
مهدی پورحسین
یکی از اساسیترین پایههای استواری هر نظام سیاسی، به خصوص حکومت اسلامی، نظارت دائمی آحاد مردم بر اعمال و رفتار حکومت است. نظارت به معنای مراقبت، تحت نظر و دیده بانی داشتن بر کار است(1) که موجب حصول اطمینان نسبت به مطابقت نتایج کارها با هدفهای مطلوب میشود. چنین فرایندی برای اتقان همه کارها لازم مینماید. اما این امر در حکومتها بخاطر گستردگی و پیچیدگی کارها و فراوانی زمینههای سوء استفاده، ضروری تر است. در منطق دین، انسان هر گاه احساس بی نیازی و غنا کند، بیشتر طغیان میکند: "ان الإنسان لیطغی ان رآه استغنی"(2) لذا برخورداری از ثروت و قدرت که چنین احساسی را در انسان ایجاد میکند، از مهمترین لغزشگاهها بشمار میرود وبیش از عرصههای دیگر نیاز به نظارت دارد. از این رو دولتمردان جامعه بیش از شهروندان نیازمند نظارت و مراقباند.
نظارت در جامعه اسلامیبرخاسته از مسؤلیت آحاد جامعه در قبال یکدیگر است. جمله معروف: "کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته"(3) از رسول گرامیاسلام، با این مقوله پیوند وثیق دارد. مردم در نظام اجتماعی خویش اگر به این باور برسند که حکومت از آنان و نظریاتشان در جامعه مؤثر است؛ با تمام توان از حکومت خویش، مراقبت خواهند کرد. نظارت مردمیبر حکومت از نگاه شیعی تا آن حد اساسی و بنیادین است که حضرت علی (ع) مردم را به شجاعت، نظارت و اظهار نظر درباره حکومت خودش فرا میخواند:
"آن گونه که با زمامداران ستمگر سخن میگویید با من سخن نگویید و آن چنان که در پیشگاه حکام خشمگین و جبار خود را جمع و جور میکنید، در حضور من نباشید و به طور تصنعی با من رفتار منمایید و هرگز گمان مبرید در مورد حقی که به من پیشنهاد کردهاید، سستی ورزم و نه اینکه خیال کنید من درپی بزرگ ساختن خویشتنم؛ زیرا کسی که شنیدن حق و یا عرضه داشتن عدالت به او، برایش مشکل باشد، عمل به آن برای وی مشکلتر است. با توجه به این، از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت آمیز خودداری مکنید؛ زیرا من، خویشتن را مافوق آن که اشتباه کنم نمیدانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم مگر آنکه خداوندی که مالکتر از من به من است، کفایتم کند".(4)
حضرت امام نیز به عنوان بنیان گزار جمهوری اسلامیورهبر آن، خود را دور از دست رس نظارت مردمینمیدانست ومیفرمود:
"آقایان توجه کنند همه و همه ملت موظفند که نظارت کنند بر این امور. نظارت کنند اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را حفظ کن. مساله، مسئله مهم است. همه ملت موظفند به اینکه نظارت داشته باشند در همه کارهایی که الآن مربوط به اسلام است."(5)
مفروض چنین حقی، آن است که مردم نسبت به حکومت، حاکمان و عملکرد آنها دارای حق هستند و نسبت به مجاری حکومت بیگانه نیستند. از آنجا که احتمال قصور و تقصیر در تدبیر امور جامعه میرود و احتمال خطا از سوی قدرتمندان وجود دارد و هم قدرت به قدری جذاب و وسوسه برانگیز است که احتمال سوء استفاده از آن، بسیار بالا است؛ از این رو برای به حداقل رساندن هرگونه خطا و اشتباه و یا خیانت و تصرفات نابجا، مردم باید با وسواس تمام والبته با آزادی کامل، بر رفتار دولتمردان نظارت داشته باشند. امام خمینی در این زمینه میفرمایند:
