تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۳۸۹ - ۰۹:۱۰  ، 
کد خبر : ۱۴۴۱۰۰

امام خمینی کجاها مدارا نکرد؟ (بخش دوم)

محمدمهدی تهرانی مقدمه: نماز جمعه تهران فرصتی بود تا رهبر انقلاب ضمن هشدار نسبت به جریاناتی که در مقابل مردم و رأی مردم قرار گرفته اند، مستنداتی تاریخی را مورد اشاره قرار دهند و از مدارا و برخورد امام راحل با جریانات و گروهک ها و اشخاص سیاسی مختلف سخن به میان آورند؛ سخنانی که به نوعی هشداری تلقی می شد برای بانیان آشوب و ناآرامی ها در کشور. ایشان فرمودند:«از اول انقلاب در بین همین گروه‏هائى که در دوران پیش از انقلاب و در حوادث سالهاى مبارزات، همه در کنار هم بودیم، اختلافهائى به وجود آمد. امام (رضوان اللَّه تعالى علیه) با همه‏ى این اختلافات یک جور برخورد نکرد. همین طور که در روش امیرالمؤمنین عرض کردیم، روش امام (رضوان اللَّه علیه) هم همین جور بود؛ یعنى اول با مدارا، با نصیحت؛ لیکن آن وقتى که اقتضاء کرد، برخورد کرد.» رهبر انقلاب از گروه هایی هم نام بردند. ایشان فرمودند:«یک گروه مربوط به دولت موقت بودند و مشکلات آنها بود، یک گروه آن کسانى بودند که علیه لایحه‏ى قصاص آن حرکت را انجام دادند، یک گروه حتّى کار را به ترور و درگیرى‏هاى خیابانى کشیدند؛ با هر کدام از اینها امام یک نحوى برخورد کرد.» ایشان البته از برخوردهای امام با شخصیت هایی که در سطوح بالای حکومت قرار داشتند هم سخن به میان آوردند:«در سطوح بالاى حکومت هم بود؛ نخست‏وزیر بود، رئیس جمهور بود، حتّى بعدها در اواخر عمر امام (رضوان اللَّه علیه) در سطوح بالاتر از رئیس جمهور هم بود. امام با کسانى که احساس کردند نمیشود با اینها بیش از آن مدارا کرد، برخورد کردند.» و توضیح دادند که:«همه هم سوابق انقلابى داشتند، سوابق مذهبى داشتند، خیلى‏شان هم در سطوح بالا بودند؛ لیکن خوب، اینجور شد دیگر؛ این انشعابها پیش آمد. بعضى واقعاً با امام درافتادند... بعضى با امام درافتادند و مداراى امام را ندیده گرفتند. امام به همین گروهک منافقین که خواسته بودند بیایند با ایشان ملاقات کنند، پیغام دادند که اگر شما به حق عمل کنید، من مى‏آیم سراغ شما؛ اگر دست از این کارهاى خلاف بردارید، خود من مى‏آیم سراغ شما. یعنى امام تا این حد با اینها مدارا کردند و حرف زدند. خوب، وقتى احساس خطر شد؛ بخصوص آن وقتى که مسئله، مسئله‏ى رسوخ دادن مبانى غلط در کالبد نظام و انقلاب است، این دیگر مثل سمِ مهلک است. آن وقت امام رعایت نکردند، مدارا نکردند.» در این مجال به تفصیل تاریخ گروهک ها و شخصیت هایی که در سال های آغازین انقلاب مورد مدارا و برخورد امام قرار گرفتند، مورد بررسی قرار خواهد گرفت. تاریخ گروهک ها و شخصیت هایی که روزگاری شاید جزیی از نهضت به حساب می آمدند و بعضا مورد اعتماد کامل انقلابیون بودند اما کم کم راهشان از انقلاب جدا شد. برخی شرایط و مستندات تاریخی قرابت بالایی با شرایط امروز دارد و از قابلیت تطابق بالایی نیز برخوردار است. در بخش قبل به گروهک منافقین پرداخته شد و در این بخش، جبهه ملی و نهضت آزادی مورد بررسی قرار می‌گیرد:

2) جبهه ملی از مدارا تا اعلام ارتداد
اگرچه شکل گیری جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق به سال 1328 و قبل از انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی برمی گردد، اما فراز و نشیب های زیادی بر سر راه این جبهه وجود داشته تا آنجا که برخی بازه فعالیت آن به چهار دوره تقسیم می کنند؛ چهار دوره ای که با معلق شدن نسبتا کامل فعالیت های جبهه ملی و احیای دوباره آن از هم تفکیک می شود. بازه فعالیت جبهه ملی چهارم از سال 1356 آغاز می شود و تا برخورد قاطع امام با آنها ادامه می یابد.
