تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۰:۴۵  ، 
کد خبر : ۱۳۵۶۸۸
فتنه به روایت شهید محراب آیت‌الله دستغیب

فتنه، گناه کبیره


بسیارند نوشته‎ها و گفتارهایی که با گذر زمان کهنه نمی‎شوند و در حوادث و رخدادهایی بازخوانی آن‎ها همچنان چراغی است که مسیر صحیح را بهتر نشان می‎دهد. کتاب گناهان کبیره شهید آیت‎ا... دستغیب یکی از آثاری است که ماندگار و روشنگر است. بعد از فاجعه اخیر در عاشورای امسال متأسفانه در بین برخی آگاهانه و یا ناآگاهانه تردیدهایی برای مقابله با این فتنه به‎وجود آمد که با بازخوانی بخشی از کتاب گناهان کبیره، گوشزدهای قرآن و روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) به روایت شهید آیت‎ا... دستغیب را تکرار می‎کنیم. ایشان در فصل دوم از جلد دوم کتاب گناهان کبیره می‎نویسد:
«در این فصل به پاره‎ای از گناهانی که از روی فحوی و اولویت قطعی، بزرگتر از یکی از گناهان کبیره باشد، یا این‎که در قرآن مجید یا نص معتبر، بزرگتر بودنش از یکی از کبائر مسلمه ثابت باشد، مانند فتنه که در قرآن مجید آن را صریحا سخت‎تر و بزرگتر از کشتن می‎داند. و چون کشتن انسانی را به ناحق مسلما کبیره است پس کبیره بودن فتنه هم مسلم است، چون از کشتن بزرگتر می‎باشد.» در شدت مبغوضیت فتنه، کافی است که خداوند برای برطرف شدن آن در قرآن مجید امر به جهاد فرموده و می‎فرماید: «با مشرکین بجنگید تا فتنه برطرف شود.» در کتاب اسلام و صلح جهانی، تألیف سید قطب صفحه 56 می‎نویسد: «تنها جنگی را که اسلام مشروع دانسته و آن را لازم می‎داند، جنگی است که برای اعلای کلمه خدا باشد. و مقصود از کلمه خدا، حقیقتی است که با ناموس و سنت خلل‎ناپذیری که برای جهان آفرینش و انسان قرار داده شده، موافقت دارد. سابقا گفتیم همبستگی در طبیعت جهان آفرینش و همکاری در زندگی افراد بشر، دو قانونی هستند که خداوند آن‎ها را برای ادامه زندگی می‎خواهد. آن نظم متناسبی که در ساختمان جهان آفرینش به‎کار برده شده و مانع از فساد و از هم گسستگی عالم است، و به زندگی نیرویی بخشیده که همواره به طرف ترقی و تکامل پیش می‎رود، و تعاون و همکاری را که موجب برقراری خیر عمومی برای جمیع افراد بشر در طول تاریخ است برقرار می‎سازد.
اسلام برای هدایت تمام این مردم آمده است. بنابراین از آثار «کلمه خدا» و «اراده خدا» این است که این خیر عمومی را که اسلام آورده، به جمیع مردم برساند و از هرگونه عواملی که بین مردم و آن حایل شود، جلوگیری نماید. از این جهت چنان‎چه کسی بخواهد، سنگ را وصول این خیر عمومی نسبت به مردم شود، و با نیرو و قدرت بین مردم و آن حایل گردد، چنین کسی دشمن خدا و متجاوز به کلمه خدا و اراده عمومی اوست و بایستی از راه دعوت و تبلیغ این خار سر راه را برداشت و دوباره کلمه خدا را تحقق بخشید. (و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین کله لله) یعنی با آن‎ها کارزار کنید تا فتنه نماند و دین یک‎سره خاص خدا شود. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می‎فرماید: «سعی کننده در فتنه (فتنه‎انگیز)، به خدای بزرگ کافر شده، هرچند مسلمان باشد.»
معنی فتنه: هرچند اهل لغت برای فتنه به اعتبار موارد استعمال آن، بیش از ده معنی ذکر کرده‎اند، لیکن مراد از فتنه در این‎جا، همان معنای عرفی است که از اطلاق آن متبادر می‎شود و آن آشوب کردن و سلب آسایش و آزادی و امنیت از فرد یا جمعیتی نمودن و دو نفر یا بیشتر را به هم انداختن و ایجاد دودستگی کردن و مردم را در شکنجه و آزار قرار دادن است. فتنه، یا در امور دینی است یا دنیوی- فتنه دینی هم چند قسم است: گاهی شخص سعی می‎کند که مردم را گمراه سازد و نگذارد دین حق را بپذیرند و به القای شبهات و شکوک در این راه به‎وسیله زبان و قلم می‎کوشد. و گاهی به‎وسیله اذیت کردن و شکنجه کسانی که دین پذیرفته‎اند، مانع قبول کردن دیگران می‎شوند. مانند معامله مشرکین مکه با مسلمانان صدر اسلام. و مانند معامله معاویه (علیه الهاویه) با شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علیه‎السلام.
