تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۳۸۹ - ۰۸:۵۲  ، 
کد خبر : ۱۴۵۵۷۱

امام خمینی و نظارت مردم بر حکومت


 مهدی پورحسین
یکی از اساسی‏ترین پایه‏های استواری هر نظام سیاسی، به خصوص حکومت اسلامی، نظارت دائمی آحاد مردم بر اعمال و رفتار حکومت است. نظارت به معنای مراقبت، تحت نظر و دیده بانی داشتن بر کار است(1) که موجب حصول اطمینان نسبت به مطابقت نتایج کارها با هدف‏های مطلوب می‏شود. چنین فرایندی برای اتقان همه کارها لازم می‏نماید. اما این امر در حکومت‏ها بخاطر گستردگی و پیچیدگی کارها و فراوانی زمینه‏های سوء استفاده، ضروری تر است. در منطق دین، انسان هر گاه احساس بی نیازی و غنا کند، بیشتر طغیان می‏کند: "ان الإنسان لیطغی ان رآه استغنی"(2) لذا برخورداری از ثروت و قدرت که چنین احساسی را در انسان ایجاد می‏کند، از مهمترین لغزشگاه‏ها بشمار می‏رود وبیش از عرصه‏های دیگر نیاز به نظارت دارد. از این رو دولتمردان جامعه بیش از شهروندان نیازمند نظارت و مراقب‏اند.
نظارت در جامعه اسلامی‏برخاسته از مسؤلیت آحاد جامعه در قبال یکدیگر است. جمله معروف: "کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته"(3) از رسول گرامی‏اسلام، با این مقوله پیوند وثیق دارد. مردم در نظام اجتماعی خویش اگر به این باور برسند که حکومت از آنان و نظریاتشان در جامعه مؤثر است؛ با تمام توان از حکومت خویش، مراقبت خواهند کرد. نظارت مردمی‏بر حکومت از نگاه شیعی تا آن حد اساسی و بنیادین است که حضرت علی (ع) مردم را به شجاعت، نظارت و اظهار نظر درباره حکومت خودش فرا می‏خواند:
"آن گونه که با زمامداران ستمگر سخن می‏گویید با من سخن نگویید و آن چنان که در پیشگاه حکام خشمگین و جبار خود را جمع و جور می‏کنید، در حضور من نباشید و به طور تصنعی با من رفتار منمایید و هرگز گمان مبرید در مورد حقی که به من پیشنهاد کرده‏اید، سستی ورزم و نه این‏که خیال کنید من درپی بزرگ ساختن خویشتنم؛ زیرا کسی که شنیدن حق و یا عرضه داشتن عدالت به او، برایش مشکل باشد، عمل به آن برای وی مشکل‏تر است. با توجه به این، از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت آمیز خودداری مکنید؛ زیرا من، خویشتن را مافوق آن که اشتباه کنم نمی‏دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم مگر آن‏که خداوندی که مالک‏تر از من به من است، کفایتم کند".(4)
حضرت امام نیز به عنوان بنیان گزار جمهوری اسلامی‏ورهبر آن، خود را دور از دست رس نظارت مردمی‏نمی‏دانست ومی‏فرمود:
"آقایان توجه کنند همه و همه ملت موظفند که نظارت کنند بر این امور. نظارت کنند اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را حفظ کن. مساله، مسئله مهم است. همه ملت موظفند به اینکه نظارت داشته باشند در همه کارهایی که الآن مربوط به اسلام است."(5)
مفروض چنین حقی، آن است که مردم نسبت به حکومت، حاکمان و عملکرد آن‏ها دارای حق هستند و نسبت به مجاری حکومت بیگانه نیستند. از آن‏جا که احتمال قصور و تقصیر در تدبیر امور جامعه می‏رود و احتمال خطا از سوی قدرتمندان وجود دارد و هم قدرت به قدری جذاب و وسوسه برانگیز است که احتمال سوء استفاده از آن، بسیار بالا است؛ از این رو برای به حداقل رساندن هرگونه خطا و اشتباه و یا خیانت و تصرفات نابجا، مردم باید با وسواس تمام والبته با آزادی کامل، بر رفتار دولتمردان نظارت داشته باشند. امام خمینی در این زمینه می‏فرمایند:
