سپهر رسانهای
برای بررسی تأثیرات و بازتاب عملکرد رهبر انقلاب بر فضای رسانههای داخلی و خارجی، قبل از هر چیز باید فضای رسانهای را بشناسیم؛ یعنی سپهر رسانهای که هم ما و هم دیگران در آن هستیم، سپهری که همه ملل دنیا را نیز محاصره کرده است.
هر کشوری بنا به وضعیتی که دارد در محاصره نوعی از سپهر رسانهای قرار دارد. اگر به کشورهای غربی بروید مردم از سپهر رسانهای جز خوشی و تفریح درک دیگری ندارند، در آنجا مردم را به هر شکلی سرگرم کردهاند؛ حتی اگر این وضعیت را ناشی از روابط تجاری و اقتصادی حاکم بر سپهر رسانهای بدانیم، اما نتیجه آن غفلت و بیخبری مردم از حقایق اجتماعی و سیاسی پیرامونشان است. کشورهایی مثل ایران که الآن پیشاهنگ است در حال مبارزه هستند و نیز کشورهایی که به نظام سلطه جهانی «نه» میگویند هم همین فضا برایشان وجود دارد.
البته مورد ایران خیلی عجیب است چون در دنیا کمتر از حدود صد و بیست میلیون نفر به زبان فارسی تکلم میکنند ولی برای همین جمعیت اندک با ایجاد حدود صد شبکه ماهوارهای تلویزیونی و دهها کانال رادیویی، به اندازه چند میلیارد نفر سرمایهگذاری رسانهای شده است. البته این در حالی است که فعالیت بسیار گسترده و بیش از اندازهی اینترنت در نظر گرفته نشده است.
کانالهایی که برنامههای فارسی پخش میکنند قطعاً هزینهبر هستند. تأمین بخشی از هزینهها متکی بر آگهیهاست و کاملاً روشن است که مابقی هزینهها توسط قدرتهای استعماری تأمین میشود. هنگامیکه در دورهی ریاست جمهوری بوش در سنای آمریکا هفتاد و پنج میلیون دلار برای مبارزه رسانهای یا به تعبیر دیگر جنگ نرم علیه ایران تصویب شد، بعداً یکی از روزنامههای آمریکایی مدعی شد که مصوبهی سنا برای فعالیتهای رسانهای علیه ایران چهارصد میلیون دلار بوده است و کسی هم آن را تکذیب نکرد. آنها رسماً گفتهاند بخشی از این بودجه برای حمایت از کانالهای رادیو و تلویزیونی است که برای مثال به دنبال آزادی مردم هستند! خب از این تعداد انبوه کانال فارسی که برای ما راه انداختهاند، حدود پانزده مورد از آنها براندازند، در حالی که در هیچ جای دنیا اینگونه نیست. به طور مثال در سال گذشته آمریکاییها در پی قانونی کردن حذف شبکههایی بودند که برخلاف آنها برنامه پخش میکند.
تغییر از تهدید به ترغیب
بدین ترتیب آنها هر صدای مخالف را تهدید به تعطیلی میکنند. در این فضا که به تعبیر دکتر شکرخواه غرب ناچار شده است از تهدید به سمت ترغیب حرکت کند، یعنی از سلاح نظامی ناچار به سراغ رفتارهای نرم که رسانهها نقش مهمی در آن دارد رفتهاند، چه موضعی باید اتخاذ کرد؟ چند سال قبل که بحث انرژی اتمی شرایط ویژهای پیدا کرده بود، رهبر معظم انقلاب یک سخنرانی در روز کارگر داشتند که موضع بسیار قاطع و مهمی نسبت به بحث اتمی اتخاذ کردند. اتفاق بسیار مهمی هم بود چون در حد رهبری موضعگیری شده بود. من مرتب CNN و BCC را جستوجو میکردم و متوجه شدم که CNN همین خبر را با زمینهای که از تصویر سخنرانی آقا در جمع روحانیون گذاشته بود، پخش کرد. خب طبیعتاً زمانیکه این خبر در جمع روحانیون مطرح شده باشد یک معنا دارد ولی اگر در جمع کارگران مطرح شده باشد، از جهت رسانهای در سطح بینالمللی معنای دیگری دارد.
به نظر میرسد غرب همه چیز را به بعد از حیات امام خمینی(ره) موکول کرده بود و مطمئن بود بعد از ایشان قطعاً انقلاب از بین خواهد رفت. کسینجر در یک سخنرانی اظهار داشت که ایران تبدیل به ایرانستان میشود و این بدین معنی است که به منطقهای پرآشوب مبدل خواهد شد. اما بعد از ارتحال حضرت امام(ره) با عنایت حضرت حق، ما تعریف جدیدی از خودمان ارائه دادیم و آنها هم سعی کردند تا با ترفندهای جدیدی با ما مقابله کنند. آن زمان در داخل و بیرون خیلی فعالیتها میشد که از بحران فقدان حضرت امام (ره) سوء استفاده بشود، اما با بصیرتی که ملت به خرج داد و نقش محوری و تعیین کننده رهبر معظم انقلاب علیرغم مشکلات خاصی که بر کشور حاکم بود این مسیر به خوبی کنترل شد ولی بعد از ارتحال حضرت امام خمینی(ره) شرایط سپهر رسانهای نسبت به ما آرام آرام عوض شد. البته در آن زمان رسانهها تکنولوژیهای ویژهی امروز را نداشتند و یا در ابتدای کار بودند.
به تدریج فعالیت ماهواره گسترش پیدا کرد و حالتی برای مخالفان و دشمنان حاصل شد تا از این وضعیت به خوبی استفاده کنند. در داخل هم به نظر من یک اشتباه بزرگ نسبت به ماهواره، سیاست نفی کامل این مقوله بدون اینکه کار ایجابی صورت بگیرد بود؛ ممکن است این روش در کوتاه مدت جوابگو باشد اما برای مدت طولانی جوابگو نیست و شما میتوانید این را از دوم خرداد به بعد مشاهده کنید که به اینها جسارت بیشتری داد تا به این مسأله امید ببندند که عمر انقلابیگری در ایران به سر آمده و جریانهایی که کاملاً همراه و گاهی مطیع غرب هستند در حال فعالیت و حکومت در ایران هستند.
از BBC شکست خوردم!
نتیجه نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و حضور آقای احمدینژاد در این سمَت، نقطه عطفی برای غرب، جریان غربگرا و مخالفین ما بود که تصور کردند بعد از بیست و پنج سال تازه به نقطه اول برگشتند. معلوم بود که باید کارشان را گسترش میدادند و شاید به سادگی بتوان گفت انتخابات هدف اصلی آنها بود. حضور بیبیسی فارسی و آمادگی برای گسترش فعالیت رسانهای طبق اظهارات مسئولان شبکه های VOA و رادیو فردا تأییدی بر این موضوع است. در دومین دوره بوش با حضور کوندالیزا رایس، وزیر خارجه وقت، گزارشی درباره VOA، رادیو فردا و رسانههایی که از امریکا پول دریافت میکردند به کنگره ارائه شد که شدیداً ضعف آنها در اجرای آن چه دولت آمریکا میخواهد مورد اعتراض قرار گرفت که منجر به تغییراتی در هیأت رئیسه و برخی کارکنان آن شبکهها شد، همچنین دولت بوش کمکهایش را به بعضی از رسانهها قطع کرد که به یکباره خیلی از رسانههای وابسته به آنها تعطیل شدند.
سال 87 و در مقطع نزدیک به انتخابات که همیشه دارای اهمیت ویژهای بوده است، دوباره فعالیتشان با شدت بیشتری آغاز شد. ما میدانستیم که انگلستان خیلی از سیاستهایش را از طریق رسانه اعمال میکند و BBC فارسی هم بر همین مبنا از ماههای آخر سال 87 کار خود را هر چه جدیتر آغاز کرد. یکبار که خانم بینظیر بوتو به ایران آمده بود درباره یکی از رقابتهای انتخاباتیاش که از نواز شریف شکست خورده بود، گفته بود که از BBC شکست خوردم. چون BBC چند شبی را درباره مفاسد خانوادگی بینظیر بوتو صحبت کرده بود، در صورتی که رقبای بینظیر بوتو خیلی تفاوتی با او نداشتند.
مثلث بحرانآفرینی
اگر بخواهیم گفتمان حاکم بر انتخابات ریاست جمهوری دهم را تحلیل کنیم باید بگوییم که رسانههای مخالف به دنبال چند هدف مهم بودند:
1. به دنبال ایجاد بحران مشروعیت و کارآمدی در نظام بودند و قصد داشتند به هر نحوی مشروعیت نظام را از بین ببرند.
2. به دنبال ایجاد تشدید بحران بین نخبگان و حکومت بودند، البته نخبگان را هم میتوان دستهبندی کرد مثل نخبگان حوزه، دانشگاه و دیگر طبقاتی که در دایره نخبگان کشور تعریف میشوند.
3. به دنبال بحران اقتدار نظام بودند، یعنی وانمود کنند نظام قادر نیست تا خواستههایش را اعمال کند. این مورد برای فروپاشی، یکی از مهمترین عوامل است و روی آن هم خیلی تلاش بسیاری میشود، چرا که هر نظامی نتواند خواستههایش را اعمال کند مردم پست و سفلهای که در جامعه زندگی میکنند و منتظرند تا ابزار قدرت و نظارت کمی خدشهدار شود از فرصت استفاده میکنند و امنیت و آسایش دیگران را بر هم میزنند.
همچنین وقتی ناامنیهایی در سطح جامعه ایجاد شود به مراتب در سطوح بالای دستگاههای اداری و سیستمهای اقتصادی شرایط بدتری حاصل میشود؛ در پی این وضع هم به سرعت در همه زمینهها فروپاشی اتفاق میافتد و اوضاع کاملاً دگرگون میشود. در واقع این بحران آخرین ضربه و یا در واقع ضربه اصلی است که بر پیکره یک نظام وارد خواهد شد. این سه رویکرد عمدهای بود که آنها قصد داشتند به پشتوانه آن در دوران انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به مقابله با اصل نظام بپردازند که این حرکت آنها در طول سی سال گذشته یک استثناء محسوب میشود.
این جریانات از جهاتی شبیه به هجده تیرماه 1387 هم بود، ولی هجده تیر شدت و وسعتش تا این حد نبود و محدودتر عمل شد، علاوه بر اینکه هنوز هم قدرت رسانهای دشمنان آن قدر سازمان پیدا نکرده بود و رسانههای مدرن گستردگی امروز را نداشتند. با همه این تفاسیر یکی از اهداف اصلی آنها ایجاد بحران اقتدار بود که نماد اصلی اقتدار نظام نیز در اصل رهبری است؛ چرا که هر عمل و حرفش معنا دارد.
بر همین مبنا هدف اصلی آنها در این حملات نیز جایگاه ولایت فقیه و شخص رهبری بود. مواضع و عملکرد رهبری برای آنها نشانگر این بود که کمر نظام خم شده است و یا همچنان اقتدارش حفظ شده است. شما حوادث بعد از انتخابات را تا روز جمعه و نماز جمعه دقت کنید. جمعیتی که در نماز جمعه آمده بودند یک جمعیت استثنائی بود. این یعنی مردم نسبت به نظام توجه ویژهای داشتند و الّا مهم نبود چه کسی میخواهد سر کار باشد.
تلاش برای تضاد بین نخبگان
اینجا انسان به یاد آن جمله تاریخی حضرت امام(ره) میافتد که میفرمود مردم این مرز و بوم که به قول امام راحل(ره) از مردم حجاز در زمان رسول خدا(ص) و از مردم کوفه در دوران حضرت امیر علیهالسلام برترند. یک جمله کلیدی در آن خطبهها برای آنهایی که به دنبال بحران اقتدار بودند وجود داشت و آن اینکه نظام کوتاه نمیآید و رهبری زیر بار ابطال انتخابات نمیرود. وقتی این کلام از زبان ایشان مطرح میشود به این معنی است که نظام دارای اقتدار است و قدرت دفاع از خودش را دارد، بیجهت نیست اخیراً BBC در بازخوانی خطبه های جمعه 29 خرداد، آن را نقطه عطف سیاسی اعلام کرده است.
این سخن رهبری اثر خودش را به خوبی در حوزههای بینالمللی و داخلی گذاشت. خیلیها فهمیدند که از امروز قضیه فرق میکند و نظام اقتدار خودش را نشان خواهد داد. فرمایشهای ایشان سبب شد تا تزلزلی جدی در آن طرف شکل بگیرد و بعضیها دوباره خودشان را بررسی و مطالعه کنند. از اینجا به بعد آرام آرام بین اهل دین و طرفداران واقعی انقلاب و ایران با کسانی که کاملاً در مسیر دیگری هستند، تفکیک ایجاد شد. هدایت و راهنمایی ویژه رهبر معظم انقلاب و پیروی خوب مردم کار را به جایی رساند که برخی ادعا کردند که انقلاب جوان شد، که کاملاً هم حرف درستی بود، زیرا که چند شاخه بیمار و مریض از این درخت قطع شد ولی دوباره قدرت جوانی و ویژهای در آن بوجود آمد. منتهی از اینجا تلاش رسانهها این بود که این را معکوس کنند و بگویند نظام اقتدار ندارد.
نکته مهم اینجاست که اگر بتوانند بحران مشروعیت، کارآمدی و تضاد بین نخبگان را ایجاد کنند ولی موفق به ایجاد بحران اقتدار نشوند باز هم ناموفق خواهند بود. یعنی بحران اقتدار که پیش بیاید حداکثر ظرفیت برای موارد دیگر بحرانها به وجود خواهد آمد. به نظر من با تفضل حضرت حق، هنری که رهبری در این قضیه نشان داد این بود که اجازه نداد اقتدار نظام بشکند، چرا که همه تلاش رسانهها این بود که این اقتدار را حتی با مطرح کردن حرفهای نادرست و دروغ درباره رهبری، اطرافیان و حتی نزدیکان ایشان بشکنند، چون الحمدالله خود شخص ایشان «بما هو شخص» موضوع و دلیل اقتدار است.
وقتی امور، به امام خمینی(ره) وصل میشد یک یقین قلبی در خود نظام به وجود میآمد که جای درست و مطمئنی است. رهبر معظم انقلاب هم الآن در این جایگاه واقع شدهاند که وقتی به خود ایشان وصل میشود موجب سکینه و یقینی در آحاد مردم میشود، لذا برای شکستن اقتدار نظام در شرایط فتنه کوتاهترین راه و به نظر سرویسهای جاسوسی مناسبترین راه، شکستن اقتدار رهبری بود که الحمدلله موفق نشدند و همه وامدار خطبه نماز جمعه 29 خرداد هستند.
بعد از نماز، ریزشها شروع شد
مخالفان در یک هفته بعد از انتخابات به اندازه کافی فشار آورده بودند و فرضشان این بود که این نماز جمعه علامت عقبنشینی نظام است و امید داشتند یک شلوغی در هنگام خطبهها صورت بگیرد تا با پررنگ کردن آن بیانات آقا را تحت تأثیر قرار دهند، اما این اتفاق نیفتاد و خود نماز جمعه به عنوان نمادی از اقتدار نظام و رهبری مطرح شد. در واقع شاید فقط بحث نظام نباشد بلکه خود رهبری هم فینفسه صاحب یک اقتدار معنوی در بین مردم بود که نماز با این صلابت برگزار شد. به هر حال علاوه بر تأثیرات عمیق این خطبهها بر صفبندیهای داخلی، در بدنه کارشناسی کشور نیز یک ظرفیت جدیدی ایجاد شد و آن اینکه افرادی که در حوزه دفاع از نظام چه در شکل اصولگرایی یا در شکلهای دیگر به بقای نظام سخت امید داشتند و تصور بیشتر آنها فروپاشی قطعی نظام بود، تصور اکثریتشان بعد از نماز بقای نظام شد؛ چون جمعیت و مردم به طور ضمنی و وجدانی اقتدار نظام را دریافتند. بعد از برگزاری نماز جمعه 29 خرداد تا 22 بهمن نقطه عطفی در تاریخ انقلاب ما محسوب میشود. از اینجاست که آرام آرام ریزشها شروع شد و تا بیست و دوم بهمن اوضاع کاملاً روشن شد.
علاوه بر این که برای بیست و دوم بهمن تبلیغات بسیاری کرده بودند تا اوضاع به هم بریزند ولی برخلاف پیشبینی حضور گسترده مردم همه را هیجانی کرد. باید در نظر داشته باشیم که دشمن در هجده تیر با هشت کانال علیه ما کار میکرد ولی حالا چند ده کانال فارسی علیه ما در حال فعالیت هستند. آن زمان رسانههای مدرنتر مثل اینترنت و موبایل در حداقل استفاده بود اما الآن فقط اینترنت برای دستیابی به بسیاری از اهدافشان کافیست چه رسد به رسانههای دیگر! خلاصه اینکه اگر از صحبت آقا در خطبه نماز دوست و دشمن احساس اقتدار نمیکردند، حتماً الآن در این نقطه نبودیم. خدا را بر این همه لطف و عنایت سپاسگزاریم.