بنیامیه بدترین فتنه‎ها: حضرت امیرالمؤمنین علیه‎السلام در ضمن خطبه نهج‎البلاغه می‎فرماید: «جز این نیست که ترسناکترین فتنه‎ها نزد من بر شما، فتنه بنی‎امیه است (به جهت شدت و طول مدت آن و از بین رفتن قوانین دینی به سبب آن) به‎درستی که آن فتنه‎ای است که تاریک و کور (که هدایتی در آن بر جاده شرع نیست، مانند کور در طریق خود تاریک کننده بر اهل دنیا که بهره آن عام است یعنی شرش به همه می‎رسد و بلیه آن خاص است) بر خواص اهل تقوا و ایمان خصوصا بر اهل‎بیت پیغمبر صلی‎‎الله علیه و آله چه بزرگتر از آن فتنه‎ای نمی‎تواند بود که هتک حرمت رسول خدا صلی‎ا... علیه و آله کردند. حسن و حسین علیهما لسلام را با یارانشان شهید و کعبه را خراب و مهاجر و انصار را در مدینه کشتار کردند.
و قریب هشتاد سال بر منبرها و مناره‎ها به امیرالمؤمنین ناسزا گفتند و تسلط حجاج لعین به ریختن خون مظلومان و... و هرکس به دیده بصیرت و عبرت در آن نگریست و آن‎را فتنه دانست و از آن فرار کرد، گرفتار شد. و هرکس از دیدن فتنه بودنش کور شد و به آن‎ها نزدیک گردید، از آزارشان در امان شد...» به شهادت تاریخ، از صدر اسلام تا این زمان که قرن چهاردهم است، در هر قرنی فتنه‎هایی در عالم اسلام برپا شده و البته پیدایش این فتنه‎ها برای آزمایش خلق و ظاهر شدن صدق و کذب ادعاکنندگان اسلام و جدا شدن خبیث از طیب و پیدایش سعادت نیکبختان و شقاوت بدبختان است؛ و این موضوع در چند جای قرآن مجید یادآوری شده، از آن جمله در سوره عنکبوت می‎فرماید: «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون» (آیا مردم گمان کردند همین‎که بگویند ایمان آوردیم رها کرده می‎شوند و امتحان نمی‎شوند.) در قرن اخیر در بین فتنه‎هایی که واقع شده، از همه سخت‎تر فتنه شیوعیه (توده‎گری) و فتنه طرفداران مادیگری و شهوترانی و انکار دیانت و روحانیت است که سیل‎آسا از اروپا و آمریکا به سوی ممالک اسلامی سرازیر و بنیان عقیده به مبدأ و معاد از دل‎ها کنده و به جایش نهال خبیث مادیگری و شهوترانی و خودپرستی و دنیا‎طلبی را غرس کردند و مسلمانان این دوره را مصداق حقیقتی آیه شریفه: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوه و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا» قرار دادند. یعنی به‎جای مردمان با ایمان سابق، مردمانی آمدند که نماز را ترک کردند و شهوترانی را پیشه خود ساختند و زود است که آثار گمراهی و هلاکت خود را ببینند. و بالجمله انسانیت و معنویت را از بین جامعه بشری برداشته و همه را از یاد خدا و آخرت بازداشتند و به انواع شهوات و فسق و فجور سرگرم کردند. به‎طوری که از اسلام تنها اسمی باقی مانده، چنان‎چه پیغمبر اکرم صلی ا... علیه و آله خبر داد و پس از بررسی حال اجتماع کنونی دانسته می‎شود که صفات کمالیه انسانی از میانشان برداشته شده و خوی حیوانی و شیطانی در آن‎ها جای گرفته. مثلا صفت حیاء که یکی از صفات عالی انسانی است و جلوگیری کننده از هزاران مفاسد و تأمین‎کننده عفت عمومی است، از بینشان برداشته شده و بی‎حیایی و هتاکی جای آن را گرفته است.