" ما اگر نظارت نکنیم؛ یعنی، ملت اگر نظارت نکنند در امور دولت و مجلس و همه چیز، اگر کنار بروند، بسپارند دست اینها و بروند مشغول کارهایشان بشوند، ممکن است یک وقت به تباهی بکشد. ما باید ناظر باشیم به امور مردم. ما باید، ملت باید ناظر باشد به اموری که در دولت می‏گذرد، اموری که- فرض کنید که- در مجلس می‏گذرد"(6)
امروزه این حق الهی و وظیفه شرعی در قالب احزاب و تشکلهای سیاسی سامان داده می‏شود دلیل آن نیز روشن است. چون با پیچیدگی عملکرد دولت‏ها و گستردگی جوامع، امکان نظارت فردی بر دولت‏ها، ناممکن به نظر می‏رسد، ضمن این که قدرت قاهره دولت، مخالفت‏ها و اعتراضات فردی را به آسانی درهم پیچیده و نظارت مردمی را ناکارآمد خواهد کرد. از این رو نظارت گروهی وسامان یافته، زودتر و آسان تر به نتیجه می‏رسد وبه اهداف نظارت نیز نزدیک‏تر است. امروزه در دنیا از جمله مهمترین کارکردهای احزاب و گروه‏های سیاسی نظارت بر عملکرد دولت‏ها است. ومیزان آزادی احزاب سیاسی ورواج انتقادات نسبت به رفتار دولتمردان وحتی اعتراضات سیاسی شاخص توسعه یافتگی کشورها به حساب می‏آید.
نظارت بر حکومت؛ در اسلام وهمچنین در نگاه حضرت امام راهکارهایی دارد که به صورت مختصر بدان‏ها اشاره می‏شود:
وظیفه نصیحت
یکی از وظایف مردم در قبال حاکم و حکومت، نصیحت است. نصیحت ائمه مسلمین تعبیری آشنا در فرهنگ سیاسی اسلام است که ریشه در روایات و کلام رسول گرامی‏اسلام دارد. نصیحت، برخلاف شهرتی که در فرهنگ عمومی‏ما دارد، به معنای پند و اندرز نیست بلکه به معنای "خیرخواهی خالصانه" و "مصلحت اندیشی صادقانه و واقع بینانه" نسبت به دیگران است.(7)
این واژه در مقابل غش قرار دارد که به معنای ناخالصی، بدخواهی، فریب، خیانت و نیرنگ است.(8) در اسلام، مؤمنان موظفند نسبت به همگان ناصح و خیرخواه بوده، در برابر آنان از هرگونه فریب، خیانت و نیرنگ به دور باشند. نصیحت، یک واجب شرعی به حساب می‏آید:
"یجب للمؤمن علی المؤمن النصیحة له فی المشهد و المغیب"(9)
اعتقاد امام خمینی نیز این بود که:" نصیحت از واجبات است؛ ترکش شاید از کبایر باشد. از شاه گرفته تا این آقایان، تا آخر مملکت، همه را باید علما نصیحت کنند"(10)
اهمیت خیرخواهی دیگران در اسلام به قدری است که پیامبر اسلام، دین را همسنگ نصیحت دانسته‏اند لذا سؤال شد، نصیحت نسبت به چه کسی ؟ فرمود برای خدا، پیامبر خدا، ائمه مسلمین و همه مسلمانان:
"الدین نصیحه، قیل لمن یا رسول الله؟ قال: لله و لرسوله و لأئمة الدین و لجماعة المسلمین"(11)
نصیحت یک مسئولیت همگانی است که جامعه اسلامی‏را از هرگونه ناخالصی، ریا و نیرنگ، پاک می‏کند و روابط و تعامل انسان را تسهیل مینماید و از حقوق برادران مومن نسبت به یکدیگر به شمار می‏رود. حضرت امام می‏فرمودند: "این جانب نصیحت به آقایان را ازحقوق برادری ایمانی می‏دانم"(12)
