شرط اصلی جلوگیری از شکست و زوال انقلاب، تداوم و حرکت دائمی آن و تلاش برای اجرای تمام آرمان های انقلاب در همه زمینه ها، به ویژه گسترش و صدور پیام آن به خارج از مرزهای کشور، است؛ بنابراین هر اندازه که هدف عالی تر و از دسترس دورتر باشد، امکان اضمحلال و فساد انقلاب کمتر خواهد بود. در این میان و در مسیر حرکت، مبارزه با آفات انقلاب از مسائل مهمی است که نیروهای انقلاب باید آنها را شناسایی کنند و پیگیرانه درصدد دفع آنها برآیند.
آفات انقلاب از عوامل فطری، روانی و اجتماعی ناشی می شود که به صورت بسیار نامحسوس و خزنده، جامعه انقلابی را تحت تأثیر و نفوذ خود قرار می دهد و با خالی کردن انقلاب از محتوای اصلی و درونی آن، خسارت خود را وارد می آورد.
نهضت های اجتماعی ــ سیاسی، که در برهه های مختلف از تاریخ به وجود می آیند، در فضا و نظامی باز شکل می گیرند و شکوفا می شوند؛ ازاین رو همواره در معرض آسیب ها و آفاتی هستند که با هدف تحریف یا متوقف ساختن این نهضت ها یا ایجاد تردید در آنها، از محیط پیرامون بر آنها وارد می شوند. انقلاب اسلامی ایران نیز از این اصل مستثنا نیست.
در کنار این واقعیت، هوشیاری رهبران دینی، سیاسی در انقلاب اسلامی نقطه اتکای مطمئنی بوده است که به موقع آفات را تشخیص داده و آنها را گوشزد ساخته اند. از جمله آن هوشیاران، استاد فرزانه، شهید مطهری است که با دورنگری و عمیق اندیشی خاص خود، آسیب های در کمین انقلاب را رصد نمود و ما را از خطرهای آنها آگاه ساخت.
استاد مطهری، علاوه بر تبیین و تحلیل اندیشه های اصیل اسلامی، بخش عمده ای از تلاش های خود را به آسیب شناسی اندیشه های موجود اختصاص داده بود تا مانع انحراف اندیشه سیاسی اسلام از مسیر اصلی آن شود. ازآنجایی که شهید مرتضی مطهری در مسائل گوناگون فکری صاحب نظر بود و اندیشه های او راه گشای مشکلات فکری جامعه اسلامی ماست، هر چه جامعه و محیط فکری جهان اسلام و انقلاب با آفت ها و آسیب های بیشتری مواجه شود رجوع بیشتر به آثار و افکار ایشان الزامی تر می گردد. تأکید امام خمینی(ره) بر آموزنده و روانبخش بودن قلم و زبان استاد و تاکید مقام معظم رهبری بر لزوم استفاده از اندیشه های این شهید فرزانه تا جایی که آثار آن بزرگوار را مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی ایران دانسته، مؤید این نکته است.
شهید مطهری از سویی از سرچشمه زلال معارف اسلامی سیراب شده بود و از دیگر سو با اندیشه ها، ایدئولوژی ها، مکتب ها و ایسم های مطرح در جهان آشنایی ژرف و همه سویه داشت.
در این مقاله آرای آسیب شناسانه شهید مطهری در زمینه انقلاب اسلامی بازخوانی مجدد شده است.
شهید مطهری انقلاب را به طور کلی این گونه تعریف کرده است: «انقلاب عبارت است از طغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یا یک سرزمین علیه نظم حاکم موجود، برای ایجاد نظمی مطلوب؛ به بیان دیگر انقلاب از مقوله عصیان و طغیان است علیه وضع حاکم، به منظور استقرار وضعی دیگر».