و همچنین رعایت حقوق و مخصوصا حق والدین که از لوازم اجتماعی بشری است و فوق‎العاده مورد عنایت دیانت است، از بین رفته و در برابر، تضییع حق و کفران نعمت و نادیده گرفتن احسان و خدمت دیگری جای گرفته است. تعاون و همکاری و همبستگی و حس عاطفه و رحم و مهرورزی و خیرخواهی و گذشت و مانند این‎ها که نظام حیات دنیا و سعادت عقبی، بستگی تمام به آن‎ها دارد، از بین رفته و در برابر، خودبینی و خودخواهی و سخت‎دلی و بی‎مهری و راحت خود و زحمت دیگرطلبی و مانند این‎ها جایگزین شده. و همچنین صدق در گفتار و کردار از تمام طبقات برداشته شده و به جایش دروغ و خدعه و غش و کلاهبرداری و حقه‎بازی جا گرفته است. چنان‎چه می‎بینید، صاحبان هر جنسی چه تقلب‎هایی در جنس خود می‎کنند و آن را به‎عنوان صحیح در معرض فروش می‎گذارند. و برای رسیدن به مال و تأمین وسایل تشریفاتی مادی خود از هیچ خیانت و جنایتی باکی ندارند. چنان‎چه مکرر واقع شده که خوراک مسموم را در معرض فروش آورده و جان همنوع خود را به خطر انداخته است. خلاصه مانند حیوانات که هریک از دیگری جدا است و با هم به تناکر و تنافر و قهر و غلبه تلاقی و زندگی می‎کنند، شده‎اند. و هرآن‎چه ذکر شد، نمونه‎ای از مفاسد فتنه مادیگری است و اگر بنا به تفصیل شود، از شرحش کتاب‎ها پر می‎شود. ناگفته نماند که از دام‎های مؤسسین و مروجین این فتنه، تضعیف و از بین بردن روحانیت اجتماعی است. و بزرگترین وسیله ایشان، ایجاد حس بدبینی و سخریه نسبت به دیانت در بین اجتماع خصوصا نسل جوان و سعی در ایجاد فاصله بین اجتماعی و آن‎هاست، تا از مقامات عالیه دیانت و صفات کمالیه انسانیت و نشانه‎ها و آثار آدمیت چیزی نشنوند و حقایق را درک نکنند و آن‎ها را کور و کر وارد منجلاب فساد کرده و به انواع کثافات و شهوات سرگرم نمایند. و بزرگترین حربه آن‎ها در این هدف، حربه اتهام است.
گاهی آن‎ها را بی‎خبر از اوضاع جهان و از تمدن می‎خوانند. و زمانی ایشان را مانع ترقی اجتماع می‎نامند. گاهی می‎گویند دنیا‎طلب و ریاست‎خواهند، چون ترقی اجتماع مانع ریاستشان است، جلوگیری می‎کنند. و غیر این‎ها از اتهامات. و بر هیچ مسلمان فهمیده‎ای پوشیده نیست که تمام این‎ها صرف اتهام و از واقع و حقیقت عاری است.
بدعت و جاسوسی: از جمله فتنه‎های دینی، بدعت گذاردن در دین است. کسانی که طریقه تازه در اسلام احداث نموده و مسلمانان را متفرق ساختند و سبب پیدایش هزاران فتنه و فساد در عالم اسلام گردیدند، بدترین فتنه انگیزانند. از جمله فتنه دینی، جاسوسی برای کفار است نسبت به چیزهایی که باید بین مسلمانان پنهان باشد. چنان‎چه در سوره نساء درباره منافقین می‎فرماید: «هرگاه به آن‎ها مطلبی راجع به امنیت و ناامنی برسد آن را فاش می‎کنند.» مجلسی از بیضاوی در معنی آیه نقل کرده: یعنی چیزهایی که مایه امن یا خوف باشد آن را فاش می‎کنند. برخی از مسلمانان سستنهاد، شیوه‎شان چنین بود که چون خبری از قشون اعزامی رسول خدا صلیا... علیه و آله به آن‎ها می‎رسید، یا پیغمبر صلیا... علیه و آله آن‎ها را از وحی الهی نسبت به پیروزی یا شکست خبر می‎داد، آن را فاش می‎کردند و این خود باعث ناراحتی و مفسده بود، و این آیه فاش کردن آن‎چه را که در افشای آن مفسده است، مذمت می‎فرماید.
پراکندگی جماعات دینی: ازجمله فتنه دینی است، جمعی را که با هم یکدل و یک جهت متوجه خدا و به یاد پیغمبر و امام خود هستند، بین آن‎ها جدایی انداختن و ایشان را متشتت و متفرق ساختن یا به قوه قهریه یا به القای شبهه و بدبینی بین مأمومین نسبت به امام جماعت و پیشوای دینی، یا مأمومین را نسبت به یکدیگر، و خلاصه اتحاد قلوب را که موجب هر خیری است و مقصود شارع مقدس است مبدل کردن به تناکر و جدایی که موجب هر شری است و مبغوض شارع مقدس است.
گناه فتنه از قتل بزرگتر است: چنان‎چه اشاره شد گناه فتنه دینی از قتل نفس، به نص قرآن مجید، بزرگتر است. زیرا قتل نفس تنها از بین بردن حیات موقت و عاریه دنیوی و در حقیقت خلاصی از شرور و آفات این عالم است. ولی فتنه دینی سبب قطع حیات ابدی و بی‎بهره شدن از نعمت‎های جاویدان است و همان اندازه که عالم آخرت از دنیا بزرگتر و مهمتر است، بلکه قابل قیاس نیست، همچنین فتنه دینی هم از قتل نفس بزرگتر و مهمتر می‎باشد.
قتلی که از سر بریدن بدتر است: حضرت سجاد علیه‎السلام می‎فرماید: «آیا شما را از کشتنی که از سربریدن بدتر است خبر بدهم؟ گفتند بلی. فرمود: آن‎که کسی را بکشد و هلاک کند به هلاکت همیشگی. گفتند: آن چیست؟ فرمود: او را گمراه کند از اعتقاد به نبوت حضرت محمد صلی ا... علیه و آله و ولایت علی علیه‎السلام و او را وادارد به راه غیر خدا و پیروی از طریقه دشمنان علی علیه‎السلام به‎طوری که آن‎ها را (دشمنان علی علیه‎السلام را) امام خود بداند و منکر امامت و فضیلت آن حضرت شود. پس این است همان کشتنی که مقتول بدبخت را همیشه در دوزخ قرار می‎دهد و جزای کشنده او هم جاودان بودن در آتش است.» به‎علاوه فتنه‎های دینی غالبا منجر به کشتارها می‎گردد.
فتنه دنیوی: فتنه دنیوی از قتل بدتر است. زیرا اولا کسی که آتش فتنه را برمی‎افروزد و عده‎ای را به آن آتش می‎سوزاند، به‎طوری آن‎ها را ناراحت و در شکنجه می‎اندازد که هر روز برایشان قتل است و خلاصه اگر آن‎ها را یکدفعه کشته بود، راحت‎تر بودند. و ثانیا غالب فتنه‎ها منجر به قتل‎ها و ملحقات آن یعنی زخم‎زدن و ناقص کردن اعضا می‎گردد. و شهید می‎فرماید: کشتن ناحق، گناه کبیره است و در حکم قتل نفس است جنایت رساندن به اعضای بدن (مانند دست، پا، چشم و غیره). باید دانست که هر فتنه‎ای که مفسده و ضررش بیشتر باشد، گناهش نیز بزرگتر است.
فتنه به کفر و شرکت نیز تفسیر شده: ناگفته نماند که بیشتر مفسرین، فتنه را در آیات مذکور، به کفر و شرک تفسیر کرده‎اند. و در روایتی که از حضرت باقر علیه‎السلام در تفسیر آیه «حتی لا تکون فتنه» رسیده، فتنه را شرک معنا فرموده است. و این معنا با آن‎چه در معنی متبادر و ظاهر از فتنه که گذشت، منافاتی ندارد. چون ظاهرا مراد از روایات و کلمات مفسرین، بیان سبب فتنه است. زیرا هیچ فتنه‎ای نه دینی و نه دنیوی از مؤمن حقیقی صادر نخواهد شد. چنان‎چه حضرت امیرالمؤمنین در صفات متقین می‎فرماید: «خوبی از ایشان امید داشته و بدی از آن‎ها ایمن است.» یعنی کسی که نور ایمان در قلبش داخل شده، مردم همه از شرش در امانند. پس فتنه‎انگیز یا کافر و مشرک باطنی و ظاهری است، یا اگر مسلمان باشد، هنوز از ظلمات کفر و مراتب شرک خلاص نشده و دلش به نور ایمان منور نگردیده است.
جاسوسی برای ظالم: از موارد مسلم فتنه، جاسوسی کردن برای حکام و ظلمه است و بزرگی مفسده و خطر آن و اکبر بودنش از قتل پرظاهر است که یک جاسوسی و فتنهانگیزی ممکن است سبب چه قتل‎ها و جنایت‎ها که بشود. مانند معقل، جاسوس ابن زیاد لعین که سبب گرفتاری و کشته‎شدن حضرت مسلم و هانی بن عروه گردید. بلکه فجایع کربلا و پس از آن، مستند به فتنه این جاسوس ملعون است.»

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات