به علت حجم زیاد بولتن و لزوم مناسب نمودن آن برای مطالعه در فضای مجازی، این متن در پایگاه بصیرت در سه بخش منتشر میشود. (بخش اول)
زندگینامه
اکبر هاشمیرفسنجانی در سال 1313خ. در روستای بهرمان از توابع رفسنجان متولد شد. در پنج سالگی به دلیل نبود مدرسه در روستا به مکتب رفت. وی تا چهارده سالگی علاوه بر آموزش تحصیلات ابتدایی در کارهای کشاورزی به پدرش یاری میداد، سپس برای آموختن دروس حوزوی راهی قم شد و تحت نظر حضرات اخوان مرعشی که از خویشاوندان به حساب میآمدند تحصیل را آغاز کرد. بعد از چند سال به اتفاق محمدجواد باهنر که او نیز در زمره شاگردان امام به حساب میآمد مکتب تشییع را راهاندازی کرد. وی پس از رحلت آیتالله بروجردی و فراهم شدن زمینه مرجعیت آیتالله خمینی در کنار ایشان به فعالیتهای سیاسی ادامه داد. در فروردین سال 1342 در پی یورش نیروهای امنیتی به فیضیه، از جمله طلبههایی بود که به سربازخانه اعزام شد. بعد از حوادث 15 خرداد از سربازخانه گریخت و به جمع علمای مهاجری که به منظور دفاع از امام در تهران گرد آمده بودند پیوست. در پی شکست برنامه رژیم پهلوی برای اعدام امام در مقام مرجعی مقتدر، محبوب و بهرهمند از پشتیبانی بیدریغ اقشار میلیونی مردم، زمینهای برای شکلگیری تشکلی به نام «جمعیت اصلاح حوزه» فراهم شد. در پی تبعید امام و قتل منصور در اسفند 1343 دستگیر شد و به مدت پنج ماه در بازداشت به سر برد. در سال 1345 به سبب تحت تعقیب بودن، مدتی در تهران با آیتالله خامنهای به طور نیمه مخفی زندگی کرد، اما در نهایت در تاریخ 20/8/1346 مجدداً دستگیر و با وساطت آیتالله سید احمد خوانساری آزاد شد.
ادامه فعالیتها، سخنرانیها و روشنگریهای وی موجب دستگیریاش در تاریخ 14/7/1350 میشود و وی ماههای نخستین از سال 1351 را نیز در زندان قزلقلعه پشت سر میگذارد که با فاصله اندکی از آزادی در رفسنجان بازداشت و پس از چند روز زندانی بودن در کرمان به قزلقلعه تهران انتقال مییابد و چهل و پنج روز در در زندان انفرادی میماند.
در سال 1353 نیز در سفری به نوق در رفسنجان دستگیر و پس از حدود پنجاه روز آزاد شد. در سال 1354 دو سفر چند ماهه به خارج کشور داشت که در جریان یکی از این سفرها در عراق به دیدار امام نیز نائل آمد. وی در بازگشت از سفر دستگیر شد و تا پاییز 1357 در زندان به سر برد و سرانجام در جریان اوجگیری نهضت اسلامی مردم ایران آزاد شد.
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت شورای انقلاب درآمد و در سال 1358 معاونت وزارت کشور را نیز به عهده گرفت. آقای هاشمی رفسنجانی در اولین دوره انتخابات مجلس به نمایندگی از طرف مردم تهران انتخاب شد و از سوی نمایندگان ملت مسئولیت ریاست مجلس را به عهده گرفت.
ایشان در همین حال به عنوان یکی از اعضای شورای عالی دفاع محسوب میشد. وی در سال 1362 به عنوان مسئول عملیات جنگ از سوی امام برگزیده شد که تا پایان جنگ این مسئولیت را به عهده داشت.
آقای هاشمیرفسنجانی در سال 1368 در پنجمین دوره انتخابات ریاستجمهوری از سوی مردم برگزیده شد و برای دو دوره در این سمت باقی ماند. ایشان هماکنون ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را برعهده دارد.
------------------------------------------------------
فروردین 1360
شنبه 1 فروردین: هنگام تحویل سال، آقایان خامنهای و موسویاردبیلی در منزل، میهمان من بودند. اتفاقاً سال گذشته هم، همین آقایان به اضافه آقای بهشتی [مهمان من] بودند. آقای موسوی [اردبیلی] از ملاقات صبح دیروزشان با امام، صحبت کردند و درباره برنامه رسیدگی به محاکمه عاملات حادثه چهارده اسفند دانشگاه حرف زدند... آقای مهدیان از تهدیدی که افکار افراطی برای سرمایهگذاری و در نتیجه رشد تولید ایجاد کرده است، صحبت داشت. مطلب درست است. بیبرنامگی و ابهام وضع مالکیت خیلی مضر است؛ باید امسال مجلس تکلیف مالکیتها و کارهای تولیدی را روشن کند.(صص32-31)
یکشنبه 2فروردین: برای بازدید از جبهه و گذراندن ایام نوروز با رزمندگان و بررسی راههای فعال کردن جبههها که راکد است، با قرار قبلی، ساعت هفت و نیم صبح به اتفاق عفت، فاطمه، یاسر، مهدی و چند پاسدار با هواپیمای کوچک جت فالکن، عازم خوزستان شدیم.(ص32)
سهشنبه 4 فروردین: آقای کریمی مسئول بنیاد مستضعفان آمد و درباره وضع بنیاد مطالبی گفت که تأسفبار است. گویا بنیاد، حدود شصت میلیارد تومان به بانکها بدهکار است. این بدهکاری از صاحبان اموال مصادره یا توقیف شده به جای مانده است. وامهای بیحساب با اعمال نفوذ گرفتهاند و همین اموال را گرو گذاشتهاند که امروز بعضی کمتر از آن مبلغ وام ارزش دارد... توقیفها و مصادرههای بینظم دادگاهها مرتباً بر مشکل بنیاد اضافه میکند... با آقای خامنهای، تلفنی صحبت کردم؛ صحبت از زیادهطلبی آقای بنیصدر در مورد اختیارات شورای عالی دفاع، پس از بازگشت به قانون اساسی و [همچنین] فشار آقای فلاحی برای تحویل گرفتن اسناد دبیرخانه شورا بود. (صص36-37)
جمعه 7 فروردین: آقایان [محسن] رضائی و [رضا] سیفاللهی از اطلاعات سپاه آمدند و گزارشی از وضع ضد انقلاب و کودتاچیان دادند و در خصوص تحویل گرفتن مرکز اسناد اسلامی اصرار داشتند. آقای خامنهای، مخالف تحویل آن است. میگویند ابتدا سازمان اطلاعاتی درستی باید ایجاد شود و سپس این مرکز تحویل گردد. درباره طرح جدید سازمان اطلاعات نیز صحبتهایی داشتند.(ص41)
شنبه 8 فروردین: هشت و نیم صبح به اتفاق آقای خامنهای به زیارت امام رفتیم... در زیارت امام، گزارش خوزستان را تقدیم داشتم و از امام خواستم که به مسئولیت فرماندهی کل قوا، توجه بیشتری بفرمایند و از عدم تحریک در جبههها- که نیروهای ما را به ستوه آورده است- شکایت کردم و اینکه به ارتش، در آبادان، توپ 175 داده نمیشود که بتوانند حمله به شهرها را تلافی کنند... آقای خامنهای از اینکه طبق قانون نمیتوانند در ارتش نظارت موثری داشته باشند، از خود سلب مسئوولیت کردند و از امام خواستند که خودشان توجه بیشتری در هدایت جنگ و ارتش، مبذول دارند. امام از ایشان خواستند که اطلاعات کافی در اختیار امام گذارده شود که بتوانند تصمیم مقتضی را بگیرند. آقای خامنهای، بار دیگر ضرر عزل سرهنگ [صیاد] شیرازی را گوشزد کردند، ولی امام مطلب را بیاهمیت تلقی کردند.آقای [فخرالدین] حجازی و پسر مدیر شرکت فیات از ایتالیا- که مسلمان شده است- به زیارت امام آمدند و از نیازهای دانشجویان اسلامی خارج از کشور، مطالبی گفتند. سپس با احمدآقاصحبتهایی داشتم. احمدآقا میخواست بفهمد که بالاخره با آقای بنیصدر چه خواهیم کرد... از اینکه نیروهای انقلابی نسبت به ایشان بدبین هستند، نگران بود. گفتم لازم است موضع روشنی اتخاذ کنند. (صص42-41)
یکشنبه 9 فروردین:خبری داشتم که دکتر تقیزاده نماینده آقای بنیصدر در لندن، به سفارت عراق رفته و مدتی آنجا بوده است؛ قاعدتاً بیارتباط با هیئت میانجی نیست. خبر را به آقای رجائی دادم که در شورای عالی دفاع، حساب دستشان باشد. (صص45-43)
دوشنبه 10 فروردین: آقای دکتر [علیاکبر] ولایتی نامه اعتراضی به رادیو تلویزیون در خصوص برخورد نادرست با مجلس نوشته بود، تایید کردم. آقایان [یاسر] عرفات، هانیالحسن و همراهان- که با هیئت میانجی «کنفرانس اسلامی طائف» به ایران آمده بودند- به ملاقاتم آمدند... از ایشان [یاسر عرفات]، خواستم انقلابیتر عمل کنند. ایشان به فرودگاه رفت. هانیالحسن تنها ماند و مطالب مفیدی از وضع عراق و ضعف صدام و نظر هیئت داد؛ مثل اینکه کم کم دارند موضع ضدعراقی میگیرند. از اینکه بعضی از انقلابیهای ایران، مخالف عرفات شدهاند، نگران بود. (ص47)
سهشنبه 11 فروردین: بعد به نخستوزیری رفتم. شورای سرپرستی صدا و سیما و آقایان بهشتی، باهنر، رجائی و بهزاد نبوی بودند. تا بعد از نیمه شب درباره مسائل جاری کشور، وضع اقتصادی، سوخت، جنگ و انتخاب نماینده طرف دیگر در کمیته حکمیت درباره اختلافات بحث کردیم.(ص48)
چهارشنبه 12فروردین: پیام امام را از رادیو شنیدم. در اخبار بعد از ظهر خوانده شد. خیلی متین و جالب و حساب شده بود. [امام در این پیام] به تخلف روزنامههای میزان و انقلاب اسلامی از فرمان آرامش اشاره داشتند و اشاره به دستوری کردند که به دادستان کل کشور، در مورد تعقیب متخلفان همین دو روزنامه دادهاند. انصافاً آقای بنیصدر در [ستون] کارنامه روزنامه [انقلاب اسلامی] مورخ 11/1/1360 وقاحت را از حد گذرانده و به همه حتی رهبر، اهانت نموده. پیداست که اینها تشنج را طالبند. در پیام امام در مورد جنگ و هیئت میانجی هم مطالبی آمده که سیاست آقای بنیصدر را محکوم میکند. آقای بنیصدر در کارنامه دیروز نوشته، مایل است به جنگ خاتمه بدهد و صلح کند، ولی شعارهای راهپیمایی امروز و اظهارات امام یقیناً راه را برای ایشان بسته است. (صص 52و49)
پنجشنبه 13 فروردین: ساعت نه صبح به زیارت امام رفتم. چیزهائی که در ارتباط با جنگ و هیئت صلح میدانستم، گفتم. امام ضمن اینکه مایلند، جنگ زودتر تمام شود، صلاح نمیدانند که ما کوتاه بیاییم و از اینکه شرط شود، بعد از صلح نباید به ملت عراق، علیه صدام کمک کنیم، نگرانند؛... امام با انتخاب آقای محمدییزدی از طرف ما در هیئت حکمت موافق بودند. با آقای موسویاردبیلی، تلفنی صحبت کردم. گفتند امام جازماند که آقای بنیصدر باید دفترشان را تصفیه کنند و با گروههای ضدانقلاب، علناً و صراحتاً باید مخالفت کنند و اجازه تعقیب مسئولان چهارده اسفند، ولو رئیسجمهور را دادهاند و تأکید داشتند که هیئت حکمیت، سریعاً عمل کند... احمدآقا خمینی، تلفن کرد و گفت، امام میگویند، گویا قطبزاده وضع مالی بدی دارد، فکری شود و احمدآقا پیشنهاد میکرد، شغلی به ایشان محول شود. ولی اطلاع میگوید، ایشان دفتری دارد و سکرتر لوکس و مخارج دفتر زیاد است؛ از کجا میآورد؟!(صص55-54)
جمعه 14 فروردین: همراه آقای رجایی به نماز جمعه رفتیم... گفتند، بناست بخشنامه کنیم که تمام عکسها در ادارات، به جز عکس امام، جمع شود و نماز جماعت بخوانند و خانمها حجاب را مراعات کنند. (ص55)
یکشنبه 16 فروردین: در تنفس ظهر، آقای خامنهای در مورد شرح مذاکراتش با امام و مطالبی که در ملاقات فردا میخواهند با امام مطرح کنند، صحبت کردند. از مخالفت دفتر امام با ملاقات روز جمعه و حتی عدم اعلان آن در اخبار گفتند. (ص59)
دوشنبه 17 فروردین: آقای خامنهای عازم کردستان شدند. از فرودگاه سندی فرستادند در مورد اظهارات آقای بنیصدر در خدمت امام، در جواب اعتراض امام به عدم واگذاری توپ یکصدو هفتاد وپنج به آبادان. (این [سند] در اصل شکایت سرهنگ شکرریز فرمانده واحد مستقر در آبادان است). آقای بنیصدر گفته بودند که از این توپها کم داریم و گلولههای آن هر یک ده هزار دلار است و دلار را هم به نرخ آزاد بیست تومان حساب کرده بودند که قیمت هر گلوله دویست هزار تومان میشد. این سند میگوید سیوهفت اراده توپ و گلوله زیاد در انبار داریم و قیمت هر گلوله هشتصد و پنجاه دلار است.(ص60)
چهارشنبه 19 فروردین: شب مسئولان سپاه و اطلاعات به خانه آمدند و اطلاعاتی از عملکرد ضد انقلاب دادند و از ماموریت آقای اشراقی در تأمین کردها و نیز در رابطه با افکار آقای بنیصدر و نهضتآزادی و از حرکتهای ضدانقلابی در بعضی محافل روحانیت و از مشکلات فرماندهی سپاه در رابطه با فرماندهی [کل نیروهای مسلح] آقای بنیصدر نگران بودند.(ص62)
پنجشنبه 20 فروردین: سپس آقای [علیاکبر] ناطقنوری آمد و قصد استعفای از جهاد سازندگی داشت که با مذاکره منصرف شد... و از بیانسجامی حزب جمهوری اسلامی گله داشت. حق با ایشان است، حزب جمهوری اسلامی هنوز شکل و عمل حزب واقعی را به خود نگرفته است... بعد از ظهر نمایندگان جهاد دانشگاهی آمدند و از خبر باز شدن دانشگاهها در این سال، نگران بودند. میگفتند هنوز برنامه درستی برای دانشگاهها تنظیم نشده است و از کمکاری ستاد انقلاب فرهنگی ناراحت بودند... (صص62و63)
جمعه 21 فروردین: آقایان خلیلی و مصطفی میرخانی از هواداران یا اعضاء جنبش مسلمانان مبارز- امت- آمدند و خیلی صحبت کردند. غرضشان این بود که به امتیها اعتماد کنیم و آنها را بکار بگیریم و پیشنهاد جلسه مشترکی با دکتر [حبیبالله] پیمان داشتند. نگران حرکت لیبرالها بودند و یا آن را بهانه تصمیم همکاری کرده بودند. (ص63)
یکشنبه 23 فروردین: ... عصر در جلسه شورای [مرکزی] حزب جمهوری اسلامی شرکت کردم. آقای بهشتی شرحی از ملاقاتشان با امام دادند و آقای خامنهای هم در مجلس از ملاقات خودشان تعریف کردند. از مجموع گزارشها [چنین] بدست میآید که امام به خطر لیبرالها و خط آنها در ارتش توجه کردهاند و به فکر چاره افتادهاند... اطلاع یافتم که حاج احمدآقا خمینی، مصاحبه مطبوعاتی انجام داده و برخلاف مصاحبههای گذشته، ایشان با خط امام نسبتاً هماهنگی نشان داده و موضعگیری حسینآقا اخویزادهاش را محکوم کرده و توضیحی از معنای خط سوم [داده است].(ص66)
سه شنبه 25 فروردین: بعد از ظهر به جلسه دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی رفتم. مسائل مهمی مطرح بود: موضعگیری در مقابل کارشکنی لیبرالها، تحلیل مصاحبه حاج احمدآقا خمینی و تغییر موضع به نفع خط امام، انتخابات و مسافرت به شرق به دعوت کره شمالی... موضوع کلاهبرداری پنجاه و شش میلیون دلاری در رابطه با خرید اسلحه مطرح گردید که از وزارت دفاع کسب اطلاع شد، معلوم شد صحت دارد، ولی اموال شرکت کلاهبردار و همین پولها را در بانک توقیف کردهاند؛ البته به ادعای آقای [جواد] فکوری وزیر دفاع. بنا شد گزارش کاملی بدهند. (صص68-67)
پنجشنبه 27 فروردین: شب در مدرسه شهید مطهری به دعوت شورای عالی تبلیغات [اسلامی] جلسه داشتیم. آقایان مشکینی، خامنهای، مهدویکنی، باهنر، بهشتی، معادیخواه، امامی کاشانی و حقانی حضور داشتند. برای اینکه درسهایی در توضیح معارف و مطالب مهم اسلامی با فیلم تهیه شود که - بشود همه را در اختیار علاقمندان گذاشت- موضوعهایی طرح شد و هرکس موضوعی انتخاب کرد و من «فلسفه تاریخ» را [انتخاب کردم]. اعتراضاتی به روش و کمکاری هیئت بررسی اختلافات داشتیم که به آقای مهدوی [کنی] گفتیم. (ص70)
شنبه 29 فروردین: ساعت شش بعدازظهر آقای مهندس [مهدی] بازرگان آمد. درباره اختلافات جاری و مشکلات موجود و جنگ و صلح و خیلی چیزهای دیگر، یک ساعت مذاکره کردیم. به ایشان گفتم تا ما قدرت تصمیمگیری و انتصاب داشتیم، سعی کردیم، آقایان را در صحنه داشته باشیم، حتی بعد از استعفای ایشان و تجدید شورای انقلاب ولی بعد از تشکیل مجلس، ما دیگر تصمیمگیر نبودیم و نیروهای تندتر خط امام، حاضر نبودند که محافظهکاری کنند و لیرالها را در پستهای کلیدی بپذیرند و فعلاً تنها دوره دولت انقلابی خط امامیهاست. نهادهای انقلابی و مجلس و شورای قضائی و حزبالله حکومت لیبرالها را تحمل نمیکنند. بهتر است آقایان اگر حسن نیت دارند، دست از تضعیف بردارند و همکاری کنند. ایشان گفتند که نهضتآزادی در صدد اسقاط دولت و تشکیل دولت نیست، ولی من گفتم آقای بنیصدر در صدد است و شما از ایشان حمیات میکنید و ایشان جوابی نداشتند که بدهند. (ص71)
یکشنبه 30 فروردین: ... در فرصت تنفس با آقای محمد یزدی، درباره کمکاری و ضعف علمی هیئت بررسی اختلافات بحث کردیم و اینکه وظیفه اصلیشان را که رسیدگی به کار روزنامهها، مخصوصاً روزنامه (انقلاب اسلامی)- که به تشنج دامن میزند- انجام نمیدهند و پرونده گروگانها- که ربطی به آنها ندارد- وقتشان را میگیرد... شب، در جلسه مشترک مسئولان اجرایی و نمایندگان حزب شرکت کردم. دستور جلسه، انتقاد از حزب و روزنامه بود که تقریباً تمام انتقادات وارد بود و همه حاکی از ضعف تشکیلات و عدم انسجام و انضباط حزبی بود.(ص73)
اردیبهشت 1360
سهشنبه 1 اردیبهشت: آقای کیایی، مسئول پاسداران مجلس آمد. با سپاه اختلاف دارند. مجلس میخواهد ایشان بماند، ولی آقای جبروتی مسئول حفاظت سپاه مایل نیست. گویا حقوقش را توقیف کردهاند. قرار شد صحبت کنم. ریشه همان اختلاف لیبرالیسم و خط امام است...در جلسه دفتر سیاسی حزب شرکت کردم. من و آقای بهشتی تحلیلی از وضع موجود و اینکه چه باید کرد، گفتم که ضبط شد...شورای سرپرستی صدا و سیما برای رفع اختلافات خود، آمده بودند. روح اختلاف این است که آقای لاریجانی مدیر عامل، میخواهد با تیم خودش کار کند و کمتر توجه به خواست اکثریت شورا میکند. ساعت دوزاده شب، مذاکره داشتیم. به نقطه حل روشنی نرسیدیم، ولی جو کمی تلطیف شد.(صص80-79)
چهارشنبه 2 اردیبهشت: ... تیمسار افضلی فرمانده نیروی دریایی تلفن کرد که کار فوری دارد... از قصد و تمایل فرماندهان به حذف اداره سیاسی ایدئولوژیک ارتش صحبت میکرد و اینکه حکم اخیر امام، مبنی بر انتصاب آقای صفائی به ریاست این اداره، این توطئه را خنثی کرده و صحبت از تجدید سازمان ارتش میکرد و اهداف انحرافی فرماندهان موجود، منجمله آقای بنیصدر در تضعیف عامل ایمان. مدعی بود که باید سپاه را مبنای ارتش قرار داد و ارتش را رفته رفته در سپاه منحل کرد. شاید میخواست مرا بیازماید. گفتم که در خود ارتش نیروهای سالم و مجرب و مسلمان و قابل تربیت فروان است. (ص80)
جمعه 4 اردیبهشت: ساعت هشت صبح، آقایان دکتر وحید، الشریف و مهندس حاتمزاده به منزل آمدند و از هر دری سخنی داشتند. از اشتباه در عدم تجویز ریاستجمهوری برای روحانیت گفتند که منجر به ریاستجمهوری بنیصدر گردید و فتوکپی نامهای را ارائه دادند که قبل از انتخابات ریاست جمهوری به امام نوشته بودند و در مورد منع انتخاب روحانیت، اعلام خطر کرده بودندو اسم من و آقای خامنهای و آقای ربانیشیرازی را برای ریاست جمهوری برده بودند... میگفتند دکتر [مظفر] بقائی بازنشسته سیاسی شده و به درد نسل امروز نمیخورد. الشریف و حاتمی از حزب زحمتکشان هستند.(صص83-82)
سه شنبه 5 اردیبهشت: جلسه آئیننامه داشتیم. حق استعفای نمایندگان را مشروط به تصویب مجلس کردیم. آقایان [مهندس مهدی] بازرگان، دکتر [کاظم]سامی و [علی] گلزاده غفوری ناراحت شدند، زیرا این قانون جلوی کارشکنیهای اقلیت را تا حدودی میگیرد... شب در منزل آقای ناطقنوری مهمان بودیم. رفقای معمم، آقایان بهشتی، باهنر، خامنهای، [عبدالمجید] معادیخواه، صفائی، حمیدزاده، حقانی و ... بودند و درباره روحانیت مبارز و شاخه روحانیت حزب و مناظره پیشنهادی آقای بنیصدر، مشورتهایی شد و تصمیماتی اتخاذ شد.(صص84-83)
یکشنبه 6 اردیبهشت: ... بعداز ظهر آقایان مهاجری و آقازاده آمدند و درباره فعال کردن فراکسیون حزب جمهوری اسلامی مطالبی بحث شد و تصمیماتی اتخاذ شد. سپس به جلسه شورای مرکزی حزب رفتیم... مقداری از وقت در انتقاد از حزب و روزنامه [جمهوری اسلامی] گذشت. آقای آیت به خط روزنامه اعتراض داشت، آقای [میرحسین] موسوی دفاع کرد.(ص84)
دوشنبه 7 اردیبهشت: به زیارت امام رفتم. با امام درباره مسافرت به کره شمالی و مناظره با گروهها در تلویزیون مشورت کردم. امام موافق با هر دو بودند؛ ولی از اینکه خود ماها با آنها در تلویزیون ظاهر شویم، راضی نبودند و نظرشان این بود که افرادی غیرمعمم و نه خیلی مشهور شرکت کنند. گزارشی داشتند که سفارت شوروی مورد تهدید گروهکهاست. سفارش کردند که مواظب شود، حادثهآفرینی نشود. در مورد ادعاهای شرکتهای آمریکائی نسبت به ایران فرمودند: زیربار زور نرویم و مشروعیت حقوق ادعایی غیرحق را نپذیریم... مهندس بازرگان آمد و بحث مفصلی در مورد موضعگیریهای نهضت آزادی در مقابل دولت، قانون و اوضاع جاری کشور داشتیم. از اینکه برخلاف عقیده خودشان با بنیصدر، علیه رجایی همکاری دارند، جواب درستی نداشت و از اینکه دولت از نیروهای آنان استفاده نمیکند، گله داشت. این را به عنوان انحصارطلبی حزب جمهوری اسلامی مطرح میکرد که جواب کافی شنید.(صص87-85)
سهشنبه 8 اردیبهشت: ... آقای محمد منتظری از فتنه مجاهدین خلق یاد کرد و آیات محارب را بر آنها تطبیق کرد و تقاضای شدت عمل نمود و در مورد محاکمه امیرانتظام بحث و اخطار کرد که مبادا مسامحه شود. سندی را خواند که [عباس] امیرانتظام روزهای اول پیروزی به دستور آقای بازرگان، نخستوزیر، راه را برای فرار خارجیان و اخراج ثروتها و اسناد بازگذارده و متهم به خیانت عظماشان کرد... مهندس بازرگان، خواست دفاع کند؛ اجازه دادم ولی برخورد تند آقای معینفر با آقای قاسمی و فحاشی معینفر جلسه را متشنج کرد و اکثر نمایندگان به عنوان اعتراض جلسه را ترک کردند... عصر در جلسه دفتر سیاسی حزب جمهوری [اسلامی] شرکت کردم و درباره فتنه مجاهدین خلق و کیفیت مقابله با آنها مذاکره شد و تصمیماتی گرفتیم؛ مخصوصاً در تقویت تبلیغات که نقطه ضعف ما است...کاملاً روشن شده بنیصدر در کنار ضدانقلاب است. حاضر نیست منافقانی را که میخواهند جنگ داخلی را شروع کنند، محکوم نماید. با اینکه امام از او خواستهاند.(صص90-87)
چهارشنبه 9 اردیبهشت: ... در هیئت رئیسه اطلاع شعبه سی وپنج دادرسی در مورد شکایت و اعلام جرم آقای بنیصدر علیه آقای رجائی و بهزاد نبوی در مورد حل قضیه گروگانها مطرح شد، چون اطلاع مجلس در مورد جرائم عادی رئیسجمهور و وزرا لازم است، نه جرائم سیاسی و تردید پیش آمد که انیگونه موارد را مجلس رسیدگی میکند یا دادگستری؛ قرار شد از شورای نگهبان توضیح خواسته شود.(ص90)
پنجشنبه 10 اردیبهشت: ... در مجموع روشن شد که آقای بنیصدر مخالف انجام انتخابات است، ولی بهانه همه جا در یک روز را مطرح کرده که به هدف خودش برسد. تذکر گروه لیبرالهای مجلس به وزیر کشور در همین خصوص که تابع سیاست بنیصدر است، نیز خنثی شد. آقای بنیصدر، خلاف دستور قانون اساسی، هنوز مصوبه مجلس را بعد از بیست روز امضاء و ابلاغ نکرده است... آقای موسوی [اردبیلی] وضع کلی پرونده چهارده اسفند دانشگاه را توضیح داد. ادله برای محکومیت سیاسی و جنائی آقای بنیصدر در مورد گارد و فساد دفتر رئیسجمهور و کتک زدن مردم در دانشگاه کافی است ولی هنوز ملاحظات سیاسی مانع اقدام است و پرونده نواقصی دارد و قضات لیبرالی در جریان کارند که سنگاندازی میکنند.(ص91)
شنبه 12 اردیبهشت: آقای صادق طباطبائی آمد و از انتقاد آقای [محمد] منتظری در مجلس از ایشان گله داشت و جوابهائی هم میداد؛ ایشان در رأس شرکتی واسطه خرید اسلحه برای ارتش است. از اینکه آقای رجائی و آقای خامنهای در شورای دفاع گفتهاند ایشان در اروپا سکرتر ایتالیائی استخدام کرده، گله داشت و میگفت صحت ندارد. اطلاعاتی در مورد 56 میلیون دلار فریب خوردن در خرید اسلحه داد... آقای مهندس بازرگان آمد و از انحصارطلبی جریان حاکم (حرف غلط همیشگی مخالفان) صحبت داشت و از من میپرسید، از ما چه میخواهید؟ و من گفتم کارشکنی نکنید، کافی است. سه جلسه طولانی با ایشان صحبت کردهام؛ چیز مهمی بدست نیامده... سفیر لیبی آمد، از نتایج سفر قذافی به مسکو گفت و خواهان همکاری بیشتر بود و هواپیمای 130- c میخواست و از ابقای ایاذ ثابت صحبت میکرد، که قرار است اخراج شود.(صص95-94)
یکشنبه 13 اردیبهشت: ... در آن جلسه سخنرانی پریروز حسین آقا خمینی در مشهد مطرح شد و اینکه به همه مطبوعات اطلاع داده شده که حرفهای او را ننویسند... عصر در شورای مرکزی حزب جمهوری شرکت کردم. بحث روی شرکت در مناظره تلویزیونی متمرکز بود. اکثریت میگفتند، شرکت نکنیم به خاطر حضور حزب توده و فدائیان و چون جناح لیبرال نمیآیند... آقای بهشتی طرفدار شرکت بودند و خودشان هم آماده شرکت در بحث. چون امام ترجیح میدهند که خود ماها نباشیم، این هم مانعی به حساب میآید.(صص96-95)
دوشنبه 14 اردیبهشت: با آقای دکتر ولایتی در خصوص جواب نامه شعبه 35 بازپرسی دادگستری مشورت شد. شعبه طی نامهای جریان پرونده شکایت آقای بنیصدر از آقایان رجائی و نبوی و اعلام جرم علیه آنها در مورد گروگانها را اطلاع داده است.(ص96)
سهشنبه 15 اردیبهشت: بعدازظهر، فرمانده هوانیروز و جمعی از افسران مکتبی آمدند و از مکتبزدایی درون ارتش نگران بودند. راه علاج را مکتبی بودن فرماندهان تا سطح تیپ میدانستند. چون آقای بنیصدر جانشین فرماندهی کل قوا است اینگونه مراجعات به ما زیاد است... خبر دادند که روز یکشنبه آقای بنیصدر در خانه خواهرش دو ساعت با مسعود رجوی ملاقات داشته است. همکاری رئیسجمهور با سران گروهی که در صدد مبارزه مسلحانه با جمهوریاند و تحت تعقیب مقاماتند، عجیب و غیرقابل تحمل است، مخصوصاً که امام فرموده با آنها درگیر شود. (صص99-97)
پنجشنبه 17 اردیبهشت: اظهارات آقای [علی گلزاده] غفوری و خانم [اعظم] طالقانی که شعارگونه و تحریک کننده بود، من را عصبانی کرد و به آنها پرخاش کردم. باید این حالت پرخاش را ترک کنم، خوب نیست و مضر است. دوستان هم بعضی تحسین و بعضی انتقاد کردند. حق با منتقدین است ولی شدت علاقه به پیشرفت کار مجلس و علم به موذیانه برخورد کردن بعضیها و انگشت گذاشتن روی نقاط حساس دروغین، آدم را عصبانی میکنند... یکی از لوایح در دستور، تعیین تکلیف امضای حکمهایی است که در اختیار شاه مدفون بوده است. بعضی در اختیار ریاست جمهوری است. از لوایح سیاسی بحثانگیز است. با آقای رجائی هم صحبت کردم. پیشنهاد من این است که تقسیم شوند و هر قسمت به ارگان مربوطه واگذار شود. قسمتی را هم قانون اساسی تعیین کرد است.(صص102-101)
جمعه 18 اردیبهشت: سرهنگ وحید [دستجردی] رئیس شهربانی آمد و گزارشی از فعال شدن پلیس و آگاهی داد... مایل بود که کمیتهها را از کلانتریها بیرون کنند. گفتم این کار مشروط به فعال شدن و قابل اطمینان شدن شهربانی است... ظهر آقای لاهوتی مهمان ما بود و بحثهائی درباره نقاط ضعف جناح لیبرال شد و تردیدی که بعضیها در کیفیت فرماندهی جنگ دارند؛ تعدیل شده است. بعضی گلهها شخصی است. عصر احمدآقا خمینی آمد. قرار شد یکشنبه به جلسه شورای حزب بیاید. گفت امام دستور دادهاند که مطبوعات با افرادی که تحریک کننده حرف میزنند، مصاحبه نکنند... قبل از ملاقات من با آقای بنیصدر، ملاقات داشته. میگفت آقای بنیصدر کم کم به خود آمده و دارد آماده همکاری با دولت میشود.(صص 103-102)
یکشنبه 20 اردیبهشت: آقای حسینی طباطبائی زابلی از توطئه مفتیزاده در بلوچستان اخباری داشتند... ظهر آقای [شیخ فضلالله] محلاتی به دفتر آمد. از عدم سازش بین شورای فرماندهی و فرمانده سپاه پاسداران صحبت کرد و تقصیر را متوجه شورا میدانند... شب، آقایان رضائی و محمدزاده آمدند و درباره تصمیمات اخیر دولت و شورای قضائی در خصوص برخورد با گروههای ضدانقلاب بحثی داشتند. سپاه معتقد است که نباید به آنها مشروعیت سیاسسی بدهیم و با توجه به وجود جنگ و کارشکنیها، با آنها برخورد قاطع بشود و سرکوب شوند.(ص105)
دوشنبه 21 اردیبهشت: ظهر، افسری از پناهندگان عراقی آمد که در جبهه جنوب میجنگد... ولی معتقد بود افراد غیرخالص اسلامی زیادند. و گروه ایادسعید ثابت که با پول، از میان راندهشدگان عراقی استخدام شدهاند، به خاطر اینکه چهار کشته دادهاند، متفرق شدهاند. معتقد بود ایاد سعید بعثی است، از طرف صدام در حوزههای حزبی مسئول بوده است... با آقای رجائی درباره پیشنهادات هیئت صلح غیرمعتهدها صحبت کردیم. پیشنهاد ایجاد منطقه غیرنظامی در خاک ایران همراه با خروج نیروهای عراقی دادهاند. بعضی از نظامیها و آقای بنیصدر مایلند با تعدیلی بپذیرند.(ص106)
سهشنبه 22 اردیبهشت: ... آقای بهزاد نبوی درباره بیانیه الجزایر و کیفیت حل مسئله گروگانها و جریان کلاهگزاری در معامله 56 میلیون دلاری خرید اسلحه، توضیحاتی داد. توضیحات جالب و افشاگر بود و لیبرالها را خشمگین کرد... در مورد [کلاهبرداری] 56میلیون دلاری سرهنگ افراخته هم توضیحاتی داد. فریور بازداشت شده، کریم میناچی (برادرزاده میناچی)، بهنام سفیر ما در اسپانیا و رئیس بانک ملی پاریس پایشان در میان است. جالب اینکه لیبرالها که خود مسئول جریانند، میخواستند دولت را مسئول قلمداد کنند. دولت برای احتراز از ایجاد تشنج توضیحات لازم را نداده است.(صص107-106)
چهارشنبه 23 اردیبهشت: ... ساعت 11 صبح احمدآقا خمینی تلفن کرد که امروز بناست دستوری از امام، در اخبار ظهر پخش شود که هر گونه آهنگ موسیقی را گرچه همراه سرود، ممنوع میکند؛ از من میخواست به همراه آقای بهشتی به خدمت امام بروم و از امام تقاضا کنم که مانع پخش این دستور شوند... آقای بهشتی رفتند و نتیجه هم گرفتند و منتشر نشد... آقایان کیانوری و عموئی از رهبران حزب توده آمدند و اطلاعاتی آوردند. معمولاً با دادن اطلاعات با مسئولان رابطه برقرار میکنند و از اینکه به آنها اعتماد نمیکنیم، اجازه سفر به خارج به آنها نمیدهیم و دفترشان را آزاد نمیکنیم، گله و شکایت داشتند... (صص108-107)
پنجشنبه 24 اردیبهشت: ... لایحه لغو عبارت «فرمان همایونی» و جانشین کردن حکم مقام دیگری به جای آن مطرح بود. لیبرالها از اینکه میدیدند قدرت آقای بنیصدر در بانک مرکزی از دست میرود، ناراحت بودند. سعی داشتند مجلس پا نگیرد که گرفت، ولی کار ناتمام ماند... وی با استفاده از این قانون اختیار عزل و نصب رئیس شهربانی، فرمانده ژاندارمری و از همه مهمتر رئیس کل بانک مرکزی را از دولت سلب کرده بود، بطوری که در حساسترین روزهای آغاز جنگ، دولت کنترلی بر بانک مرکزی و همچنین میزان ذخایر ارزی مملکت نداشت. لذا مجلس شورای اسلامی قانونی را تحت عنوان حذف عبارت فرمان همایونی در جهت تقویت دولت رجائی تصویب کرد… آقای بنیصدر طی نامهای، از من نوار سخنان آقای [بهزاد] نبوی در جلسه غیرعلنی گذشته را خواست که اگر لازم دید به مجلس بیاید و مطالبی بگوید... (صص110-108)
جمعه 25 اردیبهشت: ... آقای غیوران آمد. ایشان بازرس ویژه آقای بنیصدر بوده و کار بازرسی برای دفتر ریاست جمهوری میکرده. اخیراً استعفاء داده ولی پذیرفته نشده است. اطلاعات ناراحت کنندهای از داخل ارتش داد؛ در رابطه با فرماندهی بنیصدرگفتم [مطالب خود را]، در اختیار آقای رجائی بگذارد که در شورای عالی دفاع مطرح کند. از آقای بنیصدر سخت ناراحت بود.)صص111-110)
شنبه 26 اردیبهشت: ساعت هشت و نیم، به منزل امام رفتم. با آقایان خامنهای، جنتی و ناطقنوری به زیارت امام رفتیم، مطالب زیادی مطرح شد. وقت خصوصی برای ملاقات نمایندگان گرفتم که امام در خلوت، نظرشان را درباره مجلسیان بگویند... امام اجازه حمله به شهرهای مسکونی عراق را ندادند... از لزوم اعلام موضع آقای بنیصدر، در مقابل گروهکهای محارب صحبت شد. امام گفتند باید بکند، ولی او حاضر نیست و اگر فشار بیاوریم ممکن است تشنج بوجود آید. تعجب این است که مشاور فرهنگی رئیس جمهور، حاجحمزه، عضو مجاهدین است. ظهر آقای [حسن] صانعی تلفن کرد که امام فرمودهاند، آقای بنیصدر در ملاقاتش پذیرفته که جنجال بودجه را بخواباند و شما هم لایحه حذف فرمان همایونی را مسکوت بگذارید و من گفتم معامله به نفع بنیصدر است و برای ما راه قانونی از نظر آئیننامه مجلس نیست. اگر لازم باشد، خودم امام را میبینم. برای بنیصدر مسئله بانک مرکزی، حیاتی است و برای دولت هم. احتمال اینکه امام، برای خواباندن تشنج دخالت کنند، وجود دارد.(صص112-111)
یکشنبه 27 اردیبهشت: عصر در شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] شرکت کردم. آقای منصوری خبر سرقت اسناد سری وزارت خارجه با همکاری مشاور آقای بنیصدر و مدیر کل امور کنسولی و بازداشت فضلینژاد را داد. حتماً هیاهو و تشنج به دنبال دارد. (ص113)
سهشنبه 29 اردیبهشت: جلسه علنی داشتیم. دستور جلسه لایحه حذف عنوان فرمان همایونی بود. پیش از شروع کار، آقای [محمدجواد] حجتی کرمانی به من اطلاع داد که امام در ملاقاتی با سه نفر از نمایندگان سمپات لیبرالها، از لایحه اظهار نارضایتی کردهاند و آن را تشنجزاه خوانده اند. (البته دو سه روز پیش آقای صانعی هم به من گفته بودند که امام مایلند از این طریق، تشنجی ایجاد نشود) ولی مجلس راهی برای صرف نظر کردن از لایحه نداشت، جز پس گرفتن دولت. امام گفته بود که من نمیخواهم عملی برخلاف قانون انجام شود. هنگام تنفس، مطلب را با آقای رجائی در میان گذاشتم. ایشان با آقایان خزعلی، جنتی و نبوی برای کسب تکلیف خدمت امام رفتند. امام گفته بودند که این مطلب فرع بر این بوده که آقای بنیصدر با توافق آقای رجائی، رئیسی برای بانک مرکزی تعیین کنند که با دولت هماهنگ باشد؛ چون توجه کرده بودند که این سبک برخورد، تضعیف مجلس است و از ناراحتی شدید مجلسیان (اکثریت) مطلع شده بودند، ادامه کار را بیاشکال دانسته بودند. ولی دیگر مجلس تشکیل نشد و به فردا موکول شد. لابد لیبرالها ناراحت خواهند شد و بی عکسالعمل نخواهند ماند. خیلی روی این توصیه امام، امید بسته بودند.(ص116)
چهارشنبه 30 اردیبهشت: جلسه علنی داشتیم و لایحه جنجالی حذف فرمان همایونی که بیجهت لیبرالها به حذف رئیسجمهور معنی کردهاند، کلیاتش تصویب شد. و در جزئیاتش ماندیم... عصر از سازمان پژوهشهای علمی آمده بودند و خبر از جعل سند توسط رئیسجمهور با امضای یک الحاقیه به قانون شورای انقلاب، بدون طرح در شورا میدادند که سازمان را به دفتر ریاست جمهوری وابسته کرده و از تلاش آنها برای حاکم کردن خط لیبرالها درسازمان گله داشتند. از غارت اسناد و پروندههای کارکنان دولت، توسط گروه پاکسازی دفتر ریاست جمهوری خبر میدادند. برادرش را به همین جرم گرفتهاند و خیلی چیزها دارد کشف میشود. (ص117)
پنجشنبه 31 اردیبهشت: در جلسه علنی، ادامه بحث لایحه حذف فرمان همایونی را داشتیم. قسمت اساسی پیشنهادهای مورد نظر دولت تصویب شد. بعضیها با بیرون رفتن از جلسه، مخالفت جدی خودشان را آشکار کردند. (ص119)
خرداد 1360
جمعه 1 خرداد: صبح زود از دماوند به خانه آمدیم. کارهای جاری را انجام دادم. احمدآقا خمینی تلفنی پیشنهاد کرد که نهادها تبریک پیروزی را به خدمت امام بدهند که فرمانده اصلی کل قواست. اگر این پیشنهاد با اشاره امام باشد، حاکی از تصمیم امام در مورد فرماندهی نیروی مسلح است و این به علت موضع تشنج آفرین آقای بنیصدر در این چند روز اخیر است، مخصوصاً در رابطه با طرح رفراندم و «مصدقبازی» اوست که اگربرفرض محال چنین پیش بیاید، بیشک ریاست جمهوری را هم از دست خواهد داد. آقای بنیصدر سخت در اشتباه است... شب احمدآقا خمینی، بدون اطلاع قبلی به منزل آمد. ضمن حرفهای زیاد، صحبت از استعفای رئیس جمهوری داشت. موضوع حذف لقب آیتالله درصدا و سیما از بسیاری از بزرگان علمی، مشکلی برای دفتر امام شده که به فکر چارهجوئی بود. از سیاست حذف نیروهای مسلمان، ولی غیرمکتبی، مخصوصاً بعضی از افراد نهضت آزادی انتقاد داشت؛ تا حدی هم درست میگوید، باید بعضی از اینها را جذب کرد.(ص123)
شنبه 2 خرداد: برادر شهید شیرودی و همکارش خلبان میرزائی آمدند و از احتمال توطئه داخلی در شهادت او میگفتند. شب قبل از شهادتش تماس مشکوکی از دو سرهنگ و بنیصدر نقل میکردند و مدعی بودند، جهت تیر از جلو که دشمن بوده، نیست و از کنار است. از من حمایت نیروهای خط امام ارتش را میخواستند. (ص124)
یکشنبه 3 خرداد: ... لایحه حذف فرمان همایونی به خوبی تمام و تصویب شد. (ص125)
سهشنبه 5 خرداد: ... بحث بودجه، مذاکراتش نامحدود است. برای مخالفان دولت میدان بازی است که اعتراض سیاسی خود را تعقیب کنند. آقای گلزاده غفوری تند صحبت کرد و آخر کار هم با مظلومنمائی کارش را تمام کرد. میخواهند هم مجلس را تضعیف و هم دولت را. (ص127)
چهارشنبه 6 خرداد: ... ساعت نه صبح برای ملاقات نمایندگان مجلس با امام، به منزل امام رفتم. به مناسبت سالگرد افتتاح مجلس، این ملاقات انجام میگرفت... امام، سخنرانی تاریخی مهمی کردند. آن چنان مهم که اهل نظر گفتند، انقلاب جدیدی است. نسبت به مخالفان خط امام آن چنان کوبنده [بود] که عدهای باور نمیکردند، پخش میشود. لیبرالها و مخصوصاً بنیصدر و نهضت آزادی را خوار و ضعیف کردند. به آنها فضول و غلط کردی گفتند و تصمیمات مجلس را غیرقابل خدشه معرفی کردند. روحانیت و خط امام و پاسداران را خیلی صریح تقویت کردند. خداحفظشان کند... امام گفتند، مجلس محکم روی موضع قانونیش بماند و گفتند بنیصدر به خاطر اطرافیان نابکارش، خودش را حذف میکند. احمدآقا هم خوب کمک میکرد... (صص130-129)
پنجشنبه 7 خرداد: شب را در منزل آقای منتظری خوابیدم. ایشان قرص مسکن خورده بودند و خواب آلود بودند و از ضعف کار قوه قضائیه گله و انتقاد داشتند و اطرافیانشان از حذف گروه نوری از صدا و سیما، خوشحال بودند و از بیانات اخیر امام.(ص131)
جمعه 8 خرداد: آقایان محسن رضائی و محمدزاده آمدند. درباره کیفیت حرکت بعد از بیانات امام بحث کردیم. (ص132)
یکشنبه 10 خرداد: بعداز ظهر، نماینده اخوان المسلمین- ابراهیم صالح- با آقای ابراهیمی از دفتر آقای منتظری آمدند. پیشنهاد مذاکره سری با شخصیتهای عربستان سعودی، برای تفاهم با آنها و جدا کردن آنها از صدام داشت. میگفت کشورهای عربی، اگر از ایران مطمئن شوند، از صدام میبرند و او بدون آنها نمیتواند زندگی کند؛ حتی اردن. گفتم از ملاقات در ایران، ابایی نداریم.(ص133)
دوشنبه 11 خرداد: منوچهر مسعودی، مشاور رئیسجمهور را به اتهام فساد، بازداشت کردهاند. احمدآقا میگفت، آقای بنیصدر میگوید به عنوان مشاور من اعلام نشود. با آقای رجائی، تماس گرفتم و ایشان به آقای لاجوردی گفت. قرار شد که موقتاً اعلام نشود. (ص134)
چهارشنب 13 خرداد: آخر وقت، آقایان رضائی و محمدزاده از سپاه آمدند و درباره خط حرکت سیاسی، با مخالفان بحثهایی کردیم. پیشنهاد کردند، گروهی خط دهنده و هدایتگر سیاسی انتخاب شوند. موافقت کردم، قرار شد افرادی را پیشنهاد دهند. شب، هم در جامعه روحانیت مبارز دعوت داشتم و هم در منزل آقای دکتر [یدالله] سحابی برای جلسه نمایندگان تهران و هم در منزل آقای خامنهای برای تهیه پول برای مخارج حزب و روزنامه... خود آقای خامنهای با مدعوین مذاکره کردهاند و حدود ده میلیون تومان، تعهد یا نقد گرفتهاند. شصت میلیون تومان نیاز داریم. در جلسه روحانیت، هدفشان این بود که اعتبار مخدوش شده جامعه [روحانیت مبارز تهران] را با ائتلاف مجدد با نیروهای انقلابی روحانی که به خاطر روابط جامعه و آقای بنیصدر از جامعه کنار گرفته بودند، به دست آوردند. انصافاً خیلی کوتاه آمدند. آقای [عبدالمجید] معادیخواه و دکتر [حسن] روحانی، سختگیری میکردند، برای تجدید اعتبار جامعه، بالاخره نسبتاً موفق شدند. قرار شد از نو جامعه را تجدید سازمان کنند.(صص136-135)
پنجشنبه 14 خرداد: اول شب، در نخستوزیری با احمدآقا خمینی و آقای رجائی، جلسهای داشتیم. احمدآقا مطالب مهمی داشت. حسابی همراهی میکنند: مسئله گروه مسلح مستقل چمران، مسئله بنیصدر و راهحلهایی داشت. از وضع رفاهی بد شهر قم میگفت و توصیه امام را در خصوص رسیدن به وضع قم و جنگزدگان. معتقد است که امام باید صریحاً با بنیصدر برخورد کنند. شب، به دعوت خانم اعظم طالقانی در منزل برادرش که جلسه خانوادگی طالقانیها بود، شرکت کردم؛ بحثهای زیادی شد.(ص137)
جمعه 15خرداد: اول وقت آقای ریشهری تلفن کرد و گفت آقای بنیصدر به آقای غفوری، استاندار مشهد گفته است که من مثل همین قله دماوند به رای العین میبینم که عمامه آقای ریشهری را به گردنش انداختهاند و در خیابانها میگردانند. مشورت میکرد، درباره کیفیت جواب و این حرف مال کسی است که مطمئن است، کودتائی در پیش است که لیبرالها و تصفیه شدههای ارتش حاکم میشوند. در غیراین صورت، درباره قاضی شرع دادگاههای ارتش، چه کسی چنین رفتاری خواهد داشت. (ص137)
شنبه 16 خرداد: آقای [عبدالمجید] دیالمه آمد و مطالبی گفت که خود را از اتهام انجمن [حجتیه] بودن تبرئه نماید، قبول کردیم. آقای دکتر [حسن] حبیبی آمدند، مذاکره کردیم، در خط امام است و پیشنهاد مراودت بیشتر با آقای بنیصدر میکرد. از عواقب اختلافات خائف بود. میخواست ترتیبی برای مشروعیت غیبت ایشان، از مجلس برای شرکت در ستاد انقلاب فرهنگی داده شود... دو فوریت طرح قانونی شدن مصوبات مجلس، بدون امضاء رئیسجمهور، پس از تایید شورای نگهبان و گذشتن پنج روز نیز تصویب شد. این طرح هم بدون سرو صدا نیست. ظهر، خبر تعطیل موقت روزنامههای انقلاب اسلامی، میزان، آرمان ملت، مردم و جبهه ملی از دادستان انقلاب اسلامی، تهران، پخش شد. اقدام جسورانهای است. قرار نبود تعطیل شوند، مخصوصاً در آستانه انتخابات. تحقیق کردم معلوم شد شورای عالی قضائی هم تصویب کرده است. (صص140-139)
یکشنبه 17 خرداد: عصر در جلسه شورای مرکزی حزب شرکت کردم. بحث در مورد تعطیل روزنامهها بود. اکثریت موافق بودند و چند نفری هم مخالف؛ منجمله من. خبر صدور اعلامیه آقای بنیصدر رسید. معلوم شد، تصمیم گرفتهاند از رادیو تلویزیون پخش نشود، چون تحریک کننده است، درباره همین روزنامههاست.(ص144)
دوشنبه 18 خرداد: رئیسجمهور، مطالب اعتراضیه خودش را در نشریهای بنام «پیام رئیس جمهور» منتشر کرد، حتی کارنامه و اعلامیهها را. دعوت به راهپیمایی کردند. جمعیت زیادی جمع نشد، فقط حدود پانصدنفر که درمقابل گروه کوچکی از حزباللهیها متفرق شدند... در همدان هم، که رئیسجمهور به شهر خودش پناه برده بود، حمایت درستی از ایشان نکردند. درشیراز، دکتر [ابراهیم] یزدی از حزباللهیها کتک خورده و من در مجلس این کار را تقبیح کردم... امام، امروز سخنرانی تند و جالبی فرمودند و سنگ تمام گذاشتند؛ از اقدام دادستان محمدرضا پهلوی در مورد مخالفان قانون... احمدآقا، با موافقت امام، مقدمات تغییرات اساسی را در فرماندهی ارتش فراهم میکند و آقای خامنهای را که در جبهه جنوباند، برای این [منظور] به تهران خواسته است.(صص146-145)
سهشنبه 19 خرداد: طرح تعیین مهلت، برای امضای مصوبات مجلس، از طرف رئیس جمهور، مطرح بود. لیبرالها عقبنشینی کرده بودند و مخالفت نکردند... آقای خامنهای، با اصرار احمدآقا از جبهه برگشته بودند، برای تدبیر در امر ارتش، در شرایط موجود... آقای عارفی، معتقد بود، ستادکاری اساسی نکرده و آقای باهنر هم جواب درستی نداشت. قرار شد، هفته آینده با شرکت همه طرفها، تصمیم روشنی درباره دانشگاهها بگیریم. خبری از آماده شدن بنیصدر، برای خروج از کشور رسید و گویا در همین رابطه، دو نفر از دفتر ایشان بازداشت شدهاند. امروز، آقای بنیصدر در کرمانشاه مانده و با عشایر سنجابی، جلسه محرمانه داشته، معلوم نیست میخواهند چه بکنند. (صص146-145)
چهارشنبه 20 خرداد: طرح مهلت محدود برای امضای مصوبات مجلس از طرف رئیسجمهور، مطرح بود... بالاخره طرح تصویب شد و بحثها هم معمولاً به ضرر رئیسجمهور بود و نطقهای پیش از دستور هم؛ مگر اظهارات آقای [محمدجواد] حجتیکرمانی که حمله به دو طرف و دعوت به وحدت بود که از طرف نمایندگان سخت مورد انتقاد قرار گرفت. ظهر، احمدآقا خمینی به مجلس آمدند که با آقای خامنهای، دربارهآینده ارتش مشورت کنند و تصمیماتی اتخاذ کردند... اول شب به منزل آمدم ولی برای مشورت در امری فوری، به منزل آقای بهشتی دعوت شدم. احمدآقا هم حضور داشت. امام از ما خواسته بودند که درباره فرماندهی کل قوا، نظر بدهیم. امام تصمیم به عزل آقای بنیصدر از این سمت را گرفتهاند. نظر این شد که فعلاً خود امام، فرماندهی را به عهده داشته باشند، تا در آینده با فرصت، فکری بشود و عزل ایشان با عبارتی موهن اعلام شد. آقای بنیصدر، در کرمانشاه است و گویا به دستور امام تحت نظرند که از کشور فرار نکنند. ستاد ارتش هم قبل از عزل، ضمن اعلامیه 530 تقریباً ایشان را بیسمت اعلام کرده بود. بیشتر اعتماد آقای بنیصدر به ستاد ارتش بود. گویا ایشان این اعلان را غیرقانونی اعلام داشتهاند؛ لابد عزل امام را هم قانونی نمیدانند!(صص149-147)
پنجشنبه 21 خرداد: ... آقای [مهدی] نصیری لاری، عدم کفایت سیاسی ایشان را مطرح کرد و خیلی خوب صحبت کرد؛ آقای دکتر [کاظم] سامی، اعتراض کرد که اهانت به رئیسجمهور شده است... بنیصدریها خیلی ترسیدهاند و احتمال فرارشان قوی است. یک نظر این است که مانع فرارشان نشویم، زیرا به کلی از اعتبار ساقط میشوند و چیزی بر مدنی و بختیار و پهلویها نمیافزایند. نظر امام، این بوده که نگذاریم بگریزند؛ ولی دیشب از احمدآقا نقل شد که امام هم، دیگر مخالفتی ندارند... آخر شب، آقای رضائی تلفنی اطلاع داد که خبری میگوید، آقای بنیصدر هواپیمای بزرگی را خواسته، آماده داشته باشند و میگفت احمدآقا هم از امام کسب تکلیف کرده و امام هم مخالفتی ندارند. خودم از احمدآقا پرسیدم، ایشان تایید کرد.(صص150-149)
جمعه 22 خرداد: سپس آقای مصطفی میرخانی آمد و از طرف دکتر پیمان، تقاضای ملاقات و تفاهم داشت و خودش هم از اینکه در میان همفکران قدیمیاش نیست، ناراحت بود و چارهجویی میکرد... شب، آقای لاهوتی آمد و بحث زیادی درباره موضع ایشان داشتیم. ایشان از موضع امام، ما، مردم، صدا و سیما و مجلس انتقاد داشت. آخر شب آقای محسن رضائی خبر داد که سینفر میخواهند دولت را استیضاح کنند.(صص151-150)
شنبه 23 خرداد: برای اینکه دررابطه با آقای بنیصدر، در مسئله ریاست جمهوری و طرح عدم کفایت سیاسی، نظر امام را بدانم، اول وقت به منزل ایشان رفتم... امام هم مثل من نظرشان این بود که ترجیح دارد، آقای بنیصدر تابع قانون شود و رئیسجمهور بماند، اما به ظن قوی، ایشان تسلیم قانون نخواهد شد؛ لذا ما باید اتمام حجت کنیم، حتی ایشان را دعوت به مذاکره کنیم، اگر تسلیم نشد، چارهای نیست باید به قانون عمل کرد. ایشان از عواقب کار هم، نگران نبودند. آقای بنیصدر را قدرتی نمیدانند. به آقای قدوسی هم گفتند: اخطار کنند، اگر نتیجهای نگرفتیم، نوبت برخورد میرسد و قرار شد، مجلس روی همین روال حرکت کند... ظهر به خواست آقای قدوسی، با ایشان و آقای خامنهای در اتاق من جلسهای داشتیم. آقای قدوسی میگفتند: دوستان اجرائی در سپاه و جاهای دیگر از اینکه تصمیمات توسط حزب یا شخص آقای بهشتی، گرفته میشود و آنها در جریان نیستند، گله دارند؛ ولی واقعاً این نیست. اشتباه کردهاند. (صص152-151)
یکشنبه 24 خرداد: ... پیش از دستور آقای غضنفرپور نماینده لنجان و یار متعصب بنیصدر به جای نطق پیش از دستور، اطلاعیه آقای بنیصدر را خواند. اطلاعیه خیلی بدی است که صدا و سیما نخوانده و جراید ننوشتهاند واثر بسیار شدیدی روی امام و نمایندگان و مردم در طرد سریعتر رئیسجمهور دارد. نمایندگان صبورانه تحمل کردند... امام که از رادیو شنیده بودند، از خوانده شدن اطلاعیه از تریبون مجلس، انتقاد کرده بودند. آقای خامنهای- که خدمت امام بودهاند- گفته اند که آئیننامه مجلس را نمیشود نقص کرد و امام قانع شدهاند، به شرط اینکه جواب داده شود. فرماندهان لشکرها و پایگاههای هوایی خدمت امام رسیدند، همراه آقای خامنهای؛ و امام مطالب مهمی، در جهت تقویت خط امام و تضعیف لیبرالها و به خصوص بنیصدر، فرمودند... در مجلس، امروز یکصد و هفت نفر از نمایندگان، کتباً تقاضای رسیدگی به صلاحیت سیاسی آقای بنیصدر را کردند و خواستار طرح آن با قید دو فوریت هستند. من صلاح ندیدم که فوراً مطرح شود: اولاً باید پختهتر شود و زمینه مردمی آن درست شود: ثانیاً آئیننامه در کیفیت عملکرد مجلس نداریم؛ ثالثاً امام هم گفتهاند عجله نشود و فرصتی به آقای بنیصدر، برای اصلاح خودش بدهیم. (صص155-153)
دوشنبه 25 خرداد: ... آقای [علی اکبر] معینفر، نامه آقایان مهندس (مهدی) بازرگان، دکتر [یدالله] سحابی و دکتر [کاظم] سامی را خواند که اعتراضاً به مجلس، نخواهند آمد و من جواب آنها را خوب دادم؛ اگر جواب نمیدادم مجلس مشنج میشد... خبر رسید که امام، در ملاقات علمای مازنداران، مطالب مهمی علیه ملیگرایان و بنیصدر گفتهاند. جبهه ملی و گروهکهای محارب اعلان راهپیمایی علیه حکومت کرده بودند و امام با این بیانات، باعث شدند که جرات آمدن به خیابان را نکنند... احمدآقا تلفن کرد و گفت: امام میفرمایند، زودتر مجلس در مورد آقای بنیصدر، تصمیم بگیرد. امروز بنیصدر، جواب مغرورانهای به اظهارات امام داده، معلوم است، نمیخواهد به راه بیاید. مهندس بازرگان، با اعلامیهای خود را نجات داده [است].(صص157-155)
سهشنبه 26 خرداد: ... مجلس جلسه علنی داشت. دو فوریت طرح، در عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور و آئیننامه آن و ادامه بحث الحاق دادگاه انقلاب به دادگستری مطرح بود و جلسه، حساس و سیاسی بود. به حمدالله موفق شدم، خوب کنترل کنم... عصر، شورای فرماندهی سپاه پاسداران آمدند و پیشنهاد میکردند که شورای فرماندهی کل قوا که پس از عزل آقای بنیصدر، احتمالاً تشکیل میشود، مرکب باشد از دو نظامی و یک سپاهی؛ سرهنگ نامجو، سرهنگ فکوری و محسن رضائی را پیشنهاد میکردند. قرار شد با امام صحبت کنیم... عصر، خبر رسید که آقای بنیصدر، قصد فرار یا رفتن به غرب یا جنوب- احتمالاً برای توطئه- دارد. سپاه از طرف امام، مامور شد که جلوی سفر ایشان را بگیرد. ولی آقای بنیصدر از محلی که بود به جای دیگری منتقل شده و دیگر از زیر نظر بیرون رفته، گفته میشود در اطراف ساوه است. (ص158)
چهارشنبه 27 خرداد: ... دستور جلسه بحث در آئیننامه رسیدگی به صلاحیت سیاسی رئیسجمهور بود... مادهای در آئیننامه با پیشنهاد آقای [محمد] مجتهد شبستری و موافقت من اضافه شد که مشکلی بار آورد. به موجب این ماده رای دو سوم نمایندگان، برای سلب کفایت سیاسی لازم میشود... شاید موافقت من با این ماده از اشتباهات سیاسی من است... شب آقای محسن رضائی آمد و خبر داد، کسانی از مخالفان که در گذشته، قصد کودتا داشتهاند، این روزها فعال شدهاند و با آقای بنیصدر هم تماس گرفتهاند و زمان را مناسب میدانند. سپاه در تعقیب آنان است. آقای بنیصدر یک روز است که مفقودالاثر است.(ص159)
پنجشنبه 28 خرداد: اول وقت، آقای محمدزاده امتیازدار فیلم حضرت محمد (ص) آمد و از اینکه سیمای جمهوری میخواهد، بدون موافقت ایشان فیلم را از تلویزیون نمایش دهد، شکایت داشت. امام فتوایی دارند که حق امتیاز را برای مولفان و ... از اعتبار انداخته و چارهجویی میکرد؛ مدعی است چهارده میلیون تومان خرج کرده و بیش از هفت میلیون تومان هنوز وصول نکرده است... برای عرض تبریک به خدمت امام رفتم. در خصوص فتوای فوقالذکر هم صحبت شد. ایشان در مواردی که باعث خسارت کلی به سیاست مملکت نباشد بر همان فتوایند، ولی اگر عدم مراعات این حق باعث خسارت و سلب اعتماد نیروهای سازنده و خسارت در امور مهمه باشد، مراعات این حق امتیاز را لازم میدانند. با مدیر عامل صدا و سیما صحبت شد. میگویند خیلی بیش از مخارجش سود برده و حق قانونی پخش فیلم را میپردازیم. درباره شورای فرماندهی نیروهای مسلح، با امام صحبت شد. نظرشان این است که فعلاً به همین وضع بماند، تا شخص یا اشخاص مناسبی پیدا شوند. پیشنهاد احمدآقا را دادم. ایشان گفتند احمد در هیج کاری، نباید وارد شود... بنیصدر، همچنان مفقودالاثر است و امام نظرشان این است که نباید از مملکت خارج شود و گفتند، کسی را خدمت ایشان فرستاده و وحشت از اعدام خودش داشته و امام او را دلداری دادهاند... آخر شب، احمدآقا خمینی تلفن کرد و از اینکه پیام مهم امام از تلویزیون پخش نشده، شکایت کرد و گفت پیام را در اجتماع مردم در امجدیه خوانده و مردم شعارهای پرشوری علیه بنیصدر و لیبرالها دادهاند.(صص161-160)
جمعه 29 خرداد: آقای رضایی از اطلاعات سپاه آمد و اطلاعاتی در مورد فعالیت ضد انقلاب و اسنادی که از لانه جاسوسی، علیه آقای بنیصدر به دست آمده، گزارشی داد... ظهر به نماز جمعه دانشگاه رفتم، آقای خامنهای در توضیح جرایم و اشتباهات آقای بنیصدر بیانات خوبی داشتند... پیشنهاد شده که برای تأمین نیروی جبههها، تصمیم عاقلانه این است که به هر نفر سرباز ماهی دو هزار و پانصدتومان غیر از امتیازات و حقوق- ماموریت جنگی بدهند؛ این بهتر از احضار سربازان قدیم است.(صص163-161)
شنبه 30 خرداد: ... طرح «عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر» در دستور بود. آقای مهندس سحابی به عنوان اولین مخالف، میخواست ایراد آئیننامهای به دستور کار بگیرد که موفق نشد، سپس مخالفان و موافقان صحبت کردند. مخالفان حرفی برای گفتن نداشتند. خودشان را هم مخالف بنیصدر قلمداد میکردند و هم مخالف عزل او. موافقان هم با اینکه حرف حسابی زیاد داشتند، خوب صحبت نکردند... گروهکهای مجاهدین خلق و پیکار و رنجبران و اقلیت فدایی و... تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس دیده بودند و به نحوی اعلان مبارزه مسلحانه کردهاند. از ساعت چهار بعداز ظهر به خیابانها ریختند و تخریب و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستانها آغاز کردند... نزدیک غروب، آقای [رضا] زوارهای مسئول ستاد امنیت آمد و نوار ضبط شده از ارتباطات تلفنی مرکز فرماندهی مجاهدین خلق با رابطهای آشوب خیابانی را آورد که برنامه وسیع تخریب و آشوب آنها را مشخص میکرد... اولین جلسه شورای ریاست جمهوری به خاطر عدم دسترسی به رئیسجمهور (متواری) است با حضور آقایان بهشتی و رجائی و من- در دفتر من- تشکیل شد... خبر رسید، خانم بنیصدر را هم بازداشت کردهاند. نظر دادیم ایشان را آزاد کنند و در خانه تحت نظر داشته باشند.(صص164-163)
یکشنبه 31 خرداد: ... در تهران شانزده نفر کشته و یکصد و پنجاه و شش نفر مجروح، از حوادث دیروز گزارش شده است... بحث عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور ادامه یافت... بعداز ظهر رأی گرفتیم، عده حاضر 190 نفر، رأی در موافقت با عدم کفایت سیاسی و مخالف یک رائ متعلق به آقای [صلاحالدین] بیانی نماینده خاف و ممتنع 12 رای. عدهای از مخالفان هم نیامده بودند... متاسفانه خبر شهادت آقای دکتر چمران در جبهه دهلاویه، حلاوت رأی موافق مجلس را از کاممام بیرون برد... با آقای اولاف پالمه معاون دبیر کل سازمان ملل و فرستاه ویژه ملاقاتی داشتم. پیشنهادی برای خاتمه دادن به جنگ داشت. امتیازی نمیخواست. بیرون رفتن بیقید و شرط نیروهای عراق را نپذیرفت، ولی از ما قبول مذاکره میخواست، من از موضع قدرت با ایشان صحبت کردم. (صص166-165) ادامه دارد ...