با شکل گیری مقدمات نهضت، جبهه ملی نیز که گاها مواضع تندی علیه شاه و سلطنت داشت، درصدد برقراری ارتباط با انقلابیون برآمد. رهبران جبهه ملی خواهان مواجهه با اصل سلطنت شاه نبودند، بلکه هدف خود مقابله با استبداد البته در چارچوب ساختار حاکم معرفی می کردند. این رویکرد تا ملاقات کریم سنجابی با امام در پاریس در آبان ماه 57 ادامه یافت. بعد از این ملاقات جبهه ملی با صدور بیانیه ای سه ماده ای نظام پادشاهی را غیرقانونی اعلام کرد. در این بازه زمانی البته امام از اینکه راه جبهه ملی با انقلابیون متفاوت است سخنان به میان آوردند و تاکید کردند:«اینجانب نمی توانم از جبهه ای ها و نه از بزرگشان اسمی ببرم و ترویجی بکنم؛ راه آنها با ما مختلف است.»(9)
با اوج گیری نهضت، مواضع جبهه ملی در مواجهه با اسلام مکتبی و فقاهتی کم کم آشکارتر شد. با این همه امام می کوشید تا با مدارا از حذف این جریان جلوگیری کند. امام در تاریخ آذرماه 1357 در پاسخ به این سوال که "آیا جبهه ملی را با کلیه اجزای متشکله اش حفظ خواهید کرد؟"، پاسخ دادند:«هر فرد یا گروه و دسته ای که بتواند خود را با خواسته های نهضت اسلامی موجود در ایران که عموم ملت در آن شرکت دارند، هماهنگ سازد، می تواند در ادامه کار، وظیفه خود را انجام دهد. در غیر این صورت در میان مردم جایی ندارد و ملت ایران هوشیارانه این مسائل را تعقیب می کنند.»(10)
در این بازه زمانی امام هیچ گاه جبهه ملی و فعالیت آنان را نفی یا محکوم نکردند.(11) اما در شرایطی که مقابله جبهه ملی با نهضت آشکارتر شد، امام نیز ناگذیر به اتخاذ مواضع صریح تری شدند و البته در عین اینکه هشدار می دادند، زبان به نصیحت می گشودند:«من متاسفم از این اشخاص که دعوی ملیت می کنند و با اغراض ملت مخالفت می کنند. آنها که با اسم ملیت و با اسم خلق دوستی خنجر به پشت ملت می زنند بیدار بشوند. بدانند که یا سران آنها سرسپرده اجانب هستند و می خواهند مسائل را برگردانند به حال اول، یا بکشند طرف چپ یا بکشند طرف راست. اینها بیدار بشوند؛ ما آنها را نصیحت می کنیم و اگر به نصیحت گوش نکنند، کار دیگر می شود.»(12)
این مدارا ادامه یافت تا آنکه کار به مواجهه جبهه ملی با لایحه قصاص رسید. جبهه ملی که رویکردی لیبرال داشت در مقابل لایحه قصاص که برآمده از قرآن و شریعت بود، ایستاد و مردم را دعوت به راهپیمایی کرد. امام در واکنش به این فعالیت ها که در واقع قیام در مقابل قرآن دانسته می شد، موضع شدیدی گرفتند و "ارتداد" جبهه ملی را اعلام کردند تا این جبهه برای همیشه با حضور مردم در خیابان ها از صحنه سیاسی کشور حذف شود.