و دریغ ورزیدن آن نسبت به دیگران را خیانت می‏شمردند: "در اخوت ایمانی و خلت روحانی با احبّاء عرفانی خیانت روا ندارم و از نصیحت، که از حقوق مؤمنین است به یکدیگر، خودداری ننمایم"(13)
یکی از مهمترین مصادیق نصیحت و خیرخواهی عمومی‏مردم نسبت به همدیگر، نصیحت حاکمان اسلامی‏و رهبران جامعه است. پیامبر اسلام می‏فرماید:
"ثلاث لا یغل علیه من قلب امری مسلم: اخلاص العمل لله، و النصیحة لائمة المسلمین و اللزوم لجماعتهم؛(14)
سه خصلت است که دل هیچ فرد مسلمانی با آن خیانت نکند: خالص کردن عمل برای خدا، خیرخواهی پیشوایان مسلمین و همراه بودن با جماعت"
رهبران جامعه به لحاظ مسئولیت سنگینی که جهت تامین حقوق مردم و ایجاد زمینه‏های مناسب برای رشد و تعالی جسمی‏و روحی آنان دارند، بیش از دیگران نیازمند خیرخواهی مردمند. از این رو، در لسان روایات، خیرخواهی حاکمان یکی از حقوق آنان شمرده شده است: امیرالمؤمنین علی (ع) خطاب به مردم می‏فرماید:
"و اما حقی علیکم: فالوفاء بالبیعه، و النصیحة فی المشهد و المغیب، والاجابة حین ادعوکم و الطاعة حین امرکم؛(15)
اما حق من بر شما، وفا به بیعتی است که با من کرده‏اید و خیرخواهی در حضور و غیاب و پاسخ مثبت در آن هنگام که شما را بخوانم و اطاعت از من موقعی که به شما دستوری بدهم."
در مقابل، حضرت علی (ع) شهروندان حکومت اسلامی‏را از هر گونه خیانت و نیرنگ نسبت به حکومت برحذر می‏دارد: "با والیان خود خیانت نورزید و به رهبران خود نیرنگ نزنید و پیشوایان خود را نادان نخوانید و از رشته پیوند خود (جماعت مسلمین) پراکنده مشوید تا شوکت و دولت شما برود. پایه کارهای شما باید بر این مبنا باشد و ملزم به این روش باشید"(16)
بنابراین نصیحت و خیرخواهی شهروندان حکومت اسلامی، نسبت به رهبران جامعه دینی، یکی از حقوق مسلم حاکمان بشمار می‏رود. درحکومت نبوی یاران آن حضرت پیشنهادها و گاه انتقادها و اعتراض‏های خود را به عنوان خیرخواهی ارائه می‏کردند.(17) پیامبر(ص) نیز بدون هیچ گونه ناراحتی به خیرخواهی آنان گوش می‏داد و عمل می‏کرد. پس از رحلت آن حضرت، یاران پیامبر(ص) به ویژه علی(ع) نیز به این مهم پای بند بودند. علی (ع) گزارش یکی از یاران خود درباره خیانت و اختلاس فرماندار بصره را، "نصیحت" نامید و از او تشکر کرد.(18) حضرت امام نیز در دوره زمامداری خود از همگان وحتی از نوجوانان می‏خواست او را نصیحت کنند.(19)
نصیحت حاکم، مفهومی‏عام و گسترده دارد و منحصر در پند و اندرز زبانی نیست، بلکه هر اقدام خیرخواهانه برای حاکم جامعه، مصداق نصیحت است. قوام نصیحت به انگیزه‏های خیرخواهانه آن است، مصادیق و شیوه‏های آن نیز به دست شخص ناصح است. حتی اقدام برای رفع مشکلات حکومت و یا ایجاد تالیف قلوب نیز از مصادیق نصیحت بشمار می‏رود. فلسفه اصلی نصیت حاکمان بدان خاطر است که زمامداران جامعه در قبال مسئولیت سنگینی که در تامین حقوق مردم دارند، حق دارند که مردم نیز، نصیحت و آراء، و نظریات و حتی انتقادات و اعتراضات خود را برای اطلاع رسانی و راهنمایی کارگزاران حکومت از اوضاع و احوال جامعه یا برای اصلاح و کنترل رفتار آنان مطرح سازند و مردم هم در برابر این حق آنان مکلفند.
این یکی از افتخارات اندیشه سیاسی اسلام است که انتقادات و اعتراضات مردمی‏نسبت به حکومت را نه تنها حق مردم، بلکه حق حاکم و وظیفه مردم می‏داند. هم چنان‏که مردم از حاکم انتظار دارند امور جامعه را سامان بخشد، در جامعه امنیت برقرار کند، حقوق و آزادی‏های مشروع آنان را تامین کند؛ آنان نیز نباید از نصیحت و خیرخواهی و ارائه راهکارهای اصلاحی دریغ بورزند. چرا که حاکم با این مسئولیت سنگین، سخت نیازمند نصیحت و خیرخواهی است.
البته نصیحت حاکم از منظر حقوق شهروندی، علاوه بر این‏که حق حاکم و وظیفه ملت است، از حقوق مردم نیز به شمار می‏رود. یعنی نصیحت، حق و وظیفه متقابل دولت و ملت است. این حق متقابل به شکل زیبایی در کلام حضرت علی (ع) وارد شده است:
"ایها الناس! ان لی علیکم حقا، و لکم علی حق: فاما حقکم علی فالنصیحة لکم و توفیر فیئکم علیکم، و تعلیمکم کیلا تجهلوا، و تادیبکم کیما تعلموا، و اما حقی علیکم فالوفاء بالبیعه و النصیحة فی المشهد و المغیب، و الاجابة حین ادعوکم و الطاعة حین آمرکم؛(20)
ای مردم، من بر شما و تحقی دارم و شما نیز حقی بر من دارید. اما حق شما بر من: خیرخواهی درباره شما و تنظیم و فراوان نمودن بیت المال تهیه معیشت سالم برای شما، و تصدی بر تعلیم شما که از جهل نجات پیدا کنید و تادیب شما که علم شما را بسازد. و اما حق من بر شما: وفا به بیعتی است که با من کرده‏اید و خیرخواهی در حضور و غیاب و پاسخ مثبت در آن هنگام که شما را بخوانم و اطاعت از من موقعی که به شما دستوری بدهم"
بنابراین، مردم از باب حق نیز می‏توانند به نصیحت حاکمان بپردازند. به شرط این‏که جوهره نصیحت که همان خیرخواهی منصوح است در آن رعایت گردد.
نصیحت نیز چون دیگر حقوق مردم، در دنیای امروز برای کارآمدی بیشتر می‏تواند در قالب تشکل‏ها و گروه‏های سازمان یافته ارائه شود تا از تاثیرگذاری بیشتری برخوردار گردد. به ویژه آن‏که در حکومت‏های پیچیده و پردامنه امروز، مراجعه مستقیم و فردی به حاکمان، دور از دسترس می‏نماید. لذا احزاب، انجمن‏ها و گروه‏های مختلف سیاسی و صنفی و رسانه‏های گروهی ابزارهایی هستند که می‏توانند در انجام دادن وظیفه اجتماعی نسبت به مسئولان و دست اندرکاران جامعه مورد استفاده قرار گیرند.
نصیحت حاکمان چون دیگر حقوق انسانی و وظایف شهروندی می‏تواند تاثیر پیش‏گیرانه قابل توجهی در بوجود آمدن شرایط حاد سیاسی در جامعه داشته باشد، اگر مردم به وظیفه خود عمل کرده و تنها بخاطر خیرخواهی حکومت و اصلاح امور با شیوه‏های مسالمت‏آمیز، دیدگاه‏های خود را مطرح کنند و حکومت نیز وظیفه خویش در قبال همین حق مردم را ادا نماید و با خیرخواهی تمام، پذیرای، انتقادات، پیشنهادات و حتی اعتراضات مردمی‏باشد؛ جامعه هیچ وقت دچار بن بست سیاسی نمی‏شود.
امر به معروف و نهی از منکر
یکی دیکر از مهمترین راهکارهای نظارتی مردم در حکومت اسلامی‏امر به معروف ونهی از منکر است. از امتیازات اندیشه اجتماعی اسلام، اهتمام ویژه به ترویج فرهنگ دینی و تاکید بر رواج نیکی‏ها و جلوگیری از نشر و گسترش زشتی‏ها، جهت جلوگیری از ناهنجاری‏ها، جرم و تبهکاری در جامعه است. این مهم، در قالب نقد شرایط موجود و تحت عنوان وظیفه‏ای دینی و حق خدادادی، با نام "امر به معروف و نهی از منکر" در آموزه‏های دین، طراحی شده است.
امر به معروف و نهی از منکر، نوعی نظارت و مراقبت عمومی‏است که در صورت اجرایی شدن، سلامت جامعه را به بهترین شکل تضمین می‏کند. نقش تاثیرگذاری و بازدارندگی این وظیفه ارزشمند اجتماعی، در ساحت‏های فردی، اجتماعی‏سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، جهت فزونی فضایل و زدودن رذایل، غیر قابل انکار است. در اهمیت این فریضه الهی همین بس که ملاک برتری امت اسلامی‏بر امت‏های دیگر است:
"کنتم خیر أمة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن‏المنکر"(21)
و تمامی‏نیکی ها در مقابل آن، ناچیزند:
"و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنکر الا کنفثة فی بحر لجی ؛
تمام اعمال نیک و جهاد در راه خدا در نزد امر به معروف و نهی از منکر به اندازه آب دهانی است در دریای ژرف و پهناور."(22)
در منطق قرآن حتی افرادی از ادیان دیگر که به این وظیفه مهم اجتماعی اهتمام می‏ورزند؛ مردانی صالح نام دارند.(23)
تشریع اصل این وظیفه در اسلام، از نوعی احساس مسئولیت افراد در برابر دیگران حکایت دارد. بلکه از آن‏جایی که پای امر و نهی و دخالت در امور و شؤون دیگران، در کار است، نشان از نوعی ولایت افراد جامعه بر یکدیگر دارد. این سخن در مکاتب فردگرای عصر کنونی، منطق قابل قبولی ندارد. چرا که آزادی و استقلال انسان در حوزه‏های فردی و رفتار شخصی، از اصول مسلم این مکاتب به شمار می‏رود و دخالت دیگران در شؤون افراد، تنها آن‏جایی مجاز است که خود شخص این حق را به دیگران واگذار کرده باشد و الا هیچ کس حق دخالت در شؤون فرد دیگر را به هیچ وجه، نخواهد داشت.
اما در مکتب اسلام، این امر نه تنها معقول و پذیرفته شده است، بلکه یک وظیفه واجب شرعی نیز به حساب می‏آید. در این مکتب، مالک تمام هستی خداست و هر ولایتی از آن اوست و هم او می‏تواند این ولایت را به دیگران واگذار کند و در این مورد خداوند متعال به صراحت آیه 71 سوره توبه، مؤمنان را نسبت به همدیگر ولایت بخشید و نسبت به سرنوشت هم نوعان مسئول قرار داد:
"والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف‏وینهون عن المنکر"
و پیامبر اسلام نیز بر این مسئولیت همگانی مهر تایید نهاد: "کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته"
به حکم این ادله، در نظام سیاسی اسلام، همان گونه که مردم حق تعیین سرنوشت خویش و حق بهره‏مندی از فضای سالم رشد و تعالی معنوی دارند، برای ایجاد این فضا و جلوگیری از آلوده شدن آن نیز، محق و مکلفند. در این مکتب، هر شخص همان‏طور که مسؤول اعمال و رفتار خویش است، نسبت به اعمال و رفتار دیگران نیز مسئولیت دارد. به تعبیر حضرت امام " امر به معروف و نهی از منکر دو اصلی است در اسلام، که همه چیز را می‏خواهد اصلاح کند؛ یعنی با این دو اصل می‏خواهد تمام قشرهای مسلمین را اصلاح بکند. به همه ماموریت داده، به همه، به تمام افراد زیر پرچم ماموریت داده که باید وادار کنید همه را به کارهای صحیح، و جلوگیری کنید از کارهای فاسد. این طور نیست که شما فقط یک ماموریتی دارید، و آن این است که خودتان یک کارهای خوبی بکنید، از کار بد احتراز کنید. ماموریت زیادتر از این است، خودتان و همه را"(24)
در واقع نقش امر به معروف و نهی از منکر در آموزه‏های دین، نقش موتور محرکی است که تمامی‏احکام دین را حیات می‏بخشد و موجب عمل شدن به همه آن‏ها می‏شود. به همین خاطر است که ارزش آن، بسیار بیشتر و بالاتر از تمامی نیکی‏ها در اسلام است.
امر و نهی در برابر قدرت
از جمله مهمترین مصادیقی که بر اساس امر به معروف و نهی از منکر در جامعه، لازم تلقی می‏گردد، امر به معروف و نهی از منکر نسبت به اعمال و رفتار حکومت و کارگزاران آن است. مردم همان‏طور که در قبال اعمال و رفتار سایر شهروندان مسئولیت دارند، در برابر رفتار و عملکرد مسؤولان جامعه نیز مسئولند. اساسا خطا، لغزش و سوء استفاده صاحبان قدرت، به مراتب بیش‏تر از شهروندان عادی است و عواقب و پیامدهای بیش‏تری نیز دارد. معمولا حکومت به تدریج از مسیر اصلی خود منحرف می‏شود. اگر وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به خوبی در جامعه اجرا شود و از ابتدا منکرات به حاکمان گوش زد و راه صحیح نمایانده شود، طبعا از انباشت منکرات و گناهان جلوگیری می‏شود و دوام حکومت را در پی دارد. اما اگر به این امر اعتنای کافی نشود، کارگزاران حکومت به تدریج در گناهان و بدی‏ها غرق و با سوء استفاده از قدرت درپی تحقق امیال خود برخواهند آمد و جامعه را به تباهی خواهند کشاند.
البته امر و نهی صاحبان قدرت که چه بسا از امر و نهی مردم ناخشنود شوند، با مشکلات بیش‏تری روبه رو است و صبر و استقامت افزون‏تری می‏طلبد. لذا با وسواس بیشتر و تمهید مقدماتی باید اجرایی گردد. از همین رو، ایجاد تشکل‏های مختلف می‏تواند علاوه بر کسب آگاهی‏های لازم جهت شناخت معروف‏ها و منکرها، توان مردم در امر و نهی صاحبان قدرت و منصب و احتمال تاثیر و موفقیت را افزایش داده، در برابر تهدیدها مقاوم سازد. شاید بتوان از آیه مبارکه "ولتکن منکم أمة یدعون الی الخیرویأمرون ب المعروف وینهون عن المُنکر" چنین برداشت کرد که ایجاد تشکل برای کارآمد کردن این وظیفه مهم، لازم است.
حضرت علی (ع) در راستای نظارت مردم بر حاکمان و اقشار خاص و ذی نفوذ جامعه، انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر را نه فقط حقی از سوی مردم برای به دست گرفتن سرنوشت خود، بلکه تکلیفی بر آنان دانسته و حساسیت آن‏ها، نسبت به فساد و منکرات را خواستار شده است. به گونه‏ای که در صورت عدم واکنش از سوی توده مردم، نسبت به منکرات قشر خاص جامعه، عقوبت این اعمال علاوه بر آن قشر خاص، توده مردم را نیز در برخواهد گرفت:
"خداوند عامه مردم را به خاطر گناه افراد خاص که مخفیانه و به دور از چشم عامه مردم انجام می‏شود عقاب نمی‏کند، اما اگر خواص به صورت آشکارا، عمل منکر انجام دهند و این کار مورد نهی عامه مردم قرار نگیرد، هر دو گروه عام و خاص، مورد عقوبت قرار می‏گیرند"(25)
آن حضرت، علاوه بر عقوبت اخروی که از جانب خداوند صورت می‏پذیرد؛ مسلط شدن افراد شرور بر اریکه حاکمیت سیاسی و عدم فریادرسی را نیز از تبعات ترک امر به معروف و نهی از منکر دانسته است:
"لا تترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولّی علیکم شرارکم ثم تدعون فلا یستجاب لکم؛(26)
امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اشرار بر شما تسلط می‏یابند، آنگاه هر چه فریاد کنید کسی پاسخ شما را نمی‏دهد."
در اسلام، نقد رفتار حکومت گران، موهبتی است که حتی در صورت معصوم بودن حاکم نیز، توصیه شده است چرا که نسبت به کارگزاران حکومت لازم بوده، در ایجاد فرهنگ مسئولیت پذیری در میان مردم نیز مؤثر است. لذا پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصوم(ع) با آن‏که از مقام عصمت برخوردار بودند اما مردم را به انجام این وظیفه در برابر حاکم جامعه تشویق می‏کردند.
در زمان رسول خدا(ص) با آن‏که به حضرت وحی می‏شد و دارای مقام عصمت بود اما آنان که پاره‏ای از تصمیمات حضرت را نادرست می‏پنداشتند، زبان به اعتراض و انتقاد می‏گشودند، و با روی گشاده آن حضرت نیز روبرو می‏شدند.(27)
روش حضرت علی نیز چنین بود. حضرت نه تنها در بیست و پنج سال خانه نشینی خود که از حق مسلم خویش محروم شده بود، از امر و نهی خلفا دریغ نمی‏ورزید، بلکه در دوره پنج ساله حکومت خود نیز، خود را ملزم به رعایت این حق مردم می‏دانست. او با این‏که از مقام عصمت برخوردار بود با فروتنی می‏فرمود:
"فلا تکفّوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل؛
از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت آمیز خودداری مکنید"(28)
و به کارگزار ارشد خود مالک اشتر فرمان داد:
"برای مراجعان خود وقتی مقرر کن که به نیازهای آن‏ها شخصا رسیدگی کنی، مجلس عمومی‏برای آن‏ها تشکیل ده و درهای آن را به روی هیچ کس نبند و لشکریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دورساز تا سخنگوی آنان با صراحت و بدون ترس و لکنت سخنان خود را با تو بگوید"(29)
حضرت امام نیز با اعتقاد راسخ به جریان این فریضه در جامعه می‏فرماید:
"الان مکلفیم ما، مسئولیم همه‏مان، همه‏مان مسئولیم، نه مسئول برای کار خودمان؛ مسئول کارهای دیگران هم هستیم "کلکم راع وکلکم مسئول عن رعیته" همه باید نسبت به همه رعایت بکنند. همه باید نسبت به دیگران. مسئولیت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟ اگر خدای نخواسته یک معمم در یک جا پایش را کج گذاشت، همه روحانیون باید به او هجوم کنند که چرا بر خلاف موازین؟ سایر مردم هم باید بکنند. نهی از منکر اختصاص به روحانی ندارد؛ مال همه است. امت باید نهی از منکر بکند؛ امر به معروف بکند."(30) وبه عامه مردم سفارش می‏کرد: "جلوگیری از منکرات بر همه مسلمین واجب است. سفارش به حق که امر به معروف است و نهی از منکر است بر همه مسلمین واجب است. شما و ما موظفیم که هم در تمام اموری که مربوط به دستگاههای اجرایی است امر به معروف کنیم"(31) این موضوع در سیره حکومتی حضرت امام آنقدر حایز اهمیت بود که در نخستین اقدامات خود برای سامان دهی نظام اسلامی، دستور تشکیل "اداره امر به معروف ونهی از منکر را خطاب به شورای انقلاب صادر و رهبری نظام، یعنی حتی خود را نیز از آن مستثنی ندانستند:
"شورای انقلاب اسلامی به موجب این مرقوم ماموریت دارد که اداره‏ای به اسم "امر به معروف و نهی از منکر" در مرکز تاسیس نماید؛ و شعبه‏های آن در تمام کشور گسترش پیدا کند؛ و این اداره، مستقل و در کنار دولت انقلابی اسلامی‏است و ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتی و تمام اقشار ملت است. و دولت انقلاب اسلامی‏مامور است که اوامر صادره از این اداره را اجرا نماید و این اداره مامور است که در سراسر کشور از منکرات به هر صورت که باشد جلوگیری نماید و حدود شرعیه را تحت نظر حاکم شرعی یا منصوب از قبل او، اجرا نماید و احدی از اعضای دولت و قوای انتظامی حق مزاحمت با متصدیان این اداره ندارند. و در اجرای حکم و حدود الهی احدی مستثنی نیست حتی اگر خدای نخواسته رهبر انقلاب یا رئیس دولت مرتکب چیزی شد که موجب حد شرعی است باید در مورد او اجرا شود."(32)

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات