«حالا وقتشه» ! این اسم رمزی است که محمدرضا تاجیک مشاور اعظم میرحسین موسوی و رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری دوران خاتمی در تحلیل بسترهای شکلگیری جنبش موسوم به سبز مطرح میکند. او در جزوهای که برای تعیین راهبردها و خط مشی موسوی و حامیانش ارائه نموده، شکلگیری پدیدهای به نام جنبش سبز را نتیجه و محصول پدیده دیگری به نام قیام شرایط یا شورش موقعیت میداند و در تعریف پدیده اخیر مینویسد: شورش موقعیت یا قیام شرایط یعنی «حالا وقتشه»!
اما این کلید رمز را مشاور و تئوریسین موسوی از کجا آورده است؟ آیا این اسم رمز، حاصل تئوریپردازی بومی مشاور موسوی است که خمیرمایه باورهای او در چپ نو سرشته شده و در مرام پستمدرن غسل تعمید یافته است، یا اینکه از جانبی دیگر آمده است؟
اسم رمزی به نام«پورا»
بررسیهای صورت گرفته نشان میدهد «حالا وقتشه» کلید رمز پدیده سیاسی دیگری است به نام انقلاب مخملی اوکراین!
پورا(pora ) در زبان اوکراینی یعنی «حالا وقتشه»! و حرکتی که منجر به انقلاب نارنجی در اوکراین شد دقیقاً بر بستر جنبشی با همین عنوان شکل گرفت. هفتهنامه اشپیگل چاپ آلمان در14 نوامبر2005 درباره این جریان چنین مینویسد: «از ژانویه 2004 جنبش «پورا» در اوکراین شکل گرفت. «پورا» به معنی «حالا وقتشه!» است. همزمان رهبران اپوزیسیون در جلوی صحنه صفآرایی کردند. ویکتور یوشچنکو و یولیا تیموشنکو کسانی بودند که روی آنها سرمایه گذاری شده بود. 65 میلیون دلار تنها از مالیاتی که مردم آمریکا میپردازند، از سال 2002 آن هم فقط از صندوق وزارت امور خارجه آمریکا برای انتخابات اوکراین خرج شد. رون پاول یکی از نمایندگان حزب جمهوریخواه در واشنگتن میگوید: ما نمیدانیم چند ده میلیون دلار دولت آمریکا برای انتخابات اوکراین خرج کرد. ولی میدانیم بخش اعظم این پول برای حمایت از یک نامزد معین بود: ویکتور یوشچنکو.اما هزینه سفر فعالان جنبش موسوم به پورا «حالا وقتشه!» را به صربستان بنیاد انگلیسی «وست مینستر» پرداخت. این جنبش حالا دیگر ساختاری داشت که همه اوکراین را در بر میگرفت و دارای یک استراتژی مشخص بود. مرحله حمله فرا رسید. 320 نفر از جوانان جنبش«حالاوقتشه!» به هزینه «خانه آزادی» در اردوگاهی در سواحل کریمه گرد آمدند. در میان فعالان افراد مختلفی وجود داشتند؛ از آرمانخواه تا عملگرا. در طول روز رویدادهای احتمالی برای موارد جدی تمرین میشد و بروشور تقسیم میکردند. 40میلیون صفحه بروشور باید بین آنان پخش میشد. در این بروشورها دستورالعملهایی درباره عضویت سی و پنج هزار نفری وجود داشت که در صورت لزوم باید به سوی کییف سرازیرمیشدند تا کار تعویض قدرت را پایان دهند. رنگ انقلاب مشخص شد: همه باید رنگ نارنجی به تن داشته باشند.
در حالی که اعضای جنبش «حالا وقتشه!» در سواحل کریمه با تیشرتهای نارنجی عکس میانداختند تا در سایت جنبش در اینترنت منتشر شود، در کییف هنوز یک استراتژی معین وجود نداشت. یوشچنکو نامزد انتخاباتی اپوزیسیون مردد بود. جان هربست سفیر آمریکا در اوکراین در یک محفل خصوصی نگرانی عمیق خود را ابراز کرد و گفت معلوم نیست با این مرد بتوان رژیم را عوض کرد. اما از طرف دیگر برای آمریکا و متحدانش دیگر راه بازگشت باقی نمانده بود. این همه پول! این همه تلاش! خانم حسابدار یکی از گروه های اپوزیسیون به نام «اوکراین ما» به یک فرد معتمد میگوید: «در هفتههای پیش از انتخابات چمدان چمدان پول در فرودگاه کییف تحویل داده میشد. » او میگوید یک کمک 150 هزار دلاری را که از سوی یک فرد خصوصی بود کنار گذاشتند چون نمیدانستند با آن چه کنند!»
پرندگان گردن چرخان
اما این تنها اسم رمز «حالا وقتشه» نیست که، جریان«رنگین» میرحسین موسوی را با شورشهای رنگی اروپای شرقی و قفقاز منطبق و مرتبط میسازد. تاکید بر تغییرات و تحریک به اشغال خیابانها و میادین با شعارها و پلاکاردهای آسان و قابل فهم و برچسبهای طعنهآمیز علیه حاکمیت، بخشی دیگر از از این انطباقهای معنادار است. کافی است به روند انقلاب مخملی در اوکراین و گرجستان نگاهی بیندازیم: تلاش نخبگان خودی که در جزوه مشاور میرحسین موسوی از آنها به عنوان «پرندگان گردن چرخان» یاد میشود، ارتباطاتی که از طریق اینترنت سازماندهی میشوند، نمادها وشعارهایی که در مواضع محلی سازمان مییابند و پیامهایی که از طریق شبکه های مجازی رد و بدل میشود، قرارهایی که مرتب نو به نو میشوند، تصاویر هیجانانگیز که از رسانههای برون مرزی پخش میشوند، نماد مشخص و رنگ معین که سینه لباسها و در و دیوار شهر را تزئین میکنند از جمله مواردی هستند که مخملیهای اوکراین و گرجستان را به مخملیهای ایران مرتبط میسازند.
قیام شرایط و موقعیت چیست؟
اما «قیام شرایط و شورش موقعیت» چیست؟ منشا این واژهپردازی مشاور موسوی، دیدگاه پستمدرنهایی است که در هرشرایطی اصالت را به «تغییر» داده و مدام از وضعیت های نو سخن به میان میآورند، بی آنکه برای آینده ارائه «تدبیر» کنند و یا حتی به آلترناتیوی برای وضع موجود بیندیشند. بنا به آنچه مشاور اعظم میرحسین میگوید، در این گفتمان هیچ چیز امان و مصونیتی از تغییر ندارد. امر قدسی، فرع برخواسته عرفی آنان است. تغییر مورد نظر آنان که همه گونه جنسی را با دامنههایی از سنتی، مدرن و پسامدرن شامل میشود گرایشهای چپ نو را نیز تداعی میکند. توجه به جنبش و تاکید بر «پارلمان خیابانی» برای تغییر، نکتهای است که او قبلاً درمقالهای قوام یافته در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری بدان پرداخته بود. تاجیک در آن مقاله با اشاره به جنبش دانشجویی 1968 اروپا، تأکید میکند: «به جنبش 1968 نگاه کنید. احتمالاً با این بیان موریس بلانشو موافق خواهید بود که جنبش 1968 به عنوان یک تلاقی تصادفی و هیجانانگیز بدون برنامه، بدون پروژه و در قالب اشکال اجتماعی که فیالفور پذیرفته میشد، حال و هوای یک عید را داشت. . . در آن لحظه هیجان ناشی از زیست برابر و این که هر کس امکان سخن گفتن داشته باشد، هدف بود. هر کس میتواند هر آنچه که خواسته بر زبان آورد و حتی بر در و دیوار بنویسد. مهم این نیست که چه مینویسد، مهم این است که مینویسد، چون که آن لحظه آزادی است، این نوع آب و هوای کارناوالگونه، همان لحظهای را به دنبال میآورد که فضای برابری مراسم عید در پی دارد، مگر نه اینکه انتظار بچهها هم از روز عید، خروج از سلسله مراتب والدین – بچهها میباشد؟»این مدل ارائه شده توسط تاجیک که با لحنی تأییدگونه بیان میشود، بستری است که به نظر میرسد «اردوکشی های خیابانی قبل و بعد از انتخابات» از آن الهام گرفته شده است. گویا هدف از انتخابات نه سطح اول خواست آنها برای انتخاب شدن که ایجاد یک جنبش بوده است: «مبارزه جنبشی». جنبشی که به باور اینان هم میتواند در نقش یک گفتمان «هژمونیک» ظاهر شود و هم «ضد هژمونیک». هژمونیک از آن رو که بتواند کنشهای جمعی را در خدمت نظمیدیگر قرار دهد و ضد هژمونیک به این معنا که در نظم موجود «اختلال» ایجاد کرده و« طغیانهای فرهنگی»، « قید گریزی» و « ضدیت با اقتدارموجود» را رقم بزند.
و اما جین شارپ
به موازات این تحلیل و راهبردهای برخاسته از آموزههای چپ نو و پست مدرن، آموزههای تئوریسنهای اردوگاه راست از جمله جین شارپ نیز توسط تصمیم سازان میرحسین در دستور کار قرار گرفت. نمادسازی، تظاهرات خیابانی، دیوارنویسی، اسکناسنویسی و. . . در دستور کار قرار میگیرد و خروج از سلسله مراتب والدین با اغتشاش معنا مییابد. فضا «وانموده شده» و«هستها»، «نیست» میشود و برعکس. شرایط « وهم » که بی شک ضد خرد است حاکم میشود و شیشه کبود بیشماری مقابل چشمها قرارمیگیرد تا «اقلیت» خود را «اکثریت» بداند، وضعیت «قیام شرایط و موقعیت» نام میگیرد تا بسان مخملیهای اوکراینی، در ایران نیز مخملیها احساس کنند که: «حالا وقتشه»!هر چند این شورش توهمآلود برخلاف آنچه که در اوکراین و گرجستان گذشت، در ایران اسلامی با لایهای سخت و صلب برخورد کرد به نام «اراده ملت». ارادهای که صبور و نجیب، همه ناملایمتها را تحمل کرد اما اجازه نداد رنگهای قلابی و عاریتی، تن انقلاب را بپوشانند و کشور را به بیراهه ببرند. باز هم در این باره خواهیم نوشت.