امام فرمودند:«من مى‏خواهم ببینم که این راهپیمایى که امروز اعلام شده است، اساس این راهپیمایى چه هست. من دو تا اعلامیه از "جبهه ملى"، که دعوت به راهپیمایى کرده است، دیدم. در یکى از این دو اعلامیه، جزء انگیزه‏اى که براى راهپیمایى قرار داده‏اند، لایحه "قصاص" است. یعنى مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحه قصاص بایستند. در اعلامیه دیگرى که منتشر کرده بودند تعبیر این بود که "لایحه غیر انسانى"! ملت مسلمان را دعوت مى‏کنند که در مقابل لایحه قصاص راهپیمایى کنند، یعنى چه؟ یعنى در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایى کنند! شما را دعوت به قیام و استقامت و راهپیمایى مى‏کنند در مقابل قرآن کریم. نص قرآن کریم.»
امام همچنین ادامه دادند:«آقایان تمام تکلیفها را به جا آوردند و عمل کردند، فقط یک تکلیف مانده و آن جمهورى اسلامى را به هم زدن؟! تمام تکلیفهایى که بر ما و شما متوجه است، چه از قشر نویسندگان و روشنفکران و جبهه‏ها و نهضتها و سایرین، تمام تکالیف فقط منحصر به این شده است که این جمهورى اسلامى را در خارج از کشورطور دیگرى که هست نمایش بدهید، ومردم را دعوت کنید که بر خلاف جمهورى اسلامى شورش کنند؟! دیگر همه چیز درست شده است، فقط این یکى مانده؟! ... من باید متأسف باشم، من باید بسیار متأسف باشم، از اینکه غیب نمى‏دانم! نمى‏دانستم در چنته اینها چه هست. من بعضى از اینها را مى‏پذیرفتم؛ به ایشان هم محبت مى‏کردم؛ لیکن نمى‏دانستم که اینها بر ضد قرآن هم قیام مى‏کنند.»
امام خمینی(ره) به ماجرای عینک زدن به سگ و گردان او به اسم آیت الله هم اشاره کردند:«مسلمانها بنشینند تماشا کنند که یک گروهى که از اولش باطل بودند [هر کارى مى‏خواهند بکنند]- من از آن ریشه هایش مى‏دانم- یک گروهى که با اسلام و روحانیت اسلام سر سخت مخالف بودند. از اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتى که مرحوم آیت اللَّه کاشانى دید که اینها خلاف دارند مى‏کنند و صحبت کرد، اینها [این‏] کار کردند [که‏] یک سگى را نزدیک مجلس عینک به آن زدند و اسمش را "آیت اللَّه" گذاشتند! این در زمان آن بود که اینها فخر مى‏کنند به وجود او. او هم مُسلِم نبود. من در آن روز در منزل یکى از علماى تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگى را عینک زده‏اند و به اسم "آیت اللَّه" توى خیابان‌ها مى‏گردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست؛ این سیلى خواهد خورد. و طولى نکشید که سیلى را خورد. و اگر مانده بود سیلى بر اسلام مى‏زد. اینها تفاله‏هاى آن جمعیت هستند که حالا قصاص را، حکم ضرورى اسلام را، "غیر انسانى" مى‏خوانند.»
ایشان تأکید داشتند که با اشاره به کسانی که علیه حکم قرآن ائتلاف کرده اند، فرمودند:«من از اول یک خَلَجانى در ذهنم حاصل مى‏شد راجع به بعضى اینها؛ لکن صبر کردم. صبر کردم و نصیحت کردم. صبر کردم، و هر وقت اینها آمدند- یعنى هر وقت نه- اما بسیارى اوقات، آنها را به مسائل اسلامى دعوت کردم؛ به عمل به قانون دعوت کردم؛ به حفظ و حراست جمهورى اسلامى دعوت کردم. کم کم آن احساسِ من زیاد شد. تا وقتى که مى‏بینم آن جناح منافق در میدان است و تأیید مى‏کند. تا وقتى که مى‏بینم آن جبهه‏اى که بر ضد اسلام است تأیید مى‏کند. [براى‏] من تکلیف شرعى است، تا دیگر، تأیید نکنم.»
امام در نهایت تصریح کردند:«اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را نداده ایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعد از ظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اعلامیه ای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین، را غیر انسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آنها هم ما می پذیریم.»(13)
3) نهضت آزادی از مدارا تا اعلام عدم رسمیت
اعضای نهضت آزادی که فرزندان معنوی مهندس بازرگان به شمار می آمدند، با دیبرکلی او از سال 1340 فعالیت خود را شروع کردند. بازرگان هم در مواجهه با رژیم سلطنتی به مقابله با اصل رژیم اعتقادی نداشت اما کم کم همراه و همگام با نهضت شد و تا آنجا پیش رفت که مظایفی از جانب امام به او محول شد. بازرگان هم سابقه مقابله جدی با شاه داشت تا آنجا که او و آیت الله طالقانی در دادگاه نظامی محکوم شدند و امام به مناسبت محکومیت این دو پیامی را خطاب به مردم صادر کردند.
امام قبل از ورودشان به ایران طی حکمی بازرگان را موظف به تشکیل هیئتی 5 نفره در مناطق نفتی کردند و بعد از ورود نیز به پیشنهاد شورای انقلاب و با اعتمادی که به مهندس بازرگان داشتند، او را مأمور تشکیل هیئت موقت نمودند. در حکم امام آمده است:«بنا به پیشنهاد شوراى انقلاب، بر حَسَب حق شرعى و حق قانونى ناشى از آراى اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طى اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبرى جنبش ابراز شده است، و به موجب اعتمادى که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعى که از سوابقتان در مبارزات اسلامى و ملى دارم، جنابعالى را بدون در نظر گرفتن روابط حزبى و بستگى به گروهى خاص، مأمور تشکیل دولت موقت مى‏نمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندم و رجوع به آراى عمومى ملت درباره تغییر نظام سیاسى کشور به جمهورى اسلامى و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسى نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسى جدید را بدهید.»(14)
با این همه کم کم راه نهضت آزادی و بازرگان هم از انقلاب جدا می شود. بعد از تسخیر لانه جاسوسی و انتشار اسنادی که وابستگی دولت موقت را هم نشان می داد، بازرگان استفا داد تا نوبت به ریاست جمهوری بنی صدر برسد. امام در وقایعی که منجر به اعلام ارتداد جبهه ملی شد، نهضت آزادی را هم نصیحت کردند و از آنها با عنوان "نماز شب خوان" یاد کردند؛ تعبیری که نشان از مدارای امام داشت؛ مدارا با کسانی که کارنامه چندان روشنی در سال های بعد از انقلاب نداشتند. ایشان فرمودند:«آیا "نهضت آزادى" هم قبول دارد آن حرفى را که "جبهه ملى" مى‏گوید؟ آنها هم قبول دارند که این حکم- حکم قصاص- که در قرآن کریم و ضرورى بین همه مسلمین است، "غیر انسانى" است؟ آیا این نماز شب خوانها این را قبول دارند یا نه؟ شک ندارم که قبول ندارند. خوب، اعلام کنید. چرا ساکت نشسته‏اید. مگرنهى از منکر فقط باید من را نهى کنید؟»
امام از نهضت آزادی را جمعیتی متدین لقب دادند و زا آنها خواستند تا همان روز در رادیو اعلام کنند که اعلامیه‏ جبهه ملى را قبول ندارند. ایشان فرمودند:«اما ما چه بکنیم؟ من که مى‏گویم باید از دست این دوستان یک فکرى بکنیم.... من نمى‏خواهم اینها به آن طورى که خودشان را رساندند برسانند. من نمى‏خواستم که وضع این‏طور بشود. من نمى‏خواستم که این مردم و این ملت که سال اول جمهورى اسلامیشان هست این‏طور مشوش بشود خاطرشان از امثال شماها. من نمى‏خواستم که شما ائتلاف بکنید با منافقینى که بر ضد اسلام‏اند، و "شناخت" شان منتشر است. ولى چه بکنم، خوب، شما گوش نکردید به نصیحت. الآن هم من نصیحت مى‏کنم، این "جمعیت متدین نهضت آزادى" را، و آقاى رئیس جمهور را، الآن هم من نصیحت مى‏کنم که آقا شماها دست بردارید از این سنگ اندازى جلوى چرخ اسلام، دست بردارید از این تضعیف مجلس و تضعیف روحانیت و تضعیف ملت و تضعیف روحیه ملت و تضعیف روحیه ارتش.»(15)
با اعلام عدم کفایت بنی صدر فضای کشور متأثر از آشوب های خیابانی طرح ریزی شده توسط منافقین و ترورها و انفجارها شد. در این فضا نیز امام به نصبحت نهضت آزادی پرداختند و از آنها خواستند تا راه خود را از آشوبگران جدا کنند. امام فرمودند:«من حالا هم باز به این افرادى که خیلى منحرف نیستند، من به اینها باز نصیحت مى‏کنم که شما بیایید و حسابتان را از این منافقین که قیام بر ضد اسلام کردند حسابتان را جدا کنید.»
امام ادامه دادند:«شما دیدید که آقاى بنى صدر حسابش را جدا نکرده، خدا مى‏داند که من مکرر به این گفتم که آقا، اینها تو را تباه مى‏کنند. این گرگهایى که دور تو جمع شده اندو به هیچ چیز عقیده ندارند، تو را از بین مى‏برند، گوش نکرد، هى قسم خورد که اینها فداکار هستند، اینها مردم کذا هستند؛ یعنى، آنهایى که دور و بر او هستند. خوب من مى‏دانستم که اینجور نیستند.»
امام با اشاره به تحرکات منافقین افزودند:« آن روزى که اینها پیروز بشوند- خداى نخواسته- شما فداى آنها خواهید شد، شما را پل قرار داده‏اند براى پیروزى، وقتى که رفتند این پل را عقب خودشان خراب مى‏کنند، آنها مزاحم نمى‏خواهند. من باز هم عرض مى‏کنم به آقایان که ماه مبارک رمضان است و درهاى رحمت خداى تبارک و تعالى به روى همه گناهکاران باز است و شما تا دیر نشده است در این ماه رمضان خودتان را اصلاح کنید. ما همه باید خودمان را اصلاح کنیم؛ ما هیچ کداممان یک آدم حسابى نیستیم. پناه به خدا باید ببریم و خودمان را اصلاح کنیم و با این جریانى که خروشان و دریاى مواج آدمهاى متعهد است ما با آنها خودمان را در همان جریان بگذاریم. جریان مخالف سیل، انسان را خرد مى‏کند، جریان مخالف موجهاى شکننده دریا، انسان را از بین مى‏برد.»(16)
این همه مدارا باز راه به جایی نبرد تا آنکه امام در نهایت در پاسخ نامه سید علی اکبر محتشمی پور که آن زمان وزارت کشور را عهده دار بود رسما عدم رسمیت نهضت آزادی را برای همیشه اعلام کردند. در نامه محتشمی پور آمده بود:«نهضت آزادى پس از استعفا و برکنارى دولت موقت پیوسته در جهت اعلام مخالفت با دولت جمهورى اسلامى، مجلس شوراى اسلامى، و حتى قوه قضاییه و مغشوش کردن اذهان بوده است. مسئولین نهضت با سمپاشیهاى خود نسبت به سیاستهاى دولت، دفاع مقدس و جنگ، مسئله برائت از مشرکین و فاجعه خونین مکه مکرمه، جهاد مالى و تصمیمات شورایعالى پشتیبانى جنگ و بالاخره فرمایشات اخیر حضرت امام- روحى فداه- راجع به حکومت و ولایت مطلقه، در جهت مبارزه و تضعیف نظام جمهورى اسلامى گام برداشته‏اند.»
در این نامه با اشاره به نزدیکی ایام انتخابات مجلس به سخنانی از دکتر یزدی اشاره شده بود که در آن ابراهیم یزدی به صراحت از عزم نهضت آزادی برای مقابله با آنچه تحمیل فتوا بر مردم می خواند سخن به میان آورده بود. یزدی گفته بود:«... برگزارى انتخابات مستلزم وجود جامعه باز است، اگر رفتیم واقعاً مفید خواهیم بود و نخواهیم گذاشت این فتاوى را به زور بر مردم تحمیل کنند، شخصى که از طرف نهضت به مجلس برود مسلماً از این توپ و تشرها جا نخواهد زد، اگر قرار باشد مملکت را با "فتوا" اداره کنند، بنده پیشنهاد مى‏کنم که، مجلس را ببندند و خوابگاه دانشجویان کنند»
جنگ و دفاع مقدس و نیز حکومت و ولایت مطلقه از دیگر موضوعاتی بود که نقل قول هایی از نهضت آزادی ها راجع به آنها در نامه محتشمی پور درج شده بود. محتشمی پور آورده بود:«نهضت آزادى راجع به "حکومت و ولایت مطلقه" اطلاعیه‏اى منتشر کرده که در آن آمده است: این چه فرمانى است و چه انقلابى در ایران و اسلام، که حکومت را در موضع بالاتر از فرستاده خدا قرار داده به او اختیار مى‏دهد بر خلاف نصّ صریح و شاورهم فى الامر و بدون مشورت با امت تصمیم گیرى در مصالح دولت و امور ملت نماید ... الخ.»
نویسنده نامه با برشمردن مواردی از این دست از امام خواسته بود در خصوص دو سؤال ارشادات لازم را داشته باشند. این دو سؤال عبارت بودند از:«1- آیا نهضت آزادى با چنین عقاید و تفکراتى مى‏تواند به عنوان یک سازمان حزب و تشکیلات سیاسى در جمهورى اسلامى به رسمیت شناخته شود؟ 2- در حالیکه ماده سى، قانون انتخابات از جمله شرایط تأیید صلاحیت داوطلبان نمایندگى مجلس شوراى اسلامى را:الف) اعتقاد و التزام عملى به اسلام. ب) اعتقاد و التزام عملى به نظام جمهورى اسلامى ایران. مى‏داند. آیا نهضت آزادى صلاحیت دارد که در انتخابات مجلس شوراى اسلامى شرکت نموده و نماینده‏اى در مجلس داشته باشد؟»(17)
و امام در پاسخ نوشتند:«بسم اللَّه الرحمن الرحیم. جناب حجت الاسلام آقاى محتشمى، وزیر محترم کشور- ایّده اللَّه تعالى. در موضوع نهضت به اصطلاح آزادى مسائل فراوانى است که بررسى آن محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالًا گفت آن است که پرونده این نهضت و همین‏طور عملکرد آن در دولتِ موقتِ اولِ انقلاب شهادت مى‏دهد که نهضت به اصطلاح آزادى طرفدار جدى وابستگى کشور ایران به امریکا است، و در این باره از هیچ کوششى فروگذار نکرده است؛ و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکاى جهانخوار را، که هرچه بدبختى ملت مظلوم ایران و سایر ملتهاى تحت سلطه او دارند از ستمکارى اوست، بهتر از شوروى ملحد مى‏دانند. و این از اشتباهات آنها است. در هر صورت، به حسب این پرونده‏هاى قطور و نیز ملاقاتهاى مکرر اعضاى نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت امریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، که اگر خداى متعال عنایت نفرموده بود و مدتى در حکومت موقت باقى مانده بودند ملتهاى مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال امریکا و مستشاران او دست و پا مى‏زدند و اسلام عزیز چنان سیلى از این ستمکاران مى‏خورد که قرنها سر بلند نمى‏کرد، و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادى صلاحیت براى هیچ امرى از امور دولتى یا قانونگذارى یا قضایى را ندارند؛ و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهاى جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهاى دیگر، حتى منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.»
امام همچنین در پاسخ خود آورده بودند:«نهضت آزادى و افراد آن از اسلام اطلاعى ندارند و با فقه اسلامى آشنا نیستند. از این جهت، گفتارها و نوشتارهاى آنها که منتشر کرده‏اند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولى الموالى امیرالمؤمنین را در نصب ولات و اجراى تعزیرات حکومتى که گاهى بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را - نعوذباللَّه- تخطئه، بلکه مرتد بدانند! و یا آنکه همه این امور را از وحى الهى بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است.»
و نتیجه گرفته بودند:«نهضت به اصطلاح آزادى و افراد آن چون موجب گمراهى بسیارى از کسانى که بى‏اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند مى‏گردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند. والسلام على من اتبع الهدى.»(18)
امام بعدها نیز از میدان دادن به بازرگان و لیبرال ها ابراز پشیمانی کردند و فرمودند:«من امروز بعد از ده سال از پیروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مى‏کنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهى که عقیده خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشته‏اند، اشتباهى بوده است که تلخى آثار آن به راحتى از میان نمى‏رود، گر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روى کار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم که آنان به چیزى کمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و هر حرکت به سوى امریکاى جهانخوار قناعت نمى‏کنند، در حالى که در کارهاى دیگر نیز جز حرف و ادعا هنرى ندارند. امروز هیچ تأسفى نمى‏خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده‏اند. انقلاب به هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان‏ خود را به گروهها و لیبرالها مى‏خوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه براى پذیرفتن همه کسانى که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قیمت طلبکارى آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جارى مى‏کنید؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى داده‏اید؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال کرده‏ایم و صدها چراى دیگر.»
امام در ادامه سخنانی را برای همیشه تاریخ بیان کردند:«نکته مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحمهاى بیجا و بیمورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونه‏اى تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهى زیر سئوال بروند. من بعض از این موارد را نه تنها به سود کشور نمى‏دانم که معتقدم دشمنان از آن بهره مى‏برند، من به آنهایى که دستشان به رادیو- تلویزیون و مطبوعات مى‏رسد و چه بسا حرف‏هاى دیگران را مى‏زنند صریحاً اعلام مى‏کنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بى‏پناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم کرد، تا من هستم دست ایادى امریکا و شوروى را در تمام زمینه‏ها کوتاه مى‏کنم و اطمینان کامل دارم که تمامى مردم در اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامى خود هستند که علاوه بر دهها و صدها صحنه اعلام حضور و آمادگى خود امسال نیز در راهپیمایى 22 بهمن حقیقت آمادگى کامل خویش را به جهانیان نشان دادند و واقعاً دشمنان انقلاب را شگفت زده کردند که تا کجا حاضر به فداکارى‏اند. من در اینجا خود را شرمنده و کوچکتر از آن مى‏دانم که زبان به وصف و تقدیر از آنان بگشایم.»(19)          ادامه دارد ...

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات