم برای جامعه مسئله ساز باشد. هیچ بحران و پدیده ناهنجار اجتماعی وجود ندارد که از ابتدا در اوج باشد، به حدی که مطرح کردن آن باعث ایجاد دل نگرانی شود.
وقتی یک پدیده از سطح فردی و پراکنده خارج شد و به یک محدوده اجتماعی رسید، جامعه باید به تدریج با روشهای مقتضی با آن مقابله کند و راه حلهایی برای آن پیدا کند.هر آسیب اجتماعی تابع همین قانون است.
اصولا جامعه ما مبارزه با آسیب را تمرین نکرده و به بلوغ برنامه ای و مدیریتی نرسیده است تا مسائل را در جایگاه و جغرافیای مناسب خودش مطرح و حل کند؛ یکی از دلایل آن، احساس بی اعتمادی مدیران در حل مسائل اجتماعی به مردم است؛ مردم بسیاری از این مسائل را می توانند حل کنند، اما مشارکت مدنی چندان جدی گرفته نمی شود. همیشه این تفکر وجود دارد که در یک ساختار غیردولتی و جامعه مدنی غیرفعال، دوست باید همه مسائل را حل کند.
بعضی از عوامل موثر در افزایش آسیبهای اجتماعی عبارتند از:
الف) فقر
استقرار امنیت اجتماعی، با پیگیری دولت رفاه میسر می شود. امنیت اجتماعی یک تولید اجتماعی است که نتیجه تعامل روابط افراد جامعه در بین خود از یک سو و در رابطه با نظام سیاسی از سوی دیگر است. در دو دهه گذشته به ضرورت این تعامل دو طرفه توجهی نشده و امنیت داخلی نادیده انگاشته شده و سیاستهای رفاه و تأمین اجتماعی به صورت بی اثری اجرا گردیده که موجب گسترش شدید آسیبهای اجتماعی شده است.
ناکارآمدی سیاستهای تأمین اجتماعی و سیاستهای حمایتی و عدم توجه به مسئولیت دولت در حوزه رفاهی و حوزه امنیت داخلی و پیگیری ممتد سیاست عدالت اجتماعی، رشد سیاستهای حمایتی، افزایش یارانه های پرداختی مصرفی و... موجب رشد فقر و تضعیف بنیادهای امنیت اجتماعی شده است. فقدان رفاه اجتماعی و گسترش فقر باعث شده که افراد جامعه در سطح نیازهای فیزیولوژیک در تکاپو باشند، به طوری که فرصت شرکت و یا حمایت از مفهوم امنیت ملی را از آنان گرفته است. احساس محرومیت نسبی در افراد جامعه و ارضای نیازهای فیزیولوژیک، زمینه را بر واژگانی چون وفاق اجتماعی، مسئولیت پذیری، مشارکت اجتماعی و... تنگ کرده است. گسترش احساس محرومیت نسبی زمینه شورشهای اجتماعی را نیز فراهم آورده است.
در اینجا قانون گذار باید نظارتی کامل بر سیاستها و قانونهای رفاهی داشته باشد و آنها را در جهت کاهش آسیبهای اجتماعی، برنامه ریزی و سازماندهی کند.
اجتماع فقیر از فراز یک نشیمن بلند فکری چنین است: جهل، توحش، تملق و چاپلوسی برای یک لقمه نان از هر کجا و به هر قیمت، بی شخصیتی و پست همتی، خودفروشی بلکه همه چیزفروشی از دین، شرف و ناموس گرفته تا هر ارزش انسانی دیگر، عجز و ناتوانی و روبه مزاجی، بدبینی به کائنات، خمودی و افسردگی و صدها رذیله دیگر که به شمار نیاید. بی جهت نیست که پیشوایان اسلام، فقر را مقدمه کفر و بی ایمانی شمرده اند (طیبی شبستری، 1357: 52-60).
ب) بیکاری
قرآن می فرماید: «هنگامی که از کار مهمی فارغ می شوی به مهم دیگری بپرداز» (انشراح/ 7 و 8)، هرگز بیکار نمان، تلاش و کوشش را کنار مگذار، پیوسته مشغول مجاهدت باش و پایان مهمی را آغاز مهم دیگر قرار ده.
این برنامه سازنده ومؤثری است که رمز پیروزی و تکامل در آن نهفته است. اصولاً بیکار بودن و فراغت کامل مایه خستگی، کم شدن نشاط، تنبلی و فرسودگی و در بسیاری از مواقع مایه فساد و تباهی و انواع گناهان است. قابل توجه اینکه آمارها نشان می دهد که به هنگام تعطیلات مؤسسات آموزشی میزان فساد گاهی تا هفت برابر بالا می رود! (مکارم شیرازی، 1374: 27/128-133).
«مشیت الهی» در زمینه رزق و روزی این نیست که خدا بی حساب و بدون استفاده از اسباب، به کسی روزی فراوان دهد یا روزی او را کم کند، بلکه مشیت او براین قرار گرفته است که آن را در لابه لای اسباب این جهان جستجو کند که: «أبی الله أن یجری الأمور الا بأسبابها»!
از آیات قرآن (رعد/26) نیزهمین معنا به خوبی استفاده می شود که خدا روزی هرکس را بخواهد وسیع و روزی هرکس که بخواهد محدود می سازد. این سخن به آن معناست که خواستن و مشیت و اراده الهی یک مسئله دل بخواه و بی حساب نیست، بلکه مشیت خداوند از حکمت او جدا نیست و همیشه روی حساب لیاقت ها و شایستگی هاست. به همین دلیل قرآن مجید کراراً انسان را در گرو سعی و کوشش و تلاش و فعالیت خود شمرده و بهره او را از زندگی به میزان سعی و تلاش می داند. در این زمینه احادیث فراوانی از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) وارد شده و تلاش و کوشش برای تحصیل روزی و دوری از بیکاری و پرخوابی و تنبلی را ستوده است (ر.ک: کلینی، 1365: 5/85-86؛ حر عاملی، 1395: 17/58و 60؛ مجلسی، 1364: 75/59؛ حرانی، 1382: 220؛ ر.ک: شیح صدوق، بی تا: 3/157 و 169؛ تمیمی، 1385: 2/14).
ج) اعتیاد و وجود معتادان در جامعه
از عواملی که می تواند در افزایش آسیب های اجتماعی مؤثر باشد، وجود معتادان در جامعه ومشکلات فراوانی است که به دنبال آن گریبان گیر تک تک افراد جامعه می شود و امنیت اجتماعی و اطمینان خاطر را از آنها سلب می کند. مبارزه و برخورد با معضل اعتیاد وظیفه دولت است تا با برخورد صحیح با این معضل اجتماعی، جلوی مشکلات بیشتر را بگیرد.
عوامل مؤثر در گرایش افراد به مصرف مواد مخدر به سه بخش تقسیم می شود:
اولین عامل، خود فرد است. در این خصوص عواملی مانند کمبود اعتماد به نفس، تمایل به اعمال زشت و خلاف، عدم آگاهی یا فقدان شناخت لازم نسبت به مصرف مواد مخدر، ناراحتی روانی یا مشکلات شخصیتی، درد یا بیماری های جسمی مزمن، نظر مثبت به مواد مخدر، داشتن پیش زمینه ارثی، مورد خشونت قرار گرفتن و وضعیت بد تحصیلی می تواند فرد را به مصرف مواد مخدر ترغیب کند.
دومین عامل، مربوط به خانواده فرد است. در این خصوص عواملی مانند رها کردن فرزند به حال خود (طردشدگی)، تشنج و درگیری در خانواده و سطح پایین درآمد، در گرایش فرد به مواد افیونی مؤثر است.
سومین عامل، مربوط به محیط است. دوستان ناباب، دسترسی آسان به موادمخدر و فشارهای ناشی از بحران های محیطی به عنوان محیطی در گرایش افراد به مواد مخدر مؤثر است.
همه معتادان برای تجربه، تفریح و یا اصرار وتشویق دوستان، مصرف مواد را شروع می کنند، به تدریج به آن وابستگی پیدا کرده و کنترل خود را در پرهیز از آنها ازدست می دهند و به مواد مخدر معتاد می شوند.
آگاه کردن جامعه از خطرات و مضرات مواد مخدر، تقویت فعالیت های جایگزین و افزایش مهارت های زندگی مانند مهارت حل مشکل و ارتقای فرهنگی درپیشگیری ازگسترش معضل اعتیاد مؤثر می باشد.
تجربه نشان داده که فقط 10% معتادان ممکن است به ترک تمایل نشان داده و چراغ سبز نشان دهند. دولت باید همیشه به امر مبارزه با اعتیاد به شکل جدی بنگرد و راههای توصیه آن را به طور دقیق شناسایی و مسدود کند («اختلاف طبقاتی، فقر، بیکاری و اعتیاد»، نشریه کار و کارگر، 1384). اعتیاد و معتاد چنان از نظر اسلام مذموم و ناپسند است که در احادیث آمده (برای نمونه ر.ک: کلینی، 1365، 6/242؛ شیخ صدوق، بی تا: 3/345: 4/356؛ شیخ طوسی، 1365: 9/108 و 128: حر عاملی، 1395: 9/454؛ 12/308؛ محدث نوری، 1408: 7/233؛ 13/109؛ مجلسی، 1364: 5/87؛ 7/223؛ شیخ مفید، الاختصاص، 1413: 103؛ سیدابن طاووس، 1367: 702؛ شیخ صدوق، 1362:404؛ حسینی استرآبادی، 1409: 790؛ و...) که به شخص یهودی سلام کنید ولی به کسی که معتاد به حشیش است سلام نکنید یا کسی که معتاد به حشیش باشد، محارب با خدا و تمامی انبیاست.
د) بی حجابی
گسترش دامنه فحشا و ناامنی از پیامدهای بی حجابی است. آمارهای قطعی و مستند نشان می دهد که با افزایش برهنگی در جهان، طلاق و از هم گسیختگی زندگی زناشویی به طور مداوم بالا رفته است؛ چرا که «هر چه دیده بیند دل کند یاد» و هر چه «دل» یعنی هوسهای سرکش بخواهد به هر قیمتی باشد به دنبال آن می رود. در چنین جامعه ای دیگر قداست پیمان زناشویی مفهومی نمی تواند داشته باشد و خانواده ها همچون تار عنکبوت به سرعت متلاشی می شوند و کودکان، بی سرپرست می مانند.
گسترش دامنه فحشا و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناک ترین پیامدهای بی حجابی است. عامل اصلی فحشا و فرزندان نامشروع منحصرا بی حجابی نیست، بلکه یکی از عوامل مؤثر آن، مسئله برهنگی و بی حجابی است. با توجه به اهمیت این موضوع آیاتی از قرآن را داریم که احکام نگاه کردن و چشم چرانی و حجاب را بیان می دارد (نور/31).
هنگامی که می شنویم در انگلستان، طبق آمار هر سال پانصد هزار نوزاد نامشروع به دنیا می آید و جمعی از دانشمندان انگلیس در این رابطه به مقامات آن کشور اعلام خطر کرده اند، نه به خاطر مسائل اخلاقی و مذهبی، بلکه به خاطر خطراتی که فرزندان نامشروع برای امنیت جامعه به وجود آورده اند، به گونه ای که در بسیاری از پرونده های جنایی پای آنها در میان است، به اهمیت این مسئله پی می بریم.
می دانیم که مسئله گسترش فحشا برای آنها که هیچ اهمیتی برای مذهب و برنامه های اخلاقی قائل نیستند فاجعه آفرین است، بنابراین هر چیز که دامنه فساد جنسی را در جوامع انسانی گسترده تر سازد تهدیدی برای امنیت جامعه ها محسوب می شود و پیامدهای آن هرگونه حساب کنیم به زیان آن جامعه است (مکارم شیرازی، 1374: 440-446).
از آنجا که مفاسد اجتماعی، غالبا تک علتی نیست، باید مبارزه با آن، به طور همه جانبه شروع شود. جالب اینکه در آیات قرآن برای امنیت جامعه و جلوگیری از مزاحمت افراد هرزه، به زنان با ایمان دستور می دهد که بهانه ای به دست آنها ندهند و با رعایت پوشش مناسب جلوی مشکلات بعدی را بگیرند و سپس آیات قرآن، مزاحمان را با شدیدترین تهدید بر سرجای خود می نشاند.
این برنامه ای است برای همیشه و همگان، هم دوست را باید اصلاح کرد و هم دشمن را با قدرت بر سر جای خود نشاند. مجازات فحشا و منکر (نساء/15 و 16)، از عوامل مؤثر در کاهش آسیبهای اجتماعی و از قوانین کیفری موجود در یک جامعه است که بسته به شدت و ضعف این قوانین، ممکن است آسیبهای اجتماعی کمتر یا بیشتر شوند.
در آیاتی از قرآن اشاره صریح به عمل زنا و مجازات آن داریم(نساء/5) که مصداق صریح آن در جامعه امروزی تجاوز به زنان است که از عوامل سلب امنیت در جامعه می باشد. این آیه اشاره به مجازات زنان شوهرداری دارد که به فحشا آلوده شوند.
هـ) سرقت و دزدی
فساد و افساد در برخی آیات قرآن مجید در مورد سرقت به کار رفته است(مائده/38)، همان طور که برادران یوسف پس از اتهامشان به سرقت گفتند: «به خدا قسم شما می دانید ما نیامده ایم که در زمین مصر فساد کنیم و ما هرگز سارق نبوده ایم»(یوسف/73) و در برخی آیات، سرقت و آدم ربایی از عوامل سلب امنیت اجتماعی شمرده شده است (انفال/26؛ قصص/57؛ عنکبوت/67).

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات