
یکی از پرسشها و شبهاتی که درباره ولایت فقیه مطرح شده، این است که: “ولایت فقیه نه از اصول دین است و نه از فروع دین، پس چرا این قدر روی آن پافشاری می شود؟”.
دو مطلب، در پرسش بالا مورد ادعا قرار گرفته است:
1- ولایت فقیه از اصول دین نیست،
2- ولایت فقیه از فروع دین نیست.
اما درباره ادعای نخست باید گفت: ولایت فقیه گرچه از اصول دین نیست، ولی از آنها جدا هم نیست. بحث ولایت فقیه، در استمرار اهداف و فلسفه امامت قابل طرح است. وظایفی که در مسئله امامت برای حکومت دینی و تدبیر اجتماعی جامعه دینی بر شمرده می شود، در گفتمان ولایت فقیه نیز مورد توجه هست.
حساسیتی که بحث حکومت و دولت، در سرنوشت جامعه و سعادت آن دارد و تاثیر شگرفی که، خواسته یا ناخواسته، بر ایمان مردم، گسترش توحید و عدل، اقامه نماز و زکات و عموم فرایض دینی، تنظیم روابط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و غیره بر اساس موازین اسلامی، بازدارندگی از فساد و فحشا و ستم و استکبار، مبارزه با مظاهر شیطانی و طاغوت و سلطه گری، دفاع واقعی از حقوق تمامی مردم بویژه محرومان در برابر چپاولگران و سرمایه داران، ایجاد مانع در سر راه سرمایه سالاری و ترسیم اهداف عالیه برای گسترش قسط و ارزش های اخلاقی و انسانی دارد، باعث می شود که فردی که سودای دین در دل دارد، نتواند بحث ولایت فقیه را بی اهمیت بخواند و بهای لازم را برای آن نپردازد و بر عکس، طبیعی است فردی که از آموزه های دینی بیگانه است و اهداف آن را سعادت خود نمی داند و یا با آنها سر سازش ندارد، نه تنها علاقه ای نسبت به این بحث نداشته باشد، بلکه هر چه زودتر صورت مسئله را پاک کرده، اغراض و امیال خاص خود را دنبال کند.
اما در پاسخ مدعای دوم که می گوید: ولایت فقیه از فروع دین هم نیست، باید گفت: گر چه ولایت فقیه در ردیف فروع دین قرار نمی گیرد، در واقع، مقدم بر آنها و روح حاکم بر جمیع آنهاست، از نماز و روزه تا جهاد و امربه معروف و نهی ازمنکر و موالات با دوستان خدا و برائت از دشمنان او و اقامه حج ابراهیمی، تا پرداخت زکات و خمس، همگی در حیطه مباحث مربوط به ولایت فقیه و اهداف و آرمانهای آن قرار دارد و در ادله ولایت فقیه، مورد توجه و استشهاد قرار می گیرد. از سوی دیگر مسئله ولایت فقیه و حکومت اسلامی، پیوند محکمی با فروع دین دارد و ضامن اجرا و وسیله تحقق آنهاست. چنان که امام باقر(علیه السلام)فرمود:
“اسلام بر پنج پایه بنا شده است: نماز، زکات، حج و روزه و ولایت. زراره پرسید: کدام یک از اینها، بر بقیه، برتری دارد؟ فرمود: ولایت برتری دارد چون کلید راهگشای آنهاست و حاکم (جامعه را) به سوی آنها هدایت می کند(1).
بر اساس همین اندیشه، امام خمینی(رحمه الله) فرمود: “الاسلام هو الحکومه بشوونها و الاحکام قوانین الاسلام و هی شان من شوونها، بل الاحکام مطلوبات بالعرض و امور آلیه لاجرائها و بسط العداله فکون الفقیه حصنا للاسلام کحصن سور المدینه لها لا معنی له الا کونه والیا له نحو ما لرسول الله و للائمه - صلوات الله علیهم اجمعین - من الولایه علی جمیع الامور السلطانیه؛ اسلام، حکومت با شوون آن است و احکام، قوانین اسلام و شانی از شوون حکومت آن است؛ بلکه احکام و فروع دین، مطلوب ذاتی و هدف اولیه نیست و وسیله و ابزاری برای تحقق و اجرای حکومت اسلامی و بسط عدالت محسوب می گردد و فقیه قلعه مستحکم اسلام است؛ همچون قلعه اطراف شهر که از آن محافظت می کند و نگهبان آن است”(2).
و در جای دیگری فرمود:
“حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله است، یکی از احکام اولیه اسلام و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است”(3).