می توان ویژگی های اصلی انقلاب را از منظر شهید مطهری این گونه دسته بندی کرد: 1ــ تغییر بنیادی در جامعه، یعنی دگرگون شدن جامعه از بن و از بیخ؛ 2ــ درهم ریختن نظم حاکم با شدت و سرعت؛ 3ــ به کار بردن عصیان، طغیان، تمرّد، انکار، نفی و طرد؛ 4ــ بر هم ریختن نظم موجود برای جانشین ساختن نظمی دیگر.
براین اساس ایشان ریشه انقلاب را دو عمل دانسته است: 1ــ نارضایتی و خشم از وضع موجود؛ 2ــ وجود آرمانی درباره وضع مطلوب؛ زیرا در هر انقلابی نفی و اثبات وجود دارد؛ نفی وضع موجود و اثبات وضعیت مطلوب.
شاید عده ای گمان کنند که کودتا نیز نوعی انقلاب است؛ درحالی که استاد برای رفع این توهم گفته است: «فرق انقلاب با کودتا این است که انقلاب ماهیت مردمی دارد به خلاف کودتا که یک اقلیت مسلح و مجهز به نیرو در مقابل حاکمیت قیام می کند و وضع موجود را به هم می زند».
با این توصیف، پدیده اجتماعی انقلاب مانند هر موجود زنده ای، دارای حیات است و مانند بدن انسان ممکن است دچار خطرها، آفت ها و بیماری هایی شود که برای پویایی و شادابی آن تهدید محسوب می شود و مانع به ثمر رسیدن آرمان های انقلاب و تبدیل آنها به دستاورد می گردد.
پرسش اصلی مقاله حاضر این است که از منظر شهید مطهری، با توجه به علل و ماهیت انقلاب اسلامی آسیب های فراروی انقلاب، که مانع از تحقق نهایی اهداف انقلاب و تداوم آن می گردد، چیست؟
در پاسخ ابتدایی به این پرسش باید گفت که از نظر شهید مطهری، ازآنجاکه طی تاریخ، نهضت ها و انقلاب های متعددی از مسیر اصلی و اهداف اولیه خود منحرف شده اند، لزوم توجه و بررسی آسیب ها و آفاتی که ممکن است انقلاب اسلامی را مانند هر انقلابی دربرگیرد برای مقابله با آن آسیب ها امری ضروری است. نکته مهم این است که نباید این طور تلقی کرد که آنچه با عنوان «آسیب شناسی انقلاب»مطرح می شود، حتماً به آنچه امروز وقوع یافته است نگاه دارد. لذا از منظر شهید مطهری آسیب هایی که ممکن است به وجود بیایند بررسی شدنی هستند. البته بیان شرایط تداوم و آسیب های انقلاب فقط شروط لازم هستند و این به معنی شروط کافی نیست.
پیشینه تاریخی
در دو سده گذشته جنبش های بسیاری در جامعه ایران روی داده است که این کشور را از باقی کشورهای آسیایی ممتاز می کند. میشل فوکو، فیلسوف مشهور فرانسوی و نظریه پرداز فرامدرنیسم (که در بحبوحه انقلاب اسلامی ایران به تهران و قم مسافرت، و از نزدیک وقوع انقلاب را مشاهده کرد) گفته است: این انقلاب نمی تواند براساس انگیزه های اقتصادی و مادی روی داده باشد؛ زیرا جهان شاهد شورش و قیام همه ملت علیه قدرتی بود که مشکلات اقتصادی آن به آن اندازه بزرگ و مهم نبود که به دلیل آن، میلیون ها ایرانی به خیابان ها بریزند و با سینه های عریان در مقابل مسلسل ها بایستند؛ پس دلیل انقلاب را باید در جایی دیگر جستجو کرد. نیکی. ر. کدی نیز ضمن اذعان به «انقلاب خیز» بودن و فراوانی شورش ها و قیام ها در ایران، کوشیده است چرایی این ویژگی را تبیین کند. از میان این جنبش ها، انقلاب اسلامی، که در سال 1357 به رهبری امام خمینی(ره) به پیروزی دست یافت، به دلیل دامنه وسیع آن و تأثیرات عمیق اش، از ویژگی ممتازی برخوردار است. بررسی چرایی پیدایش این جنبش و ماهیت آن در فهم «آسیب های انقلاب» ما را یاری می رساند؛ زیرا فهم آسیب های هر پدیده ای فرع بر فهم ویژگی های آن پدیده و اجزای تشکیل دهنده آن است.
تأکید ویژه شهید مطهری بر اصل حفظ انقلاب تأکیدی بی جهت نیست. این اصل، در بسیاری از موارد صدق می کند که نگه داشتن موهبتی از به دست آوردنش، اگر نگوییم مشکل تر، مطمئناً آسان تر نیست. قدما می گفتند جهان گیری از جهانداری ساده تر است و ما باید بگوییم انقلاب ایجاد کردن از انقلاب نگاه داشتن سهل تر است.
آیات قرآن کریم نیز ما را به درس گرفتن از سرگذشت پیشینیان ترغیب می کند. (حشر/2) همچنین امیرالمؤمنان علی(ع) مکرر ما را به سرنوشت ملت های پیشین و مطالعه تاریخ و عبرت گرفتن از آن دعوت کرده است.
آن حضرت مهم ترین موانع انقلاب و اسباب شکست نهضت ها را کینه توزی، تفرقه و پشت کردن به یکدیگر معرفی نموده است. طی تاریخ انقلاب های متعددی رخ داده که نتوانسته اند با آسیب ها و مشکلات داخلی و خارجی مقابله کنند. تاریخ بسیاری از انقلاب ها نشان می دهد که معمولاً نیروهای انقلابی و مصلحان گام های اولیه را با موفقیت برمی دارند و رژیم سیاسی حاکم را سرنگون می سازند و وضع موجود را متحول می سازند، ولی در تحقق اهداف انقلاب و بنای جامعه مطلوب ناکام می مانند.
در انقلاب مشروطیت، با اینکه انقلاب، حرکتی وسیع و مردمی بود و خون های بسیاری در راه آن نثار شد، پس از گذشت کمتر از چهارده سال از فرمان مشروطیت، کودتای 1299 روی داد که در پی آن دیکتاتوری رضاخان و روی کار آمدن غرب زده ها پایه گذاری شد.
شهید مطهری در کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی» تاریخ انقلاب اسلامی در زمان پیامبراکرم(ص) را تحلیل و عنوان کرده است که نفوذ و رخنه فرصت طلبان و دشمنانی که با اسلام می جنگیدند سبب شد مسیر انقلاب پیامبراکرم(ص) تغییر کند؛ افرادی که با رخنه و نفوذ در صفوف مسلمانان کوشیدند محتوا و شکل پیام و اهداف نهضت پیامبر را به سمت افکار و اندیشه های خودساخته خود جهت دهند. بدین ترتیب که از اواخر قرن اول هجری، تلاش هایی آغاز شد تا ماهیت اسلامی انقلاب پیامبر ماهیتی قومی و عربی به خود بگیرد. بدیهی است که همین امر برای ایجاد شکاف در درون جامعه اسلامی کافی بود. در ادامه این شکاف، بحث ها و درگیری های قومی و نژادی دو گروه را در مقابل هم قرار داد و به این ترتیب نطفه جنگ های قومی و نژادی یا به اصطلاح امروز ناسیونالیستی و راسیستی در میان امت مسلمان بسته شد.
شهید مطهری، پس از بیان علل تغییر مسیر انقلاب پیامبر، این رخداد را درس عبرت تاریخ برای انقلاب ایران شمرده و انقلابیون را از افتادن در این مسیر بر حذر نموده و گفته است: «امروز نیز ما درست در وضعی قرار داریم نظیر اوضاع ایام آخر عمر پیامبر، یعنی وقتی که آیه صالیوم یئس الذین نازل شد. پیام قرآن به ما نیز این است که حالا که بر دشمن بیرونی پیروز شده اید و نیروهای او را متلاشی کرده اید، دیگر از او ترسی نداشته باشید، بلکه اکنون باید از خود ترس داشته باشید. اگر ما با واقع بینی و دقت کامل با مسائل فعلی انقلاب مواجه نشویم و در آن تعصبات و خودخواهی ها را دخالت دهیم، شکست انقلابمان بر اساس قاعده صواخشون و بر اساس قاعده صان الله لا یغیر حتمی الوقوع خواهد بود؛ درست به همان گونه که نهضت صدر اسلام نیز بر همین اساس با شکست روبرو شد».
ماهیت و عوامل انقلابها
شهید مطهری درباره ماهیت انقلاب ها و منطبق ساختن انقلاب اسلامی بر نظریات طرح شده معتقد است که باید این موضوع را در موارد ذیل مطالعه و بررسی کرد که برای پرهیز از طولانی شدن مطلب از تحلیل آنها صرف نظر شده است: 1ــ بررسی افراد و گروههایی که بار نهضت را به دوش داشتند؛ 2ــ ریشه یابی و ارزیابی عللی که با ایجاد انقلاب و پیشبرد آن رابطه داشته اند؛ 3ــ مطالعه درباره هدف هایی که نهضت تعقیب می کرد؛ 4ــ بررسی شعارهایی که به نهضت مردم، حیات و حرکت می بخشید؛ 5ــ تحلیل سهم رهبر و تاکتیک های رهبری؛ 6ــ توجه به گستردگی و فراگیر بودن نهضت، از آن جهت که به طبقه یا قشری خاص تعلق نداشت.
ماهیت ایدئولوژیک انقلاب اسلامی
اهمیت این بحث در زمینه خاستگاه و پیام انقلاب اسلامی پررنگ تر است؛ زیرا نظریه پردازان مختلف در تحلیل ماهیت انقلاب اسلامی نظریات متفاوتی داده اند؛ عده ای که ماهیت مادی و طبقاتی برای انقلاب ها قائل اند اعتقاد دارند: انقلاب ایران قیام محرومان علیه مرفهان بوده است، اما برخی از مسلمانان با تفسیر آیه«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین...» (قصص/5) می کوشند به این مفهوم رنگ اسلامی بزنند. تحلیل آنها این است که به حکم این آیه، اسلام هم تاریخ را بر اساس دوقطبی شدن جامعه ها و جنگ استضعاف شده و پیروزی استضعاف شده بر استضعاف گر تفسیر می کند.
استاد شهید در اینجا به نکته ای اشاره کرده است که این گروه از آن غافل شده اند؛ آن نکته این است که «اسلام جهت گیری نهضت های الهی را به سوی مستضعفان می داند، اما خاستگاه هر نهضت و انقلاب را صرفاً مستضعفان نمی داند. اسلام نهضت پیامبران را به سود محرومان می داند، اما آن را منحصراً به دوش محرومان نمی داند. عدم درک این تفاوت منشأ بسیاری از اشتباهات شده است».
با مراجعه به نظریات استاد مطهری می توان ماهیت ویژه انقلاب اسلامی را به صورت ذیل دسته بندی کرد: 1ــ برای انقلاب اسلامی نمی توان نظیر و مثالی در دنیا پیدا کرد؛ 2ــ انقلاب ایران انقلابی با ماهیت اسلامی بوده است؛ یعنی انقلابی است که در همه جهات مادی و معنوی، سیاسی و عقیدتی، روح و هویتی اسلامی دارد؛ 3ــ انقلاب اسلامی به عوامل معنوی تکیه داشته است؛ 4ــ معنویت موجود در این انقلاب نیز با معنویت ادیان دیگر متفاوت است؛ 5ــ انقلاب اسلامی به عوامل مادی و سیاسی نیز صبغه اسلامی بخشید؛ 6- اشاعه مفاهیمی چون روح آزادیخواهی، حریت و عدالت بنابر تعالیم اسلام، سبب همه گیر شدن انقلاب اسلامی شد؛ 7ــ انقلاب اسلامی، بر خلاف انقلاب مشروطه، انقلابی همه گیر و عمومی بود و به طبقه و قشر خاصی محدود نمی شد؛ 8ــ از بین بردن خودباختگی ملت در برابر غرب و شرق نیز جزء ماهیت این انقلاب به شمار می رود؛ 9ــ تقویت اعتماد به نفس و تشکیل مکتب مستقل از اهداف انقلاب اسلامی بود.
عوامل تداوم انقلاب اسلامی
شهید مطهری برای بقا و تداوم انقلاب اسلامی به چهار رکن اصلی اشاره کرده است: 1ــ ادامه دادن مسیر عدالت خواهی؛ 2ــ احترام به آزادی ها؛ 3ــ استقلال مکتبی؛ 4ــ معنویت اسلامی.
«پس آینده ما آن وقت محفوظ خواهد ماند که عدالت را حفظ کنیم، آزادی را حفظ کنیم، استقلال را حفظ کنیم، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی یا استقلال فکری، استقلا ل مکتبی».
قبل از ورود به این مباحث باید به این نکته اشاره کرد که در حفظ و تداوم هر نظامی مسئولان و رهبران سیاسی جامعه تأثیر بیشتری دارند. شهید مطهری دراین باره گفته است: «وظیفه رهبری نهضت است که از آفت زدگی پیشگیری نماید و اگر احیاناً آفت نفوذ کرد با وسایلی که در اختیار دارد و یا باید در اختیار بگیرد آفت زدایی نماید».
ایشان معتقد است مداخله نکردن رهبری در این زمینه سبب می شود نهضت عقیم بماند: «اگر رهبری یک نهضت به آفت ها توجه نداشته باشد یا در آفت زدایی سهل انگاری نماید، قطعاً آن نهضت عقیم یا تبدیل به ضدخود خواهد شد و اثر معکوس خواهد بخشید».
1ــ ادامه دادن مسیر عدالتخواهی:
از منظر آسیب شناسی، در جامعه ای که برای تغییر وضع موجود و گام برداشتن به سمت وضع مطلوب انقلاب شده است، بحث عدالت خواهی و اجرای آن اهمیت بسیاری دارد و از جمله شرایط تداوم انقلاب است. تغییر مسیر عدالت خواهی به سمت و سوی بی عدالتی و نداشتن حساسیت کافی نسبت به مسئله عدالت اجتماعی خطر و مانند لبه پرتگاه برای از دست رفتن انقلاب به شمار می آید.
جامعه به حیات مطلوب خود نمی رسد؛ مگر با اقامه عدالت؛ ازاین رو، خداوند از جمله فلسفه بعثت انبیا را زمینه سازی برای تحقق عدالت اجتماعی برمی شمارد: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان» (حدید/25). علی(ع) نیز بر این باور است که در سایه عدالت، تعادل و آرامش بر جامعه حاکم می شود؛ از همین رو فرموده است: «عدالت بزرگ راهی مطمئن، قانونی، عام و جهان شمول است که آدمیان برای رسیدن به سعادت باید از این بزرگراه عبور نمایند».
در روایتی دیگر حضرت علی(ع) عدالت را به سر ایمان تشبیه کرده و فرموده است: «العدل رأس الایمان» یعنی اگر ایمان را به پیکر تشبیه کنیم، عدالت مانند سر آن پیکر است که اگر سر نباشد، پیکر مرده است. اهمیت عدالت تا آن پایه است که مایه قوام و موجودیت حکومت ها از جمله حکومت اسلامی می گردد. اگر در جامعه ای عدالت جاری نشود و حاکمان اسلامی عدالت را سرلوحه کار خود قرار ندهند، ظلم در جامعه گسترده می شود و بی گمان چنین حکومتی به فنا و نابودی کشیده خواهد شد. پیامبر اسلام(ص) دراین باره فرموده اند: «حکومت ها ممکن است کافر باشند و دوام یابند، ولی اگر ظالم باشند، دوام نخواهند یافت».
از دیدگاه شهید مطهری حفظ انقلاب در گرو ادامه دادن مسیر عدالت خواهی است؛ البته ایشان مفهوم عدالت اجتماعی از منظر اسلام را با مفهوم عدالت در مکاتب دیگر متفاوت دانسته است. تأکید مطهری بر مفهوم عدالت تأکیدی عملیاتی است؛ در واقع ترکیب عدالت اجتماعی با معنویت اسلامی ، در هیچ مکتب دیگری نظیر و مانند ندارد. به طور خلاصه می توان از اندیشه های استاد درباره عدالت مفاهیم ذیل را استنباط کرد: 1ــ پر کردن شکاف های طبقاتی؛ 2ــ از بین بردن تبعیضات ناروا؛ 3ــ به وجود آمدن جامعه ای بی طبقه به مفهوم اسلامی؛ 4ــ از بین رفتن ظلم و اجحاف ماهیت؛ 5ــ تغییر بنیادهای اجتماع از نظر اقتصادی و عدالت اجتماعی بعد از تغییر رژیم سیاسی. «روش علی(ع) به وضوح به ما می آموزد که تغییر رژیم سیاسی و تغییر و تعویض پست ها و برداشتن افراد ناصالح و گذاشتن افراد صالح به جای آنها بدون دست زدن به بنیادهای اجتماع از نظر نظامات اقتصادی و عدالت اجتماعی، فایده ای ندارد و اثربخش نخواهد بود.»؛ 6ــ تلفیق معنویت اسلامی با عدالت اجتماعی. «حساسیتی که اسلام در زمینه عدالت اجتماعی و ترکیب آن با معنویت اسلامی از خود نشان می دهد، در هیچ مکتب دیگری نظیر و مانند ندارد.»
2ــ احترام به آزادیها:
یکی از اصولی که سهم بسزایی در تداوم انقلاب اسلامی دارد، احترام به آزادی هاست. از دیدگاه آسیب شناسی، شهید مطهری معتقد است باید به آزادی ها به معنی واقعی در آینده احترام گذاشت؛ یعنی ایشان اختناق و سلب کردن آزادی ها را عامل شکست انقلاب دانسته است: «اگر دولت اسلامی ، جمهوری اسلامی حکومت اسلامی بخواهد زمینه اختناق را به وجود بیاورد، قطعاً شکست خواهد خورد».
البته شهید مطهری در ادامه، آزادی را تعریف کرده و برای آن حدود و قصور قائل شده است؛ براساس تعریف ایشان از آزادی، همه مردم می توانند در محدوده شرع و قانون آزاد باشند و فعالیت کنند، و از هیچ چیزی جز شرع و قانون هراسی نداشته باشند؛ البته همه باید اصولی را که در شرع و قانون مشخص شده است بپذیرند و به آن احترام بگذارند. استاد مطهری با تأکید بر آزادی فکر، قلم و بیان اظهار کرده که آزادی غیر از هرج و مرج است: «... البته آزادی غیر از هرج و مرج است. آزادی به معنی معقول. هر کسی در درجه اول فکرش باید آزاد باشد، بیان و قلمش باید آزاد باشد، اما فکر آزاد باشد یعنی اگر کسی واقعاً منطقی و فکری دارد، فکر خودش را بگوید». زیرا اسلام دین آزادی است؛ دینی که آزادی را برای همه افراد جامعه ترویج می کند؛ البته آزادی به معنای معقول. در آیه 3 سوره انسان می خوانیم: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا».
تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد. ایشان معتقد است اگر در جامعه، محیط آزادی برای بیان آرا و عقاید به وجود بیاید، به گونه ای که صاحبان افکار مختلف بتوانند در عرصه های مختلف عقاید و نظریات خود را مطرح کنند و در مقابل، ما نیز بتوانیم آرا و نظریات خودمان را مطرح کنیم، زمینه سالم و مناسب رشد اسلام و انقلاب را فراهم کرده ایم.
از این مطالب که استاد مطهری به شدت به آن پایبند بودند، دو نکته را می توان برداشت کرد: اول اینکه ایشان حتی معتقد است که استاد مبلغ ماتریالیست44 نیز باید حرف هایش را بزند. از این مطلب می توان استنباط کرد که اگر کسانی افکاری غیر از افکار ما دارند، باید فرصتی پیدا کنند تا آرا و عقایدشان را در محیطی آرام بیان نمایند و نباید آنان را از نوشتن و سخن گفتن منع کرد. از سوی دیگر باید زمینه را برای بحث و منظره مساعد نمود؛ دوم این که طبق نظر شهید مطهری آنها هم نباید صحبت هایشان را در هرجا و برای هرکس بگویند، بلکه باید در جایی شبهه ها را بیان نمایند که دیگران هم فرصت پاسخگویی به آنها را داشته باشند.
3ــ حفظ استقلال مکتبی:
شهید مطهری نگرانی خود را درباره مسئله استقلال مکتبی در حکم آسیبی که می تواند انقلاب را دچار مشکل کند بیان کرده و اظهار نموده است که از بین بردن رژیم تنها راه بقا و تداوم نیست، بلکه مهم عرضه مکتب و ایدئولوژی مستقلی است که بتواند به صورت ستونی محکم در مسائل فکری سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی، انقلاب را استوار نگه دارد و مانع وابستگی آن به مکتب های دیگر شود. «من بر روی مسئله استقلال، و بالاخص استقلال مکتبی زیاد تکیه دارم. ما اگر مکتب مستقل خودمان را ارائه نکنیم، حتی با اینکه رژیم را ساقط کرده ایم و حتی با این فرض که استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی را به دست آوریم، اگر به استقلال فرهنگی دست نیابیم، شکست خواهیم خورد و نخواهیم توانست انقلاب را به ثمر برسانیم».
ایشان حتی تلفیق مکتب ها را نیز نمی پذیرد: «من به عنوان نصیحت می گویم کسانی که این چنین فکر می کنند؛ یعنی می خواهند مکتب اسلام را با مکاتب دیگر تطبیق دهند و یا عناصری از آن مکتب را در اسلام وارد کنند، چه بدانند، و چه ندانند در خدمت استعمار هستند. خدمت اینها به استعمار، از خدمت آنها که عامل استعمار سیاسی یا عامل استعمار اقتصادی هستند، به مراتب بیشتر است و به همین نسبت خیانتشان به ملت بیشتر و عظیم تر. ازاین رو و با توجه به این خطرات برای حفظ انقلاب اسلامی در آینده، از جمله اساسی ترین مسائلی که می باید مدّنظر داشته باشیم، حفظ استقلال مکتبی و ایدئولوژیک خودمان است».
یکی از اهداف مهم و باارزش انقلاب اسلامی ، بحث صدور انقلاب و معرفی ایدئولوژی و مفاهیم آن در سطح جهانی است. این نکته مستلزم آن است که جمهوری اسلامی ایران بتواند با حفظ استقلال مکتبی و براساس یک ایدئولوژی، که همان ایدئولوژی اسلامی است، راه خود را ادامه دهد. شهید مطهری، با بیان این شرط، راه تداوم و حفظ انقلاب را در گرو حفظ مکتبی می داند که اسلامی و مستقل از سایر مکتب ها باشد.
«اگر این مکتب و ایدئولوژی، اسلامی محض باشد؛ یعنی اگر استقلال مکتبی داشته باشیم، واقعاً آنچه که از اسلام خودمان است، همان را بیان کنیم، خجلت و شرمندگی در مقابل دیگران نداشته باشیم، ما در آینده موفق خواهیم بود. اما اگر بنا بشود که یک مکتب التقاطی به نام اسلام درست کنیم، برویم ببینیم که فلان فرد، فلان گروه، فلان مکتب چه می گوید، یک چیزی از مارکسیسم بگیریم یک چیزی از اگزیستانسیالیسم بگیریم، یک چیزی از سوسیالیسم، بگیریم یک چیزی هم از اسلام بگیریم. بعد یک آش شله قلمکاری درست کنیم و بگوییم این است مکتب اسلام، این برای مدت موقت ممکن است مفید واقع شود، ولی برای همیشه نه.»
4ــ معنویت اسلامی:
بر اساس دیدگاه استاد، همه جوامع به نوعی از معنویت اعتقاد دارند و این مسئله منکر و مخالفی ندارد. حتی مکتب های مادی که جامعه و رویدادهای آن را با مفاهیم مادی تفسیر می کنند به نوعی معنویت معتقدند.51 اما مفهوم معنویت آنها با مفاهیم مورد نظر ما متفاوت است. استاد معنویت را این گونه تعبیر کرده است: «می توان گفت معنویت در این حد که همه آن را قبول دارند، یک مفهوم منفی است؛ یعنی منظور از آن، نبودن یک سلسله از امور است، اگر جامعه انسانی و افراد آن به مرحله ای برسند که خودپرست، خودخواه و سودجو نباشند،
تعصب نژادی، منطقه ای و حتی مذهبی نداشته باشند، این نیستی ها به عنوان معنویت به حساب می آیند. بر اساس این تلقی از معنویت اگر این قیدها نباشد، در آن صورت افراد جامعه بشری همه برادروار به صورت صما زندگی خواهند کرد و صمنیت به کلی از بین می رود».
از دلایل مهم پیروزی انقلاب اسلامی، تکیه نیروهای انقلابی به مفاهیم معنوی بود؛ مفاهیمی چون خدمت به خلق، بازپس گیری حقوق مظلومان از ظالمان، اجرای عدالت اسلامی، اجرای حدود و احکام الهی، و...؛ مفاهیمی که شهید مطهری آنها را این گونه تفسیر کرده است: «از جمله خصوصیات انقلاب ما، یکی این است که چون بر پایه ایدئولوژی اسلامی قرار گرفته، به معنویتی واقعی متکی است، نه معنویتی از آن دست که حضرات پیشنهاد می کنند و می بینیم که بطلان و ورشکستگی اش به اثبات رسیده است .
در کشورهایی که به ادعای طرفداران این نوع معنویت ساختگی، مالکیت وجود ندارد، بی معنویتی و خودخواهی و خودپرستی همان قدر رایج است که در کشورهای طرفدار مالکیت... درد معنویت بشر را سلب مالکیت به تنهایی کفایت نمی کند، عدالت اجتماعی لازم است، نه سلب مالکیت؛ زیرا اگر در جامعه ای عدالت اجتماعی برقرار نباشد، پایه معنویت هم متزلزل خواهد بود. منطق اسلام این است که معنویت را با عدالت، توأم با یکدیگر می باید درجامعه برقرار کرد».
اکنون اگر اهداف انـقلابی هایی که بـا نـیتی خـاص و مـعنویتی مخصوص، انـقلاب را آغـاز کـرده اند، در لابه لای گرد و غبار فراموشی محو شود و قداست و معنویت زمان انقلاب جای خود را به امور مادی و قدرت طلبی و زراندوزی دهد، آنگاه اولین زنگ خطر برای انقلاب به صدا در خواهد آمد.«اگر معنویت را فراموش کنیم، انقلاب خودمان را از یک عامل پیش برنده محروم کرده ایم.»
تأکید شهید مطهری بر طرح مسائل معنوی به شدت و حدت مسائل عدالت خواهی، نشان می دهد که حفظ معنویت برای مقابله با آسیب هایی که ممکن است گریبان انقلاب را فرا بگیرد می تواند ما را از خطرهای احتمالی مصون بدارد. زیرا انقلاب ما، در آینده در کنار عدالت اجتماعی به مقیاس اسلامی ، به معنویتی گسترده نیاز دارد؛ معنویتی از آن نمونه که در زمان پیامبر، حضرت علی(ع) و سایر ائمه(ع) وجود داشته است.معنویتی که تحت تأثیر مکتب های ماتریالیستی کوچک و حقیر شمرده شود و به سمت و سوی مادیات سوق پیدا کند باز هم نمی تواند ما را از گردباد حوادث رهایی بخشد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.