" ما اگر نظارت نکنیم؛ یعنی، ملت اگر نظارت نکنند در امور دولت و مجلس و همه چیز، اگر کنار بروند، بسپارند دست اینها و بروند مشغول کارهایشان بشوند، ممکن است یک وقت به تباهی بکشد. ما باید ناظر باشیم به امور مردم. ما باید، ملت باید ناظر باشد به اموری که در دولت میگذرد، اموری که- فرض کنید که- در مجلس میگذرد"(6)
امروزه این حق الهی و وظیفه شرعی در قالب احزاب و تشکلهای سیاسی سامان داده میشود دلیل آن نیز روشن است. چون با پیچیدگی عملکرد دولتها و گستردگی جوامع، امکان نظارت فردی بر دولتها، ناممکن به نظر میرسد، ضمن این که قدرت قاهره دولت، مخالفتها و اعتراضات فردی را به آسانی درهم پیچیده و نظارت مردمی را ناکارآمد خواهد کرد. از این رو نظارت گروهی وسامان یافته، زودتر و آسان تر به نتیجه میرسد وبه اهداف نظارت نیز نزدیکتر است. امروزه در دنیا از جمله مهمترین کارکردهای احزاب و گروههای سیاسی نظارت بر عملکرد دولتها است. ومیزان آزادی احزاب سیاسی ورواج انتقادات نسبت به رفتار دولتمردان وحتی اعتراضات سیاسی شاخص توسعه یافتگی کشورها به حساب میآید.
نظارت بر حکومت؛ در اسلام وهمچنین در نگاه حضرت امام راهکارهایی دارد که به صورت مختصر بدانها اشاره میشود:
وظیفه نصیحت
یکی از وظایف مردم در قبال حاکم و حکومت، نصیحت است. نصیحت ائمه مسلمین تعبیری آشنا در فرهنگ سیاسی اسلام است که ریشه در روایات و کلام رسول گرامیاسلام دارد. نصیحت، برخلاف شهرتی که در فرهنگ عمومیما دارد، به معنای پند و اندرز نیست بلکه به معنای "خیرخواهی خالصانه" و "مصلحت اندیشی صادقانه و واقع بینانه" نسبت به دیگران است.(7)
این واژه در مقابل غش قرار دارد که به معنای ناخالصی، بدخواهی، فریب، خیانت و نیرنگ است.(8) در اسلام، مؤمنان موظفند نسبت به همگان ناصح و خیرخواه بوده، در برابر آنان از هرگونه فریب، خیانت و نیرنگ به دور باشند. نصیحت، یک واجب شرعی به حساب میآید:
"یجب للمؤمن علی المؤمن النصیحة له فی المشهد و المغیب"(9)
اعتقاد امام خمینی نیز این بود که:" نصیحت از واجبات است؛ ترکش شاید از کبایر باشد. از شاه گرفته تا این آقایان، تا آخر مملکت، همه را باید علما نصیحت کنند"(10)
اهمیت خیرخواهی دیگران در اسلام به قدری است که پیامبر اسلام، دین را همسنگ نصیحت دانستهاند لذا سؤال شد، نصیحت نسبت به چه کسی ؟ فرمود برای خدا، پیامبر خدا، ائمه مسلمین و همه مسلمانان:
"الدین نصیحه، قیل لمن یا رسول الله؟ قال: لله و لرسوله و لأئمة الدین و لجماعة المسلمین"(11)
نصیحت یک مسئولیت همگانی است که جامعه اسلامیرا از هرگونه ناخالصی، ریا و نیرنگ، پاک میکند و روابط و تعامل انسان را تسهیل مینماید و از حقوق برادران مومن نسبت به یکدیگر به شمار میرود. حضرت امام میفرمودند: "این جانب نصیحت به آقایان را ازحقوق برادری ایمانی میدانم"(12)
و دریغ ورزیدن آن نسبت به دیگران را خیانت میشمردند: "در اخوت ایمانی و خلت روحانی با احبّاء عرفانی خیانت روا ندارم و از نصیحت، که از حقوق مؤمنین است به یکدیگر، خودداری ننمایم"(13)
یکی از مهمترین مصادیق نصیحت و خیرخواهی عمومیمردم نسبت به همدیگر، نصیحت حاکمان اسلامیو رهبران جامعه است. پیامبر اسلام میفرماید:
"ثلاث لا یغل علیه من قلب امری مسلم: اخلاص العمل لله، و النصیحة لائمة المسلمین و اللزوم لجماعتهم؛(14)
سه خصلت است که دل هیچ فرد مسلمانی با آن خیانت نکند: خالص کردن عمل برای خدا، خیرخواهی پیشوایان مسلمین و همراه بودن با جماعت"
رهبران جامعه به لحاظ مسئولیت سنگینی که جهت تامین حقوق مردم و ایجاد زمینههای مناسب برای رشد و تعالی جسمیو روحی آنان دارند، بیش از دیگران نیازمند خیرخواهی مردمند. از این رو، در لسان روایات، خیرخواهی حاکمان یکی از حقوق آنان شمرده شده است: امیرالمؤمنین علی (ع) خطاب به مردم میفرماید:
"و اما حقی علیکم: فالوفاء بالبیعه، و النصیحة فی المشهد و المغیب، والاجابة حین ادعوکم و الطاعة حین امرکم؛(15)
اما حق من بر شما، وفا به بیعتی است که با من کردهاید و خیرخواهی در حضور و غیاب و پاسخ مثبت در آن هنگام که شما را بخوانم و اطاعت از من موقعی که به شما دستوری بدهم."
در مقابل، حضرت علی (ع) شهروندان حکومت اسلامیرا از هر گونه خیانت و نیرنگ نسبت به حکومت برحذر میدارد: "با والیان خود خیانت نورزید و به رهبران خود نیرنگ نزنید و پیشوایان خود را نادان نخوانید و از رشته پیوند خود (جماعت مسلمین) پراکنده مشوید تا شوکت و دولت شما برود. پایه کارهای شما باید بر این مبنا باشد و ملزم به این روش باشید"(16)
بنابراین نصیحت و خیرخواهی شهروندان حکومت اسلامی، نسبت به رهبران جامعه دینی، یکی از حقوق مسلم حاکمان بشمار میرود. درحکومت نبوی یاران آن حضرت پیشنهادها و گاه انتقادها و اعتراضهای خود را به عنوان خیرخواهی ارائه میکردند.(17) پیامبر(ص) نیز بدون هیچ گونه ناراحتی به خیرخواهی آنان گوش میداد و عمل میکرد. پس از رحلت آن حضرت، یاران پیامبر(ص) به ویژه علی(ع) نیز به این مهم پای بند بودند. علی (ع) گزارش یکی از یاران خود درباره خیانت و اختلاس فرماندار بصره را، "نصیحت" نامید و از او تشکر کرد.(18) حضرت امام نیز در دوره زمامداری خود از همگان وحتی از نوجوانان میخواست او را نصیحت کنند.(19)
نصیحت حاکم، مفهومیعام و گسترده دارد و منحصر در پند و اندرز زبانی نیست، بلکه هر اقدام خیرخواهانه برای حاکم جامعه، مصداق نصیحت است. قوام نصیحت به انگیزههای خیرخواهانه آن است، مصادیق و شیوههای آن نیز به دست شخص ناصح است. حتی اقدام برای رفع مشکلات حکومت و یا ایجاد تالیف قلوب نیز از مصادیق نصیحت بشمار میرود. فلسفه اصلی نصیت حاکمان بدان خاطر است که زمامداران جامعه در قبال مسئولیت سنگینی که در تامین حقوق مردم دارند، حق دارند که مردم نیز، نصیحت و آراء، و نظریات و حتی انتقادات و اعتراضات خود را برای اطلاع رسانی و راهنمایی کارگزاران حکومت از اوضاع و احوال جامعه یا برای اصلاح و کنترل رفتار آنان مطرح سازند و مردم هم در برابر این حق آنان مکلفند.
این یکی از افتخارات اندیشه سیاسی اسلام است که انتقادات و اعتراضات مردمینسبت به حکومت را نه تنها حق مردم، بلکه حق حاکم و وظیفه مردم میداند. هم چنانکه مردم از حاکم انتظار دارند امور جامعه را سامان بخشد، در جامعه امنیت برقرار کند، حقوق و آزادیهای مشروع آنان را تامین کند؛ آنان نیز نباید از نصیحت و خیرخواهی و ارائه راهکارهای اصلاحی دریغ بورزند. چرا که حاکم با این مسئولیت سنگین، سخت نیازمند نصیحت و خیرخواهی است.
البته نصیحت حاکم از منظر حقوق شهروندی، علاوه بر اینکه حق حاکم و وظیفه ملت است، از حقوق مردم نیز به شمار میرود. یعنی نصیحت، حق و وظیفه متقابل دولت و ملت است. این حق متقابل به شکل زیبایی در کلام حضرت علی (ع) وارد شده است:
"ایها الناس! ان لی علیکم حقا، و لکم علی حق: فاما حقکم علی فالنصیحة لکم و توفیر فیئکم علیکم، و تعلیمکم کیلا تجهلوا، و تادیبکم کیما تعلموا، و اما حقی علیکم فالوفاء بالبیعه و النصیحة فی المشهد و المغیب، و الاجابة حین ادعوکم و الطاعة حین آمرکم؛(20)
ای مردم، من بر شما و تحقی دارم و شما نیز حقی بر من دارید. اما حق شما بر من: خیرخواهی درباره شما و تنظیم و فراوان نمودن بیت المال تهیه معیشت سالم برای شما، و تصدی بر تعلیم شما که از جهل نجات پیدا کنید و تادیب شما که علم شما را بسازد. و اما حق من بر شما: وفا به بیعتی است که با من کردهاید و خیرخواهی در حضور و غیاب و پاسخ مثبت در آن هنگام که شما را بخوانم و اطاعت از من موقعی که به شما دستوری بدهم"
بنابراین، مردم از باب حق نیز میتوانند به نصیحت حاکمان بپردازند. به شرط اینکه جوهره نصیحت که همان خیرخواهی منصوح است در آن رعایت گردد.
نصیحت نیز چون دیگر حقوق مردم، در دنیای امروز برای کارآمدی بیشتر میتواند در قالب تشکلها و گروههای سازمان یافته ارائه شود تا از تاثیرگذاری بیشتری برخوردار گردد. به ویژه آنکه در حکومتهای پیچیده و پردامنه امروز، مراجعه مستقیم و فردی به حاکمان، دور از دسترس مینماید. لذا احزاب، انجمنها و گروههای مختلف سیاسی و صنفی و رسانههای گروهی ابزارهایی هستند که میتوانند در انجام دادن وظیفه اجتماعی نسبت به مسئولان و دست اندرکاران جامعه مورد استفاده قرار گیرند.
نصیحت حاکمان چون دیگر حقوق انسانی و وظایف شهروندی میتواند تاثیر پیشگیرانه قابل توجهی در بوجود آمدن شرایط حاد سیاسی در جامعه داشته باشد، اگر مردم به وظیفه خود عمل کرده و تنها بخاطر خیرخواهی حکومت و اصلاح امور با شیوههای مسالمتآمیز، دیدگاههای خود را مطرح کنند و حکومت نیز وظیفه خویش در قبال همین حق مردم را ادا نماید و با خیرخواهی تمام، پذیرای، انتقادات، پیشنهادات و حتی اعتراضات مردمیباشد؛ جامعه هیچ وقت دچار بن بست سیاسی نمیشود.
امر به معروف و نهی از منکر
یکی دیکر از مهمترین راهکارهای نظارتی مردم در حکومت اسلامیامر به معروف ونهی از منکر است. از امتیازات اندیشه اجتماعی اسلام، اهتمام ویژه به ترویج فرهنگ دینی و تاکید بر رواج نیکیها و جلوگیری از نشر و گسترش زشتیها، جهت جلوگیری از ناهنجاریها، جرم و تبهکاری در جامعه است. این مهم، در قالب نقد شرایط موجود و تحت عنوان وظیفهای دینی و حق خدادادی، با نام "امر به معروف و نهی از منکر" در آموزههای دین، طراحی شده است.
امر به معروف و نهی از منکر، نوعی نظارت و مراقبت عمومیاست که در صورت اجرایی شدن، سلامت جامعه را به بهترین شکل تضمین میکند. نقش تاثیرگذاری و بازدارندگی این وظیفه ارزشمند اجتماعی، در ساحتهای فردی، اجتماعیسیاسی، فرهنگی و اقتصادی، جهت فزونی فضایل و زدودن رذایل، غیر قابل انکار است. در اهمیت این فریضه الهی همین بس که ملاک برتری امت اسلامیبر امتهای دیگر است:
"کنتم خیر أمة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عنالمنکر"(21)
و تمامینیکی ها در مقابل آن، ناچیزند:
"و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنکر الا کنفثة فی بحر لجی ؛
تمام اعمال نیک و جهاد در راه خدا در نزد امر به معروف و نهی از منکر به اندازه آب دهانی است در دریای ژرف و پهناور."(22)
در منطق قرآن حتی افرادی از ادیان دیگر که به این وظیفه مهم اجتماعی اهتمام میورزند؛ مردانی صالح نام دارند.(23)
تشریع اصل این وظیفه در اسلام، از نوعی احساس مسئولیت افراد در برابر دیگران حکایت دارد. بلکه از آنجایی که پای امر و نهی و دخالت در امور و شؤون دیگران، در کار است، نشان از نوعی ولایت افراد جامعه بر یکدیگر دارد. این سخن در مکاتب فردگرای عصر کنونی، منطق قابل قبولی ندارد. چرا که آزادی و استقلال انسان در حوزههای فردی و رفتار شخصی، از اصول مسلم این مکاتب به شمار میرود و دخالت دیگران در شؤون افراد، تنها آنجایی مجاز است که خود شخص این حق را به دیگران واگذار کرده باشد و الا هیچ کس حق دخالت در شؤون فرد دیگر را به هیچ وجه، نخواهد داشت.
اما در مکتب اسلام، این امر نه تنها معقول و پذیرفته شده است، بلکه یک وظیفه واجب شرعی نیز به حساب میآید. در این مکتب، مالک تمام هستی خداست و هر ولایتی از آن اوست و هم او میتواند این ولایت را به دیگران واگذار کند و در این مورد خداوند متعال به صراحت آیه 71 سوره توبه، مؤمنان را نسبت به همدیگر ولایت بخشید و نسبت به سرنوشت هم نوعان مسئول قرار داد:
"والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروفوینهون عن المنکر"
و پیامبر اسلام نیز بر این مسئولیت همگانی مهر تایید نهاد: "کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته"
به حکم این ادله، در نظام سیاسی اسلام، همان گونه که مردم حق تعیین سرنوشت خویش و حق بهرهمندی از فضای سالم رشد و تعالی معنوی دارند، برای ایجاد این فضا و جلوگیری از آلوده شدن آن نیز، محق و مکلفند. در این مکتب، هر شخص همانطور که مسؤول اعمال و رفتار خویش است، نسبت به اعمال و رفتار دیگران نیز مسئولیت دارد. به تعبیر حضرت امام " امر به معروف و نهی از منکر دو اصلی است در اسلام، که همه چیز را میخواهد اصلاح کند؛ یعنی با این دو اصل میخواهد تمام قشرهای مسلمین را اصلاح بکند. به همه ماموریت داده، به همه، به تمام افراد زیر پرچم ماموریت داده که باید وادار کنید همه را به کارهای صحیح، و جلوگیری کنید از کارهای فاسد. این طور نیست که شما فقط یک ماموریتی دارید، و آن این است که خودتان یک کارهای خوبی بکنید، از کار بد احتراز کنید. ماموریت زیادتر از این است، خودتان و همه را"(24)
در واقع نقش امر به معروف و نهی از منکر در آموزههای دین، نقش موتور محرکی است که تمامیاحکام دین را حیات میبخشد و موجب عمل شدن به همه آنها میشود. به همین خاطر است که ارزش آن، بسیار بیشتر و بالاتر از تمامی نیکیها در اسلام است.
امر و نهی در برابر قدرت
از جمله مهمترین مصادیقی که بر اساس امر به معروف و نهی از منکر در جامعه، لازم تلقی میگردد، امر به معروف و نهی از منکر نسبت به اعمال و رفتار حکومت و کارگزاران آن است. مردم همانطور که در قبال اعمال و رفتار سایر شهروندان مسئولیت دارند، در برابر رفتار و عملکرد مسؤولان جامعه نیز مسئولند. اساسا خطا، لغزش و سوء استفاده صاحبان قدرت، به مراتب بیشتر از شهروندان عادی است و عواقب و پیامدهای بیشتری نیز دارد. معمولا حکومت به تدریج از مسیر اصلی خود منحرف میشود. اگر وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به خوبی در جامعه اجرا شود و از ابتدا منکرات به حاکمان گوش زد و راه صحیح نمایانده شود، طبعا از انباشت منکرات و گناهان جلوگیری میشود و دوام حکومت را در پی دارد. اما اگر به این امر اعتنای کافی نشود، کارگزاران حکومت به تدریج در گناهان و بدیها غرق و با سوء استفاده از قدرت درپی تحقق امیال خود برخواهند آمد و جامعه را به تباهی خواهند کشاند.
البته امر و نهی صاحبان قدرت که چه بسا از امر و نهی مردم ناخشنود شوند، با مشکلات بیشتری روبه رو است و صبر و استقامت افزونتری میطلبد. لذا با وسواس بیشتر و تمهید مقدماتی باید اجرایی گردد. از همین رو، ایجاد تشکلهای مختلف میتواند علاوه بر کسب آگاهیهای لازم جهت شناخت معروفها و منکرها، توان مردم در امر و نهی صاحبان قدرت و منصب و احتمال تاثیر و موفقیت را افزایش داده، در برابر تهدیدها مقاوم سازد. شاید بتوان از آیه مبارکه "ولتکن منکم أمة یدعون الی الخیرویأمرون ب المعروف وینهون عن المُنکر" چنین برداشت کرد که ایجاد تشکل برای کارآمد کردن این وظیفه مهم، لازم است.
حضرت علی (ع) در راستای نظارت مردم بر حاکمان و اقشار خاص و ذی نفوذ جامعه، انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر را نه فقط حقی از سوی مردم برای به دست گرفتن سرنوشت خود، بلکه تکلیفی بر آنان دانسته و حساسیت آنها، نسبت به فساد و منکرات را خواستار شده است. به گونهای که در صورت عدم واکنش از سوی توده مردم، نسبت به منکرات قشر خاص جامعه، عقوبت این اعمال علاوه بر آن قشر خاص، توده مردم را نیز در برخواهد گرفت:
"خداوند عامه مردم را به خاطر گناه افراد خاص که مخفیانه و به دور از چشم عامه مردم انجام میشود عقاب نمیکند، اما اگر خواص به صورت آشکارا، عمل منکر انجام دهند و این کار مورد نهی عامه مردم قرار نگیرد، هر دو گروه عام و خاص، مورد عقوبت قرار میگیرند"(25)
آن حضرت، علاوه بر عقوبت اخروی که از جانب خداوند صورت میپذیرد؛ مسلط شدن افراد شرور بر اریکه حاکمیت سیاسی و عدم فریادرسی را نیز از تبعات ترک امر به معروف و نهی از منکر دانسته است:
"لا تترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولّی علیکم شرارکم ثم تدعون فلا یستجاب لکم؛(26)
امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اشرار بر شما تسلط مییابند، آنگاه هر چه فریاد کنید کسی پاسخ شما را نمیدهد."
در اسلام، نقد رفتار حکومت گران، موهبتی است که حتی در صورت معصوم بودن حاکم نیز، توصیه شده است چرا که نسبت به کارگزاران حکومت لازم بوده، در ایجاد فرهنگ مسئولیت پذیری در میان مردم نیز مؤثر است. لذا پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصوم(ع) با آنکه از مقام عصمت برخوردار بودند اما مردم را به انجام این وظیفه در برابر حاکم جامعه تشویق میکردند.
در زمان رسول خدا(ص) با آنکه به حضرت وحی میشد و دارای مقام عصمت بود اما آنان که پارهای از تصمیمات حضرت را نادرست میپنداشتند، زبان به اعتراض و انتقاد میگشودند، و با روی گشاده آن حضرت نیز روبرو میشدند.(27)
روش حضرت علی نیز چنین بود. حضرت نه تنها در بیست و پنج سال خانه نشینی خود که از حق مسلم خویش محروم شده بود، از امر و نهی خلفا دریغ نمیورزید، بلکه در دوره پنج ساله حکومت خود نیز، خود را ملزم به رعایت این حق مردم میدانست. او با اینکه از مقام عصمت برخوردار بود با فروتنی میفرمود:
"فلا تکفّوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل؛
از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت آمیز خودداری مکنید"(28)
و به کارگزار ارشد خود مالک اشتر فرمان داد:
"برای مراجعان خود وقتی مقرر کن که به نیازهای آنها شخصا رسیدگی کنی، مجلس عمومیبرای آنها تشکیل ده و درهای آن را به روی هیچ کس نبند و لشکریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دورساز تا سخنگوی آنان با صراحت و بدون ترس و لکنت سخنان خود را با تو بگوید"(29)
حضرت امام نیز با اعتقاد راسخ به جریان این فریضه در جامعه میفرماید:
"الان مکلفیم ما، مسئولیم همهمان، همهمان مسئولیم، نه مسئول برای کار خودمان؛ مسئول کارهای دیگران هم هستیم "کلکم راع وکلکم مسئول عن رعیته" همه باید نسبت به همه رعایت بکنند. همه باید نسبت به دیگران. مسئولیت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟ اگر خدای نخواسته یک معمم در یک جا پایش را کج گذاشت، همه روحانیون باید به او هجوم کنند که چرا بر خلاف موازین؟ سایر مردم هم باید بکنند. نهی از منکر اختصاص به روحانی ندارد؛ مال همه است. امت باید نهی از منکر بکند؛ امر به معروف بکند."(30) وبه عامه مردم سفارش میکرد: "جلوگیری از منکرات بر همه مسلمین واجب است. سفارش به حق که امر به معروف است و نهی از منکر است بر همه مسلمین واجب است. شما و ما موظفیم که هم در تمام اموری که مربوط به دستگاههای اجرایی است امر به معروف کنیم"(31) این موضوع در سیره حکومتی حضرت امام آنقدر حایز اهمیت بود که در نخستین اقدامات خود برای سامان دهی نظام اسلامی، دستور تشکیل "اداره امر به معروف ونهی از منکر را خطاب به شورای انقلاب صادر و رهبری نظام، یعنی حتی خود را نیز از آن مستثنی ندانستند:
"شورای انقلاب اسلامی به موجب این مرقوم ماموریت دارد که ادارهای به اسم "امر به معروف و نهی از منکر" در مرکز تاسیس نماید؛ و شعبههای آن در تمام کشور گسترش پیدا کند؛ و این اداره، مستقل و در کنار دولت انقلابی اسلامیاست و ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتی و تمام اقشار ملت است. و دولت انقلاب اسلامیمامور است که اوامر صادره از این اداره را اجرا نماید و این اداره مامور است که در سراسر کشور از منکرات به هر صورت که باشد جلوگیری نماید و حدود شرعیه را تحت نظر حاکم شرعی یا منصوب از قبل او، اجرا نماید و احدی از اعضای دولت و قوای انتظامی حق مزاحمت با متصدیان این اداره ندارند. و در اجرای حکم و حدود الهی احدی مستثنی نیست حتی اگر خدای نخواسته رهبر انقلاب یا رئیس دولت مرتکب چیزی شد که موجب حد شرعی است باید در مورد او اجرا شود."(32)